» گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*از آن پیش تر ها و ان زمانی که حاج حسن آقای روحانی در برنامه ی تلویزیونی کلیدش را در آورد، اولین سوالی که در ذهنم شکل گرفت این بود که مگر فیلم است؟
الآن اما که گاهی مرور می کنم این سال ها را الحق گاهی همین پرسش در ذهنم تداعی می شود که مگر فیلم است؟ به واقع نوع مواجهه ی دولت یازدهم با برخی از جریانات حاکم بر روندهای اجتماعی این گزاره را در ذهن پر رنگ می کند.
عبور نرم کشور از دولت کارگزاران به اصلاحات و سپس دولت اصول گرا بایسته هایی داشته است. از جمله بایسته های انکار نا پذیر آن رشد نسل سوم و چهارم انقلاب و به تبع آن بوجود آمدن نوعی انگاره های متفاوت در فضای افکار عمومی بوده است.
به این معنا که روحیه ی پرسش گری در این نسل قابل قیاس با نسل اول و دوم انقلاب نیست. البته در شناخت علت های بوجود آمدن این نسل و این روحیه می توان موارد متعددی را متذکر شد. و شاید یکی از آنها مشخصا دولت های نهم و دهم بود.
ویژگی خاص این دولت در آنجا بود که اقلا به دلیل اینکه به ظاهر نهاد ریاست جمهوری را مردمی تر جلوه داد به نوعی احساس نزدیکی بین مردم و دولت را سبب شد و باعث از بین رفتن برخی تصورات که «مردم بنده ی دولت اند» و «باید در زمین مشخص شده بازی کنند و چشم بگویند» شد.
این رشد بین مردم و نهادهای حکومتی به صورت مستمر سبب نوعی بلوغ اجتماعی و جریانی منتقد و پر شور فضای رسانه ای کشور شد.
دولت یازدهم اما انگار تکرار دولتی دیگر است و باز بسیاری از مدیران را از صندوقچه در آورده است و به اسم تجربه کشور را به دست مدیران دهه هفتاد سپرده است. اما نکته ای که به وضوح و نخ نما خود را نمایان می کند عدم کشش و توانایی تنفس مدیران روحانی در فضای رسانه ای موجود کشور است.
به عبارتی مدیرانی که سالها بر مسند ریاست فلان وزارت خانه یا اداره کل و غیر آن تکیه زده بوده اند و به جز به مقام بالادستی آنهم در شرایط ایده آل نهاد دیگری را برای پاسخ گویی نمی دیده اند و اگر هم هر از گاهی به برنامه ای در شبکه ی یک بیست سال قبل دعوت می شده اند با جملات کلی سر و ته ماجرا را به هم می دوخته اند امروز مجبورند به ریز و درشت هر قرداد و تصمیمی جلوی لفکار عمومی و جریان رسانه ای پاسخ گو باشند. اما مشکل اصلی این است که این دولت این توانایی را ندارد. چرا که در بسیاری از مناسبات ان روحیه ی ما می دانیم و شما و نه! اینها محرمانه است و امثال این گزاره ها جا خشک کرده است.
در ماجرای برجام نقطه ی مشترک اظهارت بسیاری از مسئولین در وزارت خارجه و غیر آن صحبت های کلی بود. و گزاره هایی از این قبیل که «به پیروزی بزرگ دست یافتیم.»، «این موفقیت را به ملت ایران تبریک می گوییم»، «رشد اقتصادی در پیش است» و «چرخ اقتصاد را می چرخانیم» زیاد به گوش می رسید.
اما به واقع در کمتر موردی به انتقادات جریانات منتقد به برجام با زبان منطق و علل مستحکم پاسخ داده می شد. و این اظهارات ادامه داشت تا آنکه گزارش کمیسون برجام مجلس اشاره به ضعف های بی شمار برجام کرد. و البته باز هم کلی گویی ها و سر صدای دولتی ها تمامی نداشت تا آنکه رهبر انقلاب متن برجام را «دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی» دانستند و دیگر فتیله ی دفاع از برجام پایین کشیده شد و بیشترین تمرکز دولت بر وعده های دور و نزدیک از رفع تحریم ها متمرکز شد.
اتفاق دیگری اما که این روز ها به شدت حائز اهمیت برای منافع ملی به نظر می آید ماجرای پرونده ی کرسنت و قرار داد های جدید نفتی است. چیزی که به شدت در این ماجرا خودنمایی می کند الکن بودن زبان دولت از دادن پاسخ های قانع کننده چه به ماجرای کرسنت و چه به ویژگی های این قرار دادهاست. اما باید منتظر بود و دید شیوه پیچیدن دولت در این موضوع چگونه خواهد بود؟! به عبارتی آیا دولت مشابه مشی گذشته اش باز هم به کلی گویی و ما می دانیم و باقی نه و … روی می آورد؟!و یا این که این بار کابینه ی دهه هفتادی روحانی توانایی پاسخ گویی به انتظارات دهه نودی را خواهد داشت؟
علی کرد؛ فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.