گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
مسلـّمات برای آدم کافی است و آدم را می تواند به همه جا برساند
«بـِسْم اللهِ الرَّحْمن الرَّحیم * تـَبارَکَ الـَّذی بـِیَدِهِ الـْمُلـْکُ وَ هُوَ عَلى کـُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ * الـَّذی خَلـَقَ المَوْتَ وَ الحَیاةَ لِیَبْلوَکُمْ أیُّکُم أحسَنُ عملاً »؛ در ذیل این آیه فرمایشی از ائمه (ع) است که چرا خداوند به جای « أَیُّکـُمْ أحْسَنُ عَمَلاً» نفرمود: «أَیُّکـُمْ أکثَرُ عَمَلاً» که به معنای کدام از شما بیشتر عمل میکنید است؟
دنیا مسابقه است و می خواهند ببینند چه کسی بهتر عمل می کند؟ «أَیُّکـُمْ أحْسَنُ عَمَلاً» احسن را أصوَب معنی می کنند؛ أصوَب یعنی چه؟ یعنی صوابتر؛ ما اصلا در این مسیر نیستیم؛ یکی از وجوه خوبی های کار ما این است که پنهان باشد و کسی خبردار نشود.
آقای بهجت (رضوان الله تعالی) فرمایشی داشتند که خیلی خوب بود و آن را فقط کسی که راه می رود، می فهمد؛ آقای بهجت می فرمودند که یک مُسَلـَّمات داریم؛ همین مسلـّمات را عمل کن؛ این مسلـّمات برای آدم کافی است و آدم را می تواند به همه جا برساند؛ حالا که کسی جایی نمیخواهد برود؛ کسی جایی می خواهد برود؟ همین جا جایمان خوب است.
یک آیه در قرآن در شرح احوال رسول خدا (ص) بیان شده که با ارزش است؛ «إنَّ وَلیّیَ اللهُ الـَّذی نـَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتـَوَلـَّى الصّالِحینَ»؛ این آیه دارای سه بخش و سه سخن درجه اول است؛ إنَّ وَلیّیَ اللهُ یعنی چه؟ فقط منحصرا، و تنها ولّیِ من، الله است.
معنی صالح چیست؟
در آیه آمده «إنَّ وَلیّیَ اللهُ الـَّذی نـَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتـَوَلـَّى الصّالِحینَ» او ولایت صالحان را بر عهده دارد؛ ولیّ من خداست و او ولایت صالحان را بر عهده دارد؛ اگر برترین اسم حق، ولیّ من است؛ اگر هر اسمی از اسماء حق ولیّ باشد، او ولی ّصالحان است؛ وقتی اسم اعظم «ولیّ» باشد چه می شود؟ معلوم است که هر اسمی از اسمای الهی ولیّ کسی باشد، او از صالحان است.
او ولیّ صالحان است و ولایت صالحان را فقط خدا بر عهده دارد؛ اگر کسی یک ذره قاطی داشته باشد، چه؟ نه! دیگر ولایت او را خدا بر عهده ندارد؛ مکرر صالح را معنی کردم؛ صالح یعنی درست؛ آدم اگر درست بود، ولایتش بر عهده خداست؛ اگر کسی که ولایتش بر عهده خداست، همه عالم هم بخواهند او را نابود کنند، نمیتوانند؛ آیا میشود در عالم چیزی باشد که به ضرر او تمام شود؟ نمی شود.
مرحوم آیت الله حکیم ده، یازده تا پسر داشت و همه هم خوب در آمدند؛ مثلا فرض کنید خدمتکار در خانه ایشان بوده و اینها را ده دقیقه بیرون می برد تا قدم بزند؛ اگر ده دقیقه می شد یازده دقیقه، می پرسید چرا شد یازده دقیقه؟ مواظب بود؛ وقتی یک پدر مدیر مقتدر، مواظب بود، سر این بچه کلاه نمیرود؛ مثلاً کوچه نمیرود که دوچرخه به او بزند یا مدرسه بد نمیرود که اخلاقش بد شود و...
متولیّ صالحان، خداست
شنیدید که می گویند متولیّ امامزاده؟ متولیّ صالحان، خداست؛ آیا متولیّ دیگری داریم؟ نه نداریم؛ متولیّ من کیست؟ متولیّ من شیطان است؛ اصلاً فرض ندارد که شیطان کاری برای من میکند و آن کار به نفع من است؛ در برابر، وقتی خدای متعال ولایت مرا بر عهده می گیرد اصلا فرض ندارد که کاری می کند که به ضرر من است؛ هر کاری با این بنده می کند، به سود اوست.
این قرآن را همان کسی که ولیّ من است، نازل کرده؛ این قرآن چه است؟ برنامه؛ قرآن برنامه ای است که اگر طبق آن عمل کنی، زیر همان سایه ولایت میروی؛ خدا فقط منتظر است آدم درست شود؛ دستور آدم شدنش هم در این کتاب آمده است؛ این نسخه برای درست شدن است؛ اگر این دستور را عمل کنی، آن ولیّ بالای سرت می آید؛ ما این را نکشیدیم و ندیدیم که یعنی چه او بیاید بالای سر آدم؟
صالح بودن از رفتار و اعمال من شروع می شود
فقط در فرض اینکه آدم ولیّ داشته باشد، به مقصد می رسد؛ ما همه نارس و به مقصد نرسیده و نیمه راه هستیم؛ نیمه راه هم باشیم خوب است؛ صالح چیست؟ صالح بودن از رفتار و اعمال من شروع می شود؛ عمل صالح یعنی عمل درست؛ انسان صالح یعنی انسان درست؛ آدم از عمل، درست میشود؛ اگر انسان عمل صالح و درست را ادامه داد و بر درستی عمل استقامت وزرید، کسی میشود که در قدم اول انسان صالح شدن است.
مرحوم آقای شیخ مرتضای زاهد از خدا خواسته بودند که یک نوحه به من یاد بدهید تا من آن را بخوانم؛ اگر من خودم انتخاب کنم، باور کنید که به وقت حساب می گویند الف «الله اکبر» را چرا بلند گفتی؟ اینطوری حساب میکنند؛ «اَ» الله اکبر را چرا بلند گفتی؟ اگر می رفت و از کتابهای نوحه پدرش که شاعر بود و نوحه هم گفته بود، انتخاب می کرد، بعد باید می ایستاد و دانه دانهاش را جواب می داد که «چرا این شعر اول را خواندی؟».
رضایت او مهم است نه رضایت من!
من باور ندارم و شما هم باور ندارید؛ باید جواب بدهد که «چرا شعر اول را خواندی؟ این نیم بیت را چرا خواندی؟ نیم بیت دوم را چرا خواندی؟» باید دلیل بگویی؛ اینجوری است؛ حساب، حساب است؛ وقتی که شما به من نوحه یاد دادید، دیگر کسی نمیپرسد؛ پسر عموی ما حاج آقای جاودان، داستان را برای ما نقل میکرد که آقای زاهد شعری را در همین جا و روی همین صندلی که بنده نشستم می خواند؛ بعد ایشان وزن شعر را هم خراب میکرد.
خواندن ایشان هم اینگونه بود که نیم بیت اول را می خواند و دستها برای سینه زدن بالا می رفت ولی نیم بیت دوم را جوری میخواند که دستها نتواند پایین بیاید؛ ایشان می گفت «من که نباید به شما جواب بدهم؛ من که نباید به شما جواب بدهم؛ باید به او جواب بدهم؛ من باید برای آن درست بخوانم؛» درست خواندن برای آن، به صدای خوش نیست که منظم و قشنگ بخوانی؛ خدا این را نمی خواهد و یک چیز دیگر میخواهد.
آقای حق شناس می فرمود که یک مداح آوردم که نابینا، آبله رو و بدصدا بود؛ الان شک کردم که بد گِل یا نابینا بود؛ چه کار کنم؟ او این را میخواهد؛ تا کار را من می پسندم، او دیگر نمی پسندد؛ یا رضایت من یا رضایت او؛ من منظم خواندن را می پسندم، پس خرابش می کنم تا او بپسندد.