گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ حامد حسن زاده/ این که یک رسانهی تصویری برای مخاطبین خود انگاری سازی می کند و بر الگوی فکری و رفتاری جامعهی مخاطبین اثر میگذارد، مسئله ی پوشیده و دور از دسترسی نیست. در حقیقت رسانه ها بر سبک زندگی مخاطبین خوداثر میگذارند.
این مسئله نشان دهنده ی اهمیت دوچندان توجه به تولیدات تصویری در مرحله ی کنترل و نظارت است. به این منظور تهیه کنندگان و مسئولان واحد نظارت باید از ابعاد مختلف، هراثر را مورد نقد و بررسی قراردهند یا این که حداقل پذیرای انتقادات منتقدین باشند.
اما روال چند دهه ی گذشته در تولید سریال های تلویزیونی در ایران نشان دهندهی عدم توجه کافی به این تولیدات است. به عنوان مثال، تبلیغ نحوه ی پوشش برای زنان در سریال های دههی هفتاد به بعد نشان می دهد که مسئولین سازمان صداوسیما یا به این مسئله بی توجهی کرده اند یا این که اصلاً علم کافی در این زمینه نداشته اند!
در زمانی که عدهی زنان با پوشش چادر در جامعهی ایران زیاد بود؛ پوشش مانتو در سریال های تلویزیونی تبلیغ میشد. سریال های نظیر «همسران»، «خانهی سبز»، «هتل»، «خودرو تهران11» و... تنها بخشی از سریال های تلویزیونی هستند که در دههی هفتاد از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشدند که در آن شخصیت های اصلی زن داستان مانتویی بودند.
البته سریال هایی که در آنها شخصیت های زن داستان چادری بوده اند نیز تعدادشان کم نبود. سریال هایی نظیر «پدرسالار» و «آرایشگاه زیبا» از این جمله اند.
اما به مرور که به اواخر دههی هفتاد نزدیک میشویم و وارد دههی هشتاد میشویم شخصیت های اصلی سریال های تلویزیونی مانتویی میشوند و دیگر تقریبا پوشش چادر در سریال های تلویزیونی ایران دیده نمیشود.
این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که هنوز مسئلهی بدحجابی به شکل امروزی آن وجود نداشته است و پوشش چادر در خیابان های شهر، بیشتر از امروز به چشم میخورد.
اما همانطور که در بند اول این نوشتار ذکرشد؛ جامعه از رسانه ها تاثیــرپذیــر است. نتیجه آن شد که زن چادری دههی هفتاد چادرش را در همان دهه جا میگذارد و وارد دههی هشتاد میشود. حال نوبت سینما است تا حرکت غیرراهبردی و غلط صداوسیما را تکمیل کند. حال که زن جامعه مانتویی شده است، سینما باید بیاید و مانتوی تنگ به جای مانتوهای گشاد(آستین کیمونویی) و شال را به جای روسری به زن جامعه ارائه کند.
همین اتفاق هم افتاد و ما شاهد آن بودیم که یک تغییر پوشش جدی رخ دهد و تفاوت چشمگیری میان زن ابتدای دههی هفتاد با زن انتهای دههی هشتاد به چشم بخورد.
البته لازم به ذکر است که رسانه های بیگانه نیز در این دومینوی تغییر لباس زنان نقش به سزایی داشته اند. اما ما نباید در دومینوی دشمن بازی کنیم! آن رسانهی بیگانه وظیفه اش تهاجم فرهنگی است. اما وظیفهی ماچیست؟!
این روند اضمحلالی در سایر بخش های مرتبط با سبک زندگی نیز در رسانه های داخلی دیده میشود.
حال برای جبران این اشتباه بزرگ و غیر استراتژیک، باید دست به دامان شخصیت مدینه در سریال «مدینه» ساختهی سیروس مقدم شویم بلکه بتوانیم بخشی از اشتباهاتمان در دهه های گذشته را جبران کنیم.
اما هم اکنون در حال ارتکاب اشتباه بزرگ دیگری هستیم. سبک خواستگاری که در سریال های تلویزیونی ما تبلیغ میشود متناسب با فرهنگ دینی جامعه نیست.
دیده میشود که مرد جوانی دختری را در خیابان یا هرجای دیگر میبیند و در همان نگاه اول، یک دل نه صد دل عاشق و مست و شیدای او می شود! عشق های ظاهری و کف خیابانی؛ که شاعر میگوید: عشق هایی کز پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود. همین مدل عاشقی در تلویزیون ملی ما در حال تبلیغ است. نمونه اش هم سریال «هفت سنـگ» در نوبت چهارشنبه یکم مــرداد بود که کل این قسمت مربوط به عشق خیابانی برادر محسن پدیده بود.
جالب تر اینجاست که فرد به اصطلاح عاشق در این سریال ها خودش جسارت میکند و از به اصطلاح معشوقه اش خواستگاری میکند! نه مقدمه ای، نه واسطه ای، نه مراسم خواستگاری!
نمونه ی دیگر آن هم همین سریال مدینه است. در قسمت های آخر این سریال، شخصیت «عزیز»، برادر «روحی»، بدون هیچ مقدمه و خواستگاری و واسطه ای برای خواستگاری، خودش جلو میرود و از دختر بلبل خان خواستگاری میکند!
نمونهی دیگر آن سریال «خداحافظ بچه» است که در ماه رمضان گذشته از سیمای ملی پخش شد! و نمونه های بسیاری از این دست که تا به حال در سیمای ملی تعدادشان کم نبوده است.
البته سینما نیز که همیشه در تهاجم فرهنگی یک قدم از صداوسیما جلوتر است و به خوبی در زمین دشمن بازی می کند؛ به این حدود بسنده نمیکند! امروز ما در سینمای ایران شاهد دوست بازی های دختر و پسر هستیم و خیانت زن و شوهر به هم را میبینیم. از این موارد در سینما یکی دوتا نیست که بشود مثالی از آن را بیان کرد و دیگر حسابش از دستمان در رفته.
این سبک زندگی غلطی که در رسانه های ما در حال تبلیغ است منجر به پدیده ای به نام دوستی های خیابانی در جامعه میشود و دو طرف دوستی این طور توجیه میکنند که:«میخواهیم باهم آشنا بشویم برای ازدواج!» یعنی همان چیزی که در سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی دیده اند.
و این مسئله تبدیل میشود به افزایش تعداد طلاق که گفته میشود در دو دهه ی اخیر یکی از مهمترین دلایل افزایش تعداد طلاق ها، ازدواج های خیابانی بوده اند که از یک حس زودگذر و دفعه ای(که در این سریال ها اسم آن را عشق میگذارند) شروع شده است.
امیــــــدواریــــــــــم مسئولان سیمای ملی و وزارت ارشاد قدری پیرامون رسانه ها و کارکردهایشان در سبک زندگی تامل کنند.
به این مواردی که شما گفتی میشه خواستگاری دختر از پسر و پایین آوردن جایگاه رفیع زن رو اضافه کرد.
البته مشکل اصلی اینه که جامعه مذهبی ما نیومدن یه الگوی صحیح خواستگاری منطبق بر اسلام و آداب و رسوم صحیح درست بکنن که فاقد سنت های غلط و جاهلانه باشه و چرایی صحیح بودن این روش هم بیان بشه.
وانگهی تا وقتی که متخصصین دینی ما به این فهم و درک نرسند که به جای بیرون گود نشستن و فقط انتقاد کردن باید قلم به دست بگیرن و فیلم نامه های منطبق بر اصول ایرانی اسلامی تولید بکنن... همین آش و همین کاسه
مثلا اگر برفرض حوزه ی علمیه در این زمینه تقصیر داره که به نظر من هم داره؛ من و شما باید چیکار کنیم؟ باید بگیم این وظیفه ی حوزه است و به من ارتباطی نداره؟ دست روی دست بگذاریم که بلکه یه روزی حوزه علمیه متوجه تقصیرش بشه؟