ابراهیمِ سینمای ایران، این ققنوسِ منزل گرفته بر دهانهٔ آتشفشان، بار دیگر پر و بال میجُنباند و برای بلند شدن و ارتفاع گرفتن، مهیّا میشود.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-سیدمهدی حاجیآبادی؛ابراهیمِ سینمای ایران، این ققنوسِ منزل گرفته بر دهانهٔ آتشفشان، بار دیگر پر و بال میجُنباند و برای بلند شدن و ارتفاع گرفتن، مهیّا میشود. میدانیم که حال و هوای این روزهای وی بارانی است. اما شب قبل ابراهیم سینمای ایران طوفانی بود.
او روبهروی چشم تلویزیون میلیونها بیننده اختتامیه جشنواره فیلم فجر با انتقاد از جریان اپوزیسیوننمای دولت و صداوسیما گفت: من فیلمساز وابستهام. من فیلمساز این نظامم. من ۳۰ سال است که روی این سن میآیم و میروم، بار اولم نیست.. باید تقدیر کنم از سازمان اوج که واقعا سربازان گمنام هستند. افرادی مانند رشیدپور واژههایی در این باره میسازند که مطرح میشود. من اعتراض میکنم به صداوسیما و از سبکه سه شکایت به خدا میبرم.
حاج قاسم سلیمانی میگوید من برای «به وقت شام» گریه کردم، اما اُف بر آن کسی که میگوید این فیلم کمدی است. من افتخار میکنم فیلمی درباره مدافعان حرم ساختهام و افتخار میکنم بابت ساخت این فیلم از عزیزی مثل حاج قاسم سلیمانی هدیه گرفتم.
فریادهای حاتمیکیا بغض فروخورده بازماندگان سینمایی است که هنر را از دریچه شهیدآوینی آموختند. سید شهیدان اهل قلم، به حاتمی کیا گفته بود که «ای بلبل عاشق، جز برای شقایقها مخوان». وی نیز به همان مشی سالها عمل میکرد؛ و تصنیفهای ممتد او از دیدبان گرفته تا سفر به چزابه و از کرخه تا راین و شاهکار ماندگار «آژانس شیشه ای» همواره تصدیقی بر صراط مستقیمش بود. اما حاتمی کیا در دهه هشتاد، سالهای پرحاشیهای را گذراند. از تیغ تیز تخریب «آن وری ها» گرفته تا متاسفانه نادانی برخی دوستان که به اهانتها دامن میزد و برخی اشتباهات از سوی خود حاتمی کیا، فضا را به سویی برد که بسیاری از دشمنان خوشحال از اینکه دیگر حاتمی کیا را از سینمای انقلاب گرفتیم.
حدود سال ۸۹ بود که ابراهیم حاتمی کیا پس از سالها دوری از تلویزیون، بالاخره با دعوت دوست قدیمی اش نادر طالب زاده، در برنامه «راز» با حضور حسین بهزاد پژوهشگر توانمند عرصهی دفاع مقدس (که مقام معظم رهبری بارها از آثار ایشان تعریف کرده اند) حضور یافت. بغض چندین سالهی خود را در دامان راز و پیش چشمهای میلیونها دوستدارش شکست. اینکه در این سالها چه بر او گذشت مجال بحث نیست. اما مسیر به جایی ختم شد که بلبل آوینی دوباره با فیلم تحسین برانگیز «چ» و دفاع یک تنه اش از اجحافی که در حق فیلم شاهکار شیار ۱۴۳ میشد، و انتقادات پی در پی و کوبنده اش بر فضای شبه روشنفکری و غرب زده فکری فرهنگی سینمای کشور، دوباره نشان داد که آوینی پرچم را پس از خود به دست امانتدار امینی سپرده است. پس از طوفان شب گذشته ابراهیم، فعالین مجازی به سرعت به طوفان حاتمیکیا به عنوان #سردار_سینما واکنش نشان دادند. سیدمحمود رضوی کارگردان فیلم لاتاری که به علت مسائل سیاسی در جشنواره فجر ذبح شد نوشت: خروش انقلابی #حاتمی_کیا ستودنی است باید دستان و حنجره او را بوسید!
علی نادری با انتقاد از وضعیت صداوسیما و خروش انقلابی حاتمیکیا نوشت: صحبتهای امشب #حاتمی_کیا درباره تلویزیون یک نکته جالب داشت. خیلی خوب فریاد زد پادشاه لخت است و اتفاقا میلی است، اما به میل همین جشنواره نشینان! قبول ندارید آدرسش را از رشیدپور بپرسید.
علی ملکی نیز در این باره با یادی از شهید آوینی نوشت: درود بر شهید آوینی که ابراهیماش را خوب میشناخت و دربارهاش میگفت: فیلمهای #حاتمی_کیا ثمره زندگی او نیستند بلکه او در فیلمهایش زندگی میکند و آهنگ تحول فیلمها، آهنگ تحول خود اوست!
رضا صداقت ۲۲ بهمن امسال را با اظهارات حاتمیکیا، حضور گسترده مردم در راهپیمایی و سقوط جنگنده رژیم صهیونیستی تماشایی خواند و نوشت: #پاسخ_قاطع ملت در راهپیمایی به... پاسخ قاطع سوریه به تجاوز هوایی.. پاسخ قاطع #حاتمی_کیا به... و ... همه در #۲۲ بهمن_تماشایی چه خبرتونه؟ فردا هم روز خداست.
به وقت شام به وقت ابراهیم بسیاری از علاقهمندان حاتمیکیای اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد که در سالیان اخیر نومیدانه به دنبال ابراهیم «مهاجر» و «دیده بان» و «از کرخه تا راین» میگشتند و او را در سانتی مانتالیزم «دعوت» و رمانتیک بازی «به رنگ ارغوان» و ایهام و ابهام سیاسی «گزارش یک جشن» و شعارزدگی گلدرشت «بادیگارد» به جا نمیآوردند، در تماشای «به وقت شام» غافلگیر شدند، و چه غافلگیری شیرین و دلچسبی. «به وقت شام» مصداق بارز زدن حرف درست، با ابزار درست و به «سینمایی»ترین شکل ممکن است و شاید فقط در یک کلام بتوان گفت که تازهترین اثر حاتمی کیا، خود «سینما» ست، سینما به مفهوم عمیق و وثیق این کلمه.
وقتی که حاتمی کیا و گروه تولید ساعتهای خود را به وقت شام تنظیم کردند و فیلمبرداری کار را آغاز نمودند اولین مخالفتها با این پروژه به طور علنی آشکار شده و خود را نمایان ساخت. جریان روشنفکری سینما که سال هاست با حرکتی یک سویه تولیدات خود را حول چند محور ثابت سامان داده؛ محورهایی از قبیل: طلاق، تجاوز، خیانت، دروغ و زن ستیزی جامعه؛ همیشه از برآشفتن خواب خود نگران بوده و به آن اعتراض نموده است. امروز ابراهیم سینمای ایران به روزهایی که آوینی از او تعریف و تمجید میکرد بازگشته و برای جریان همسو با خود فیلم میسازد، برای جریان حزب اللهی که در میان تفکر روشنفکری سینما مهجور و تنها مانده است.
گلسا علوی به حملات سخیف جریان روشنفکری اشاره کرد و گفت: مغزهای کوچک زنگ زده همون مغزهایی هست، که فیلمی با محتوایی دربارهی شهدای مدافع حرم رو "کمدی" میدونه!
یکی دیگر از کاربران با مخاطب قرار دادن رضا رشیدپور و جریان لیبرال حاکم بر سینمای ایران نوشت: آقای رشید_پور حرفهای امشب آقای حاتمی_کیا پاسخ کوچکی به حرفهای شما و دوستان #لیبرال و سکولارتون بود که بارها بار افراد مختلف را آزار دادید! به یاد دارید که خانوم الهام_چرخنده رو بخاطر انتخاب چادر چطور متهم به حمایتهای سیاسی کردید و اشکشون رو در اوردید؟!
نفیسه سادات موسوی از شاعران کشورمان نیز در صفحه توییترش گفت: اگر انقلاب اسلامی در جبهه نظامی سردارانی مثل همدانی، سلیمانی و شاطری رو توی کارنامهش داره، امثال #حاتمی_کیا، طالب زاده و سید محمود رضوی هم سردارهای فرهنگی و رسانه ایش هستن.
یکی دیگر از کاربران با کنایه به برخورد اصغر فرهادی در جشن اسکار با آنجلینا جولی گفت: بوس حاج قاسم یا بوس آنجلینا جولی؟! مسئله اینست...
«جشنوارهای با طعم تلخ سیاستزدگی» شاید رساترین ترکیب کلمات «سیاستزدگی» در مورد سی و ششمین جشنواره فیلم فجر بود. حقیقت آن است که بحران جشنواره فیلم فجر را میتوان از زوایای مختلف تحلیل کرد.
در نخستین نگاه، در جشنهای دهه فجر، یک طرف جشن با مشارکت مردم در مقیاس میلیونها نفر در سراسر ایران را مشاهده میکنیم که هر سال به خوبی و خوشی پایان مییابد و نیز بازتاب جهانیاش بمثابه یک پیروزی برای جمهوری اسلامی در چالشهای سیاسی با دشمنان، تأکیدی است بر تداوم وجه مردمی و هنوز زندهی انقلاب اسلامی و پایهی مقبول عمومی و اکثریتی آن و شکست ناپذیریاش برابر دشمنان سلطه خواه!
و در سوی دیگر جشنواره فیلم فجر بمثابه مشارکت روشنفکری هنری رخ میدهد که در مقایسه با راهپیماییهای ۲۲ بهمن و…، بسیار محدود است و با کم اعتنایی یا کم ارتباطی عموم در شهرها و روستاها روبهرو است و بر عکس توجه اقشار علاقمند به سینما و روشنفکران و اهل رسانه را در تهران و همین افراد را در شهرها بر میانگیزد و البته هر سال با تنش و اعتراض و انواع واکنشهای اغراق آمیز یا معقول منتقدان روبهرو میشود.
سینمای ما سینمای میدان ونک به بالا است. حاصل ۴۰ سال سینمای دولتی سینمای جشنوارهای است. با پول دولت فیلم ساخته شده که آن ور رفته و اوپوزیسیونبازی درآورند. اخیرا روشنفکران شکست خورده زیر پرچم اصغر فرهادی جمع شدهاند و همه افتخار میکنند که فیلمی آمد که به آن افتخار کنیم. باید طرحی نو درافکند.
بله هر کی به این راه اعتقاد داشته باشه باید پیرو باشه اگر هم که اعتقاد نداشته باشه بخاطر ترس از به سختی افتادن دنبال راه بیراهه و میانبر میگرده مثه اینکه حاج قاسم بانفس حقش که از عنایت بی بی زینب کبری(س)بهش رسیده برای ابراهیم حاتمی کیا هم خرج کرده.
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.