بسترهای حرکت وپیشروی جنگ نرم دارای مؤلفه های بسیاری است که همه آن ها بر حول محور انقطاع توده های مردم از آرمان ها ووابستگی های فرهنگی- تمدنی خود است.
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»؛ موضوع جنگ نرم چندین بار در فرمایشات امام خامنه ای «حفظه الله» مورد تأکید قرار گرفته است وهمگان را به فهم ودرک درست این جنگ فراخوانده وهمواره عنوان داشته اند که نظام اسلامی با جنگ نرم مواجه شده است.
حضرت امام خامنه ای؛ ماهیت جنگ نرم کنونی نظام سلطه علیه انقلاب ونظام اسلامی را اینگونه تشریح می کنند:« یکی از مسئولان طراز اول رژیم صهیونیستی اسرائیل، توصیه ای به آمریکائی ها کرد. این توصیه کاملاً در مطبوعات خارجی واینترنت منعکس شد وامر پنهانی ومخفیانه ای نیست. توصیه ی وی به آمریکائی ها این بود که بیهوده وقت خود را باعراق وکره شمالی وکشورهایی از این قبیل تلف نکنید. مسأله اصلی شما ایران است. اگر خاورمیانه را میخواهید، وقتتان را مصروف عراق نکنید، سراغ ایران بروید، کانون وسرچشمه آن جاست.
اما ایران مثل عراق وکره شمالی وافغانستان نیست که بتوان با حمله نظامی آن را تسخیر کرد. نظام وحکومت اسلامی متکی به مردم است، مردم آن را حفظ کرده اند، باید کاری کنید که مردم آن را رها کنند.
راهش این است که مردم را با ترویج فرهنگ وادبیات غربی وفرهنگ وتربیت آمریکائی، به واگرایی نسبت به دین وسنت وتاریخشان سوق داد. وقتی مردم، این تعلقات را رها کردند، بعد از چند سال بدون اینکه سرمایه ای مصرف کنید، با یک حمله وتحرک احیاناً نظامی مختصر، می توانید این مانع بزرگ یعنی نظام اسلامی را از سر راه بردارید»
همان گونه که مقام عظمای ولایت بارها براهمیت جنگ نرم ودشمنانی که تا دندان خود را برای مقابله با ایران اسلامی مسلح ساخته اند؛تأکید ورزیده اند، ودر این اظهار نظر سران طراز اول رژیم صهیونیستی مشهود است، برنامه ریزی دشمن برای از بین بردن منابع امنیت زای فرهنگ اسلامی مشهود وواضح است، لذا کشور ما نیز بایستی با برنامه ریزی دقیق وجامع وتدوین استراتژی های مناسب، به مواجهه با این فتنه دشمن بپردازد.
به واقع جنگ نرم که شامل مجموعه تهدیدات نرم افزاری را در الگوی امنیت نرم تشکیل می دهد که آماج اصلی آن؛ موضوعات مرجع نرم است، عرصه ی مواجهه ای را رقم زده است که در آن ابزارهای فراوانی مورد استفاده قرار می گیردو تمامی سعی بازی گران این عرصه، غلبه وتسلط بر فرهنگ و ارزشهای جامعه مورد تهدید است ولذاست که مجهز شدن رزمندگان این عرصه به توانش فرهنگی مورد نیاز به منظور افزایش قدرت مانور فرهنگی در جبهه جنگ نرم، امری ضروری ولازم است.
- جنگ نرم و زمینه شکل گیری آن
مفهوم جنگ نرم توسط کمیته خطر جاری ، در سالهای پایانی دهه 1980 طراحی گردید.
این کمیته در اوج جنگ سرد ودر دهه 1970 با مشارکت استادان برجسته علوم سیاسی ومدیران سابقه دار سازمان سیا وپنتاگون تأسیس گردید.
در تعریف جنگ نرم به طور اختصار می توان عنوان داشت: « جنگ نرم در برابر جنگ سخت تعریف می شود ودر حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی وتبلیغات رسانه ای است که جامعه هدف یاگروه هدف را نشانه می گیرد وبدون درگیری نظامی وگشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وا می دارد.
در جنگ نرم تلاش بر این است تا به مراکز ثقل موضوعات مرجع امنیت نرم یعنی مشروعیت نظام سیاسی، وحدت وتمامیت ملی کشور، اعتماد ملی، وفاق ملی- سیاسی که خود از منابع بسیار مهم سرمایه اجتماعی هستند، صدمه وارد شود؛ یعنی تلاش می شود تا حد امکان میزان رضایت مردم نسبت به کارایی نظام کاهش یابد.
جنگ نرم کلیه مؤلفه های یک جنگ تمام عیار را برای شکست دادن دشمن داراست وبا هدف گذاری بر روی فرهنگ وعقاید جامعه هدف، با حالتی خزنده، فریبکارانه وغیر شفاف سعی دارد آن ها را از پیشینه های فرهنگی- تمدنی خویش دور ساخته وبا جایگزینی الگوهای مورد نظر خویش، پروژه مسخ فرهنگی جوامع هدف را به سرانجام مطلوب برساند.
اگر چه عوارض وپیامدهای جنگ سخت به شکل تلفات جانی ومالی وازبین رفتن سرمایه های ملی قابل مشاهده است؛ اما درجنگ نرم به دلیل ماهیت فرهنگی وایدئولوژیک آن، عوارض عمدتاً قابل مشاهده نیست واز دیگر سو چون بسیاری از آماج این حملات از ماهیت آن ناآگاه بوده ونسبت به فرآیند وخسارات آن اطلاع کافی ندارند، لذا عنوان می گردد که جگ نرم در روش خود نرم افزاری ودر پیامد غیر کشنده است وباعث الگوسوزی وآرمان سوزی وجایگزینی آرمان های جدید والگوهای نوین وبه عبارت دیگر الگو سازی می شود.
همان گونه که بر آگاهان امر پوشیده نیست، هدف منازعات نرم؛ تسخیر آوردگاههای جنگ نرم یعنی اذهان وقلوب است، چراکه ذهن وقلب مرکز انتقال داده ها واطلاعات ومکان انباشت نظریات وایدئولوژی ها می باشد وبه همین دلیل است که ژوزف نای عنوان می دارد: « درجنگ نرم، عامل تهدید به دنبال فراهم کردن الگوهای اقناعی است وتلاش می کند که مخاطب خود را به گونه ای تحت تأثیر قرار دهد که ترجیحات واولویت های خود را مطابق خواسته های عامل تهدید، فهم ودرک کند».
به همین دلیل است که اگر عامل تهدید بتواند دراین فاز عملیاتی، به هدف های از پیش طراحی شده برنامه های خود دست یابد، توانسته است گام بلندی در بی محتواسازی فرهنگ بومی جامعه آماج وجایگزینی انگاره های مورد نظر خودبرداشته و نسل جدیدی پرورش خواهند یافت که ازنظر فکر وفرهنگ زندگی خود، کاملاً با فرهنگ وایدئولوژی عامل تهدید منطبق شده اند وبدین ترتیب پیاده نظامی خواهند بود که دستورات وبرنامه های فرهنگی وسیاسی مد نظر عامل تهدید را مو به مو به اجرا در خواهند آورد.
به بیان کالبرایت« جنگ نرم در صورتی شکل می گیرد که کسانی که به آن تن در می دهند، اساساً احساس وادراک تهدید از آن را نداشته باشندبلکه آن را مطلوب خود وتسلیم شدن در برابر آن را اولویت خود بدانند.این اولویت می تواند به عمد یا ترغیب، آموزش وپرورش وفرهنگ سازی انجام شود.این گونه از تهدید نرم که درواقع نقطه مقابل قدرت شرطی است، با تغییر اعتقادات افراد وملت ها، اساسی ترین کارکردها را در حکومت، اقتصاد، سیاست و.... کشورها ایفا می کند.»
همان گونه که دربیان این نظریه پرداز حوزه جنگ نرم مشهود است؛ مردم جامعه آماج ، نسبت به فرآیندوخسارات این مقابله، نا آشنا وبا اثرات آن بیگانه اند ولذاست که آموزش وتربیت نیروهای خبره به منظور پدافند این حملات امری ضروری است.
فروغی نیا یکی دیگراز نظریه پردازان عرصه جنگ نرم در ارتباط با ماهیت این پدیده این گونه عنوان می دارد:« از آن جایی که جنگ نرم در مراحل تکوین، به دلیل ماهیت ذهنی وانتزاعی آن؛ چندان جلب توجه نمی کند ودر واقع جمعی از کارگزاران نظام سیاسی، اساساً وضعیت موجود را وضعیتی کاملاً عادی تلقی می کنند، لذا تهدیدنرم به صورت خفته ومستور در حوزه مورد نظر پیشروی کرده ودر جایگاه های نرم نظام از قبیل: هویت، فرهنگ، مشروعیت،مشارکت سیاسی، کارآمدی و...، به اندازه ای پیشرفت کرده که در موقع تجلی ونمودار شدن تهدید، به دلیل اینکه زیر ساخت های نرم افزاری مدیریت امنیت ملی را به چالش کشیده، امکان مدیریت تهدید را در عرصه های نرم وسخت در حد قابل توجهی کاهش می دهد»
آنچه در سخن فروغی نیا بیشتر به آن پرداخته شده است ونمود فراوان تری در نظریات وی دارد، غفلت مدیران که در واقع برنامه ریزان جامعه هستند ودر مواجهات نرم نقش ویژه ای دارند، می باشد که در نتیجه باعث شکل گیری نظام های ساختاری مدیریتی بر اساس برنامه های عامل تهدید می باشد که در این صورت، دیگر تمام ساخت ها وعوامل درون یک نظام، آغوش خود را بر استیلای فرهنگی وعقیدتی دشمن خواهند گشود.
همان گونه که پیشتر اشاره شد، بسترهای حرکت وپیشروی جنگ نرم دارای مؤلفه های بسیاری است که همه آن ها بر حول محور انقطاع توده های مردم از آرمان ها ووابستگی های فرهنگی- تمدنی خود می باشد وسعی براین است تا با جدا ساختن توده های مردم از حاکمیت وایجاد دوگانگی درون حاکمیتی وچالش های متقابل حاکمیت با مردم ومردم با حاکمیت، برنامه های خود را عملیاتی ساخته وبه یگانه هدف خود که همانا بی محتوایی فرهنگی، استحاله، براندازی نرم وفروپاشی حاکمیت است، دست یازد.
علاوه بر اهداف فوق؛ گفتمان سازی، مرجع سازی، تغییر الگوی مصرف رسانه ای، نخبه سازی مصنوعی وسلطه اطلاعاتی از مهمترین وراهبردی ترین اهداف میان برد وواسطه ای جنگ نرم می باشد که بسته به مراحل اجرای نقشه راه تدوین شده واستراتژی های مقابله ای، به مرحله اجرا در خواهند آمد تا عامل تهدید به اهداف از پیش طراحی شده دست یابد.
- مفهوم تهدید نرم
اطلاق تهدید نرم به عنوان یک پدیده نوظهور امنیتی- سیاسی؛ درواقع طیف وسیعی از کنش ها وبرهم کنش های اجتماعی وسیاسی وفرهنگی را شامل می شود که امروزه کشورهای صاحب تکنولوژی برتر، از آن برای تحمیل عقاید خود بر دیگران استفاده می نمایند.
فازیو تهدید نرم را « نوعی تلاش برنامه ریزی شده برای استفاده از ابزارها وروش های تبلیغی، رسانه ای، سیاسی وروانشناختی برای تأثیر نهادن بر حکومت ها، گروه ها ومردم های کشورهای خارجی به منظور تغییر نگرش ها، ارزشها ورفتارهای آنان» تعریف می کند.
به نظروی، تهدید نرم به دنبال این است که با تأثیرگذاری بر نگرش هاوارزش های جامعه هدف؛ مردم را از میراث های فرهنگی – تمدنی خویش دور سازد.
جوزف نای نیز تهدید نرم را « استفاده یک کشور از قدرت نرم برای دستکاری افکار عمومی کشورآماج وتغییر ترجیحات، نگرش ها ورفتارهای سیاسی آنان» می داند ومعتقد است بیشتر تلاش عامل تهدید بر این پایه قرار گرفته است تا با درونی سازی فرهنگ های جدید تبلیغی خود، عملاً به پرورش نسل جدیدی مطابق با خواسته های عقیدتی برنامه ریزی شده شان همت گمارند.
ازنظر وی هدف تهدیدات نرم، استفاده از قدرت نرم عامل تهدید با تکیه بر توانایی های فرهنگی خویش است تا بدین طریق بتواند با الگوسازی، ضمن جایگزینی انگاره های فرهنگی وعقیدتی خود به جای فرهنگ بومی جامعه آماج، فرآیند تغییر ترجیحات وآرمانهای آنان رارقم زند.
نیکیتا. ای لوماگین معتقد است « تهدیدات نرم، تهدیداتی هستند که ریشه نظامی ندارند»
وی شرایط اجتماعی را منشأ بسیاری از تهدیدات نرم در شرایط کنونی دانسته وانتقال امراض مسری را نمونه ای وابسته ونشأت گرفته از این شرایط می داند.
کرمی نیز تأکید فراوانی بر ماهیت غیر نظامی تهدیدات نرم دارد وعنوان می دارد« تهدید نرم به معنای هرگونه اقدام غیر خشونت آمیز است که ارزش ها وهنجارهای جامعه هدف را مورد هجوم قرار می دهد وسرانجام منجر به تغییر در الگوهای رفتاری موجود وخلق الگوهای جدید می شود که با الگوهای رفتاری مورد نظر نظام حاکم تعارض دارند».
بدین صورت ، وی جایگزینی هنجارهای جدید به جای هنجارهای موجود نظام حاکم را هدف اصلی عامل تهدید می داند ومهمترین عمل تهدید نرم را در حیطه تغییر الگوها می داند.
هم چنین نائینی درباره تهدید نرم اینگونه اظهار می دارد:« تهدید نرم؛ مجموعه اقداماتی است که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی والگوهای رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی می شود».
آنچه در آرای صاحب نظران این عرصه نمود ویژه ای دارد؛ تأکید فراوان آنا ن بر جنبه ها و بسترهای عملیاتی این تهدیدات است به طوری که همه آنها اتفاق نظر دارند که هدف اصلی تهدیدات نرم؛ مسخ الگوهای رایج وجایگزینی الگوهای جدید است که این فرآیند الگو سازی، مهمترین رکن پیروزی در جبهه جنگ نرم است.
به همین منظور است که فرهنگ سازی واشاعه فرهنگی وتولید آثار فرهنگی وهنری؛ یکی از مهمترین ابزارهای پیروزی در این جبهه می باشد.
-مبانی نظری تهدید نرم
درتبیین نظریه تهدید نرم، از الگوهای متفاوتی استفاده می شود که یکی از مهمترین الگوهای موجودکه مورد توجه بسیاری از نظریه سازان وطراحان عملیاتی اتاق های فرمان جنگ نرم می باشد؛ « الگوی فرهنگی وندرلی» می باشد.
از نظر وندرلی، فرهنگ عبارتست از« مجموعه نظرات، نگرشها، آداب ورسوم، سنت ها ورفتارها»
از نظر وی فرهنگ در گذر تاریخ وبر اثر عوامل متنوعی نظیر عوامل تاریخی، مذهبی، زبان،هویت قومی، حماسه ها، افسانه ها وجز آن تغییر یافته وتغییر در هر بخش آن، نیازمند آگاهی فرهنگی است.
منظور وندرلی از آگاهی فرهنگی؛ توانایی تشخیص ودرک آثار فرهنگ یک ملت یا قوم در ارتباط با ارزشها ورفتارهای آنان است وبه عبارتی ساده تر آگاهی فرهنگی به یک سری اطلاعات ومفاهیمی اطلاق می شود که یک فرد یا گروهی از افراد، پیرامون یک فرهنگ کسب می کنند، که این اطلاعات ومفاهیم به تعمیق شناخت وبرداشت آنان از متولیان وحاملان آن فرهنگ یاری می رساند.
از نظر این نظریه پرداز، آگاهی فرهنگی در طی یک فرآیند پنج مرحله ای شکل می گیرد که درپی هم رخ داده وباعث درک دقیقی از فرهنگ موجود می شود.
مراحلی که از نظر وندرلی باعث آگاهی فرهنگی می شوند عبارتند از:
1- کسب داده ها: در سلسله مراتب شناخت فرهنگی، داده ها نازل ترین شکل اطلاعات محسوب می شوند که این داده ها، پیام ها وعلائمی هستند که به وسیله انسان ویا ابزارهای مکانیکی والکترونیکی از محیط دریافت می شوند.
2- اطلاعات: به داده هایی اطلاق می شود که برای آگاهی از معناومفهوم آنان، باید مورد پردازش قرار گیرند
3- دانش: اطلاعاتی که برای دستیابی به معنا ومفهوم عمیق تر، برای استفاده عملی مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرد.
4- بینش: حاصل تلفیق دانستنی ها وداوری پیرامون آن ها در یک موقعیت معین وبه منظور درک روابط درونی بین آن هاست. بینش فرهنگی نیز به آگاهی عمیق از یک فرهنگ اطلاق می شود که موجب آگاهی از فرآیندهای فکری، مؤلفه های انگیزشی وسایر عوامل مؤثر بر رفتار می شود.
5- توانش فرهنگی: تلفیق بینش فرهنگی وفهم فرهنگی که موجب آگاهی نسبت به مقاصد عوامل وگروه های خاص می شود.
همانگونه که مشخص است، از نظر وندرلی برای شناخت دقیق از برنامه ریزی های فرهنگی دشمن وبرنامه ریزی متناسب با این هجمه ها، ضمن این که باید مراحل آگاهی فرهنگی را پله به پله پیمود تا به توانش فرهنگی به منظور شناخت دقیق فرهنگ خودی ومهاجم دست یافت، باید از افزایش توانایی ها در دیگر زمینه ها غافل نبود.
از دیگر سو فرهنگ به عنوان رکن اساسی مواجهات نرم، خود از سه عنصر ومؤلفه تشکیل شده است که شناخت آنها امری لازم وضروری می باشد.
این سه مؤلفه عبارتند از: الف) عوامل شکل دهنده فرهنگ ب) متغیرهای فرهنگی ج) تجلیات فرهنگی
عوامل شکل دهنده فرهنگ به عنوان مواد اصلی آن عبارتند از ویژگی هایی نظیر زبان، مذهب وعقاید که در واقع نقش ظرف وقالب اصلی فرهنگ را برعهده دارند وهمه عناصر فرهگی تابعی از این عوامل می باشند.
جامعه شناسانی نظیر گیدنز وروانشناسانی هم چون میرز، متغیرهای فرهنگی را به سه نوع؛ رفتارها، ارزش ها وشناخت ها تقسیم کرده اند.
از دید آنها رفتارها عملکرد بیرونی درون داده های عقیدتی والگویی فرد است که به صورت رفتار یا عمل نمود می یابد.
ارزشها به اصولی گفته می شود که افراد یک فرهنگ برای ارزشیابی گزینه ها ونتایج تصمیم گیری های خود مورد استفاده قرار می دهند.
شیوه های شناخت به راهبردها وفرآیندهایی گفته می شود که درتصمیم سازی، ادراک وبازنمایی دانستنی های مربوط به یک فرهنگ، مورد استفاده قرار می گیرند وبه تعبیر دیگر شناخت نوعی فرآیند ذهنی است که مؤلفه هایی چون آگاهی، ادراک، استدلال وشیوه ی قضاوت وداوری را در بر می گیرد.
از دیگر سو هافتسد با مرور دامنه تأثیرتهدیدات نرم فرهنگی کشورها در کشورهای هدف، نشان داده شده است که اثر بخشی آن اقدامات، مستلزم درک ژرف این عوامل است.
به نظر او آن ارزشهایی که تأثیری عمیق بر کنشها ورفتارهای مردم دارند عبارتند از:
1- فرد گرایی- جمع گرایی 2- دوری ونزدیکی قدرت 3- تردید گریزی 4- رابطه محوری – کارمحوری 5- حال نگری- آینده نگری 6- پایبندی به آداب ورسوم 7- تأثیر پذیری از شرایط
بر همین اساس، وی برهم کنش وتأثیر عوامل بر یکدیگر وفضای فرهنگی جامعه هدف را عوامل اصلی تغییر در فرهنگ برشمرده وعنوان می دارد که هرگونه عملیات فرهنگی نیازمند درک صحیح وجامع از عوامل عنوان شده می باشد.
سرانجام آخرین مؤلفه عنوان شده که نظریه پردازان تهدیدات نرم آگاهی از آن را ضروری می دانند « تجلیات فرهنگی است».
این عامل به معنای رفتارها، الگوهای رفتاری ونگرشهای مشهود یک فرهنگ است که درنتیجه باعث خواهد شد تا نمود فرهنگی یک جامعه بروز یابد.
- ابعاد وانواع تهدید نرم:
بسیاری از محققان از جمله « دسی» و«لوین»، تهدیدات نرم را به سه بعد تقسیم کرده اند که هرکدام از این ابعاد بر بخش خاصی از جامعه هدف تأثیر گذاشته وموجب تییر نگرشهای آنان می شود.
این سه بعد عبارتند از: 1- تهدیدات فرهنگی 2- تهدیدات سیاسی 3- تهدیدات اجتماعی
در میان این ابعاد تهدیدی، بدلیل اهمیت زیر بنایی فرهنگ وذائقه های فرهنگی در ساخت جامعه؛ تهدیداتی از این جنس، مهمترین واثر گذارترین جنبه تهدیدات را شامل می شوند.
عاملان تهدید قصد دارند تا با بهره گیری از سازوکارهای فرهنگی از طریق اثر گذاری بر بنیان های فکری وفرهنگی جامعه از قبیل: خدامحوری، ایثار، دشمن ستیزی، عدالت خواهی، ستم گریزی، علم گرایی و...، ضمن بی محتوا سازی فرهنگ های بومی، فرهنگ خود را جایگزین آن سازند.
علاوه بر بعد فرهنگی، یکی دیگر از ابعاد این مواجهات، بعد سیاسی است که به تعبیر مولایی« عاملان تهدید در صددند تا با ایجاد تغییر در نگرش وذائقه های سیاسی آماج وبا دستکاری افکار وکنش های سیاسی افراد جامعه، آنان را به نافرمانی مدنی وسیاسی ترغیب کرده وبا رقم زدن اغتشاشات وآشوب ها، جامعه هدف را دچار بحران های سیاسی سازد وبدین طریق، حکومت را به تدریج دستخوش تغییر قرار دهند» وبه همین سبب است که بسیاری از نظریه پردازان، انقلاب های رنگی ار در زمره تهدیدات نرم سیاسی محسوب کرده وازآن به عنوان راهکار تهدید وجنگ نرم سیاسی یاد می کنند.
بعد دیگر این تهدیدات؛ بعد اجتماعی است که ناظر بر تغییر در ساختارهاوکنش های اجتماعی است که بدین طریق باعث تغییر در نظام ها وساختهای اجتماعی می گردد.
به واقع در بررسی ابعاد تهدیدی در حیطه جنگ نرم، آن اصل مهمی که باید همواره مد نظر قرار گیرد؛ توجه ویژه به بعد فرهنگی است چرا که فرهنگ به عنوان رکن اساسی حیات یک ملت، زیر بنای توسعه سیاسی- تمدنی یک نظام می باشدولذاست که توجه به آن ضرورتی ویژه می طلبد.
- اهداف تهدیدات نرم
هنگامی که سخن از هدف تهدیدات نرم به میان می آید؛ شاید بتوان گفت مهمترین اهداف آن به شرحی باشد که « ساندرس» و« میچل» نیز از آن سخن گفته اند.
این دونظریه پرداز، مهمترین اهداف تهدیدات نرم را به شرح زیر برشمرده اند:
1- تغییر ایدئولوژی حاکم: که در واقع رکن اساسی ومهمترین هدف تهدیدات نرم است که با اجرایی شدن آن، دیگر می توان گفت تهدید نرم نتیجه بخش واثر گذار بوده است.
2- کاهش مشارکت سیاسی مردم با القای ناکارآمدی حکومت: این هدف که در واقع ذیل اهداف سیاسی عامل تهدید تعریف می گردد، به دنبال این است تا با جدا ساختن مردم از حکومت، آن ها رانسبت به آینده زندگی مردم تحت حاکمیت موجود نگران سازند وبدین طریق آنها را نسبت به شرکت در فرآیندهای سیاسی بخصوص در عرصه انتخابات که نماد وتجلی دخالت مردم در سرنوشت خویش می باشد، ضمن تخریب وجهه بین المللی نظام حاکم در عرصه خارجی،فرآیند جداساختن وایجاد دوگانگی میان مردم وحکومت را به سرانجام مطلوب برسانند.
3- تغییر هویت دینی وملی شهروندان با تخریب پیشینه تاریخی آنان: هنگامی که مردم یک نظام نسبت به هویت دینی وملی خود دچار دلزدگی شدند، از آن پس می توان گفت که آن جامعه دچار تغییر هویتی شده اند وبرنامه های عامل تهدید تا حدود زیادی عملیاتی شده اند چرا که هویت دینی وملی به عنوان مهمترین ارکان امنیت زای فرهنگی یک جامعه نقش ایفا می کنند واگر تغییری در آن ها ایجاد شود، به واقع پروژه بی محتوا ساختن فرهنگی جامعه هدف به سرانجام مطلوب رسیده است.
4- دستکاری افکار عمومی در جهت خواسته های خود وعلیه نظام حاکم: عامل تهدید برای این که بتواند الگوهای خود را جایگزین الگوهای رایج جامعه آماج کند، نیازمند این است که با هدایت افکار عمومی به سمت پذیرش الگوهای خود، هنجارهایی بر خلاف هنجارهای پذیرفته شده نظام حاکم را جایگزین آن سازد، به همین منظور، هدایت اطلاعاتی ودستکاری افکار عمومی امری لازم وضروری می نماید.
5- کاهش انسجام اجتماعی: انسجام اجتماعی به عنوان یکی از عوامل مهم در مقبولیت نظام حاکم، از منابع امنیت زای اجتماعی وسیاسی هرجامعه ای می باشد.
یکی از راهکارهای عامل تهدید برای به نتیجه رساندن برنامه های خود؛ ازبین بردن این انسجام وهمبستگی ووفاق وایجاد تشتت وچندگانگی در جامعه می باشد تا بدین طریق با جامعه ای از هم گسسته وغیر متحد در امر مقابله مواجه بوده وبتواند به راحتی برآنان پیروز گردد.
6- تغییرانسجام سیاسی حاکم: انسجام سیاسی به عنوان رکن اساسی پیشرفت سیاسی یک جامعه امری مهم وغیر قابل انکار است.
یکی از اهداف مهم عامل تهدید، تغییر انسجام سیاسی نظام حاکم از طریق ایجاد شکاف وبه وجود آوردن فضای مقابله ای بین گروههای سیاسی موجود می باشد تا بدین طریق بتواند انسجام سیاسی جامعه را مورد تهدید قرار دهد.
7- تغییر ارزش های جامعه وایجاد استحاله فرهنگی:ارزشها وآرمان های یک جامعه، مهم ترین عوامل امنیت زای یک فرهنگ وتمدن می باشند.
اگر عامل تهدید بتواند با ایجاد تشکیک در ارزشها وآرمان های یک نظام، مردم را نسبت به آن آرمانها بدبین سازند، توانسته است فرآیند تغییر ارزشهای جامعه را به سرانجام برساند.
8- ایجاد فرهنگ جدید: هدف نهایی عامل تهدید، تغییر فرهنگ بومی وجایگزینی فرهنگ خود به جای آن است.
ایجاد فرهنگ جدید با مبانی فکری عامل تهدید، یکی از مهمترین برنامه ها وراهبردهای اساسی مواجهه نرم است که اغلب طرح های فرهنگی حول محور آن طرح ریزی می شود.
9- تغییر الگوی سیاسی حاکم: هنگامی که ساختهای فرهنگی وسیاسی یک نظام تغییر یابند، بعد ازآن الگوهای جدید، جایگزین الگوهای رایج خواهند شد ودر عرصه سیاست نیز الگوهای جدید سیاسی باعث شکل گیری نوع جدیدی از نظام سیاسی خواهد شد که متناسب با فرهنگ مهاجم ، رشد خواهند یافت.
10- تشدید وتقویت واگرایی قومی: فرهنگ های قومی وبومی به عنوان یکی از منابع مهم امنیت زای فرهنگی جوامع ، در فرآیند مدیریت فرهنگی جامعه مورد نظر قرار می گیرد.
یکی از مهمترین اهداف عامل تهدید، از بین بردن وحدت قومی وایجاد انشقاق وشکاف میان قومیتهای مختلف از طریق ایجاد شایعات ومسائل بحران آفرین وتنش زا می باشد تابدین طریق ضمن از بین بردن وحدت کشور، فرآیند واگرایی قومی را رقم زنند.
- آماج های تهدید نرم
ملتون ودیگران براین باورند که آماج های اصلی تغییرات بنیادین در یک جامعه، روشفکران وتحصیل کردگان آن جامعه هستند.
آنها در تأیید ادعای خویش از اصول نظریه« ارتباطات دومرحله ای» استفاده می کنند.
دراین نظریه، باور براین است که حکومت ها ونهاد های سیاسی با بهره گیری از رسانه ها، بر افراد تحصیل کرده وروشنفکر جامعه تأثیر نهاده وآنان نیز با تبلیغات، روشنگری، آموزش وجز آن ، بر توده های مردم تأثیر می گذارند وازآن طریق موجب شکل گیری افکار عمومی جامعه می شوند.
این ادعا هم چنین مورد تأیید بروس و اولوندیک قرار گرفته است اما محققان دیگر از گروههای مرجع سخن به میان می آورند.
به باور آنان، در هر جامعه ای، افراد روشنفکری وجود دارند که سهم به سزایی در شکل گیری افکار عمومی جامعه دارند.
از این افراد با اسامی مختلفی نظیر؛ « رهبران فکری»، « افکارسازان»،« مدل های فکری» و... یاد می شود.
آنان معتقدند این گروهها در جریان اشاعه فرهنگی وتغییر فرهنگ پذیری، بیش از سایر گروهها مورد آماج قرار می گیرند.
بر اساس این نظریه، تحت تأثیر قرار گرفتن افراد در برابر تبلیغات وتغییرات فرهنگی یاهمان تهدیدنرم، شامل یک فرآیند چند مرحله ای است که برمبنای آن، برنامه های فرهنگی خاصی طرح ریزی وپی گیری می شود.
این مراحل عبارتنداز:
1- مرحله آگاه شدن از وجود یک پدیده، نظر یا پیام 2- مرحله علاقمند شدن به پدیده یا پیام 3- مرحله ارزشیابی پدیده 4- مرحله آزمایش یابررسی 5- مرحله تغییر رفتار
بر همین اساس؛ هنگامی که فرد در معرض یک تهدید جدید قرار می گیرد، از لحظه ای که آن پیام از منبع خود ساطع می گردد،باید این مراحل طی شود تا نهایتاً منجر به تغییر رفتار- که نمایانگر تغییر در ذائقه های فرهنگی وبه تبع آن رفتاری است -گردد.
- روشها وابزارهای تهدید نرم:
تهدیدنرم، ابزارها وروش های متفاوتی دارد که بنابر گستره وسطح برنامه های اجرائی درجبهه جنگ نرم، یک روش یاتلفیقی از روش ها وابزارهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرند.
برخی از این روش ها به صورت زیر می باشد:
1- استفاده از فنون رسانه ای: این روش از جمله مهمترین روش های مورد استفاده عاملان تهدید نرم است.
رسانه های دیداری، شنیداری ، نوشتاری وچند گانه، امروزه نقش مهمی در زندگی مردم ایفا می نمایند.
کار اصلی رسانه ها؛ دستکاری اذهان مخاطبان، شکل دادن نگرش های نوین در اذهان، تغییرنظرات ونگرش های پیشین، کاشت ارزشهای نوین در اذهان، جهت دادن به رفتارها وکنش های فردی واجتماعی می باشد که با برنامه ریزی های جامع وتدوین استراتژی های مدون ودقیق، از این ابزارها برای استیلای فرهنگی عامل تهدید استفاده می شود.
رسانه ها از روش های مختلفی برای القای انگاره های خود بر مخاطب مورد نظر سود می جویند که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- اتهام زنی2- تلطیف وتنویر 3- انتقال4- گواهی 5- شیوه مردم عادی 6- مغالطه 7- همرنگی با جماعت 8- توسل به طنز 9- استفاده از جاذبه های جنسی 10- تکرار 11- برجسته سازی و... ؛ که هدف اصلی این روش ها، جایگزینی فرهنگ موردنظر عامل تهدید به جای فرهنگ وارزش های پذیرفته شده عامل تهدید می باشد.
2- استفاده از ساز وکارهای علمی: باتوجه به اینکه بسیاری از ارزش های غربی که از جانب غرب راهی کشورهای هدف می شوند، از طریق کتاب های علمی ودانشگاهی می باشد، لذاست که تعارضات علمی ومقابلات تکنولوژیک یکی از عرصه های مهم تهدید نرم ومواجهات نرم می باشد که تأکید فراوان امام خامنه ای بر نهضت تولید علم وجنبش نرم افزاری وتولید علوم انسانی اسلامی، به عنوان یکی از راههای اصلی حفظ اصالت وموجودیت فرهنگ وتمدن اسلامی، ناظر بر ا ین امر خطیر است.
3- فرهنگ پذیری: که منظور از آن، انتقال عناصر فرهنگی یک کشور به کشور دیگر از طریق ابزاری است که به آن کشورها ارسال می نماید.
4- اشاعه فرهنگی: به معنای رواج وشیوع عناصر وارزش های یک فرهنگ در یک فرهنگ دیگر می باشد.
5- فستیوال ها وجشنواره های هنری: به منظور شناختن هنرمندان برجسته یک کشور وفراخوانی آن ها به جشنواره های هنری کشور خویش از جمله روش های اثر بخش برای تأثیر نهادن بر آن ها وایجاد جهت گیری های سیاسی وفرهنگی مبتنی بر هنجارهای جامعه غرب در آنان است.
- روش های مقابله با تهدیدات نرم
مقابله با تهدیدات نرم، نیازمند اتخاذ راهبردها وسیاستهای جامعی است تا در پناه آن بتوان با بهره گیری از ساز وکارهای مختلف، هم از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری نمود وهم با مداخله های مؤثر، دامنه تأثیرات آنها را از میان برداشت.
برخی از این روش ها عبارتنداز:
1- واکسیناسیون فرهنگی جامعه: به معنای آگاه ساختن جامعه از انواع تهدیدهای دشمن وارائه راه حل مقابله با این تهدیدات، به آنان است.
به عبارت بهتر« پیش آگاهی»، افراد را در مقابل تغییر باورها ونگرشها ، مصون ومقاوم می سازد.
2- تقویت بدیل های نرم قدرت: هر کشور دارای برخی منابع قدرت نرم است که با شناسایی وتقویت آنها می تواند خود را در برابر دشمن مقاوم سازد.
3- عملیات روانی متقابل: عاملان تهدید نرم، از تبلیغات ، فنون مجاب سازی، روش های نفوذ اجتماعی وعملیات روانی به منزله روش های تغییر نگرش ها، باورها وارزش های جامعه هدف استفاده می کنند.
تجربیات نشان می دهد که با عملیات روانی وتبلیغات خلاقانه متقابل، می توان از دامنه تأثیر روش های مورد استفاده دشمن کاست.
4- گسترش دامنه وشمول فعالیت فرهنگی وافزایش فرآورده های فرهنگی جذاب: شهروندان یک جامعه اغلب جذب آن دسته از گروه های فرهنگی می شوند که از نظر آنان، از جذابیت بالایی برخوردار باشند.
هم چنین آن دسته از محصولات فرهنگی را مورد استفاده قرار می دهند که جالب، جذاب، بدیع ومطبوع باشند؛ بنابراین با ایجاد وگسترش گروه های فرهنگی جذاب وعرضه فرآورده های فرهنگی وهنری مطلوب، می توان از دامنه تأثیرتهدیدات نرم دشمن فروکاست.
5- خلع سلاح روانی از اپوزیسیون: اپوزیسیون ، همواره در پی آن است تا باشعارهای جذاب ووعده بهبود شرایط زندگی، توده مردم جامعه را جذب نماید.
پیداست که وقتی نظام حاکم، خود چنین شرایطی رابرای شهروندانش فراهم آورد، زمینه جذب مردم توسط اپوزیسیون را از سر راه برخواهد داشت.
6- استفاده از راهبردهای ویژه در مورد اقوام واقلیت ها: اقلیتهای جامعه، اغلب به سبب داشتن احساس نابرابری وتبعیض؛ مستعد مخالفت ورزی علیه نظام حاکم هستند ، اما زمانی که نظام حاکم با اجرای راهبردهای مناسب، آن احساس را از میان بردارد، می تواند از آنها به عنوان فرصتی جهت تقویت خود بهره ببرد.
7- استفاده از دیپلماسی عمومی فعال: دیپلماسی عمومی یکی از منابع نیرومند است، به همین سبب کشوری که از عناصر سه گانه آن به درستی وبه موقع استفاده نماید، از یک سو می تواند قدرت نرم خود را تقویت کند واز دیگر سو، بر توانایی خود جهت مقابله با تهدید نرم دشمن بیفزاید.
8- تبدیل قدرت نرم دشمن به فرصتی برای افزایش قدرت نرم خود: حکومت ها با اتخاذ راهبردهای مناسب وتدابیر خردمندانه دقیق، نه تنها می توانند از تبدیل شدن قدرت نرم دشمن به تهدید برای منابع قدرت وعوامل امنیت زای فرهنگی- تمدنی خود ممانعت به عمل آورد، بلکه می توانند آن را به فرصتی جهت رشد وتعالی خود بدل سازند.
- امنیت نرم
یکی از ویژگی های مهم جنگ نرم، آسیب محور بودن آن است.
با توجه به اینکه آسیب های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی؛ میدان های مانور جنگ نرم است، لذا دشمنان سعی دارند با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف در ساحت های عنوان شده، فعالیت های خود را حول ضربه زدن به آنها سازماندهی کرده وباخلق آسیب های جدید، بر دامنه تحرکات خود بیفزاید.
به همین منظوراست که امنیت نرم نقشی مهم در کاستن از این تهدیدات دارد.
دایرة العارف اینترنتی ویکی پدیا؛ امنیت نرم را در درجه اول، حوزه ای مرتبط با حفاظت از اشیا یا عناصر فیزیکی به شیوه ای ناملموس ومخفی وبا استفاده از ابزارهای نرم افزاری می داند، اما از دیگر سو حوزه آن را نظام های اجتماعی پیچیده ودقیق نیز عنوان می دارد .
دایرة المعارف ویکی میتبال نیز امنیت نرم را در درجه اول متضادبا امنیت سخت می داند وهم چنین بیان می دارد:« امنیت نرم به جای استفاده از خشونت وحمله، بیشتر به دنبال دفاع واقناع مردم علیه حمله است وکاهش صدمات را مد نظر دارد.امنیت نرم از نظر اجتماعی در موقع حمله نیز مؤثر است وکمک می کند تا انسان ها رفتار بهتری باهم داشته باشند ومانعی بر سر راه انسان هایی که ارزشی به سیستم اضافه می کنند، نشوند»
به طور کلی از دید کارشناسان امنیتی، امنیت نرم از چهاربخش اساسی تشکیل شده است که هر کدام از آنها می تواند به عنوان ابزاری مهم در مواجهات فرهنگی مورد استفاده قرار گیرند.
این چهار بخش به ترتیب عبارتد از:
1- موضوعات مرجع امنیت نرم: که شامل حاکمیت ملی، هویت ملی، روش زندگی، انسجام سیاسی- اجتماعی وتصویر ووجهه بین المللی نظام حاکم می باشد
2- قدرت نرم کشور
3- جنگ نرم دشمن
4- پدیده های نرم افزاری ناامنی
- قدرت نرم
قدرت نرم به عنوان رکنی اساسی در مواجهات ومنازعات نرم، از اهمیت فوق العاده ای در مناسبات استراتژیک جبهه جنگ نرم برخوردار است.
نقش ویژه قدرت نرم درتولید امنیت نرم وتأثیر گذاری بر حفظ ارکان حاکمیتی نظام، اهمیتی دوچندان به این مقوله داده است.
در یک تقسیم بندی کلی، قدرت ملی به دونوع تقسیم می گردد: 1- قدرت سخت که ناظر بر اتکا بر ابزار، ادوات، تجهیزات و... می باشد .
2- قدرت نرم: که توانایی نظام ها متکی بر فرهنگها، آداب وسنن، رسوم وبطورکلی درونمایه های فرهنگی – تمدنی می باشد.
در این میان به دلیل اینکه گروهها وافراد مختلف، از قدرت نرم جهت تأثیر گذاری بردیگران بهره می جویند، مقوله قدرت نرم اهمیت فراوانی دارد.
قدرت نرم در عصر اطلاعات، از فرهنگ مسلط وغالب وعقاید مربوط به آن ، دسترسی به کانال های متفاوت وارتباطی وافزایش اطمینان با عملکردهای داخلی وبین المللی تشکیل می شود.
قدرت نرم به طور کلی به آن د سته از قابلیت ها وتوانایی های کشور اطلاق می شود که با به کار گیری ابزاری چون فرهنگ، آمال ویا ارزشهای اخلاقی، به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتار های دیگر کشورها اثر می گذارد.
علاوه بر این ، قدرت نرم در بعد داخلی به واسطه مشروعیت سیاسی دولت ایجاد وبا افزایش اعتماد، وفاق وهمبستگی ملی افزایش می یابد.
ژوزف نای از پیشگامان طرح قدرت نرم عنوان می دارد« قدرت نرم؛ توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی کشور دیگر از طریق ایجاد جاذبه است ونیز زمانی یک کشور به قدرت نرم دست می یابدکه بتواند « اطلاعات ودانایی» را به منظور پایان دادن به موضوعات مورد اختلاف به کار گیرد واختلافات را به گونه ای ترسیم کند که از آنها امتیاز بگیرد.
قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست، بلکه مباحث عقلانی وارزش های عموم را شامل می شود وهدف آن، افکار عمومی خارج وسپس داخل کشور است.
با قدرت نرم خواسته ها واهداف، از طریق جذب ومتقاعد کردن طرف مقابل به دست می آید»
به طور کلی قدرت نرم را با چهار رکن اساسی می توان معنا کرد که این ارکان به واقع نقش اساسی را در حفظ امنیت ودفع تهدیدات ایفا می نمایند.
این چهار رکن عبارتند از:
1- کارآمدی حکومت 2- سرمایه اجتماعی 3- اقتدار 4- جذابیت.
کانون اصلی قدرت نرم، کارآمدی حکومت در تولید ومهندسی امنیت از یکسو ومدیریت ناامنی از دیگر سو است.
بر این اساس میان قدرت نرم، جنگ نرم، آسیب پذیری ها وپدیده های نرم افزاری ناامنی یک رابطه متقابل وجود دارد که در این ارتباط، تصعید جنگ نرم نشان دهنده ی افول قدرت نرم می باشد ویا افول جنگ نرم دشمن ناشی از تصعید قدرت نرم خودی می باشد.
- جنگ نرم وتروریسم سایبری
تروریسم مجموعه اعمال، ابزار وفنونی است که به صورت منظم وسازمان یافته ،برای ایجاد احساس ترس دسته جمعی که خشونت وکشتار بی حساب، موجد آن است ، به کار برده می شود.
قبل از ظهور اینترنت، واژه تروریسم صرفا« کشت وکشتار به وسیله بمب گذاری،اسلحه گرم وسایر سلاح ها وروش های خشونت بار » را در ذهن تداعی می کرد اما امروزه با ورود به عصر فرا مدرن وباگسترش رسانه های نوین ووسایل ارتباط جمعی از قبیل اینترنت وفضاهای چت روم وفروم ها،بانوع جدیدی از تروریسم مواجه هستیم که به آن « تروریسم سایبری» اطلاق می شود.
یکی از اهداف اصلی تروریسم نوین در جنگ نرم ؛ تغییر در طرز تلقی وآمادگی روانی وتقویت آئین ناهمنوایی جامعه هدف است.
آمادگی روانی به معنای آمادگی درونی بالفعل برای انجام عملی است قابل رؤیت وبه هر شیوه ووضعی است که یک شخص در برابر اشیای حائز اهمیت وباارزش ، به خود می گیرند.
ژرژ گوروویچ این مفهوم را اینگونه بیان می دارد« مجموعه ها یا هیئت هایی اجتماعی که متضمن آمادگی های روانی، اعمال حاکی از تنفر یا ترجیح، آمادگی قبلی برای انجام عمل وبروز واکنش هاوگرایش هایی برای تقبل نقش های اجتماعی مشخص، یک منش اجتماعی وبالاخره یک چهارچوب اجتماعی هستند که در آن، نهادهای اجتماعی تجلی می کنند ومقیاس های خاص ارزشی ، پذیرفته یا طرد می گردند»
همانگونه که از این تعریف بر می آید، تلاش گسترده دشمن برای ایجاد حالت تنفر از هنجارهای پذیرفته شده وارزش های موجود اجتماعی ودینی مردم، یکی از اهداف اصلی فعالیتی آن ها می باشد.
ناهمنوایی نیز تنها به معنای نفی هم نوایی نیست بلکه تلاش فراوان در جهت مخالفت با آن نیز می باشد.
هوادار این آئین کسی است که با عادات رایج وجا افتاده ، عقاید پذیرفته شده وارزش های مسلط در یک محیط اجتماعی مخالفت می ورزد ورفتارش منبعث از انگیزه های آگاهانه ومغایر با ویژگی های محیط اجتماعی پیرامون است که آن را قدیمی وکهنه احساس می کند ویا آنکه از واکنش های مبتنی بر خویش مایه می گیرد؛ که ویژگی آن اعتراض به وضع موجود واختلاف رأی است.
به طور کلی فعالان ونظریه پردازان عرصه تروریسم سایبری؛ با هدف قرار دادن آمادگی روانی جامعه وتزریق انگاره های خود بر پیکره وفضای ذهنی مخاطب آماج خود، آنان را افرادی ناهمنوا با ارزشها وهنجارهای پذیرفته شده جامعه بار آورده واز طریق فعالیت وبرنامه ریزی منسجم ونظام یافته وسازمان دهی شده، به عادات، عقاید وارزشهای رایج در جامعه باتمام قدرت حمله می شود که هجمه فراوان به حجاب، احترام به هنجارهای اجتماعی، عفت وحیا، جایگاه معنویات واخلاق مداری در زندگی، اعتقادبه یکتا پرستی ومعاد و...؛ نمونه ای کوچک از این مواجهه جدید می باشد.
به همین منظور راه اندازی سایت ها ووبلاگ های پورنوگرافی، جنسی، عاشقانه و... ، با تمرکز بر عفت زدایی واز بین بردن حیای دینی واجتماعی، ایجاد شبکه های اجتماعی دوست یابی به منظور شکستن قبح ارتباطات نامشروع با جنس مخالف با تمرکز بر جلوه دادن جاذبه های جنسی، فعالیتهای سیاسی ضد نظام به صورت گسترده در شبکه های اجتماعی وهزاران فعالیت ساختار شکن دیگر، نمونه ای کوچک از فعالیت عملیات کنندگان جبهه تروریسم سایبری می باشد.
- بازی های رایانه ای وجنگ نرم
جنگ رسانه ای به عنوان یکی از مصادیق وبرجسته ترین مؤلفه های جنگ نرم، از اهمیت فوق العاده ای در این عرصه برخوردار است.
بازیهای رایانه ای از جمله رسانه های اثر بخشی هستند که از دوران جنگ سرد ، وارد عرصه رقابت های سیاسی شدند.
این رسانه ها به جهات کمی وکیفی، دارای قابلیت های خاص وویژه است وگاه اثر بخشی ای بیش از رسانه هایی چون سینما وتلویزیون دارد.
اغلب بازی های را یانه ای که هم اکنون در بازار موجود می باشند، دارای درون مایه هایی بدین شکل می باشند که؛ آمریکا مدینه فاضله ای است که نماد تمدن وپیشرفت معرفی می گردد وبه عنوان یگانه بستر صلح وامنیت جهانی، تنها سیستم فرهنگی ای می باشد که جهانیان را از خطرات گوناگون حفظ خواهد کرد.
امروزه بازیهای فراوان رایانه ای با درون مایه های سیاسی، اجتماعی وعقیدتی ، توانسته اند تاحدود قابل توجهی اذهان مخاطبان خویش را به تسخیر درآورده وآنان را برده تفکرات سازندگان این آثار سازند.
یکی از بازیهای سیاسی ساخته شده توسط ایالات متحده، حدود یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران می باشد.
شرکت آمریکایی- صهیونیستی « پتریلا اینترتیمنت» بازی ای را روانه بازار ساخت که « سقوط احمدی نژاد» نام گرفت.
این بازی که دقیقاً یک ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران بر روی سایت این شرکت قرار گرفت وقابل دریافت گردید، دارای داستانی بدین شرح بود « این بازی در مرکز ایران رخ می داد وشامل نبرد فرد بازی کننده با نیروهای بسیجی وسپاهی می باشد .نکته حائز اهمیت در این بازی،بروز اغتشاشات خیابانی در تهران است. کاراکتر این بازی، با حضور در خیابان های تهران، نیروهای سپاهی وبسیجی را به قتل می رساند تا از سوی ایالات متحده به عنوان نماد آزادی وآزادی خواهی، مدال افتخار دریافت کند»
از دیگر بازی های سیاسی ساخته شده توسط نظریه پردازان این بخش؛ بازی هایی نظیر نیروی دلتا، جنگ ژنرال ها، طوفان صحرا و... می باشد که هر کدام از آن ها به نوبه خود نقشی مهم در موجه جلوه دادن حمله به کشورهای مختلف توسط ایالات متحده می باشد.
از سوی دیگر وباتوجه به اینکه ژست آخرالزمانی تمدن رو به زوال لیبرال دموکراسی مشهود است، نظریه پردازان این تمدن، با بسیج تمام توانایی ها وپتانسیل های خود به سمت تولید آثار وبرنامه هایی که درون مایه هایی آخرالزمانی دارند، سعی دارند تا رسالت خود که همانا منجی بودن تمدن غربی می باشد را به بهترین نحو انجام دهند.
در این مسیر بازی های رایانه ای فراوانی با این هدف ساخته شده است که از آنها می توان به اسلحه مرگبار، گروه ضربت و... اشاره کرد که هرکدام سعی دارند بعدی از ابعاد آخرالزمانی مد نظر آمریکایی ها اعم از آخرالزمان تکنولوژیک، طبیعی و... را به تصویر بکشند.
به همین منظور مقابله با این موج عظیم تولیدات رسانه ای به ویژه بازی های رایانه ای، همتی ویژه را می طلبد.
- سینما وجنگ نرم
صنعت سینماکه پس از دوران مدرنیسم، پای به عرصه زندگی مردم نهاد، به عنوان ابزاری برای انتقال فرهنگ ملل واقوام مختلف، مورد استفاده نظریه پردازان ، برنامه ریزان وسیاست گذاران عرصه فرهنگ وسیاست مبدل گردید وفرصتی را به وجود آورد تا از آن طریق بتوانند با به تصویر کشاندن فرهنگ خود، عملاً به ترویج وتبلیغ فرهنگ ودرون مایه های عقیدتی خود بپردازند که این مسأله توانست به عنوان آلترناتیوی در اجرای برنامه های فرهنگی- سیاسی اندیشه سازان فرهنگی- تمدنی ایفای نقش کند.
در واقع سینما که از آن با عنوان « هنر هفتم» یاد می شود، در مدت کوتاهی توانست جایگاه رفیعی در بین آحاد جامعه انسانی بدست آورد وباپوشش دادن طیف عظیمی از مخاطبین وبینندگان، نقش مهمی در فرآیند انتقال فرهنگی وهنری مورد نظر تولید کنندگان ایفا نماید.
دیگر بر کسی پوشیده نیست که سینما امروزه به عنوان مهمترین دستورالعمل فعالیت مدرن تبلیغاتی دنیا است وهر کشوری سعی دارد با تولیدات ومحصولات فرهنگی وهنری خود، غلبه فرهنگ خود بر دیگر جوامع را رقم زند.
نکته مهم در بحث سینما؛ سلطه وغلبه سینمای هالیوود به عنوان امپراطوری رسانه ای جهان وپایتخت سینمای جهان،بر سینماهای سایر ملل است که عملاً هالیوود با حجم انبوه تولیدات خود که از حیث کیفیت نیز دارای بالاترین سطح تولیدی می باشند، امپریالیسم رسانه ای رادر جهان رقم زده است.
در واقع کارگردانان وتولیدکنندگان آثار سینمایی هالیوود در مقام کشیش های عالی منصب مذهب صهیونیسم جهانی ومسیحیت صهیونیزم، به ایفای نقش می پردازند ودرحقیقت اغلب سیاست های داخلی وبین الملل ایالات متحده را ترسیم می نمایند.
در سال 1982برای نخستین بار بود که « ژاک لانگ» وزیر امور فرهنگی فرانسه در طی سخنرانی هیجان آمیزی، به بحث درباره موضوعی پرداخت که آن را « امپریالیسم فرهنگی آمریکا» نامید که حکایتگر تسلط همه جانبه سینمای هالیوود بود.
هم چنین «براونینگ» نیز عنوان داشت: « هژمون فرهنگی آمریکا در فیلمهای هالیوود، شوهای تلویزیونی، رستوران های فست فود وبرندهای آمریکایی در جهان به صورت غلبه بر فرهنگ سنتی کشورهای دیگر کاملاً مشهود است».
براساس گزارش توسعه بشری یونسکو« آمریکا به عنوان بازیگر مسلط در تجارت فرهنگ ، به ویژه فرآورده های دیداری- شنیداری باقی مانده است . ازمیان فیلمهایی که در دنیا پخش می گردد، 85درصد در هالیوود تولید می شود»
این گزارش حکایتگر حقیقتی است که برآن اساس می توان گفت که تسلط کامل هالیوود بر سینمای جهان وایجاد امپراطوری سینمایی، امری کاملاً مشهود است و هالیوود که در واقع نقش کلیسای نوین را برای تبلیغ « لامذهبی» تمدن وسترن ایفا می کند، فرهنگ خود را به صورت کاملاً برنامه ریزی شده وبا تسلط فراوان، به اقصی نقاط عالم صادر میکند.
نکته بسیار مهمی که نیازمند اشاره است؛ گزارش سال 2003 گروه مشورتی مجلس نمایندگان آمریکا می باشد.
این گروه که وظیفه بررسی تخصصی وبرنامه ریزی بر روی کشورهای مسلمان خاورمیانه رابرعهده دارد، هرساله گزارشات کارشناسی خود را به کنگره ارائه می دهد تا از این طریق برنامه ریزی دقیقی برای اجرایی نمودن برنامه های فرهنگی برعلیه اسلام تدوین گردد.
در این گزارش آمده است:« برای مقابله با مسلمانان واعراب باید برنامه ریزی به مراتب دقیق تری داشت. آن ها را باید با فیلمهای خشن، کمدی های موقعیتی ودیگر سرگر می های آمریکایی بمباران کرد».
راتنر در این باره اظهار میدارد« به واقع تبلیغات، گسترده ترین ومرئی ترین ابزار نفوذ فرهنگی آمریکا محسوب می گردد».
د راین میان ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام ومیراث دار تمدن شکوفای اسلامی، درنوک پیکان توجهات وبرنامه ریزی های دشمن به منظور مقابله در جبهه جنگ نرم می باشد که طی چند سال اخیر موج جدیدی از ساخت فیلمهای ضد ایرانی با شتاب فراوان ایجاد شده است که از میان آثار فراوان ساخته شده می توان به فیلمهایی نظیر: بدون دخترم هرگز، اسکندر، خانه ای از شن ومه، سیصد(300)، کشتی گیر، سنگسار ثریا و...اشاره کرد که مؤلفه های فرهنگی – تمدنی وابسته مذهبی ایران را نشانه رفته اند.
به هر روی، دشمنان قسم خورده نظام اسلامی، همواره در حال توطئه وفتنه می باشند تا با جداساختن مردم از میراث های فرهنگی وتمدنی خود، در حاکمیت ایجاد دوگانگی وواگرایی فرهنگی ومذهبی نمایند تا بدین طریق بتوانند فرآیند استحاله فرهنگی، جنگ نرم وبراندازی نرم را رقم زنند.
- نقش جوانان در جنگ نرم
رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) بارها خطر جنگ نرم را گوشزد کرده وهمگان را به درک وفهم درست این جنگ فراخوانده اند وفرموده اند که نظام اسلامی با جنگ نرم روبرو شده است.
معظم له همچنین دانشجویان را که متشکل از نسل جوان می باشد را به عنوان افسران جوان عرصه جنگ نرم نامیده اند که به فراخور این نامگذاری؛ وظیفه ای خطیر بر دوش این نسل قرار داده شده است.
با توجه به اینکه، جوانان به عنوان نسلی که در آینده ای نه چندان دور زمام امور جامعه را در دست گرفته وبر مصدر مناصب مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی قرار خواهند گرفت، لذا توجه ویژه به این نسل، اهمیتی فزاینده می یابد.
تحلیل آماری بافت جمعیتی ایران از سال های گذشته تاکنون، مؤید این نکته است که نسل جوان اکثریت جامعه را تشکیل داده وبه عنوان یک فرصت ویژه وبالقوه جهت مدیریت جامعه،باید بر روی آنها سرمایه گذاری وبرنامه ریزی کرد.
از آن جهت که از این نسل با نام آینده سازان جامعه یاد می شود؛ لذا تمام برنامه های آموزشی، فرهنگی ومدیریتی جامعه باید بر حول استفاده از ظرفیت بالقوه آنها وبه فعلیت رساندن این پتانسیل ها متمرکز گردد.
در حوزه جنگ نرم که عملیات روانی، عملیات ادراکی، دیپلماسی عمومی، فریب استراتژیک و...، از ابزارهای جنگی هستند، جوانان نقش عمده ای در بازی گری در این بستر دارند ووظایف مهمی بر دوش آنان قرار خواهد گرفت.
بر همین مبناست که تمامی برنامه ریزی طراحان جنگ نرم، براین اصل استوار است که با تأثیر نهادن بر نسل جوان که بدلیل ویژگی ها وظرفیت های فراوانشان، توانایی فراوانی در رقم زدن فرآیندهای سیاسی، اجتماعی وفرهنگی جوامع دارند، نسل جدیدی را پرورش دهند که با مبانی فکری وفرهنگی آنان رشد وپرورش یابد.
باتوجه به ماهیت تکنولوژیک وعلم محور بودن تهدیدات نرم؛ آن نسلی که بیشترین استفاده از این ابزار را دارند، همانا نسل جوان هستند که در معرض بیشترین آماج وخسارات تهدیدات نرم قرار دارند.
پرواضح است که اغلب برنامه ریزی های طراحان عرصه جنگ نرم، بر پایه اشغال فضای ذهنی نسل جوان طرح ریزی می شود تا بدین طریق بتوانند نسلی متعارض با آرمانها وانگاره های دینی، فرهنگی وتمدنی جامعه خود پرورش دهند تا بدین طریق توانسته باشند پیاده نظامی همیشگی ودائم در خدمت فرهنگ خود داشته باشند.
از همین منظر است که توجه به نسل جوان، اهمیتی دوچندان دارد ودر جبهه جنگ نرم، هرگروهی که بتواند جوانان را همراه وهمگام با خود سازد، توانسته است به پیروزی قابل توجهی در این عرصه دست یابد.
بنابراین، برنامه ریزی دقیق وجامع در جهت توان افزایی این نسل در عرصه جنگ نرم ضرورتی ویژه می یابد که نیازمند تدوین استراتژی ها وتاکتیک های دقیق، جامع وعملیاتی است تا بدین طریق توانسته باشیم ضمن واکسیناسیون فرهنگی این نسل تمدن ساز، آنان را به عنوان رزمندگان جبهه خودی، برعلیه عاملان تهدید نرم، بسیج نماییم.
- راهکارهای افزایش توانش فرهنگی نسل جوان
با توجه به مطالبی که قبل تر بیان شدوبا تأکید بر تأثیر فراوان نسل جوان در ساخت های مختلف فرهنگی، سیاسی،اجتماعی واقتصادی جامعه، برنامه ریزی های آموزش محور در جهت افزایش توان فرهنگی جوانان ضرورتی ویژه دارد، به همین منظور باید مراتبی را در نظر داشت تا بدین طریق ضمن درونی سازی فرهنگ امنیت زای بومی، آنان را نسبت به ماهیت فرهنگ مهاجم آشنا ساخت.
به عبارت بهتر، برای اینکه یک افسر بتواند در جبهه جنگ نرم وظایف خود را به خوبی انجام دهد، نیازمند این است که ضمن آشنایی کامل باتوانایی ها ومیزان توان نیروهای خودی؛ شناخت دقیقی از منابع وامکانات دشمن نیز داشته باشد تا بدین طریق بتواند با شرایطی کاملاً مهیا، به نبرد دشمن برخیزد.
بنابراین قبل از ورود به عملیات های نرم توجه به مراتب زیر اهمیت فراوانی دارد:
1- علائم ونشانه های حملات فرهنگی به آنان توضیح داده شود
2- نقاط آسیب پذیر شناسایی شوند
3- ویژگی های عوامل داخلی دشمن تبیین شود
4- پناهگاههای جنگ نرم مانند خواص، روحانیون، مساجد، دانشگاه، مدرسه،بسیج، روزنامه ها، سایت های اینترنتی، صداوسیما وحتی خانواده نیز حالتی جنگی به خود گرفته تا درصورت لزوم، به یاری افراد آسیب دیده بپردازند.
دشمن که در فرآیند جنگ نرم اهداف فراوانی را دنبال می کند، برای اینکه بتواند در فرآیند آگاه سازی جامعه هدف خلل ایجاد کند، راهکارهای فراوانی را مورد استفاده قرار خواهد داد که برخی ازآنها به اختصار عبارتند از:
1- سست کردن باورهای دینی وانقلابی مردم
2- پشیمان کردن مردم از انقلاب
3- تبلیغ ننگ زدایی از سازش با استکبار
4- عادی سازی خود فروختگی سیاسی
5- تبلیغ مصرف گرایی وتجمل پرستی
6- القای ترس وخود باختگی وتبلیغ ضرورت تسلیم وعقب نشینی در مقابل دشمن
7- القای بی اعتمادی نسبت به مسئولین
8- ترساندن از تحریم وانزوای جهانی ایران
9- بزرگنمایی اشکالات کوچک وکوچک نمایی موفقیت های نظام
10- القای وجود بحران در جامعه و...
از این منظر است که همواره عنوان می شود برای مقابله با حملات فرهنگی دشمن، باید با پدافند کردن فرهنگی این حملات، ضمن جلوگیری از خسارات فراوان، در برابر تهدیدات دشمن مواضعی قدرتمندانه نیز اعمال نماییم.
برخی از راهکارهای پدافندی عبارتند از:
1- اطلاع رسانی به موقع به منظور ایجاد آمادگی دائمی در این نسل
2- جلب اعتماد عمومی به منابع اطلاع رسانی داخلی
3- تمرکز زدایی وتوزیع مراکز اطلاع رسانی برای ارائه کمک های اولیه جنگ نرم
4- مقاوم سازی فکری جهت کاهش خسارات جنگ نرم
5- ایجاد سوء ظن دائمی نسبت به دشمن
6- تقویت اعتماد به نفس نسبت به داشته های فرهنگی وملی خود
7- تقویت مسئولیت پذیری نسبت به سرنوشت کشور.
البته نیاز است بیان گردد که اجرای هرکدام از این روش ها نیازمند ابزاری است که بتوان به کمک آنها از این روشها در جهت مقابله فرهنگی بهره جسته وپدافند مناسبی در برابر حملات دشمن صورت پذیرد.
در این میان، یکی از مهمترین روش های افزایش توان فرهنگی نسل جوان، مقاوم سازی فکری آنان است؛ چراکه مقاوم سازی فکری یکی از عوامل مؤثر در کاهش تلفات وخسارات جنگ نرم است.
مقاوم سازی فکری بدان معناست که این نسل، همواره سپری به همراه د اشته باشند تا از ضربات مصون بمانند.
سپر فکری باعث می شود که القائات دشمن به باور تبدیل نشود. دربهترین حالت، فکر مقاوم، جوسازی های دشمن را به عنوان سمی تلقی کرده وخود را دوراز آن نگاه می دارد ویا اجازه رسوب شدن در ذهن وتبدیل شدن به باور را نمی دهد.
مقاوم سازی فکری یک کار فرهنگی است که باید در یک پروسه بلند مدت پیگیری شود ومسئولین فرهنگی می بایست نقاط حمله دشمن را پیش بینی کرده وبرمبنای نوع تهدید، پدافند مناسبی برای آن داشته باشند.
کلمات حکیمانه معصومین سلام الله علیها اگر چه کوتاه هستند اما کلیدی طلایی برای فتح سنگرهای جبهه جنگ نرم هستند وبر مسئولین مربوطه فرض است تا با شناسایی دقیق مفاهیم اسلامی که در واقع منابع غنی هدایتگر در این عرصه می باشند، دربرابر تهاجمات فرهنگی بی محابای دشمن، از این نسل محافظت نمایند.
به عنوان مثال قرآن کریم می فرماید« خداوند از مؤمنین حمایت می کند»؛ این باور باعث می شود که مؤمنین، بزرگنمایی دشمن را به هیچ انگارند ویا اینکه ماهمواره خطاب به سیدالشهدا بیان می داریم« یالیتنا کنامعکم فنفوز فوزاً عظیما» این باور الهی نه تنها جوانان را در عرصه مواجهات زمین گیر نمی کند بلکه روحیه دوچندانی به آنها می دهد که اگر در این راه کشته شوند ادامه دهنده راه شهدا خواهند بود وبه بهشت راه خواهند یافت.
جمله تاریخی امام که فرمودند« آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» می تواند به عنوان یکی از منابع قدرت نرم مورد استفاده قرار گیرد چرا که همان ترجمه آیه« إن کید الشیطان کان ضعیفا» می باشد ونشان دهنده ضعف دشمن می باشد وپیروزی نهایی را برای مستضعفین عالم رقم خواهد زد.
یکی دیگر از ابزارهای مهم در این عرصه، ایجاد سوء ظن دائمی نسبت به دشمن است.
جمله تاریخی امام « آمریکا شیطان بزرگ است» می تواند به عنوان یکی از مهمترین منابع برای عملیات روانی متقابل مورد استفاده قرار گیرد.
امام راحل عظیم الشأن این جمله را باتوجه به آیات قرآن بیان نموده است چراکه قرآن می فرماید« ای مردم! به تحقیق شیطان دشمن شماست. پس اورا دشمن خود بدانید»
بررسی آیات قرآن کریم درباره شیطان می تواند یک نقطه عطف مهم در جبهه گیری علیه توطئه های این شیطان باشد.
قرآن درباره شیطان می فرماید:
- شیطان دشمن قسم خورده انسان است. اوهیچ گاه با انسان کنار نخواهد آمد.
- شیطان ظاهری فریبنده دارد وگاهی در شکل خیر خواهی وبا وعده های زیبا وارد می شود. اوبا ظاهری خوش ووعده عمر جاودان، باعث فرب آدم وحوا شد وآنها را از بهشت خارج ساخت
- شیطان به تدریج انسان را آلوده می کند. هرکه از ابتدا پا در جای پای شیطان نهاد بداند که او را تاحد انکار خداوند متعال پیش خواهد برد.
- شیطان در مواقع خطر انسان را تنها گذاشته واز اوحمایت نمی کند.
- شیطان یک مفهوم است. یکی از مصادیق بارز آن ابلیس است. هرچیزی که انسان را از راه حق دور سازد شیطان است. لذا یک انسان، یک فیلم، یک کانال ماهواره وحتی یک کشور هم می تواند شیطان باشد.
- شیطان در بین مؤمنین ایجاد اختلاف میکند.
- شیطان دارای اعوان وانصار است . قرآن از آنها به عنوان حزب الشیطان نام می برد.
- شیطان دوستان خود را از فقر می ترساند .شیطان حرامخواری را به عنوان تجارت مجاز می شمارد.این فریب خوردگان شیطان، در عمل ضعیف شده وتوانایی مقابله را از دست می دهند.
- شیطان مریدان خود را همواره در حالت ترس ووحشت نگاه می دارد.
- شیطان تبلیغ برهنگی کرده وانسان را وادار به برهنه شدن می کند واو را به سمت فحشا ومنکر می برد.
- شیطان اگر توانست، انسان را فریب می دهد واگر نتوانست او را مبتلا به فراموشی وغفلت از یاد خدا می کند.
- شیطان دروغ پردازی وشایعه پراکنی می کند.
موارد فوق صراحتاً در آیات قرآن بین شده است وبدین طریق میتوانیم از این تشبیه ها برای شناساندن دشمنان اسلام به جوانان استفاده کرد.
از مهمترین فعالیتهای دیگر که باید در این عرصه صورت گیرد، آماده سازی پناهگاه های نرم برای کمک رسانی به آسیب دیدگان این مواجهه می باشد.
این پناهگاهها عبارتند از:
1- خواص: چراغ راه گمشدگان
2- روزنامه ها: شفاف سازی اوضاع واطلاع رسانی
3- فضای سایبر ومجازی: شفاف سازی وارسال کمک ها از طریق مجازی
4-بسیج: نیروی کمک رسان به مجروحین فرهنگی
5- مساجد: محل تمرین ایمان واخلاص وتقویت اجتماع مردم
6- صداوسیما: کمک رسانی فرهنگی وسیع وهمه جانبه
7- حوزه ودانشگاه: تولید فکر وکشف روشهای مقابله با تهدیدات دشمن وتبیین شرایط
8- مدرسه: آماده سازی فکری
9- سازمانهای مردمی: سازماندهی غیر رسمی مردم برای کمک به یکدیگر
10- احزاب: سازماندهی رسمی مردم حول دیدگاهی خاص برای هماهنگ سازی افکار همسو
جمع بندی ونتیجه گیری:
باپایان یافتن جنگ سرد، گفتمان جدیدامنیتی بر فضای سیاست بین الملل سایه افکند که طی آن، جایگزینی جبهه مواجهه نرم به جای تعارضات سخت، دستاورد این تغییر فضای امنیتی بود.
پس ازحادثه 11سپتامبر 2001م، موج جدیدی از تعارضات فرهنگی ومواجهات نرم در عرصه بین الملل شکل گرفت که پس از آن برنامه های استکبار جهانی به سرکردگی امریکای جهانخوار واعوان وانصارش در اقصی نقاط عالم، به منظور مقابله با نفوذ قدرت فرهنگی کشورمان حالتی شتابان به خود گرفت.
به همین منظور چهار منطق؛ نظامی گری نوین، سلطه اقتصادی، نفوذ اطلاعاتی ویکسان سازی ایدئولوژیک، بر محیط امنیتی کشورهای جهان به ویژه کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه سایه افکند وایران اسلامی نیز که به عنوان هارتلند منطقه ومیراث دار تمدن شکوفای اسلامی در سده های گذشته به قدرتی برتر در منطقه تبدیل شده است، در نوک پیکان تهاجمات قرار گرفته وبنابر نظر کارشناسان سیاسی غرب، راه حل از پای درآوردن این نظام ، پیگیری مکانیسم های جنگ نرم با استفاده از تاکتیک های دکترین مهار، نبرد رسانه ای وساماندهی وپشتیبانی از نافرمانی های مدنی است چراکه دیگر با تحرکات نظامی وجنگ سخت نمی توان این نظام را از پای درآورد.
به همین منظور ،برنامه ر یزی های فراوان وراهبردهای متفاوتی در جهت جامه عمل پوشاندن به اهداف شوم وپلید دشمن طرح ریزی وبه مرحله اجرا درآمده است تا از این رهگذر بتوانند از ضریب نفوذ قدرت نرم ایران اسلامی- که درواقع نقش ام القرای جهان اسلام را عهده داراست- کاسته واز گسترش موج عظیم بیداری اسلامی در کشورهایی که تحت نفوذ معنوی ایران قرار دارند جلوگیری به عمل آورده وبیداری انسانی در دیگر نقاط عالم را با شکست مواجه سازند.
با توجه به تأکیدات فراوان مقام عظمای ولایت؛ حضرت امام خامنه ای مبنی بر مواجه شدن نظام با جنگ نرم، لذا بایستی برای مقابله با این فضای معارضه ای جدید، ضمن آگاه ساختن آحاد جامعه از ماهیت واهداف عاملان تهدید، نسبت به افزایش توانش فرهنگی مردم، تلاش فراوانی نمود.
در این میان جوانان که نسل اینده ساز نظام می باشند؛ نقش مهمی در راهبری این فرآیند برعهده دارند وتمامی برنامه های برنامه ریزان فرهنگی بایستی در جهت افزایش توان این نسل متمرکز شود تا بدین طریق بتوان با پرورش مدیرانی اسلامی ودلبسته به نظام ولایی، سرنوشت جهان را به بهترین نحو ممکن رقم زد.
از همین رهگذر، برنامه ریزی دقیق وجامع واصولی نظام اسلامی ومدیران وطراحان فرآیندهای فرهنگی، امری لازم وضروری می باشد که بایستی ناظر بر تمرکز بر تقویت منابع مرجع امنیت زای فرهنگی – تمدنی جامعه اسلامی بوده واز دیگر سو با تولید محصولات فرهنگی جذاب، از جذب شدن جوانان به سوی محصولات دشمن ممانعت به عمل آورد.
دراین مقاله سعی ما براین بود تا با بررسی مفاهیم جنگ نرم وبیان روش های مقابله با آن، گفتمان های موجود در فضای سیاسی جامع بین الملل را مورد بررسی قرار دهیم تا ضمن بیان اهمیت توجه به مقوله جنگ نرم وضرورت افزایش توان آحاد جامعه به ویژه جوانان، راهکارهای عملیاتی در جهت مقابله با برنامه ریزی های دشمن را بیان نمائیم.
منابع ومآخذ:
افتخاری،اصغر.ثبات سیاسی رسانه ای، به نقل از جمعی از نویسندگان در: رسانه ها وثبات سیاسی، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1380