گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد زمانی؛ حزب دموکرات و جمهوری خواه با وجود داشتن یک راهبرد مشترک برای نگه داشتن ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهان، در بسیاری از تاکتیکها با هم اختلاف جدی دارند و همین امر نحوه مواجهه آنها با سایر کشورها را شکل میدهد.
برای مثال جمهوری خواهان در عرصه داخلی به آزادی مثبت گرایش دارند و به همین سبب با سقط جنین، همجنسگرایی و آزادی اقلیتهای مذهبی تمایل چندانی نداشته و بالعکس دموکراتها به نوع منفی آن (همانگونه که آیزیا برلین شرح میداد) کشش دارند.
یا برای حل اختلاف بین اعراب و اسرائیل دموکراتها از چپ گرایان اسرائیلی، چون اسحاق رابین، شیمون پرز، ایهود باراک، العیازر و ... که به راهکار ۲ دولت در جغرافیای فلسطین معتقدند، حمایت میکنند و بعلکس جمهوری خواهان و نئوکانها به جناح راستیهای دولت یهود به سان نتانیاهو، آریل شارون، اسحاق شامیر و سایر افرادی که بیشتر به راهکار تک دولتی گرایش دارند، نزدیکند.
از اختلافات دیگر بین حزب دموکرات و جمهوری خواه میتوان به نحوه توزیع ثروت اشاره کرد که دموکرات تقریبا رالزی میاندیشند و بر عدالت توزیعی و نقش بیشتر دولت ابرام دارند؛ اما جمهوری خواهان رویه اقتصادی شان به نوزیک و نئولیبرالیسم قرابت پیدا میکند.
در عرصه بین المللی نیز دموکراتها به گفته خودشان کانتی ماندیشند و بر ایدئولوژی صلح دموکراتیک تاکید دارند آنهم با استفاده از اهرمهای عمدتا غیرقهری و با استفاده از قدرت نرم، اما جمهوری خواهان طرفدار افزایش بودجه نظامی اند و پندارشان ناسیونالیستی است و بر مسئولیت پلیسی آمریکا برای نگهبانی از امنیت جهان به وسیله قدرت سخت پای میفشارند.
همچنین برای دموکراتها چندجانبه گرایی و جهانی شدن ارجحیت دارد منتها جمهوری خواهان یکجانبه گراترند و قدرت را معمولا هابزی (مکانیکی) میبینند.در زمینه انرژی نیز دموکراتها به اندیشه چپ بستگی افزونتری مینمایند و طرفدار گسترش انرژیهای تجدید پذیر و پاک هستند ولی جمهوری خواهان علاقه شان به منابع انرژی فسیلی محسوس است.
البته موارد فوق قطعی و مسلم نبوده و بر اثر اقتضائات زمانه، بسیاری از روسای جمهور با توجیهات مختلف رفتار متفاوتی نسبت به اصول حزبی خود بروز داده اند. برای مثال لیندون جانسون دموکرات، در دوران ریاست جمهوری اش سربازان آمریکا در ویتنام را از ۱۶/۰۰۰ در سال ۱۹۶۳ به ۵۵۰/۰۰۰ در سال ۱۹۶۸ تزاید بخشید.
نمونه دیگر هری ترومن دموکرات است که دستور بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را صادر کرد و تاکیدش بر تحقق منافع ملی آمریکا مقابله با گسترش نفوذ کمونیسم به هر وجه ممکن بود و دخالت گسترده نظامی آمریکا در جنگ ۱۹۵۲ کره نیز به همین علت با دستور او انجام گرفت.