چهره ماندگار فیزیک گفت: بعضی در این دانشگاه در صفوف اول نماز میایستند، اما وجدان را به کلی به زیر پا گذاشته اند. من جوابی به سخنان آنها نخواهم داد، بلکه در کتابم که انشالله چاپ میشود مستنداتی میآورم که نشان خواهد داد این آقایان چه کاره بوده اند!
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ حسابش از دستمان خارج شده. از تیرماه امسال تا کنون، آنقدر خبر از گروه فلسفهعلم دانشگاه شریف منتشر کرده و آنقدر با اساتید و دانشجویان این گروه آموزشی گپ و گفت داشتهایم که از شماره خارج است! چرا؟ چون این روزها، روزهای مهم و پرخبر یکی از آوانگاردترین گروههای آموزشی دانشگاه شریف است. گروهی که برای دمیدن نَفَس علوم انسانی به دانشگاهی صنعتی تاسیس شده و امروز، در اوج بحرانها و اختلافهاست.
دوباره به سراغ دکتر مهدی گلشنی رفتیم تا کمی بیشتر از اوضاع و احوال این روزهای گروه فلسفهعلم بدانیم. و البته بیشتر، از خود دکتر گلشنی خبر بگیریم. چهره ماندگار فیزیک و استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف، که میگوید بیمهریهای فراوانی به او و میراثش در گروه فلسفهعلم دانشگاه شریف شده است. در بخشهایی از این گفتگو اما استاد، با زبانی علمی پاسخ ادعاهای رئیس جدید این گروه را میدهد. پاسخی که برای علاقمندان به فلسفه جذاب است.
با توجه به تعویض ریاست گروه فلسفۀ علم دانشگاه شریف و ادعاهایی که علیه گروه فلسفه علم در زمان مدیریت شما مطرح کردند. پاسخ شما در این خصوص چیست؟
من یک مقدمهی کوتاهی را خدمتتان بگویم. اصل بازنشستگی برای من اصلا مهم نیست، برای اینکه این یک امر طبیعی است و خیلی از افراد هم قبل از من بازنشسته شده اند. ولی تبعیضی که در این دانشگاه قائل شدند برایم مطرح است برای من بی اخلاقی و بی ادبی بعضی مسئولان دانشگاه و اراجیفی که به هم بافتند قابل قبول نبود، والا اصل بازنشستگی ابدا از نظر من مهم نیست. آقای رئیس فرمودند: بنده که حدودا ۸۰ ساله هستم، اگر بازنشسته نمیشدم دیوان محاسبات مدعی ایشان میشد. الان چند نفری بالای هفتاد ساله هستند، و حتی هفتاد و شش ساله هم در میان آنها هست، که هیچکدام از آنها امتیازات بنده را ندارند، ولی تا به حال به سراغ باز نشسته کردن آنهاآنها نرفته اند! بنده استاد ممتاز بوده ام و هیئت امنا ۱۰ سال پیش با استناد به استاد ممتازی بنده ادامۀ خدمت مرا تصویب کرد. درحال حاضر نیز جناب دکتر نیلی رییس دانشگاه تهران به دنبال این بودند که ادامۀ خدمت امثال جناب دکتر شفیعی کدکنی را، که سن بازنشستگی آنها نیز گذشته است، از طریق هیات امناء تمدید کنند.
دلیل بازنشستگی من هم صرفاً به دلیل سخنرانیهای ایراد آمیزم، که در آنها ایرادهائی به نحوه ادارۀ دانشگاه داشتم، نبود، بلکه این کاراز قبل برنامه ریزی شده بود، جالب این است که آقای معاون آموزشی دانشگاه در محفلی مطرح کردند که ما به سراغ مقامات بالاتر و ذیربط رفتیم که به بازنشسته کردن فلانی اعتراضی نکنند.
اکنون سؤال من این است که چرا دیوان محاسبات برای افراد دیگری که سنشان بیش از حد مربوط به سن بازنشستگی بوده و حتی استاد ممتاز هم نبوده اند سراغ ریاست دانشگاه نیامده است؟
ثانیا چرا این اندازه بی حرمتی؟ کتابخانۀ فلسفه علم را، که شروع عمده اش با جایزۀ تمپلتون بنده بود و مشخص بوده که سرمایه گذاری اولیه اش توسط جایزۀ بنده انجام شده، بلافاصله دو سه روز بعد از اینکه مسلط شدند، به کتابخانه مرکزی منتقل کردند، با اینکه در مورد عدم انتقال با آنها صحبت شده بود. برای چه این کار را کردند؟
نکته دیگر تبعیضاتی است که در این دانشگاه، به جز مسالهی باز نشستگی، در جذب هیئت علمی صورت گرفته است. یکی از ایراداتی که از ما در سالهای اخیر گرفتند دربارۀ جذب برخی از افراد شایسته بود که ما معرفی کرده بودیم.
برای مثال: در یک مورد شخصی را معرفی کرده بودیم که معدل فوق لیسانس و دکتری خوبی داشت، ولی معدل لیسانس وی کمتر از ۱۴ بود. حال سؤال من این است:اگر معدل ۱۴ برای لیسانس شرط است چرا شما رییس فعلی گروه فلسفه علم جناب دکترآزادگان را، که معدلشان کمتر از ۱۳ بوده و در ۱۸ واحدنیز مردود شده بودند، پذیرفتید و خیلی زود رسمی- آزمایشی کردید و بلافاصله بعد از من رئیس گروه فلسفۀ علم کردید؟ چرا ایشان را سریعاً رسمی آزمایشی کردید، در حالی که افرادی که سابقه تدریس شان و تعداد مقالاتشان بیشتر بوده و همچنین ارزش مقالاتشان برای گروه بالاتر بوده هنوز رسمی- آزمایشی نکرده اید؟
این نشان میدهد که از قبل برنامه ریزی کرده بودند ایشان را رسمی آزمایشی بکنند تا فرد مورد نظرشان وارد کار شود و هر برنامهای را که میخواهند اجرا کنند. این دو مطلب نشان میدهد که برنامهای دارند که تمام زحمات ۲۳ سالۀ بنده را پایمال کنند؟! ببینید آقای دکتر آزادگان مصاحبهای دارند با خبرگزاری ایسنا که به مناسبت روز جهانی فلسفه این مصاحبه را انجام دادند، که در آن دلایل نظریه پرداز نبودن ایران در فلسفۀ علم جهان را مطرح کرده اند و عمدۀ فعالیتهای این گروه، و از جمله خود بنده، را در حوزۀ علم و دین دانستند.
اولا در حوزۀ علم و دین اگر فعالیتی با شهرت جهانی وجود داشته، کارهای این آقایان نبوده بلکه کار این حقیر بوده است، که در اقصی نقاط عالم انعکاس داشته و به چاپ رسیده است. ثانیا ما خیلی کارها در غیر از حوزۀ علم و دین کرده ایم، مثلاً در حوزۀ ابعاد فلسفی علم، که انعکاس جهانی داشته و بعضی از فلاسفه ئ. عالمان بزرگ غرب نیزآنها را ستوده اند. بنده در حال حاضر ۴۰سال است که روی مسائل فلسفی فیزیک مشغول به کار هستم، و این یک بخشی از فلسفۀ علم است، اگر بروید در کمبریج، مشاهده خواهید کرد که در دپارتمان فلسفۀ علم آن بخشی داردکه روی مسائل فلسفی علم کار میکنند و افرادی نظیر پروفسور ردهد (Readhead) در آن مشارکت دارند. ما در گروه فلسفۀ علم شریف مباحث خاص فلسفۀ علم را در دورۀ کارشناسی ارشد آموزش میدادیم و برنامۀ ما در دورۀ دکتری مسائل فلسفی علوم بود، که آن را به دانشگاه هم اعلام کرده بودیم، و قرار بوده دانشجویان دورۀ دکتری روی مسائل فلسفی علوم فیزیکی و زیستی و اقتصاد و... کار کنند.
ما به کمیتۀ جذب دانشگاه افرادی را هم برای مسائل فلسفی فیزیک معرفی کردیم که این افراد را هم رد کردند. بهانۀ آموزش دانشگاه در کمیتۀ جذب و دلیل رد کردن این افراد این بود که موضوع آنها با هدف این گروه مطابقت ندارد. اکنون سؤال من این است: آقای دکتر رشتچیان، معاون آموزشی دانشگاه، و آقای دکتر نقد آبادی، دبیر کمیتۀ جذب دانشگاه، شما چقدر روی فیزیک تسلط داریدکه از مسائل فلسفی آن باخبر باشید؟ شما چه اطلاعی از وضعیت این موضوع در دنیا دارید؟ آیا میدانید که در این ۱۰ سال گذشته مسائل فلسفی فیزیک چه اندازه در بعضی از دانشگاههای مهم غرب مطرح بوده است؟! شما که در این حوزه متخصص نیستید حق ندارید حرف مارا زمین بگذارید، و زمانی که قرار است برای گروه فلسفۀ علم جذب کنید بگویید: این رشته نه! شما از بعضی از دوستانتان که در دانشکده فیزیک و یا در مکانهای دیگری هستند الهام میگیرید و آنها افرادی ضد فلسفی هستند. من کارهایی را که در دانشگاه در حال انجام است و در آینده قرار است صورت گیرد در مصاحبهها و کتاب خاطراتم مستنداً روشنگری خواهم کرد. متاسفانه رییس دانشگاه از این قضایا غافلند، و بخش آموزش دانشگاه با همکاری معاونت فرهنگی آن آقای دکتر سید حسن حسینی، که خود جزو گروه فلسفۀ علم هستند، در حال پیاده سازی برنامههایی هستند که آیندۀ آن برای علم کشور خسارت بار است و من فقط برای ثبت در تاریخ این مطلب را گفتم. چرا باید جناب رییس دانشگاه به صحبتهای این افراد گوش کنند و به توصیههایی که ما در این مدت به ایشان کرده ایم توجه نکنند؟
تا زمانی که من رئیس گروه فلسفۀ علم بودم تمام دربها برای جذب و امکانات و ... به روی ما بسته بود. ما دو کنفرانس، یکی با هلال احمر و دیگری با دانشگاه صنعتی اصفهان، برگزار کردیم و در هردو کنفرانس نام دانشگاه صنعتی شریف آمد. دانشگاه صنعتی شریف دربارۀ آن کنفرانسی که با هلال احمر داشتیم حداقل هزینه را تقبل کرد و با دانشگاه صنعتی اصفهان فقط اسماٌ آمد، بدون اینکه هیچ هزینهای را متحمل شود. در صورتی که بعد از رفتن بنده و حضور آقای دکتر آزادگان سیل خیرات به سمت گروه فلسفۀ علم روانه شد.
مصادیقی هم از این موضوع دارید؟ برای مثال در مورد سالن درس گروه، که بیشتر از ۱۰۰ صندلی دارد، تمامی صندلیهای آن را تعویض کردند و بیش از چندین میلیون دادند و صندلیهای جدید تهیه کردند، در صورتی که صندلیهای قبلی بسیار سالم و قابل استفاده بودند، همچنین هر رنگ آمیزی و زینتی را که دلشان میخواست انجام دادند. درصورتی که در زمان ما این کمکها در کار نبود و حتی یک اتاق اضافی را که بارها درخواست کردیم از ما دریغ کردند، ولی حالا قرار است تعدادی اتاق به گروه بدهند. نکتۀ دیگر این است که بسیاری از افرادی را که بنده برای تدریس دعوت کرده بودم، عذرشان را خواستند؛ و دیگر از آنها دعوت نکردند، و در عوض به فردی ازین گروه به نام جناب آقای دکتر چاوشی، که روی تاریخ علم در تمدن اسلامی کار میکنند و بهنظر من بهترین مرجع تاریخ علم در تمدن اسلامی در ایران فعلی میباشند و در حدود ۴۰ سال پیش مرحوم دکتر ذبیح الله صفا و جناب دکتر نصر کار ایشان را ستوده بودند و عضو رسمی-آزمایشی گروه هستند درسی ندادند، و به جای ایشان فرد دیگری را آوردند. در ادامه ما درخواست داده ایم که ایشان به دانشگاه یا پژوهشگاه دیگری مامور و سپس منتقل شوند، که این را هم هنوز اجابت نکرده اند. از طرف دیگرخانم دانشجویی، که در کلاس درس دکتر چاوشی نمرۀ پایینی گرفته بود، و فعلاً دستیار دکتر آزادگان در کارهای زینتی گروه است، به خاطر نمرۀ پائینش انتقاد تندی از تدریس جناب دکتر چاوشی نوش. من نظر این دانشجوی ضعیف در این درس را ملاک کار جناب دکتر چاوشی نمیدانم. متاسفانه امروزه بعضی از دانشجویان قضاوتشان در مورد اساتید بر اساس نمرهای است که از او میگیرند، در حالیکه قبلاً این طور نبود.
دکتر چاوشی فردی متدین و شدیداً پای بند به مصالح کشور هستند و لذا وقتی همسر فرانسوی مسلمان شدۀ ایشان اصرار به رفتن به فرانسه داشت، به خاطر علاقه به ماندن در میهن عزیزمان او را طلاق دادند. آیا حالا باید رفتار با استادی که دارای کارهای پژوهشی ارزشمند است و علاقمند به کار در کشور است، این باشد؟ از نظر من غالب افرادی که در ایران ادعای عالمیت در تاریخ علم در تمدن اسلامی دارند، شاگرد دکتر چاوشی هم محسوب نمیشوند. حتی اگر صرف پژوهش را هم در نظر بگیریم ایشان در روشن کردن فتیلۀ تاریخ علم در تمدن اسلامی فرد بسیار موثری بوده اند. دلیل مخالفت با ایشان هم فقط مخالفت با بنده بوده است و بس!
اخیراً جناب دکتر چاوشی میخواستند مراسمی در دانشگاه برای رونمائی از کتابی که تالیف کرده اند برگزار کنند. متاسفانه معاون فرهنگی دانشگاه آقای دکتر حسینی، که در خصومت محرمانه با اینجانب از هیچ کاری دریغ نکرده اند، مانع از برگزاری رونمائی از این کتاب شدند.
انتقاد اصلی شما به معاونت آموزشی دانشگاه شریف به طور خاص و دقیق چیست؟ یک مشکل اساسی که من با معاونت فعلی آموزشی دانشگاه داشته ام در مورد جذب اساتید است که اصرار براین دارد که حتماً باید معدل طرف بیش از ۱۴ باشد و اگر معدلهای کارشناسی ارشد و دکتری او هم بالا باشد، ولی معدل کارشناسی او کمتر از ۱۴ باشد قبول نمیکنند. اما اولا این را در مورد جناب دکتر آزادگان، که معدل کارشناسی شان کمتر از ۱۳ بود رعایت نکردند. ثانیاًسخن من با این افراد این است که یک نفر نبوغ خودش را در سطح دیپلم نشان میدهد یکی در سطح لیسانس، یکی در سطح فوق لیسانس، و یکی در سطح دکتری و یا بعد از دکتری. همین که او بعداً درخشش داشته نشان میدهد که در دورۀ اولی بعضی عوامل مانع از درخشش او بوده است. من برای آنها مثالی زدم و گفتم که حتی اینشتین در دورهای مردود شد، اما دوست آن پذیرفته شد، اما اینشتین بعداً نبوغ بی نظیر خودش را نشان داد. اما اینها این حرفها را اصلا متوجه نمیشوند. متاسفانه حتی در سطح وزارت علوم هم این سوء برداشتها وجود دارد.
وقتی شما افرادی را در دانشگاهها و در کمیتههای ارزش یابی قرار میدهید که تخصص در بسیاری از موارد و مسائل ندارند و غالباً ابزاری فکر میکنند، خصوصاافرادی که متاسفانه نسبت به علوم پایه و علوم انسانی در این دانشگاه نظر مثبتی ندارند، نتیجه غیر از این نمیشود. این در حالی است که غالب افرادی که ما برای فلسفۀ علم پذیرش میکنیم فارغ التحصیلان دورۀ کارشناسی مهندسی بوده اند و، چون با رشتۀ خود قانع نبودند به گروه فلسفۀ علم آمدند. حتی یکی از استادان مهندسی زمانی در یک جلسهای گفت: مگر رشته ما چه ایرادی دارد که فارغ التحصیلان ما به سمت رشته شما جذب میشوند؟ گروه جذب دانشگاه انواع و اقسام وتوها را برای جذب افراد پیشنهادی ما قائل شدند.
بی حرمتیهایی که من در دوسال اخیر از دانشکده فیزیک دیده ام و بی حرمتی هائی که در این چند ماه اخیر در گروه فلسفۀ علم دانشگاه دیده ام در تمامی ۴۸ سالی که در این دانشگاه طی کرده ام بی سابقه بوده است. کسی که بازنشسته میشود قابل احترام است و باید احترام او نگاه داشته شود. آنها به تعداد مقالاتشان بسنده نکنند، بیایند تعداد کتابهایی را که در غرب و آسیا چاپ شده ودر آنها به آثار و آراء من رجوع شده ببینند و نشان دهند در مورد کدامیک از آنها چنین بوده است؟
برای من اصل بازنشستگی اصلا مهم نیست. اگر بیایید و فعالیتهای یکی دو ماهه اخیر بنده را رصد کنید میبینید که بنده حتی دچار کمبود وقت برای انجام کارهایم هستم؛ بنابراین ریاست گروه برایم مهم نیست. اما چیزی که دغدغه بنده بوده، این است که فیزیک در مملکت ما در فضایی قرار گرفته که تبدیل به مشق نویسی شده است و ما قصد داشتیم که در سر خط فیزیک فعالیت کنیم. این افراد به ما اجازه کار ندادند. تمام حرفهایی که بنده در جهل سال گدشته در بارۀ لزوم انقلاب در فلان نظریۀ فیزیک زده ام، حالا میبینند که بسیاری از بزرگان فیزیک دقیقا همین صحبتها را کرده اند.
ایراد من به آقای وزیر علوم این است: آقای وزیر علوم بازنشستگی یک امر حق است، اما چرا سراغ افرادی که مسنتر از بنده بودند و یک دهم اثر گذاری جهانی بنده را ندارند نرفته اید؟ چرا اینقدر تبعیض؟ چرا اینقدر کورکورانه عمل میکنید؟ چرا زمانی که اساتید از شما وقت خواستند به آنها وقتی ندادید؟ چرا نامهای را که هزار نفر به شما نوشتند، شما بدون اظهار نظر به معاونت آموزشی دانشگاه صنعتی شریف ارجاع دادید، که با دانشجویان و اساتیدی که آن نامه را امضا کرده اند تسویه حساب کند؟ من تمامی این مطالب را گذاشته ام برای درج مستند در کتاب خاطراتم، که هم اکنون هم بصورت تلویزیونی و هم مکتوب در حال ضبط است. در آن جا میآورم که در این دانشگاه چه گذشته است.
کمی بیشتر درباره مصاحبه اخیر آقای آزادگان گفتگو کنیم. نقد شما به نظرات و سخنان ایشان به طور خاص چیست؟ آقای دکتر آزاگان، در مصاحبۀ اخیرشان با ایسنا، میفرمایند: «بسیاری از اختلافات کنونی بین نظریهپردازان در مورد مدل چند جهانی یا درک مکانیک کوانتوم به اختلافات بنیادین آنها در نظریۀ متافیزیکی درباره جهان خارج بازمیگردد.» آقای دکتر آزادگان چه کسی در ایران بیشتر از همه دربارۀ این موضوعات بحث کرده؟ و بعد هم در این گروه و دانشکدۀ فیزیک رساله در این حوزه هدایت کرده است؟ ایشان در ادامه فرمودند: «در بحث اخلاق علم و فناوری و مشکلات محیط زیستی توصیههای فلاسفۀ اخلاق است که تاثیر جدی بر روند تکنولوژی گذاشته است.» و «در حوزۀ علم نیز پیشرفت مباحث علوم شناختی این سؤال را پیش میآورد که ما تا چه حد دارای ارادۀ آزاد به معنای "لیبرتارین" هستیم و این درک از انسان تا چه حد مبانی اخلاقی و یا حتی حقوقی ما را تغییر میدهد.».
بنده سؤالی که از آقای دکتر آزادگان دارم این است که: شما که فلسفۀذهن را تدریس میکنید، چرا کتابی که آخرین بار تدریس کردید کتابی است که در آن فقط مباحث فیزیکالیستی وجود دارد. در حال حاضر برخی از بزرگترین عالمان جهان و تعدادی از ستارگان درخشان فیزیک و یا زیست شناسی ذهن انسان را صرفاً مقوله فیزیکی نمیدانند. شما در کدام کلاسهای تان این مطالب را تدریس کرده اید؟ آیا نباید فلسفۀ علم ایران را به سمتی ببرد که حتی بتواند به جهان خط دهد؟ و آیا ما غیر از این کار را انجام دادیم؟
دکتر آزادگان در ادامه گفتند: «مطالعات عملگرایانه در مباحث فلسفۀ اخلاق، اخلاق علم و مهندسی، اخلاق تکنولوژی مباحث فلسفۀ دین و رابطۀ علم و دین هم در مطالعۀ فلسفۀ علم مهم است... مباحث ذکرشده مجموعۀ مطالعاتی است که در گروه فلسفۀ علم دانشگاه شریف مطرح میشود و استادان آنها را تدریس کرده و دانشجویان مشغول پژوهش درباره آنها هستند.»
فلسفۀ اخلاق و اخلاق مهندسی که در گروه تدریس شده، فلسفۀ دین را که خود شما و دوستتان آقای دکتر حسینی تدریس میکردید. رابطۀ علم و دین را هم که مدتی است خود شما تدریس میکردید، که بنظرم به مسایل اساسی علم و دین نمیپرداختید.
اما دکتر آزادگان اخیرا کار مهمی کردند. ایشان به مناسبت روز جهانی فلسفه از آقای دکتر وحید دستجردی، استادشان و رئیس گروه فلسفۀ تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادی، برای سخنرانی دعوت کردند.
آقای دکتر وحید تحصیلاتشان در حوزۀ فلسفه تحلیلی بوده است و در مقام ترویج فلسفۀ تحلیلی هم هستند و به جز فلسفۀ تحلیلی چیز دیگری را قبول ندارند. الان هم تلاششان در این جهت است که گروه فلسفۀ علم را نیز به سمت فلسفۀ تحلیلی سوق دهند. پس این گروه که قرار بود روی مسایل فلسفی علم کار کند حالا قرار است در خط فلسفۀ تحلیلی قرار بگیرد.
من چند جمله از آقای دکتر وحید برایتان نقل میکنم:«من، چون خودم فلسفۀ علم را در دوره فوق لیسانسم توی دانشگاه LSE خواندم. کم و بیش میدونم که تو دپارتمانهای فلسفۀ علم چی میگذره و بنابر این خیلی امیدوارم که با تغییر و تحولاتی که در این پژوهشگاه و در این دانشکده صورت گرفته، فلسفۀ علم جایگاه حقیقی اش را پیدا بکنه و ان شاءالله مباحث اصلی فلسفۀ علم به صورت سیستماتیک این جا تدریس و درباره اش تحقیق بشه.»
«شما با اعداد تماس و حسی ندارید و هیچ ارتباطی با آن ندارید؟! ریاضی دانها یک سری علامت روی تخته و کاغذ میکشند! فیزیک بدون توسل به ریاضیات نمیتواند کاری بکند. یعنی از چیزهایی که هیچ تماسی با آن ندارید٬ نظریاتی فیزیکی که با آنها تماس دارید میسازید و برای حل آن سمت منطق رفتند. (..) اگر گزارههای ریاضی منطقی باشند پس گزارهای فیزیکی هم منطقی هستند یا میشوند.»
دکتر وحید در انتها یک نکته جالب گفتند: «یکی از بزرگان که فیزیکالیست هم هست گفته که " حتی نمیتوانیم مساله شعور و آگاهی را بیان کنیم تا این که آن را حل بکنیم.».
اما جملۀ مهم دکتر وحید در آن سخنرانی این است:«فلسفۀ ذهن، فلسفۀ علم، فلسفۀ تاریخ و ... بخشی از فلسفۀ تحلیلی هستند.» یعنی شما برای فلسفۀ علم هم باید بیایید به سمت فلسفه تحلیلی. نتیجه آن چه خواهد شد؟ البته من به بی احترامیهای دکتر وحید به خودم کاری ندارم. یک نمونۀ آن زمانی بود که یک شاگرد قبلی بنده جهت امتحان مصاحبه دکتری فلسفۀ تحلیلی خدمت ایشان رفته بودند که از همان ابتدا ایشان شروع به بی احترامی به بنده کردند و گفتهها و نوشتههای بنده را "خزعبلات" نامیدند و این دانشجوی نخبه را بدون اینکه به کفایت او توجه کنند رد کردند.
سؤال من از دکتر وحید این است که:به بنده بگویید کدام کار مهم در فیزیک در یکصد سال گذشته ازفلسفۀ تحلیلی الهام گرفت؟
شروع فلسفۀ تحلیلی با پوزیتیویسم و ... بود. الان فیزیکدانان بزرگ پوزیتیویسم را کنارگذاشته اند، اما در ایران اینطور نیست. این نشان میدهد که بسیاری از فیزیکدانان ما از تحولات جهانی به کلی دور هستند.
ایشان فقط به من نشان بدهند کدام دانشمند بزرگ در علوم فیزیکی و زیستی معاصر به دنبال فلسفه تحلیلی است؟ به همین جهت است که یکی از بزرگان فلسفه علم معاصر آقای نیکولاس ماکسول، که در انگلیس استاد فلسفۀ علم بوده اند، میگویند:نه فلسفۀ تحلیلی و نه فلسفۀ قاره ای، بلکه حکمت طبیعی، که منظور ایشان همان حکمت طبیعی لایبنیتس و .. ادامۀ قرون وسطی و ابن سینا و ... است. فلسفۀ تحلیلی مورد نظر جناب دکتر وحید چه مسالۀ علمی را حل کرده است؟ ما در سالهای گذشته مکرراً افرادی را از پژوهشکدۀ فلسفۀ تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادی برای سخنرانی دعوت کرده ایم. بنده که شخصا هیچ چیزی عائدم نشده است. چندی قبل، در دوران ریاستم در گروه، یکی از این افراد سخنرانی کرد، فردای آن روز، آقای دکتر ازادگان به بنده فرمودند: حالا به حرف شما میرسم که چیزی از اینها بیرون نمیآید.
اکنون میگویم:جناب دکتر وحید لطفاً رجوعی بکنید به مصاحبۀ مگی با آیر و پاسخ آیر به این سؤال مگی که حاصل کار شما چه بود؟ اکنون از جناب دکتر وحید میپرسم:حاصل این فلسفهای که شما دنبال میکنید برای علم چه بوده است؟! آیا چیزی برای علم حاصل شده است که شما میخواهید این جا را هم در همان خط بیندازید؟ در دهۀ ۲۰۱۰ بیشترین کارهایی که در کمبریج و آکسفورد انجام شده چه بوده است؟ آیا کارهایی که ما در ایران میکنیم همان نوع کارهایی نیست که دیوید آلبرت در کلمبیا انجام میدهد و یا مایکل رد هد در کمبریج میکند؟ کدام یک از کارهائی که شما به آنها توصیه میکنید، آنها انجام میدهند؟ آیا مطالبی که در کنفرانسهای مشترک بین دپارتمانهای فیزیک و فلسفۀ آکسفورد مطرح شده غیر از مسایلی بوده است که ما روی آنها کار کرده ایم؟ ما از علم جهان دور هستیم؟ یا شما از علم جهان دور هستید؟
من برای این دانشگاه و راهی که قرار است طی شود متاسفم! آینده نشان خواهد داد که اینها چه بلایی بر سر علم این مملکت با این کمیتههای جذب شان آورده اند و خواهند آورد. بنده نمونههای بارزی از جذبهایی را که رد کرده اند و جذبهایی را که قبول کرده اند افشا خواهم کرد.
بنده یکبار به رئیس دانشگاه عرض کردم آن پروندههایی را که رد شده اند با آن پروندههایی که جذب شده اند مقایسه کنید تا ببینید بعضی از آنهایی که رد شده اند نسبت به آنهایی که قبول شده اند قویتر بوده اند. ایا در همۀ موارد صرفا شایستگی مطرح بوده و یا رفاقت بازی و پارتی بازی هم در کار بوده است؟
من رفاقتبازی را در این دانشگاه بسیار حاکم میبینم و آن را به قضاوت آیندگان میسپارم. هرچه قدر اساتید میخواهند به بنده بد و بیراه بگویند، مشکلی نیست ملاک آن مدارکی است که بنده در آیندۀ نزدیک از تبعیضها و خلافکاریهای جناب معاون آموزشی دانشگاه و بعضی از همکارانشان نشان خواهم داد.
شرایطتان بعد از بازنشستگی به چه صورت است؟ پس از گذشت دو سه ماه از بازنشستگی در چه حالی هستید و چه میکنید؟ در دانشگاه چه فعالیتهایی دارید؟ من فعلاً چهار رساله دکتری در فیزیک را هدایت میکنم و هنوز هم در حال انجام آنها هستم. در جریان رساله ها، یک دانشجوی زبدۀ تازه وارد این دانشگاه که دومین نفر کنکور دکتری فیزیک بود و میخواست هدایت رساله اش با بنده باشد، به مراجع ذیربط داشگاه مراجعه کرد و مطرح نمود که، چون من استاد ممتاز این داشگاه بوده ام طبق قانونِ اساتید ممتاز میتوانم در زمان بازنشستگی رسالۀ اورا هدایت کنم. هم مدیر تحصیلات تکمیلی دانشگاه و هم معاون آموزشی دانشگاه استاد ممتاز بودن بنده را یک امر صوری دانستند و حتی حکم رسمی وزیر علم در ۱۳۶۹ و حکم رسمی معاون رئیس جمهور و ریاست شورای پژوهشهای علمی کشور در ۱۳۷۹ را نادیده گرفتند. به رئیس دانشگاه که مطلب را منعکس کردم این بار به رای دانشکدۀ فیزیک متوسل شدند که من فعلاً چهار نفر دانشجو دارم و باید ابتدا آنها فارغ التحصیل شوند تا شخصی که یک سال معطل شده است بتواند با بنده ادامه دهد.
من یک گروه فیزیک بنیادی در پژوهشگاه دانشهای بنیادی دارم و بعضی افراد پسا دکتری با من همکاری پژوهشی دارند. مشغول تدوین چند کتاب نیز هستم. تعداد زیادی هم سخنرانیهای علمی-فرهنگی داشته ام.
و حرف آخر شما؟ بعضی در این دانشگاه در صفوف اول نماز میایستند، اما وجدان را به کلی به زیر پا گذاشته اند. من جوابی به سخنان آنها نخواهم داد، بلکه در کتابم که انشالله چاپ میشود مستنداتی میآورم که نشان خواهد داد این آقایان چه کاره بوده اند!