جگرم زمانی بیشتر میسوخت که یاد تیر خوردنهاش میافتادم و این که به جز او در تنگه چزابه چند هراز تا فرهاد دیگر هم جان داده بودند و هزاران مادر دیگر هم داغ تازه مرا داشتند ...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛
1.
شهدا را از زوایا و دیدگاه های متفاوتی می توان دید.
مثلا نکته هایی که دوست شهید می بیند را مادر و همسر وی نمی دانند؛ چون هر آدمی وجوه مختلفی دارد و هر مکان و فردی اقتضائاتی.
روایات و خاطراتی را که مادران شهدا نقل می کنند، معمولا جذاب ترین و قابل توجه ترینِ خاطرات است. تنها افرادی که از زمان تولد همه تغییر و تحولات روحی و جسمی شهیدی را دیده اند مادران و پدرانِ هستند و احتمالا آن ها بهتر از هر کس دیگری می توانند احوال و منش فرزندشان را توصیف کننند.
مادران شهدا به عنوان اسوه های مقامت و محبت در تاریخ دفاع مقدس نقش به سزا و تعیین کننده ای دارند؛ خانواده ای که چهار فرزند خود را در راه اسلام و انقلاب داده است را چه کسی سر پا و مقاوم نگه خواهد داشت غیر از یک مادر مقاوم، صبور و مهربان.
2.
جنگ در ایران، چهره بسیار متفاوتی از جنگ های مرسوم در دیگر نقاط دنیا و دیگر زمان ها دارد، و این تفاوت خود وجوه مختلفی دارد. یکی از وجوه تمایز این جنگ و البته بهتر است بگوییم دفاع، وجود افراد بسیار متفاوت، حتی با دین هایی متفاوت از هم است که همه گی داوطلبانه و برای دفاع از وطن، آزادی و هویت شان در یک سنگر جنگیده اند.
«آخرین مرخصی اش ده روزبود. ما خبر نداشتیم مرخصی گرفته که.
تلفن زد گفت: من الان یزدم
گفتم: یزد چرا؟ پاشو بیا تهران که دل ام برات یه ذره شده.
گفت: سه چهار روزه می مونم بعد می آم.
شست ام خبردار شد برای چی رفته.
گفتم: مددکاری؟
گفت: یه چند تا کار عقب مونده دارم. آره. با بچه های مددکاری اومدم. کارهامو سرو سامان میدم زود می آم، حالا نگو رفته پیش تمام خانوادی هایی که می شناختندش، برای خداحافظی و اگه ندیدین ام حلال ام کنید.
این ها را من یک سال بعد شنیدم.»
جای پای فرهاد؛ روایتی است از زبان مادر شهید بزرگوار، فرهاد خادم از شهدای زرتشتی، در باره زندگی پسرش و رابطه ای با او داشته است.
رفتارهای متفاوت و حق طلبانهای که فرهادِ نوجوان در مدرسه داشته است، رفتارهای مهربانانه ای که در خانه داشته است، فعالیت های اجتماعی ای که در تهران و برخی دیگر از شهرهای کشور داشته، رد پیشنهادهای خوب و وسوسه کننده برای تحصیل در کشورهای دیگر، قبولیاش با رتبه بالا در رشته عمران دانشگاه صنعتی شریف، جریانات سازمان مددکاری ای که با همکاری برخی از دوستانش تاسیس کرده بود و هزینه های مورد نیاز خانواده های بی بضاعت را برایشان فراهم می کرده است و... شِمّه ای از اتفاقاتی است که در این روایت از زبان مادر بزرگوار این شهید می خوانیم.
مادر فرهاد خادم در این کتاب روایت می کند، که بعداز شهادت پسرش تنها چیزی که او را به زندگی برگردانده است، همان سازمان مددکاری ای است که پسرش تاسیس و راه اندازی کرده است. حالا ایشان با اصرار دوستان فرهاد، مسئول این سازمان مددکاری است که گسترش یافته و در شهرهای دیگری به جز تهران هم شعبه دارد.
«جگرم زمانی بیشتر می سوخت که یاد تیر خوردن هاش می افتادم و این که به جز او در تنگه چزابه چند هراز تا فرهاد دیگر هم جان داده بودند و هزاران مادر دیگر هم داغ تازه مرا داشتند، و این مگر باور کردنی یا تحمل کردنی بود؟ هرچند هم که بگویند اسم پل چزابه را گذاشته اند مهندسین شریف، یا بروی دانشگاه صنعتی شریف و ببینی عکس فرهاد و خیلی های دیگر را توی سالن آمفی تئاترش به چه بزرگی نقاشی کرده اند، یا رئیس دانشگاه با چه احترامی و با چه مراسمی لیسانس فرهاد را به من تقدیم کند، خودتان قضاوت کنید، این همه احترام و خیلی کارهای دیگر به اندازه یک لبخند فرهاد بیارزد؟، نه. نمی ارزد.»
«جای پای فرهاد» اولین کتاب از مجموعه مادران در انتشارات روایت فتح است.
این کتاب به قلم و روایتِ روان و خوش خان فرهاد خضری به رشته ی تحریر درآمده و با قیمت 4800 در کتابفروشی ها موجود است.