گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛رضا فقیهی : «باید ماها و شماها در گفتاری که داریم و خصوصاً در این ماه محرّم و صفر، که ماه برکات اسلامی و ماه زنده ماندن اسلام است، محرّم و صفر را زنده نگه داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ، که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام این مذهب زنده مانده است ؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و روضه خوانی. شیاطین به گوش شما نگویند که ما انقلاب کردیم، حالا باید همان مسائل انقلاب را بگوییم و مسائلی که در سابق بود حالا دیگر منسی باید بشود؛ خیر. ما باید حافظ این سنتهای اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضی به راه میافتند،[باشیم؛]تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سیدالشهدا ـ سلاماللّه علیه ـ است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده های مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداری به عنوان عزاداری راه میافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید».
آنچه خواندید فرازهایی بود از بیانات امام راحل عظیم الشان در دیدار با وعاظ و خطبا در تاریخ 4/8/1360. ایشان به صراحت رمز پیروزی و ماندگاری این انقلاب را تکیه بر جریان سیدالشهداء و اقامه یاد و مجالس عزای آن امام مظلوم میدانند.
و دشمن نیز در طرف مقابل، همین مهم را هدف گرفته است: از دشمنان قسم خورده که انقلاب اسلامی ایران را مرهون نهضت سرخ حسینی و انتظار سبز مهدوی میدانند و مدام برای خاموش کردن این دو توطئه میکنند؛ تا نادانها و منافقان داخلی که در مقاطع مختلف - از جمله فتنه 88 - با جسارت به سیدالشهداء و مجالس آن حضرت، گور خود را با دست خود کندند.
چند روز پیش بود که نجفقلی حبیبی، یکی از همین عناصر نزدیک به هتاکان فتنه 88، در برنامه دیروز، امروز، فردا که به طور زنده از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد، به اهانت به مجالس عزای سیدالشهداء پرداخت و با بیان مطالبی کاملا بی پایه و اساس و به دور از واقعیتهای موجود جامعه، این مجلس را پر هزینه و بی فایده جلوه داد.
پس از طرح این مطالب موهن - که البته دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد - یاد روایتی از امام سجاد علیه السلام افتادم که بازخوانی آن در این مقطع زمانی خالی از لطف نیست. در این روایت بیان میشود که تشکیک درباره امام حسین(ع) و مجالس عزاداری آن حضرت، نقشه ای است که توسط شیطان رجیم و آن هم در عصر عاشورا - پس از شهادت مظلومانه سیدالشهداء و اصحاب باوفای آن حضرت - ارائه شده است. در واقع هر که در دل مردم نسبت به جریان امام حسین شک ایجاد کند، در راهی قدم برداشته که شیطان آن را ترسیم کرده و خواسته یا ناخواسته به اجیر بی جیره و مواجب شیطان تبدیل شده است.
این روایت در کتب مختلف حدیثی شیعه نقل شده است؛ از جمله: کامل الزیارات صفحه 260، بحارالانوار جلد 28 صفحه 56، ریاض الابرار فی مناقب الائمة الطهار جلد 1 صفحه 257، عوالم العلوم و المعارف ج 17 صفحه 361 و ... .
23- مل، كامل الزيارات عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ الْكُوفِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي شَيْبَةَ الْقَاضِي عَنْ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ قُدَامَةَ بْنِ زَائِدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع بَلَغَنِي يَا زَائِدَةُ أَنَّكَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَحْيَاناً فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ لَكَمَا بَلَغَكَ فَقَالَ لِي فَلِمَا ذَا تَفْعَلُ ذَلِكَ وَ لَكَ مَكَانٌ عِنْدَ سُلْطَانِكَ الَّذِي لَا يَحْتَمِلُ أَحَداً عَلَى مَحَبَّتِنَا وَ تَفْضِيلِنَا وَ ذِكْرِ فَضَائِلِنَا وَ الْوَاجِبِ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ حَقِّنَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ مَا أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلَّا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا أَحْفِلُ بِسَخَطِ مَنْ سَخِطَ وَ لَا يَكْبُرُ فِي صَدْرِي مَكْرُوهٌ يَنَالُنِي بِسَبَبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ أَقُولُهَا ثَلَاثاً فَقَالَ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ فَلَأُخْبِرَنَّكَ بِخَبَرٍ كَانَ عِنْدِي فِي النُّخَبِ الْمَخْزُونَةِ.
زائده (از اصحاب امام سجاد علیه السلام) میگوید: حضرت امام سجاد(ع) به من فرمودند: اى زائده! اين طور به من خبر رسيده كه گاه گاهى قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسين عليه السلام را زيارت ميكنى؟ گفتم: همين طور است كه شنيدهای. فرمود: چرا اين عمل را انجام ميدهى، در صورتى كه پيش سلطان خود منزلت و مقامى دارى!؟ همان سلطان تو كه نمیپذیرد احدى بر محبت و فضيلت و ذكر فضائل ما و آن حقى كه از ما بر اين امت واجب است، باقی مانده باشد.
گفتم: بخدا قسم منظور من از زيارت امام حسين غير از خدا و رسول چيزى نيست و باكى از سخطى ندارم و هر امر ناپسندى بدين جهت دچار من شود در نظرم بزرگ نيست. آن حضرت سه مرتبه فرمود: به خدا قسمت میدهم، آیا همين طور است که میگویی؟ من هم سه مرتبه گفتم: آرى همين طور است. سپس آن بزرگوار فرمود: بشارت باد بر تو! بشارت باد بر تو! بشارت باد بر تو! اكنون من بتو خبرى ميدهم كه از اسرار برگزیده است.
إِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِي ع وَ قُتِلَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى الْأَقْتَابِ يُرَادُ بِنَا الْكُوفَةَ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ يُوَارَوْا فَيَعْظُمُ ذَلِكَ فِي صَدْرِي وَ يَشْتَدُّ لِمَا أَرَى مِنْهُمْ قَلَقِي فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُجُ وَ تَبَيَّنَتْ ذَلِكَ مِنِّي عَمَّتِي زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ الْكُبْرَى فَقَالَتْ مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي!
هنگامى كه ما در كربلا دچار آن مصائب شديم و پدرم و آن افرادى كه با پدرم بودند - از قبيل: فرزندان و برادران و ساير اهل بيتش - شهيد شدند و زنان و اهل و عيالش را بر شتران سوار كردند و ما را بطرف كوفه حركت دادند، من نظر كردم و اجساد آنان را روى زمين ديدم كه بخاك سپرده نشدهاند. اين موضوع به نظرم خيلى بزرگ آمد و آرام از جانم براى اين جنايتى كه آنان كرده بودند بريد، نزديك بود جان از بدنم خارج شود، وقتى عمهام زينب كبرا از اين موضوع آگاه شد فرمود: براى چيست كه میبينم ميخواهد روح از بدنت خارج شود، اى باقيمانده جد و پدر و برادرانم!
فَقُلْتُ وَ كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ لَا أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُصْرَعِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ لَا يُكَفَّنُونَ وَ لَا يُوَارَوْنَ وَ لَا يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الدَّيْلَمِ وَ الْخَزَرِ؟!
گفتم: چگونه جزع و فزع نكنم در صورتى كه جسد پدر بزرگوارم، برادرانم، عموهايم، عموزادگانم و اهل بيتم غرقه به خون خود شدهاند، اجسادشان برهنه، لباسشان بتاراج رفته، بدنشان كفن نشده و بخاك سپرده نشدهاند، احدى متوجه ايشان نمىشود و بشرى نزديك آنان نميرود. گويا ايشان از اهل ديلم و خزر (کفار) باشند!؟
فَقَالَتْ لَا يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ أُنَاسٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الْطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ ع لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً.
عمه ام زينب فرمود: مبادا اين منظره دلخراش تو را دچار جزع و فزع نمايد! به خدا قسم اين پيش آمد يك عهد و پيمانى است از پيامبر خدا با جد و پدر و عموى تو. خدا تعهدى از گروهى از اين امت گرفته - کسانی كه ستمكاران و قلدران زمين آنان را نمىشناسند ولى ايشان نزد اهل آسمانها معروفند - آنان هستند كه اين اعضاء پراكنده را جمع ميكنند و اين اجساد غرقه به خون را بخاك مىسپارند. در اين بیایان پرچمى براى قبر مقدس پدرت سيد الشهداء نصب ميكنند كه تا شب و روز برقرار باشند اثر آن كهنه و رسم آن محو نخواهد شد. و قطعا پيشوايان كفر و تابعين ضلالت فعاليتهائى ميكنند كه اثر و ساختمان قبر پدرت را محو و نابود كنند؛ ولى جز بر ظهور و علوّ اثر و امر آن، چيزى افزوده نخواهد شد.
فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الْعَهْدُ وَ مَا هَذَا الْخَبَرُ؟
من به عمهام گفتم: آن تعهد و آن خبر چيست؟
فَقَالَتْ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص زَارَ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ ع فِي يَوْمٍ مِنَ الْأَيَّامِ فَعَمِلْتُ لَهُ حَرِيرَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ أَتَاهُ عَلِيٌّ ع بِطَبَقٍ فِيهِ تَمْرٌ ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ أَيْمَنَ فَأَتَيْتُهُمْ بِعُسٍّ فِيهِ لَبَنٌ وَ زُبْدٌ فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع مِنْ تِلْكَ الْحَرِيرَةِ وَ شَرِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ شَرِبُوا مِنْ ذَلِكَ اللَّبَنِ ثُمَّ أَكَلَ وَ أَكَلُوا مِنْ ذَلِكَ التَّمْرِ وَ الزَّبَدِ ثُمَّ غَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَدَهُ وَ عَلِيٌّ ع يَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ.
فرمود: ام ايمن براى من گفت: يك روز پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله به منزل فاطمه زهراء عليها السلام رفت. فاطمه اطهر براى پيامبر خدا حريره درست كرد. حضرت امير هم يك طبق خرما آورد. ام ايمن ميگويد: من هم يك قدح شير و كره براى آنان بردم. پيغمبر خدا، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام از آن حريره و شير و كره و خرما خوردند و آشاميدند. سپس حضرت امير آب به دست رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ريخت و آن حضرت دست خود را شست.
فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ غَسْلِ يَدِهِ مَسَحَ وَجْهَهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع نَظَراً عَرَفْنَا فِيهِ السُّرُورَ فِي وَجْهِهِ ثُمَّ رَمَقَ بِطَرْفِهِ نَحْوَ السَّمَاءِ مَلِيّاً ثُمَّ وَجَّهَ وَجْهَهُ نَحْوَ الْقِبْلَةِ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ وَ دَعَا ثُمَّ خَرَّ سَاجِداً وَ هُوَ يَنْشِجُ فَأَطَالَ النُّشُوجَ وَ عَلَا نَحِيبُهُ وَ جَرَتْ دُمُوعُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ أَطْرَقَ إِلَى الْأَرْضِ وَ دُمُوعُهُ تَقْطُرُ كَأَنَّهَا صَوْبُ الْمَطَرِ.
هنگامى كه پيغمبر خدا از شستن دست مبارك خود فارغ شد، دست خود را بصورت مبارك خويش ماليد و نظرى به حضرت امير و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام كرد كه ما اثر خوشحالى را در صورت مقدسش ديديم. سپس آن حضرت چند لحظهاى چشم خود را متوجه آسمان نمود. بعدا صورت مبارك خود را بسوى قبله برگردانيد، دستهاى خود را گشود و پس از اينكه دعا كرد، مشغول سجده شد. گريه آن بزرگوار بطول انجاميد، نالهاش بلند و اشكهايش نظير باران فرو ميريخت و بزمين نگاه میكرد.
فَحَزِنَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ حَزِنْتُ مَعَهُمْ لِمَا رَأَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هِبْنَاهُ أَنْ نَسْأَلَهُ حَتَّى إِذَا طَالَ ذَلِكَ قَالَ لَهُ عَلَيٌّ وَ قَالَتْ لَهُ فَاطِمَةُ مَا يُبْكِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَا أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ فَقَدْ أَقْرَحَ قُلُوبَنَا مَا نَرَى مِنْ حَالِكَ.
وقتى حضرت فاطمه و على و حسن و حسين عليهم السلام با اين منظره روبرو شدند محزون گرديدند و من نيز محزون شدم. هنگامى كه اين حالت را از پيامبر خدا مشاهده كرديم ترسيديم از علت آن جويا شويم. موقعى كه اين منظره بطول انجاميد حضرت امير و فاطمه برسول خدا گفتند: يا رسول اللَّه! چه باعث گريه شما شده؟ خدا چشمهاى تو را گريان نكند. اين حالتى كه ما از تو مشاهده ميكنيم قلبهاى ما را جريحهدار می كند.
فَقَالَ يَا أَخِي سُرِرْتُ بِكُمْ سُرُوراً مَا سُرِرْتُ مِثْلَهُ قَطُّ وَ إِنِّي لَأَنْظُرُ إِلَيْكُمْ وَ أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى نِعْمَتِهِ عَلَيَّ فِيكُمْ إِذْ هَبَطَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ عَلَى مَا فِي نَفْسِكَ وَ عَرَفَ سُرُورَكَ بِأَخِيكَ وَ ابْنَتِكَ وَ سِبْطَيْكَ فَأَكْمَلَ لَكَ النِّعْمَةَ وَ هَنَّأَكَ الْعَطِيَّةَ بِأَنْ جَعَلَهُمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ شِيعَتَهُمْ مَعَكَ فِي الْجَنَّةِ لَا يُفَرِّقُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ.
پيغمبر اعظم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به ايشان فرمود: من اكنون بنحوى از ديدن شما مسرور شدم كه تاكنون هرگز مسرور نشده بودم. من بشما نظر كردم و خدا را براى نعمت وجود شما سپاسگزار شدم. ناگاه ديدم جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمّد! خدای متعال از نيت تو آگاه شد. از خوشحالى تو براى وجود برادرت على و دخترت و دو سبط عزيزت مستحضر شد. خدا نعمت را براى تو كامل نموده و تو را تهنیت میدهد به اینکه ايشان، فرزندان ايشان، دوستان آنان و شيعيانشان را با تو در بهشت قرار داده است. بين تو و ايشان جدائى نخواهد افتاد.
يُحْبَوْنَ كَمَا تُحْبَى وَ يُعْطَوْنَ كَمَا تُعْطَى حَتَّى تَرْضَى وَ فَوْقَ الرِّضَا عَلَى بَلْوَى كَثِيرَةٍ تَنَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ مَكَارِهَ تُصِيبُهُمْ بِأَيْدِي أُنَاسٍ يَنْتَحِلُونَ مِلَّتَكَ وَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّتِكَ بِرَاءً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْكَ خَبَطاً خَبَطاً وَ قَتْلًا قَتْلًا شَتَّى مَصَارِعُهُمْ نَائِيَةً قُبُورُهُمْ خِيَرَةٌ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ وَ لَكَ فِيهِمْ فَاحْمَدِ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَى خِيَرَتِهِ وَ ارْضَ بِقَضَائِهِ فَحَمِدْتُ اللَّهَ وَ رَضِيتُ بِقَضَائِهِ بِمَا اخْتَارَهُ لَكُمْ.
به آنان - آنچنان که به تو عطا شده - عطا میشود تا تو راجع به آن بلاهائى كه در دنيا به ايشان ميرسد راضى شوى و در باره آن رفتارهاى ناپسندى كه بدست آن مردمى كه اسلام را بخود مىبندند و گمان مىكنند از امت تو ميباشند با ايشان میشود راضى باشى. آن افراد از خدا و تو بيزارند. ايشان فرزندان تو را شديدا ميزنند و بشدت ميكشند. قتلگاه آنان پراكنده و قبورشان از يكديگر دور خواهد بود. خدا اين سرنوشت را براى آنان و تو انتخاب كرده است. تو خدا را براى اين سرنوشت سپاسگزار و بقضاوت او راضى باش. لذا من حمد خداى را بجا آوردم و در باره آن سرنوشتى كه براى شما اختيار كرده راضى شدم.
ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَخَاكَ مُضْطَهَدٌ بَعْدَكَ مَغْلُوبٌ عَلَى أُمَّتِكَ مَتْعُوبٌ مِنْ أَعْدَائِكَ ثُمَّ مَقْتُولٌ بَعْدَكَ يَقْتُلُهُ أَشَرُّ الْخَلْقِ وَ الْخَلِيقَةِ وَ أَشْقَى الْبَرِيَّةِ نَظِيرُ عَاقِرِ النَّاقَةِ بِبَلَدٍ تَكُونُ إِلَيْهِ هِجْرَتُهُ وَ هُوَ مَغْرِسُ شِيعَتِهِ وَ شِيعَةِ وُلْدِهِ وَ فِيهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ يَكْثُرُ بَلْوَاهُمْ وَ يَعْظُمُ مُصَابُهُمْ وَ إِنَّ سِبْطَكَ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ ع مَقْتُولٌ فِي عِصَابَةٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ أَخْيَارٍ مِنْ أُمَّتِكَ بِضَفَّةِ الْفُرَاتِ بِأَرْضٍ تُدْعَى كَرْبَلَاءَ مِنْ أَجْلِهَا يَكْثُرُ الْكَرْبُ وَ الْبَلَاءُ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ ذُرِّيَّتِكَ فِي الْيَوْمِ الَّذِي لَا يَنْقَضِي كَرْبُهُ وَ لَا تَفْنَى حَسْرَتُهُ وَ هِيَ أَطْهَرُ بِقَاعِ الْأَرْضِ وَ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً وَ إِنَّهَا لَمِنْ بَطْحَاءِ الْجَنَّةِ.
سپس جبرئيل گفت: يا محمّد! برادرت: على بعد از تو مورد قهر دشمنان و مغلوب امت تو و دچار رنج و تعب دشمنان تو مىشود و بعد از تو شهيد خواهد شد. او را شريرترين و شقىترين خلق كه نظير پىكننده ناقه صالح است خواهد كشت وى در شهرى شهيد مىشود كه بسوى آن هجرت ميكند. آن شهر محل رشد و نموّ شيعيان او و شيعيان فرزندانش خواهد بود. در آن شهر در هر حالتی بلای آنان زياد و مصيبت ايشان بزرگ خواهد بود. اين سبط تو، حسين عليه السلام در ميان گروهى از فرزندان و اهل بيت و افراد نيكرفتارى از امت تو در كنار فرات در زمينى كه آن را كربلاء مىنامند شهيد خواهد شد. بدلیل این اتفاق، بلا و گرفتاری بر دشمنان تو و دشمنان ذریه تو زیاد خواهد شد، در روزی (روز قیامت) که سختی و حسرت آن تمام شدنی نخواهد بود. زمين كربلاء طيب و طاهرترين و با حرمتترين بقعههاى زمين بشمار ميرود. آن زمين از بطحاء بهشت است.
فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي يُقْتَلُ فِيهِ سِبْطُكَ وَ أَهْلُهُ وَ أَحَاطَتْ بِهِمْ كَتَائِبُ أَهْلِ الْكُفْرِ وَ اللَّعْنَةِ تَزَعْزَعَتِ الْأَرْضُ مِنْ أَقْطَارِهَا وَ مَادَتِ الْجِبَالُ وَ كَثُرَ اضْطِرَابُهَا وَ اصْطَفَقَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ مَاجَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَهْلِهَا غَضَباً لَكَ يَا مُحَمَّدُ وَ لِذُرِّيَّتِكَ وَ اسْتِعْظَاماً لِمَا يُنْتَهَكُ مِنْ حُرْمَتِكَ وَ لِشَرِّ مَا تُكَافَى بِهِ فِي ذُرِّيَّتِكَ وَ عِتْرَتِكَ وَ لَا يَبْقَى شَيْءٌ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا اسْتَأْذَنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي نُصْرَةِ أَهْلِكَ الْمُسْتَضْعَفِينَ الْمَظْلُومِينَ الَّذِينَ هُمْ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَكَ.
وقتى آن روزى كه سبط تو و اهل بيت او در آن شهيد مىشوند فرا رسد و تاراجگران اهل كفر و ملعون بر آنان احاطه پيدا كنند، چهارگوشه زمين و كوهها، متحرك و اضطراب آنها زياد خواهد شد، درياها بوسيله امواج خود دچار اضطراب مىشوند، آسمانها به وسيله اهل خود موج خواهند زد. يا محمّد! آنها همه براى تو و ذريه تو و بخاطر هتك حرمت بزرگ تو و به جهت شرى كه دچار فرزندان تو مىشود غضب ميكنند. چيزى از آنها باقى نخواهد ماند مگر اينكه از خدا اجازه میخواهند بر نصرت اهل بيت ضعيف و مظلوم تو كه بعد از تو بر خلق حجت خدايند.
فَيُوحِي اللَّهُ إِلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ وَ الْبِحَارِ وَ مَنْ فِيهِنَّ أَنِّي أَنَا اللَّهُ الْمَلِكُ الْقَادِرُ الَّذِي لَا يَفُوتُهُ هَارِبٌ وَ لَا يُعْجِزُهُ مُمْتَنِعٌ وَ أَنَا أَقْدَرُ فِيهِ عَلَى الِانْتِصَارِ وَ الِانْتِقَامِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّ مَنْ وَتَرَ رَسُولِي وَ صَفِيِّي وَ انْتَهَكَ حُرْمَتَهُ وَ قَتَلَ عِتْرَتَهُ وَ نَبَذَ عَهْدَهُ وَ ظَلَمَ أَهْلَهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ.
پس از اين جريان، خدا به آسمانها و زمين و كوهها و درياها و اشخاصى كه در آنها وجود دارند خطاب ميكند و ميفرمايد: من همان خدائى هستم كه پادشاهى قادر ميباشم، همان خدائى كه هيچ فراركنندهاى از دست قدرت او نميتواند فرار كند، هيچ شخص قلدرى نميتواند او را عاجز نمايد. من اين قدرت را دارم كه يارى كنم و انتقام بگيرم. بعزت و جلال خودم من آن كسى را كه خون فرزندان پيامبر برگزیده مرا بريزد، حرمت وى را هتك نمايد، عترت او را شهيد كند، و عهد او را پشت سر بيندازد و در حق اهل بيت وى ظلم نمايد بنحوى عذاب ميكنم كه احدى از اهل عالمين را عذاب نكرده باشم.
فَعِنْدَ ذَلِكَ يَضِجُّ كُلُّ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ بِلَعْنِ مَنْ ظَلَمَ عِتْرَتَكَ وَ اسْتَحَلَّ حُرْمَتَكَ فَإِذَا بَرَزَتْ تِلْكَ الْعِصَابَةُ إِلَى مَضَاجِعِهَا تَوَلَّى اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ قَبْضَ أَرْوَاحِهَا بِيَدِهِ وَ هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَعَهُمْ آنِيَةٌ مِنَ الْيَاقُوتِ وَ الزُّمُرُّدِ مَمْلُوءَةٌ مِنْ مَاءِ الْحَيَاةِ وَ حُلَلٌ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ طِيبٌ مِنْ طِيبِ الْجَنَّةِ فَغَسَّلُوا جُثَثَهُمْ بِذَلِكَ الْمَاءِ وَ أَلْبَسُوهَا الْحُلَلَ وَ حَنَّطُوهَا بِذَلِكَ الطِّيبِ وَ صَلَّى الْمَلَائِكَةُ صَفّاً صَفّاً عَلَيْهِمْ.
در همين موقع است كه هر چيزى كه در آسمانها و زمينها است ضجه ميكنند و هر كسى را كه درباره عترت تو ظلم كرده باشد و احترام تو را از بين برده باشد لعنت مىكنند. هنگامى كه اين گروه با سعادت (شهدای کربلا) متوجه خوابگاه خويشتن گرديدند خداى مهربان بدست قدرت خود متصدى قبض روح آنان خواهد شد. گروهى از ملائكه آسمان هفتم بزمين نزول مىكنند در حالیكه ظرفهایى از ياقوت و زمرد که پر از آب حيات مىباشد، همراه خود دارند. حُلّههائى (روپوشهایی) از حلههاى بهشتى و عطرى از عطرهاى بهشت مىآورند. سپس جثههاى مقدس شهيدان كربلا را بوسيله آن آب غسل ميدهند و از آن حلهها به آنها مىپوشانند و با آن عطرها حنوط مىكنند و هر صف ملائكه پس از ديگرى بر بدن آنان نماز ميخوانند.
ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ قَوْماً مِنْ أُمَّتِكَ لَا يَعْرِفُهُمُ الْكُفَّارُ لَمْ يَشْرَكُوا فِي تِلْكَ الدِّمَاءِ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ وَ لَا نِيَّةٍ فَيُوَارُونَ أَجْسَامَهُمْ وَ يُقِيمُونَ رَسْماً لِقَبْرِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ بِتِلْكَ الْبَطْحَاءِ يَكُونُ عَلَماً لِأَهْلِ الْحَقِّ وَ سَبَباً لِلْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْفَوْزِ وَ تَحُفُّهُ مَلَائِكَةٌ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ وَ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ عِنْدَهُ وَ يَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لِزُوَّارِهِ وَ يَكْتُبُونَ أَسْمَاءَ مَنْ يَأْتِيهِ زَائِراً مِنْ أُمَّتِكَ مُتَقَرِّباً إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ بِذَلِكَ وَ أَسْمَاءَ آبَائِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ بُلْدَانِهِمْ وَ يُسَمُّونَ فِي وُجُوهِهِمْ بِمِيسَمِ نُورِ عَرْشِ اللَّهِ هَذَا زَائِرُ قَبْرِ خَيْرِ الشُّهَدَاءِ وَ ابْنِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ.
سپس خداى توانا گروهى از امت تو را كه كفار آنان را نمیشناسند و در ريختن آن خونها با زبان و عمل و نيت شریك نبودهاند، برمیانگیزد و مأمورشان مىكند تا اجساد مقدس ايشان را بخاك بسپارند و علامتی بر سر قبر سيد الشهداء كه در آن گودى قرار دارد برپا نمايند. آن قبر يك پناهگاهى است براى اهل حق و وسيلهاى است براى رستگارى مؤمنين. در هر شب و روزى از هر آسمانى تعداد صد هزار ملك در اطراف قبر امام حسين خواهند بود كه بر آن حضرت درود ميفرستند و خدا را نزد قبر آن حضرت تسبيح ميگويند و براى زوارش طلب مغفرت مينمايند و نامهاى افرادى از امت تو را كه قربة الى اللَّه و اليك بزيارت او مىآيند و نامهاى پدران و خويشاوندان و شهرهاى ايشان را مينويسند. بوسيله نور عرش خدا يك علامت در صورتهاى آنان مىگذارند بدين مضمون که: «هذا زائر قبر خير الشهداء و ابن خير الأنبياء» اين شخص زائر قبر بهترين شهيدان و پسر بهترين پيامبران است.
فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ سَطَعَ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ ذَلِكَ الْمِيسَمِ نُورٌ تُغْشَى مِنْهُ الْأَبْصَارُ يَدُلُّ عَلَيْهِمْ وَ يُعْرَفُونَ بِهِ وَ كَأَنِّي بِكَ يَا مُحَمَّدُ بَيْنِي وَ بَيْنَ مِيكَائِيلَ وَ عَلِيٌّ أَمَامَنَا وَ مَعَنَا مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ مَا لَا يُحْصَى عَدَدُهُ وَ نَحْنُ نَلْتَقِطُ مَنْ ذَلِكَ الْمِيسَمُ فِي وَجْهِهِ مِنْ بَيْنِ الْخَلَائِقِ حَتَّى يُنْجِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ هَوْلِ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ شَدَائِدِهِ وَ ذَلِكَ حُكْمُ اللَّهِ وَ عَطَاؤُهُ لِمَنْ زَارَ قَبْرَكَ يَا مُحَمَّدُ أَوْ قَبْرَ أَخِيكَ أَوْ قَبْرَ سِبْطَيْكَ لَا يُرِيدُ بِهِ غَيْرَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ.
وقتى روز قيامت فرا ميرسد به خاطر این علامتی که در صورت آنان گذاشته شده، نورى از صورتهاى آنان ساطع مىشود كه چشمها را خيره و آنان را بین مردم معروف میکند و بواسطه آن نور معروف و شناخته مىشوند. يا محمّد! گويا: در آن روز تو و من و ميكائيل ايستادهايم و على در جلو ما ميباشد و بقدرى از ملائكه پروردگار با ما خواهند بود كه عدد آنان قابل شماره نخواهد بود. ما آن افرادى را كه آن علامت در صورتشان باشد از بين خلائق مىربائيم، تا خدا ايشان را از هول و سختىهاى آن روز نجات دهد. اين حكم و عطاء پروردگار نصيب كسى مىشود كه: قبر تو، يا قبر برادرت على، يا قبر دو سبط تو را زيارت كند. و منظور او از اين زيارت غير از خداى سبحان چيزى نباشد.
وَ سَيَجِدُّ أُنَاسٌ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ مِنَ اللَّهِ اللَّعْنَةُ وَ السُّخْطُ أَنْ يَعْفُوا رَسْمَ ذَلِكَ الْقَبْرِ وَ يَمْحُوا أَثَرَهُ فَلَا يَجْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُمْ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلًا ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَهَذَا أَبْكَانِي وَ أَحْزَنَنِي.
بزودى گروهى از آن مردمى كه خدا لعنت و سخط را براى آنان لازم دانسته است فعاليت مىكنند تا اثر آن قبر را محو نمايند. ولى خداى توانا براى اين عمل راهى براى آنان باز نخواهد كرد. پيغمبر خدا فرمود: اين موضوع است كه مرا گريان و محزون نموده است.
قَالَتْ زَيْنَبُ فَلَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ أَبِي ع وَ رَأَيْتُ أَثَرَ الْمَوْتِ مِنْهُ قُلْتُ لَهُ يَا أَبَهْ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ بِكَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ الْحَدِيثُ كَمَا حَدَّثَتْكَ أُمُّ أَيْمَنَ وَ كَأَنِّي بِكِ وَ بِبَنَاتِ أَهْلِكِ سَبَايَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِينَ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَصَبْراً فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا لِلَّهِ عَلَى الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ وَلِيٌّ غَيْرُكُمْ وَ غَيْرُ مُحِبِّيكُمْ وَ شِيعَتِكُمْ.
زينب كبرا(س) ميفرمود: هنگامى كه ابن ملجم بر فرق پدرم ضربت زد و من اثر موت را بر آن حضرت مشاهده نمودم به آن بزرگوار گفتم: ام ايمن براى من چنين و چنان گفت و من دوست دارم گفتههاى ام ايمن را از شما بشنوم. فرمود: اى دختر من! حديثى كه ام ايمن براى تو گفته صحيح است. گويا من تو و دختران اهل بيت تو را در اين شهر كوفه اسير و ذليل و خاشع مىبينم. شما ميترسيد از اينكه مبادا مردم شما را بربايند. صبر كنيد! صبر كنيد! بحق آن خدائى كه حبه را ميشكافد و بشر را مىآفريند در آن روز غير از شما و دوستان و شيعيان شما، در روى زمين براى خدا ولیّ و دوستی نخواهد بود.
وَ لَقَدْ قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص حِينَ أَخْبَرَنَا بِهَذَا الْخَبَرِ أَنَّ إِبْلِيسَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ يَطِيرُ فَرَحاً فَيَجُولُ الْأَرْضَ كُلَّهَا فِي شَيَاطِينِهِ وَ عَفَارِيتِهِ فَيَقُولُ يَا مَعْشَرَ الشَّيَاطِينِ قَدْ أَدْرَكْنَا مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ الطَّلِبَةَ وَ بَلَغْنَا فِي هَلَاكِهِمُ الْغَايَةَ وَ أَوْرَثْنَاهُمُ السُّوءَ إِلَّا مَنِ اعْتَصَمَ بِهَذِهِ الْعِصَابَةِ فَاجْعَلُوا شُغُلَكُمْ بِتَشْكِيكِ النَّاسِ فِيهِمْ وَ حَمْلِهِمْ عَلَى عَدَاوَتِهِمْ وَ إِغْرَائِهِمْ بِهِمْ وَ بِأَوْلِيَائِهِمْ حَتَّى تَسْتَحْكِمَ ضَلَالَةُ الْخَلْقِ وَ كُفْرُهُمْ وَ لَا يَنْجُوَ مِنْهُمْ نَاجٍ.
آن موقعى كه پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اين خبر را بما ميداد ميفرمود: شيطان در آن روز براى خوشحالى كه دارد پرواز ميكند و در كليه زمين جولان میدهد و به شياطين خود مىگويد: اى گروه شياطين! ما مطلوب خود را از فرزندان آدم دريافت نموديم و هلاكت آنان را بنهايت رسانديم و بدی را برای آنان به ارث گذاشتیم. مگر آن افرادى كه به اين گروه (یعنی سیدالشهداء و اهل بیت) متوسل شوند. شما همّ و توان خود را در این قرار دهید كه در دل مردم نسبت به ایشان شک ایجاد کنید، مردم را بر دشمنى آنان وادار كنيد، مردم را با ايشان و دوستانشان دشمن نمائيد تا پايه گمراهى خلق و كفرشان مستحكم شود و احدى از آنان نجات پيدا نكند.
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ وَ هُوَ كَذُوبٌ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُ مَعَ عَدَاوَتِكُمْ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَا يَضُرُّ مَعَ مَحَبَّتِكُمْ وَ مُوَالاتِكُمْ ذَنْبٌ غَيْرُ الْكَبَائِرِ.
امام علی علیه السلام فرمودند: شيطان با اینکه دروغگو است، اما اینجا این سخن را راست گفت كه با دشمنى شما (اهل بیت) عمل صالح نفعى نخواهد داشت؛ و با محبت و دوستى شما، غير از گناهان كبيره ضررى نخواهد داشت.
قَالَ زَائِدَةُ ثُمَّ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِي بِهَذَا الْحَدِيثِ خُذْهُ إِلَيْكَ أَمَا لَوْ ضَرَبْتَ فِي طَلَبِهِ آبَاطَ الْإِبِلِ حَوْلًا لَكَانَ قَلِيلًا.
زائده ميگويد: وقتى حضرت على بن الحسين اين حديث را براى من نقل كرد، به من فرمود: اين حديث را از دست مده و حفظش کن، چرا که (این روایت آنقدر مهم است که) اگر يك سال بر شتر سوار شوى و بگردی تا این حدیث را بشنوی، زحمت زیادی نکشیدهای.
متاسفانه ، متاسفانه این خبر دل بنده را خیلی به درد آورد
نمی دانم مشکل کجاست که این آقایون این طور توهین می کنند.
واقعا متاسفم
امشب انشاء الله روضه ای می گیریم
بنده اعتراضم را در وبلاگم هم گذاشتم
www.11011095.blogfa.com