استاد دانشگاه صنعتی شریف گفت: دفاتر ارتباط واسطه دانشگاه با صنعت هستند. واسطهها نقش خود را به خوبی ایفا نکردهاند. صنعت یک سری نیازها دارد، ولی از الان به فکر راهحل نیست.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-زهرا سادات روئینپیکر؛ دغدغهاش مشکلات صنعت است. از ارتباطی که وجود ندارد گله میکند. اما کار به گله ختم نمیشود. خودش دست به کار شده. موضوع پایاننامهی دانشجویانش را از پشت میز انتخاب نمیکند. عباس موسوی، استادیار دانشکدهی مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف است. به سراغ صنایع میرود. ارتباط میگیرد و مسائل را شناسایی میکند. در انتها مشکلات را در قالب موضوع پایاننامه تحویل دانشجویانش میدهد. برای بررسی گسلی که بین دانشگاه و صنعت وجود دارد با او به گفتگو پرداختیم.
مسئله محور بودن مقالات
دانشگاهها مبدا تولید علم هستند. علم تولیدی باید نافع باشد و به حل مشکلات صنعتی و نیازهای جامعه بپردازد. دانشگاهها به این سمت حرکت نکردهاند. موضوع پایاننامهها در جهت حل مشکلات کشور انتخاب نمیشوند. موسوی میگوید: «تقریبا بالای ۸۰ تا ۹۰ درصد موضوع پایاننامهها در جهت حل مشکلات صنعت نیست. دانشگاه کار خودش را میکند، صنعت هم کار خودش را. شاید حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد این تطابق ممکن است وجود داشته باشد. شما بروید نگاه کنید بالای ۸۰ تا ۹۰ درصد پایاننامههای پژوهشی که در مقاطع ارشد و دکتری در حال انجام شدن است، چقدر واقعا ناظر به حل مسائل و مشکلات کشور بودهاند!»
مبنای ارتقا اساتید
نگاه به بازار در انتخاب موضوع پژوهشها وجود ندارد. دانشگاه و صنعت با هم غریبهاند. علم دانشگاهها گرهای از صنعت باز نمیکند. صنعت همچنان با نیازهایش دست و پنجه نرم میکند. برای دانشجو هم انگیزه تحقیق و پژوهش نمیماند. کجای کار میلنگد؟ موسوی معتقد است: «اشکال کار در نظام ترفیع و ارتقا از دانشگاههاست. من یک بار باشگاه انقلاب فرهنگی هم که دعوتم کرده بودند گفتم آقا تا وقتی نظام ترفیع و ارتقا دانشگاهها برطرف نشود، همین است. اگر کسی یک کار فنآورانهی در سطح بالایی بخواهد انجام دهد که واقعا مسائل و مشکلات کلیدی مملکت را حل کند، امتیازی به آن هیئت علمی میدهند که معادل با دو تا مقاله است. دو تا مقالهای که با دو سال کار کردن خیلی راحت به آن میرسند. بدون دردسر، بدون استرس به آن میرسند؛ لذا تا وقتی که نظام ترفیع و ارتقا دانشگاهها مبتنی بر مقاله باشد، محوریت اصلی و بخش عمدهی امتیازها مقاله باشد، حرکت دانشگاهها به سمت حرکتهای فنآورانه کم خواهد بود. حالاآمدهاند یک سری اصلاحاتی کردهاند، اما این اصلاحات هنوز هم به نظر من نافذ نیست. سهم ایجاد فنآوری و سهم ارتباط با صنعت در نظام ترفیع و ارتقا باید خیلی بیشتر از این چیزی که هست باشد.»
تغییر آییننامهی ارتقا
اینکه موضوع پایاننامهها بدون توجه به مسائل کشور انتخاب میشود یعنی چارچوبی برای اساتید وجود ندارد. ارتقا اساتید وابستگی به انتخاب موضوع پایاننامهها ندارد. نتیجه این میشود که پژوهشها غیرکاربردی میشوند. مشکل را باید از ریشه حل کرد. ریشه آییننامهی ارتقاست. حالا تغییر آییننامهی ارتقا باید از کجا شروع شود؟ به نظر موسوی «هیچ چارچوب خاصی برای اساتید وجود ندارد. هرکس هر چیزی که به دلخواه خودش تعریف کرد. باید یک چارچوبی تعریف بشود که اگر این پروژه حمایت صنعتی داشت، اگر این پروژه مسئلهای رو حل کرد، اگر این پروژه نه حامی که حتی خواهان صنعتی داشت، یعنی صنعت حمایت نکند، ولی اگر پروژه به نتیجه رسید خواهان نتیجه باشد، اگر پروژهای به این شکل بود، تشویق و حمایت ویژهای در نظر گرفته شود. تغییر باید از طرف وزارت خانه شروع شود، وزارت علوم. حالا ابتدای کار ممکن است افراد نتوانند خودشان را تطبیق بدهند با سیستم. این تغییر باید به صورت تشویقی باشد. کسی که واقعا کار فنآورانه کرد مثلا یک استاد دانشگاه رشتهی مهندسی وقتی یک کارخانهای را از صفر پایه گذاشت و ایجاد کرد و تاسیس کرد، باید به عنوان تشویق یک امتیاز قابل توجه تشویقی به او اختصاص داده بشود نه اینکه بزنند توی سرش]با خنده [ تهش بخواهند امتیاز بدهند معادل یکی دو تا مقاله. یک استادیاری در دانشگاه چنین کاری کرد اتوماتیک باید بشود استاد. یک همچین فضایی باید ایجاد بشود.»
بستهی حمایتی دانشگاهها
پژوهش کاربردی باشد یا نه، مشکلی حل کند یا نه، در هر دو حالت حمایتی نمیشود. بخش اعظم این حمایت باید از طرف دانشگاه باشد. الان این حمایت صورت میگیرد؟ موسوی که با دانشجویانش تجربهی پیگیری مسائل بنیادی را دارد گفت: «هیچ فرقی نمیکند. اصلا سیاست دانشگاه، حداقل دانشگاهی که ما در آن هستیم میگویند که خودتان برید ارتباط بگیرید، خودتان برید هزینهها را انجام بدهید. ما نهایتا در حد همان سقف یک میلیون تومان یا چهارصد هزار تومان، چقدر است؟ همان چهارصد هزار تومان که هزینهی پایاننامهی ارشد میکنیم و برای همه هم این مقدار هزینه میکنیم در همان حد حمایت داریم. بیشتر از آن هیچ حمایتی در قبال این پایاننامه که میخواهد مسئلهی صنعتی را حل کند، مشکلات صنعتی را حل کند، نمیکنیم.»
دفاتر ارتباط صنعت با دانشگاه
دانشگاه یک سری تولیدات دارد. صنعت هم یک سری نیازها. حکومت هم که نقش حمایتی و نظارتی باید داشته باشد. از طرفی وصل کردن این سه شاخه به عهدهی دفاتر ارتباط دانشگاه با صنعت است. از بین این سه شاخه کدامیک باید پیشقدم شود تا ارتباط دانشگاه و صنعت برقرار شود؟ موسوی گفت: «دانشگاه یک جزیرهی جدا از دولت نیست. حالا درست است یک اختیاراتی دارد، ولی بالاخره جدا از نظام دولتی حاکم که نیست. این جزیی از آن کل است؛ لذا آن کل اول باید فکر بکند، تغییر بکند که دانشگاه هم به مرحلهی تغییر برسد. دفتر ارتباط با صنعتی که در دانشگاهها ایجاد شده، آن دفاتر هم باید از حالت پسیو به حالت اکتیو دربیایند. فعالیت این دفاتر حداقل در دانشگاه ما نسبت به قبل یک مقدار بهتر شده، ولی هنوز به حالت فعال در نیامدهاند. باید به جای اینکه صبر کند صنعت مسائلش را اعلام کند، خودش برود سراغ صنایع که مسائل و مشکلاتش را دربیاورد و ارجاع بدهند به دانشگاهها ببیند که چه کسانی در دانشگاهها روی آن کار کردند.»
پیشگیری بهتر از درمان!
با اینکه تولیدات علمی دانشگاهها سطح علمی مطلوبی دارند، ولی صنعت اعتمادی به دانشگاهها ندارد. از طرفی برای مسائل حالشان و مسائل آتیشان آیندهنگری نمیکنند. چون ممکن است که یک مسئله الان بروز نکند، مثلا ۵ سال دیگر بروز کند؛ لذا از الان باید به فکر راهحل برایش باشند. موسوی تعریف کرد که: «من چند وقت پیش با یکی از صنایع صحبت میکردم به آنها گفتم که شما به این مسئله برخواهید خورد. این مشکل شما خواهد بود. بیاید از الان با کمک همدیگر برای دو سال سه سال دیگر که به مشکل برمیخورید، روی آن کار کرده باشیم که دو سال دیگر که به مشکل خوردید، راهحلش درآمده باشد. طرف برداشت گفت که حالا تا دو سال دیگر خدا بزرگ است. از الان باید کار پژوهشی و تحقیقاتی روی آن انجام بشود نه اینکه ۵ سال دیگر که به آن مشکل برخورد کردند بگویند آقا بیایید سریع برایمان یک راهحل بدید. اینجوری هستند و متاسفانه یک مقدار این فضا در صنعت ما هم حاکم است.»
پس در واقع ما دو سری مسائل در صنعت داریم. یک سری مسائلی که راهحلش همین الان در دانشگاهها وجود دارد؛ لذا با مراجعه و ارتباط فعال بین دفاتر ارتباط با صنعت و دانشگاهها میشود مسائل را حل کرد. یک سری مسائل هم هست که میبینیم که هنوز راهحلی وجود ندارد، ولی دانشگاه بالقوه میتواند این مسائل را حل کند، یعنی الان نمیتواند، ولی مثلا با دو سال کار کردن میتواند برای مسائل آتی راهحل دربیاورد. برخی مسائل زمانبر است. صنعت باید حوصله داشته باشد. صنعت هم حوصله ندارد. مسائلی که فکر میکنیم دو سال آینده سه سال آینده با آن مواجه میشود اینها را از همین الان باید ارجاع بدهند. از همین الان باید صنعت بیاید حمایت کند؛ و حالا تا دو سال آینده که به آن مسئله برخورد، همزمان راهحلش هم درآمده باشد.
عیب یابی صنعت / نیاز سنجی صنعت
یکی از دغدغههای بزرگ دانشجویان ارشد و دکتری انتخاب موضوع پایاننامههاست. در اغلب موارد یک لیست بلند و بالایی از موضوعات که به انتخاب خود اساتید تهیه شده به دست دانشجویان میرسد. حالا دوندگی با دانشجویی است که پایاننامهاش مشکلی حل نمیکند و فقط مرتبهی علمی استاد ارتقا پیدا میکند. موسوی میگوید: «من خودم سازوکارم اینطور است که با توجه به مشکلاتی که از جاهای مختلف به ما ارجاع میشود مثلا میگویند ما روکشی میخواهیم که مقاومت این سازهی بتونی را چند برابر کند، خب آن شخص مسئلهاش را میگوید و میرود، ولی من خودم این را به عنوان یک پایاننامهی ارشد یا دکتری تعریف میکنم و حالا یک سال دو سالی که وقت هست روی آن کار میکنیم. اگر تا دو سال آینده همچنان آن نیاز وجود داشت که معمولا همچنان وجود دارد، معمولا مسائل صنعتی یک روز دو روزه حل نمیشود. اگر وجود داشت حل این مسئله را ارائه میدهیم، اگر وجود نداشت که خب میرویم سراغ مسئلهی دیگر. من خودم به دلیل اینکه ماهیت کارهایی که انجام میدهم اینطور است که در صنایع مختلف زیاد میچرخم. در واقع ارتباط فعال یعنی این. دانشگاه برود در صنایع بچرخد و ارتباط بگیرد. این ارتباطی که است، چرخیدن در صنایع مختلف، بازدید از صنایع مختلف، در هر بازدید، در ارتباطگیری یک سری مسائل پیش میآید. حالا بخشی از این مسائل در توان و تخصص من هست انجام میدهیم بخشی هم که نیست، ارجاع میدهیم به عزیز دیگری که در توان و ظرفیتش است.»
مشتریهای صنعتی
هزینهی اولیهی عملیاتی شدن پروژهها فراهم نمیشود. نه جیب دانشجو پر است که هزینه کند نه استاد. یک پروژهی کاربردی در این مرحله متوقف میشود. باید فکر کردکه اگر نتایج پروژهای منتج به خواهان صنعتی شد، حمایت شود. موسوی تعریف میکند: «مثلا چند مدت پیش یکی از صنایع کفشسازی یک مسئلهای را داشتند. در رابطه با زیرهی کفش بود. الان حاضر نیستند پول خرج کنند، ولی اگر به نتیجه برسد حاضرند پول خوبی بابت آن بدهند. صنعت میگوید که الان من شک دارم به کار شما، ولی اگر به نتیجه برسید حاضرم پول خوبی بابتش بدهم. میگوید آقا خودت هزینه کن، نتیجه گرفتی از شما میخرم. من از کجا بیاورم که هزینه کنم! اینجا نیاز است یکی بیاید این پول اولیه را بدهد تا کار اولیه که خواهان دارد حمایت بشود. یک زمانی معاونت عملی میتوانست عهدهدار این قضیه باشد. در حال حاضر به این سمت رفته که از شرکتهای دانشبنیان حمایت کند. وزارت علوم در واقع سازوکارش به شکلی است که در آن این چیزها گم میشود. چون ارباب جمعی زیاد است. به نظرم شاید معاونت علمی و فناوری که از اسمش پیداست، آنجا شاید جایگاه مطلوبتری برای این قضیه وجود دارد. از یک سری پایاننامههایی که خواهان دارد و در نهایت یک مشتری پای آن خوابیده تضمین بکند. اگر نتایجش طبق استانداردهای لازم برود جلو من آن را میخرم. از یک چنین کارهایی بیاید حمایت کند.»
تفاوت مراکز تحقیقاتی
پارکهای علم و فناوری، مراکز رشد، انکوباتورها، R&D همراستا با اهداف دفاتر ارتباط در جهت برقراری ارتباط دانشگاه و صنعت تاسیس شده اند. اینکه تفاوت این مراکز در چیست باید از موسوی که در دل کار است پرسید. او میگوید: «بنده خودم از ب بسمالله یک شرکتی را ایجاد کردم. حمایتهای اینها حمایتهای]ههه... با خنده عرض کنم خدمت شما در قالب دفتر و امکانات اداری اینجور چیزهاست. اینکه به شما پولی بدهند برای اجرای کار، یک چنین قالب حمایتی را ندارند. دفتر میدهند، آن هم بابتش اجاره میگیرند. ساختمان میهند اجاره میگیرند. میز صندلی میدهند اجاره میگیرند. مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری یک سری حمایتهای این چنینی دارند. ته ته قضیه چیزی که بخواهند حمایت بکنند این است که معرفی بکنند به مالیات و دارایی، که آن شرکتهایی که در آنجا هستند از یک سری از معافیتها برخوردار شوند. پایاننامهی ارشد با اینکه شما بخواهید در مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری قرار بگیرید خیلی متفاوت است. اینکه بخواهند از یک پایاننامهی ارشد و دکتری حمایت بکنند که به یک نتایج مطلوبی برسد، بتواند یک خواهان صنعتی داشته باشد یا مسئلهای از مسائل کشور را حل کند، چنین زیر ساختی در مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری نیست. سطح کاری این مراکز با هم متفاوت است. در مراکز رشد معمولا هستهها و شرکتهای نوپا هستند. در پارکهای علم و فناوری شرکتهایی میروند که یک مقدار از آب و گل درآمدهاند و یک مقدار زیر ساخت اداری مناسبتری را پیدا کردهاند که میتوانند بروند در پارک. مثلا ما خودمان به یک جایی رسیدیم رفتیم در پارک دانشگاه خودمان یک آپارتمان را اجاره کردیم. کمکی که پارک میکند فقط در حد تامین فضا هست که بابت آن هم اجاره میگیرد. به این شکل نیست که رایگان و بلاعوض باشد. معرفی به بیمه و مالیات هم است که آن هم اگر خودمان بتوانیم خوب زور بزنیم، میتوانیم از معافیتهایش استفاده کنیم، نه اینکه به هرکسی بدهند. به توانمندی و قدرت بیان و نحوهی ارائهی فردی که پروژه را پیگیری میکند هم بستگی دارد. اگر کسی نتواند خوب پیگیری کند این پایاننامهاش به دردش نمیخورد. اگر بتواند خوب پیگیری کند چرا، میتواند از معافیتهاش بهرهمند شود. مراکز R&D معمولا در شرکتها ایجاد میشوند. شرکتها یک بخش تحقیق و توسعه دارند. معمولا کارهای اولیهی زمین افتادهی کوچکی که عمق دانشی زیادی ندارد انجام میشود. البته در جاهای دیگر دنیا یک دانشگاه محسوب میشوند. خیلی از دانشهای امروزی که با آنها مواجه هستیم از مراکز R&D شرکتهای بزرگ درآمدهاند. پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد برای یک طرحی هست که برنامهی تجاری دارد. هزینهها مشخص است، درآمدها مشخص است و به مراحل انتهایی تجاریسازی نزدیکتر شدهاند. پارکها برای پروژههای ارشد و دکتری نیست. برای این هست که یک ایدهای را به صنعتی سازی تبدیل کنید. مراکز رشد به لحاظ یک سری زیر ساختهای اداری کمک شما میکنند. دفتر و دستک به شما میدهند، نقد از شما نمیگیرند نسیه میگیرند، فرقشان در این است. اگر مراکز رشد را سپری کنید وارد پارک میشوید. جا و مکان در اختیار شما قرار میدهند به اضافهی معرفیهایی که انجام میدهند و هزینههایش را میگیرند.»
معافیتهای دولتی
طبق یک آمار که مربوط به سال ۲۰۱۶ میشود از هر ۸۲۰ مقالهی ایرانی تنها یک ثبت اختراع صورت میگیرد. نگاه ما در دانشگاهها به مقالههای ISI است. ثبت اختراع شاخص ایجاد فنآوری است که شما وقتی به ثبت اختراع میرسید، یعنی دارید فنآوری ایجاد میکنید. میخواهید ثبتش کنیدکه بعدا بفروشید و از نتایجش استفاده کنید. در کشور ما برای ایجاد فن آوری، ایجاد یک واحد صنعتی، توسعهی یک واحد صنعتی در نظام ترفیع و ارتقا خیلی به آن اهمیت نمیدهند. ریشهاش نظام ترفیع و ارتقاست. مشکل دارد. باید سازوکاری ببینند که مقاله همسنگ ایجاد فنآوری باشد. وقتی مقالهای انجام میشود، کسی که فنآوری ایجاد کرده به همان نسبت حتی بیشتر باید مورد توجه قرار بگیرد. موسوی معقد است: «چون ما کشوری در حال توسعه هستیم، نیاز به ایجاد فن آوری داریم. نیاز به مقاله توسعه دادن نداریم؛ لذا باید از هر کار پژوهشی یک فناوری ایجاد شود. برای صنایعی که رفتند با دانشگاهها برای حل مسائلشان ارتباط گرفتند و در قالب حمایتهای پایاننامههای ارشد و دکتری وارد مذاکره شدند، دولت برای این صنایع و مخصوصا صنایع بخش خصوصی تا سقفی که دارند حمایت میکنند، معافیتهایی را در نظر بگیرند. معافیتهای مالیاتی_بیمهای که این ارتباط شکل بگیرد و تقویت شود. در خارج ازکشور این داستان وجود دارد. صنایعی که از یک پروژهای حمایت کردند مثلا تا ده میلیون تومان حمایت کردند. تا سقفی که حمایت کردند از یک سری معافیتهایی برخوردارند.»
ارتباط صنعت نفت با دانشگاه
ارتباط عمیق مورد نظر بین صنایع و دانشگاه وجود ندارد. ولی نمونههایی وجود دارند که ارتباط محدود و موفقی داشتهاند. موسوی گفت: «مثلا ارتباطی که در صنعت نفت وجود دارد، آن چیزی که باید باشد نیست. ما کشوری هستیم مبتنی بر نفت. کشوری که بزرگترین مخازن نفت و گاز دنیا را داریم؛ لذا بایستی در حوزهی نفت صاحب تکنولوژی باشیم. نفت نباید صادر کنیم، تکنولوژی نفتی باید صادر کنیم. فناوری مرتبط با نفت باید صادر کنیم. الان ما در صنعت نفت از کشورهایی تکنولوژی میخریم که اصلا نفت ندارند. خیلی جای تاسف دارد کشوری که اصلا نفت ندارد، تکنولوژی نفت به ما میفروشد. ارتباطی که در صنعت نفت و دانشگاه وجود دارد بین نیم تا یک درصد است.»