مديريت و سياستگذاري علم نيازمند بسترهاي مختلفي است كه آینده پژوهی و تاریخ علم و تاریخ وقایع حلقه هاي هشتم و نهم مفقوده آنست.
گروه علمي «خبرگزاري دانشجو»؛ مديريت و سياستگذاري علم و فناوري از مهم ترين اركان توليد علم بشمار مي رود كه به زعم بسياري از كارشناسان اين ركن مهم مغفول مانده است و اين حلقه مفقوده باعث شده تا در بسياري از موارد نتوان به علم اسلامي در حوزه هاي مختلف دست يافت.
عادل پيغامي، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق و استاد اقتصاد است و ازجمله افرادی است که در اولین نشست راهبردی در محضر مقام معظم رهبری سخنرانی کرد. به گفته خودش بیش از بیست سال است که درباب تحول در علوم انسانی تامل می کند والبته این دغدغه در سخنانش موج میزد.
آنچه پیش روی شماست نتیجه نزدیک به سه ساعت گفت وگوي فصلنامه پژوهش هاي فرهنگي و اجتماعي با وي است؛ وي در این گفت وگو به بیان حلقات زنجیره مدیریت دانش و تحول علوم انسانی پرداخت و در هر بخش مثال هایی را بیان کرده و ضمنا به آسیب شناسی تحول علوم انسانی در ایران نیز پرداخت.
در ادامه؛ بخش ششم صحبت وي ذيلاً از نظرتان مي گذرد:
حلقۀ هشتم: آینده پژوهی
حلقۀ هشتم، حوزه آينده شناسي و آينده پژوهشي در علوم انساني اسلامي است. تا زمانی که عنصر آينده پژوهشي در بسياري از حرفهایی که الآن زديم، وارد نشود و آينده را رصد نکنيم، نسبت به مسئله ها عقب می مانیم. ما بايد جريانات علمي ده یا بیست سال آينده را رصد کنيم و بايد از الآن، خودمان را براي حل آن مسئله ها آماده کنيم. علمي که بتواند مسئله های ده سال بعد را حل کند، علم مفيد است.الآن صنعت دنيا بسیار کم وارد عرصه نانو شده و پنج سال پيش نیز به صورت خیلی ناچیزی در عرصۀ صنعت ورود پيدا کرده بود.
ولي دانش نانو در ايران به صورت جدي شکل گرفت. ما دانش نانو را براي الآن نساختيم؛ چون الان صنعت خودروسازي ما با نانو کار نمی کند و مسائل ما در مورد نانو نيست و نانو آرام آرام در حال وارد شدن است. ولی بيست سال بعد اغلب صنایع در اغلب مسائلشان با نانو کار خواهند داشت. پس نانو را با نگاه به بيست سال آينده برنامه ریزی کردیم.
بحث هسته ای يا بحث ليزر يا بحث هوافضا نیز همین طور است. ولی آیا اقتصاد اسلامي ما هم بر مبناي نگاه به بيست سال آينده در کشور ما بحث م یکند؟ اصلاً و ابداً. اصلاً می دانند جريانات اقتصادي در آیندۀ دنيا چيست تا اقتصاد اسلامي بخواهد از الآن خودش را پاسخگوي آنها بداند؟ اقتصاد اسلامي هنوز پاسخ گوي مسئله هایی که چند قرن از آن گذشته نیست. البته این بدان معنا نیست که نمی توانیم این ها را حل کنیم، بلکه نخواسته ایم ای نها را حل کنیم.
حلقۀ نهم و دهم: تاریخ علم و تاریخ وقایع
حلقۀ نهم و دهم، هر دو در حوزۀ تاريخ است. منتها يکي در حوزه تاريخ عقايد و اندیشه هاست و يکي در حوزۀ تاريخ وقايع است. هميشه وقايع و تجربه ها و عبرت هایی که ما بايد از تاريخ وقايع ياد بگيريم، فرآيند خطا و آزمون را براي ما بسيار کم هزينه می کند.
*در حقيقت یكی از اینها تاريخ علم تحليلي است و يکي از آنها تاريخ علم نقلی است؟ يا اینکه می خواهید کلاًَ و به طور عام تاريخ وقايع را ذکر کنید؟
پيغامي: می توانم از نام تاريخ علم برای تاریخ اندیشه ها استفاده کنم ولي تاريخ وقايع کاملاً نقلي است. به هر حال بايد معلوم شود که ما چرا ده سال پیش در حوزه مسکن اشتباهاتي کردیم تا الآن آنها را تکرار نکنيم. از اين طرف من بايد بدانم که گردش مالي در تمدن اسلامي قرن چهارم چگونه بوده است.
اگر فکر کنم دنياي ما خيلي فرق کرده و امروز آنها به درد ما نمی خورد، بسيار اشتباه کرده ام. بسياري از چيزهايي که امروزه غرب براي خودش نهادسازي می کند، تجربه های تاريخي سه دهه یا چهار دهه پيش يا بعضي وقت ها سه قرن پيش غرب است. ما در بسیاری از موارد در جامعه سازي و تمدن سازي اسلامی، نيازمند شبيه سازي تمدن اسلامي قرن سوم تا هشتم خودمان هستيم.
*حتي تا قبل از آن را هم می توانیم نگاه کنیم. مثالً در سيستم مالي ساختار وکالت امام کاظم به بعد نگاه کنيد و ببينيد امام کاظم تا امام هادي چه طور عمل می کردند و سيستم مالي و سروکيلها و وکیل های خرد آ نها چه کار می کردند؟
پيغامي: بله، بنده م یتوانم بسیاری از این مثا لها را بزنم تا شبيه سازي تاريخي شود و يک فناوري اجتماعي براي امروز ساخته شود.
هيچ تفاوتي هم ندارد؛ زیرا آدم همان آدم است و اقطار عالم اسلامي هم گسترده تر بوده است. بله ممکن است براي امروز ساخته شود، ولي ساختارش همان قبلي است. مثلاً سيستم فقه اسلامي بيمه ندارد و بيمه براي خیلی ها، امر جدید و مستحدثه است، ولی من می گویم چه کسي گفته بيمه نداريم؟ سيستم عاقله در فقه ما يک نوع بيمه بود. اصلاً خود بيمه بود. بيمۀ غربی اين است که انگار من پدر و مادر ندارم و لذا بايد سراغ شرکتي بروم و مبلغی را بپردازم تا او پدر من شود و اگر فردا مريض شدم و مشکلی پيدا کردم، از من حمايت کند.
یعنی فرض براین است که انسان ها بي پدر و مادرند؛ چون غرب، نظام خانواده ندارد. ولي ما در فقه اسلامي صدر اسلام، يک فناوري اجتماعی به نام سيستم عاقله داشته ايم که دقيقا کارکرد بيمه را داشت. اگر شخصي قتل خطئي می کرد و دچار مشکلي می شد، باید عاقله از او حمايت می کرد. حالا اين براي 1400 سال پيش گفت وگو با دکترعادل پیغامی بوده و قطعا بسيط است و باید آن را براي دنیای مدرن پیچید هتر کنيم و با مسائل دنياي مدرن با انواع بيمه عمر، بيمه بدنه ماشين، بيمه آتش سوزي همگونش کنيم.
اما این سيستم با سيستم غربي متفاوت است و کارآيي آن نیز بسيار بالاتر است. نمونه اش اینکه الآن غرب در بحث بيمه با مشکلی اساسي به نام مسائل مربوط به «moral hazard»، یعني خطر اخلاقي رو به روست؛ يعني شخصی خودش را بيمه می کند و سپس در خيابان ويراژ می دهد و می گوید اگر تصادف کردم، بيمه خسارت من را می پردازد. يعني سيستم بيمه غرب نمی تواند رفتار انساني را کنترل کند.
تأمین و امنيت فکري هست ولي کنترل رفتاري ندارند. ما این را خطر اخلاقي، یا کژتابي هاي رفتاري موجود در بيمه می نامیم. سيستم عاقله دقيقاً اين را حل می کرده و با اين که بسيار بسيط و براي هزار و چهارصد سال پيش است، ولي مشکل خطر اخلاقی را ندارد؛ زیرا اگر من که پدر و پدر بزرگ هستم، بتوانم، باید تاوان خطای فرزند خودم را بدهم، فضای رفتاري فرزندم را کنترل می کنم. من عمو هستم و نسبت به برادرزاده ام، توجهاتي پيدا می کنم؛ چون می گویم اگر او هر کاري دلش بخواهد بکند و مثلا چکي بدهد یا مشکل بیمه ای و ضمانتي پيدا کند، من هم بايد پاسخگو باشم. لذا خانواده و شبکه های خانواده به صورت دقيق شکل می گرفت. ما در دنياي مدرن هستيم و نيازمند بيمه می باشیم و فکر کرده ايم دنيايي پيدا شده که ما تا به حال نمی فهمیدیم ولی آ نها فهميدند چيزي مثل بيمه وجود دارد.
درحالی که اینگونه نیست، ولی باید حداقل سي سال و نزديک به پانصد نفر در حوزه بيمه اسلامي کار واقعي کرده باشند؛ نه اینکه از غربي ها يا از پاکستانی ها يا عرب ها کپي بزنيم و نام بيمه اسلامي را روی آن بگذاریم. اگر من وقايع را بشناسم می فهمم که در قرن پنجم تمدن اسلامي هم تاجرها با این مشکل بیمه ای مواجه بودند که اگر راهزن ها به ما حمله کردند، چه کار کنم؟ آنها این مشکل را چطور حل کردند؟
یک نفر بگويد تمدن اسلامي، مسئلۀ بيمه خودش را چطور حل کرده است؟ اگر کسی بگويد مسئله بیمه را نداشته است، به او می گویم تو تمدن را نمی فهمی. تمدن شکوفايی که توليدات آن چنینی داشته است، نمی تواند نظام گردش مالي نداشته باشد. نمي تواند نظام تعليم وتربیت نداشته باشد. بنابراین، این ها تمدن را نفهمیده اند. ما در تاريخ داريم که برات استانبول در ماوراء النهر نقد می شده است و این در شرايطي بوده که فکس و اينترنت نیز وجود نداشته است. اگر شما الآن از بانک ترکی های، يک چک بگيريد و در ایران به من بدهيد، من بايد به بانک تلفن بزنم و به چهار نفر، فکس بزنم.
بنابراین، نتیجه می گیریم که در آن زمان، چه فضاي اعتباري حضور داشته که شخص می توانسته برات استانبول را در ماوراء النهر، بدون فکس يا اينترنت نقد کند. اين نيازمند يک سيستم مالي و اعتباری بسيار پيشرفته بوده، ولی ما نمي فهميم؛ زیرا وقايع تاریخی خود را از دست داده ایم.
ما نمی دانیم دویست، سیصد سال پیش، چگونه در اصفهان، گنبد می ساختند و الآن بلد نيستيم مثل آنها گنبد بسازيم؛ چون معماري مان فراموش شده وا ز ياد رفته و گم شده است. ما نمی دانیم که ایرانی ها چطور چاه قنات می ساختند؟ در زمان های قدیم، چهارصد متر حلقۀ چاه می زدند و به قنات می رسیدند، ولی با تکنولوژی امروز هم ما نمی توانیم قنات چهارصد متري زيرزميني را حتي لاي روبي کنيم. ما بالغ بر 42000 قنات در کشور داشته ایم که در کشور، مديريت آب و آبخيزداري می کرده است. ما حتي نمی توانیم با تکنولوژی های جديد، آ نها را لاي روبی کنيم، ولی پدران ما بدون تکنولوژی این قنات ها را احداث کرده اند. ما دانش قنات را از دست داده ایم، این دانش مرده و از دست رفته است و احیایش هم خيلي سخت است.
ما دانش اقتصاد اسلامي تمدن اسلامي را از دست داده ايم
همين طور دانش اقتصاد اسلامي تمدن اسلامي را از دست داد هایم؛ زیرا تمدن اسلامي، اقتصاد اسلامي داشته است. تاريخ اندیشه های اسلامي نیز همين طور است. آقای شوپيتر مي گويد که تمام کتاب هاي تاريخ عقايد اقتصادي يک مقداری راجع به ارسطو و افلاطون مي گويند، سپس از سنت آگوستين صحبت می کنند، بعد از آن در مورد قرون وسطي بحث می کنند ولی یکدفعه در حدود هفت قرن سکوت محض می کنند و بعد يک دفعه از قرن شانزده شروع مي کنند و مي گويند حالا ژان بدن یا آدام اسمیت آمد. بحث اينجاست که آیا دنیا در اين شش، هفت قرن ساکت بوده و در مسائل انديشه هاي اقتصادي هيچ حرفي نداشته داشته است؟
جواب این است که دنیا حرف داشته ولي این انديشه ها در مشرق بوده است. دقيقا زمانی را که شوپيتر به عنوان «شکاف تاريخي » نام می گذارد، همان دوران شکوفايي تمدن اسلامي بوده است. ولی چون غربی ها نمي خواهند اين مسائل را ذکر کنند، سکوت مي کنند. اما ما بايد ذکر کنيم ولی همين الآن در کدام دانشکده اقتصاد کشور ما در بحث تاريخ عقايد، اين شش یا هفت قرن به بچه ها تدريس مي شود؟
هيچ دانشکدهاي در کشور ما وجود ندارد که تمدن اسلامي را به لحاظ تاريخي بشناسد
هيچ دانشکده اي در کشور ما وجود ندارد که تمدن اسلامي را به لحاظ تاريخي بشناسد یا نظام حقوقي، نظام توليد علم و نظام مديريت پزشکي تمدن اسلامی را بشناسد. باید يک خانم آلماني براي ما کتاب بنويسد و بعد آنجا بگويد که مثلاً بيمارستان در بغداد، در تمدن اسلامي چگونه بوده و مديريت پزشکي آن را براي ما ترسيم کند و بعد خودش بگويد الآن که در قرن بيستم هستیم در بهترين بيمارستان هاي اروپايي هم اين مدل پزشکي وجود ندارد.
آنجايي هم که قصد داشتیم از دانشمندان دروني خودمان، افرادی را پيدا کنيم، سراغ مثلاً ابن خلدون رفته ایم. به نظر من، پاکستاني ها و عرب ها و حتی غربي ها، ابن خلدون را براي ما به عنوان انديشمند علوم انساني اسلامي مطرح کرده اند. در حالي که ما ابن مسکويه و ابن سينا را داريم. ابن سينا انديشه هاي اقتصادي دارد؛ زیرا او حکيم بوده و طبق سنت حکماي ما وارد حوزه حکمت عملي مي شدند. در حکمت عملي نیز حتماً از تدبير منزل بحث مي کردند و در تدبير منزل نیز از مسائل اقتصادی بحث می کردند. در سياست مدن نیز وارد فلسفه سياسي مي شدند. ما خواجه نظام الملک را داريم، ولی چرا انديشه های او در دانشگاه های ما وجود ندارد؟ زیرا ما تاریخ اندیشه های علوم انساني اسلامي را فراموش کرده ايم. من تحقيقي کردم و مي خواستم ببینم که انديشه های اقتصاد کلان در قرن بيست و يکم چه خواهد شد؟
جالب بود که متوجه شدم اغلب پيشبيني هايي که در قرن بيست و يکم وجود دارد، بازتفسير حرف هاي چهارصد سال پيش آدام اسميت و جان استوارت میل است. بنابراین، در بسیاری از اوقات، توليد علم هاي جديد بازتعريف حرف های بزرگان گذشته است. من اگر بتوانم حرف های خواجه نظام الملک را به روز کنم، توليد دانش صورت می گیرد. معمولا هیچ وقت، دانش خلق الساعه صورت نمی گیرد.
درحوزه علوم انساني توليد جديد نداريم
مخصوصاً که ما در سيستم علوم انساني اسلامي اصلاً توليد جديد نداريم، بلکه همۀ این علوم کشفي است. بله، کشف داريم. تا زمانی که تاريخ انديشه هاي علوم انساني خوانده نشود و به آن ارج و قرب نهاده نشود و سرمایه گذرای جدی روی آن صورت نگیرد، ساير حلقه هاي ما شکل نمی گیرد. همۀ این ها به صورت حلقوی هم متصلند و هر کدامشان که انجام نشود، بقیه فشل هستند.