مسعود رضایی در گفتگو با خبرگزاری دانشجو:
در این که رژیم پهلوی یک رژیم کاملا وابسته به غرب و همچنین حافظ منافع آنها در منطقه بود شکی نیست و برای اثبات آن نیاز به استدلال زیادی هم نداریم.
وقتی رژیم پهلوی و ارتش آن به صورت کلی در اختیار آمریکا است، طبیعی است که ساواک هم به عنوان بخشی از رژیم در خدمت منافع غرب باشد.
مسعود رضایی در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو: در این که رژیم پهلوی یک رژیم کاملا وابسته به غرب و همچنین حافظ منافع آنها در منطقه بود شکی نیست و برای اثبات آن نیاز به استدلال زیادی هم نداریم. وقتی رژیم پهلوی و ارتش آن به صورت کلی در اختیار آمریکا است، طبیعی است که ساواک هم به عنوان بخشی از رژیم در خدمت منافع غرب باشد. دوره پرویز ثابتی در اداره سوم از زاویه سرکوب مخالفان را باید دوره موفقی دانست. ثابتی ثابت کرد مهره وفادار به آمریکا بوده و این چهره واقعی او است. ارتباطات پرویز ثابتی بعنوان رئیس ساواک بسیار گسترش پیدا کرد.اعضای ساواک برای آموزش دورههای سرکوب به اسرائیل سفر میکردند. مهمترین فسادی که قبل از انقلاب وجود داشت، فساد سیاسی بود که همه کشور را در اختیار غربیها قرار داده بود.
مسعود رجوی رهبر منافقین در شهریور ۱۳۵۰ توسط ساواک دستگیر و به حکم اعدام محکوم شد، اما روزنامهها اعلام کردند محکومیت او از جانب شاه با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شده است.
مهدویون گروهی است که بنیانگذاران آن به «سازمان مجاهدین خلق ایران»گرایش و با آن همکاری داشتند، ولی از اوسط سال ۱۳۵۲، به دلیل تعارض عقاید دینی خود با «ایدئولوژی» سازمان فوق، به تدریج گروهی مستقل بنام «مهدویون» ایجاد کردند.
دهه ۴۰، سالهای درخشان هنر و ادبیات ایران است؛ ادبیات در آن سالها درباره جامعه مینوشت و تلاش میکرد برای بهبود بجنگد. با این حال فضای صفر و صدی جامعه در این سالهای اخیر روایتهایی تماما سیاه یا کاملا سفید از آن دوران و زندگی شخصیتهای شاخص فرهنگ و هنر ارائه داده.
رشوه همیشه مشکلی بزرگ بوده است، اما در ایران دورهای هم بود که رشوه، مشکل نبود؛ یک «اصل» بود. پهلویها و دوستانشان مهمترین رشوهگیرهای تاریخ ایران بودند و اسم رشوه را هم گذاشته بودند کمیسیون (حق معامله) یا پورسانتاژ (حق دلالی)!
داریوش ارجمند گفت: دکتر شریعتی به دانشجویانش میگفت در مسجد کرامت یک روحانی جوانی است به نام سید علی خامنهای. بروید پای صحبتش بنشینید ببینید چه میگوید.
روز تاسوعا برای اولین بار مرا دستگیر و به پاسگاه پلیس و نزد افسر جوانی با درجه ستوانی بردند. او با لحنی تند و با رگهای گردن برآمده، به سرزنش و توبیخ من پرداخت. با آرامش به او پاسخ دادم: تو کاری بیش از اعدام من نمیتوانی انجام دهی، صلاحیت اعدام مرا هم نداری.