گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ با تغییر تیم سازنده جشن رمضان در سال های 91 و 92، این برنامه به لحاظ کیفیت و میزان مخاطب وضعیت اسفناکی را پشت سر گذاشت اما امسال با بازگشت تیم سابق این برنامه جشن رمضان دوباره اوج گرفت. تا آنجا که بدون شک رمضان امسال موفقترین و تأثیرگزارترین برنامه ترکیبی صدا و سیما در ماه مبارک رمضان نیز لقب گرفت. برنامه ای که با گذشت 18 سال از آغاز آن، هنوز هم بین مردم پر طرفدار است و اتفاقاً امسال با اجرای پرانرژی و جذاب هومن حاجی عبداللهی و اجرای سید کاظم احمدزاده، یک سر و گردن بالاتر از چند سال گذشتهاش می ایستاد و با بخش جذاب و تأثیرگزار "پاکت آرزوها" توانست موفق ترین جشن رمضان سال های اخیر را رقم بزند.
حالا اگر مخاطب جشن رمضان هم نبوده باشید بعید است نام "غیرت شیرین" و "خانواده میخ صاف کن" و... به گوشتان نخورده باشد. و همین یعنی موفقیت یک برنامه.
جشن رمضان امسال خیلی خوب بود. و این خوبی در بیابان بی کیفیت برنامه های امسال صدا و سیما در ماه مبارک رمضان بیشتر به چشم می آمد...
به بهانه درخشش جشن رمضان به گفتگو نشستیم با عوامل و اتاق فکر این برنامه. جوان هایی همدل، زلال و البته کاربلد که زیر بیرق هجده ساله سید کاظم احمدزاده گرد هم جمع شدند و لحظات خاطره انگیزی را در ماه مبارک امسال برایمان رقم زدند. جوانهایی که چنان دلداده کار خود بودند که موقع گفتگو وقتی بخش هایی از برنامه را به نظاره می نشستیم چشم هایشان تر می شد و شبنم اشک بر چهره شان می نشست.
این گفتگوی صمیمانه ماست با "سید کاظم احمدزاده"، پدر معنوی و دلسوز جشن رمضان در تمام این هجده سال و تهیه کننده آن، "مجید پیرایش"، کارگردان هنری و به نوعی آچار فرانسه پر انرژی و پرتلاش کار، "پویا نوری" تدوینگر پر تلاش و کاربلد و "مهدی افشار" مدیر فیلمبرداری این مجموعه قابل احترام و البته سخت...
این سئوال ما هم بماند طلب ما از مدیران شبکه تهران و مسئولین تلویزیون: چرا سال های 91 و 92، دیدن ماه رمضان دوست داشتنی خودمان را با همین تیم دوست داشتنی و با اجرای دوست داشتنی تر "حاج کاظم" ازمان سلب کردید...؟
***
«خبرگزاری دانشجو»: آقای احمدزاده دو سال بود جشن رمضان شما را به خود نمی دید. به خصوص من مصاحبه ای از تهیه کننده آن دو سال دیدم که شرط کرده بود شما و آقای شهریاری نباید در برنامه حضور داشته باشید. اما کیفیت برنامه در آن ایام چنگی به دل نزد. چرا امسال دوباره اوج گرفتید؟
احمدزاده: من کاری نکرده ام. این وظیفه منِ تهیه کننده است که برنامه ای شایسته روی انتن ببرم. این همه پول که دارد خرج می شود مالِ بیت المال است. باید با آن به بهترین شکل برنامه سازی بشود. حالا اگر به نظر شما دو سال گذشته عملکرد قدرتمندی وجود نداشته باید از مسئولین تلویزیون سؤال کرد که چرا به آن صورت تصمیم سازی کرده اند.
«خبرگزاری دانشجو»: امسال هجدهمین سال برگزاری جشن رمضان بود. در این سال ها هر چند که برخی جزئیات عوض شده ولی خط اصلی جشن رمضان همواره ثابت بوده و مردم هم همیشه از ان استقبال کرده اند. چه میشود که هنوز که هنوز است بعد از این همه سال مردم انقدر جشن رمضان را دوست دارند؟
احمدزاده: برنامه برای خود مردم است و مردم این را حس می کنند. برنامهای موفق خواهد شد که مردم خودشان و دغدغههایشان را در آن ببینند. اگر این اتفاق بیفتد مردم احساس میکنند آن برنامه برای خودشان است. جشن رمضان 18 سال پیش شروع کردیم، هر سال هم سعی کردیم در کنار هدف اصلی مان که ثابت بود، رویکردمان را با طراحی جدید ارائه کنیم. امسال هم مثل 18 سال گذشته در خدمت مردم بودیم. البته به جز دو سه سالی که نبودیم.
این را همین اول بگویم هدایت و کارگردانی و تهیهکنندگی برنامه با خود خداست چون ما از روز اول توسل کردیم. نگاهمان این گونه بود که کار، کار خداست و مانند کارگر کار میکردیم. «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» نمی گوییم تجربه ما دخیل نبود اما بسیاری از اتفاقات، «آن» بود و در صحنه اتفاق میافتاد و دوست نداشتیم دوباره تکرار کنیم. مثلا آن شبی با دکتر نهاوندیان به جایی رفتیم که اصلا سوژه خانه نبود و این گونه نبود که همه چیز را از قبل آماده کنیم.
سوژه اولی که داشتیم آن فرد در یک زیرزمین زندگی میکرد و به خاطر وجود سوسک و مورچه آنجا را سمپاشی کرده بودند. آقای مشایخی هم که بیماری داشت نمیتوانست در آنجا حاضر شود و برای همین به منزل همسایه طبقه بالا رفتیم. می خواهم بگویم بچهها فقط به دنبال «آن»ها و مستندات و لحظهها بودند.
«خبرگزاری دانشجو»: به نظرتان در تمام این سال ها بستر اصلی جشن رمضان یا به تعبیری نخ تسبیح آن چه بود؟
پیرایش: ما ایدهای داشتیم که مطرح شد و حاجی اعتقاد داشت خیلی دستکاری نکنیم و جلو برویم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد. ما الان معادل یک جشن رمضان کارهای پخش نشده داریم. دو شب اول خودمان سورپرایز شدیم چون ایده و طرح را داشتیم و ایتام را شناسایی کرده بودیم اما...
احمدزاده: قبل از این که ما بیاییم برنامه تهیه کننده داشت و قرار بود آن را فرد دیگری اجرا کند اما یک باره به من ابلاغ شد که باید این کار را ما انجام دهیم. از مسئولان سازمان با من تماس گرفتند و گفتند ما از جشن رمضان دو سال گذشته راضی نیستیم، شما باید خودتان بروید و تکانی به این برنامه بدهید.
نوری: خوشحال بودند که این اتفاق افتاده و خودشان فکر نمیکردند که برنامه بگیرد و گرفت. خودشان فکر نمیکردند که اگر بیاید برنامه بود میشود اما الان خیلی راضی هستند که این اتفاق افتاده است.
احمدزاده: سه روز قبل از برنامه هنوز دکور ما وارد محوطه نشده بود و دکور به این عظمت سه روزه آماده شد.
پیرایش: اولین ایده ما برای الای دیها این بود که هر شب مسابقه بگذاریم و بگوییم از هر روز ماه رمضان عکس بگیرید و بفرستید تا هیات انتخاب آن را انتخاب کند و عکس تابلوی ما شود. یعنی این ایده اصلی ما بود.
احمدزاده: ببین پارو نزدیم. دل به دریا دادیم...
نوری: 99 درصد مهمانان ما سورپرایز میشدند به دلیل اتفاقاتی که در مسیر میافتاد. مثلا ان روزی که با دکتر نهاوندیان خانه دختر بچهای رفتیم که آرزو کرده بود برادرش خوب شود خودمان نمیدانستیم یک ساعت دیگر وزیر بهداشت آنجاست اما این اتفاق افتاد.
دو روز آخر برنامه میدانستیم 15 مهمان دعوت کردیم ولی نمیدانستیم چند نفر میآیند. کلیپ همه را آماده کرده بودیم که هر کس آمد کلیپ او را پخش کنیم. دو روز آخر اصلا کنداکتور نداشتیم. یا مثلا آقای قلعهنویی از زیر سِرََُم آمد.
خیلی از مهمانهای ما داوطلبانه آمدند. ما تا چند روز اول مهمانانی داشتیم اما از نیمه دوم برنامه به بعد خود مهمانها برای حضور در برنامه اظهار تمایل میکردند. نه شومن داشتیم، نه بازیگری به برنامه آوردیم که از او بپرسیم آخرین فیلمش چیست یا از فلان فوتبالیست بپرسیم فصل بعد کجا بازی می کند و این حرفها...
«خبرگزاری دانشجو»: یک جورهایی امسال جشن رمضان یک جشن خاکی بود، هیچ ادا و اطواری درش دیده نمی شد. و این مهم ترین شاخصه اش بود...
نوری: قبل از برنامه یک برنامه به نام «تا نیایش» بود که در برج میلاد و دریاچه شهدای خلیج فارس برگزار میشود اگر قرار بود این اتفاق بیفتد آن برنامه فیدبک خود را میگرفت و قرار نبود در جشن رمضان هم اتفاقات آن برنامه بیفتد.
احمدزاده: ببینید ما به شخصیت حقیقی افراد کار داشتیم نه شخصیت حقوقی آنها. حتی روزی که آقای قالیباف مهمان ما بودند، من ازشان خواستم که ایشان را «حاج باقر» صدا کنیم؛ اسمی که سالها در جنگ او را صدا میکردند.
جشن رمضان یعنی به هم ریخته شدن بازی. در زندگی خودمان هم بازی به هم خورده بود. درست مثل زندگی عادی...
پیرایش: عادل غلامی بازیکن تیم والیبال برای اولین بار گفت که پدرش در دفاع مقدس اسیر بوده و تا هفت سالگی هم در اسارت بوده اند. یعنی به نوعی تا هفت سالگی طعم یتیمی را چشیده است. این آدم وقتی در آن فضا قرار میگیرد احساس میکند که باید آن حرف را بزند. تک تک مهمانان ما یک قصه دارند. روزی که قرار بود به نمایندگی از تیم ملی والیبال کسی بیاید ساعت ده صبح داشتیم با یکی از بازیکنان تیم حرف میزدیم که خواب ماند و ساعت دوازده شد. ساعت دو و نیم شهرک غرب در پارک نشسته بودیم یکی از بچههای فدراسیون زنگ زد و گفت کواچ گفته هر کس میخواهد برود اما اگر ساعت یک ربع به پنج اگر سر تمرین نباشد خط میخورد. تیم هم داشت به فلورانس میرفت و عملا همه بازیکنان ترسیدند. عادل غلامی گفت من میآیم فقط مرا برسانید. رفتیم و کارمان را انجام دادیم موقعی که سر تمرین رسید کواچ اولین کاری که کرد این بود که ساعتش را نگاه کرد و دید دو دقیقه به زمانی که تعیین کرده باقی مانده است.
«خبرگزاری دانشجو»: یک کمی از اتفاقات عجیب و غریب جشن رمضان هم برایمان بگویید...
افشار: از همان زمان ساخت تیتراژ اتفاقات عجیبی برای ما افتاد و کل تیتراژ در عرض 14 ساعت ساخته شد. ما در سوژههایی که انتخاب کرده بودیم تصویر گرفته بودیم و شخصیتهای آیتمهای جشن رمضان بودند. بچه یتیم بود، پیرزن بود، معلول، زندانی، موتور سوار، مدرسهساز....
یعنی شب اول ماه رمضان داشتیم تیتراژ میساختیم. تیتراژ شبهای قدر هم همین اتفاق افتاد و شب و صبح سر فیلمبرداری بودیم و 48 ساعت نمیخوابیدیم. در کورههای آجرپزی قرچک دمای هوا به 60 درجه هم رسیده بود اما با این شرایط کار پیش می رفت.
نوری: من فکر میکنم برنامهای موفق است که پیش تولید قوی داشته باشد. ما زیر یک ماه فهمیدیم که باید کار کنیم و بدون پیش تولید این برنامه انقدر موفق شد و حداقل از برنامه راضی شدیم. وقتی خودمان از برنامه راضی باشیم مطمئن باشید مردم عادی هم راضی هستند.
پیرایش: ما تلاش میکردیم که برنامه مان اشک در آور نشود و میخواستیم برنامه را فان کنیم...
احمدزاده: اصلا به شهاب مرادی گفتم هر چوری هست باید از برنامه، فان در بیاوری...
پیرایش: ببین قصه این بود که ما لبخند بچه یتیم را میببینیم و میخواستیم آن شادی را پررنگ کنیم. حتی برای تیتراژ آرزوها سه قطعه موسیقی ساختیم. یعنی اگر میخواستیم برنامه ریزی کنیم که این سه قطعه را بسازیم و به این شکل روی موسیقی بنشیند شاید این اتفاق نمیافتاد.
تیم ما تیم خیلی حرفه ای بود ولی اتفاقات عجیب و غریب در کارمان زیاد می افتاد. مثلا یک شب برای فیلمبرداری به بهشت زهرا رفتیم و از ساعت 11 شب تا 8 صبح در بهشت زهرا بودیم. 9-10 ساعت مداوم!
خیلی برای ما مهم بود که مردم باور کنند برای آنها فیلم بازی نمیکنیم. مگر میشود در یک برنامه فیلم بازی کنیم و هر شب مردم از در و دیوار محل برنامه بالا بریزند؟ چنین چیزی امکان ندارد. ما به عابدزاده نگفتیم به آن شکل گریه کند. اگر همه مهمانهای ما بازیگر بودند میگفتم بازیگر است و برایش راحت است اما مهمانهای ما از خوانندهها و ورزشکاران هم بودند. یعنی واقعا بازی و ادایی در کار نبود...
نوری: رضا یزدانی به اندازهای از این برنامه منقلب شده بود که به پژمان جمشیدی زنگ زد و گفت حتما در این برنامه شرکت کن. مازیار فلاحی میگفت خانمم برنامه را دیده بود و به من میگفت حتما باید در این برنامه شرکت کنی.
وقتی برنامه میگیرد و در شبکههای اجتماعی مختلف مثل وایبر و واتساپ میچرخد و به دست ما میرسد برای ما خیلی مهم است.
«خبرگزاری دانشجو»: یک انتقاد جدی که به جشن رمضان وارد بود، موضوع نشان دادن چهره ایتام بود. این که شما به خانه بچههای یتیم میرفتید و از چهره آنها فیلم میگرفتید از نظر اخلاقی کار ناپسندی نبود؟
احمدزاده: تجربه من این است که وقتی سوژه قوی باشد میتواند بسیاری از نواقص فنی را تحت پوشش قرار دهد. حدود سیزده سال پیش به زندان رفتم و با زندانیها مصاحبه کردم. یکی از زندانیها گفت برای سیصد هزار تومان زندان هستم و چند ماه از فرزندم را ندیدم. سیصد هزار تومان جور کردیم و او آزاد شد. به ذهنم رسید میتوانیم یک عروسک بخریم. شب به خانه او رفتیم و در زدیم. پیرزنی دم در آمد. به او گفتیم در خانه شما مرد نیست؟ گفت یک پسر دارم که زندان است. گفتم دوست داری پسرت را ببینی؟ پسر جلو آمد و همدیگر را بغل کردند. به قدری بعد احساسی این کار بالا بود که هیچ کس نگفت پخش آن مشکل دارد.
آقای مجید مجیدی به ما زنگ زد و گفت میخواستیم به سفر برویم اما دخترم گریه کرد و گفت سفرم نرویم و پولش را به برنامه جشن رمضان بدهیم. ببینید میخواستیم بگوییم اگر شما قاچاقچی و راهزن را شطرنجی میکنید او خلافکار است، اما یتیم بودن که خلاف نیست. پیامبر هم یتیم بود. چرا باید چهره یتیم را شطرنجی کنیم؟
پیرایش: ببین ما بحثی به نام «آرزو و نیاز» داشتیم. ممکن بود در خانه بچه یتیمی برویم که وضع مالی بدی هم نداشته باشد. ما نمیخواستیم آن بچه را تحقیر کنیم.
«خبرگزاری دانشجو»: مقصود من این است که آیا نگران نبودید که این شخص به خاطر نیازش تحقیر شود؟
پیرایش: آرزو و نیاز فرق دارد. قرار نیست حتما آن بچه فقیر باشد ما میخواستیم به آرزوهای آنها توجه کنیم. ممکن است آرزوی او فوتبالیست شدن باشد.
احمدزاده: طرح اولیه ما درخت آرزوها بود که میخواستیم آن را به شب احیا و شجره طیبه برسانیم. چه کسی بهتر از اهل بیت که شبهای احیا ما را به آرزوهایمان برساند؟ این طرح اولیه بود اما رد شد چون گفتند جنبه خرافاتی دارد. تمام هدف ما در این برنامه این بود که شما در فامیل خود نگاه کنی و اگر فامیلهای خودت نیاز داشته باشند اول باید مشکلات آنها را برطرف کنی. قرآن هم گفته نزدیکان در اولویت قرار دارند.
«خبرگزاری دانشجو»: وقتی به گذشته برنامه های رمضانی صدا و سیما نگاه می کنیم، می بینیم که در گذشته نوعدوستی و اتفاقات معنوی متناسب با ماه رمضان زیاد بود. به نظرتان الان وضعیت را چگونه است؟
یعنی برنامه های امسال توانسته اند در جامعه موج آفرین باشند و در فرهنگ عمومی تاثیر بگذارند؟
احمدزاده: در مباحث طلبگی میگویند درس را یک بار میدهند و هزار بار تکرار میکنند. موج ایجاد شده است اما باید ادامه پیدا کند.
حالا چرا چنین برنامههای موفق این چنین، در ایام دیگر سال به صورت روتین پخش نمیشود؟ مثلا هفته ای یک بار. مشکل خاصی وجود دارد؟
پیرایش: ببینید این طور برنامه ساختن واقعا سخت است. شاید هیچ کس در توانش نیست و نمیتواند زمان زیادی را دوام بیاورد. برای این است...
«خبرگزاری دانشجو»: خب یک کمی وارد فضای پشت صحنه جشن رمضان بشویم. برای خودتان موثرترین قسمت در جشن رمضان امسال کدام بود؟
افشار: به یک سری دلایل شخصی آیتم آقای فرهاد آییش برایم خیلی جالب بود. ایشان خیلی سعی کرد خودش را نشکند و جدی جلو بیاید. چون در آمریکا زندگی کرده است و سخت است از کسی که در آن شرایط زندگی کرده پلان حسی بگیریم. آقای آییش به هیچ عنوان در حس نمیرفت و دقیقه نود بغض کرد و اشک ریخت. حیف ش آن لحظهای که آقای آییش بغض کرد را نشد فیلمبرداری کنم؛ خیلی صحنه خوبی بود...
آیتم دیگری که خیلی به همه ما چسبید آیتم فریدون آسرایی بود. او میخواست یک ساعته برود اما 5 ساعت کنار ما ایستاد و اصلا بچه ها را تا شهر بازی همراهی کرد و کلی هم وقت گذاشت. او هم آمریکا زندگی کرده اما این طور تحت تأثیر قرار گرفت...
پیرایش: خیلی از مهمانان برنامه هنوز هم با من در ارتباطند. خیلی هایشان از حال خوب آن روز شان می گویند. مثلاً در قسمت پژمان جمشیدی، آن بچه آرزو داشت وقتی صاحب خانه دم در خانه شان می آید مادرش گریه نکند. هر کاری برای دختر بچه کرد لبخند به لبش نیامد. وقتی پژمان چک را نوشت و دستش داد دختر شروع به خنده کرد و مادرش را بغل کرد. این آیتم خیلی خاص بود.
یا مثلاً داریوش ارجمند حالتی پیش آمد که قبل از اینکه آرزوی آن بچهها را برآورده کند آرزوی خودش برآورده شد. در قسمتی که ایشان بودند رفتیم دم در خانه و دیدیم آدرس عوض شده است. به خانهای رفتیم که یک آپارتمان نوساز بود و آسانسور هم داشت. رفتم بالا را چک کنم تا ببینم شرایط به چه صورت است. دیدم آن خانه را یک خیّر برای آنها گرفته و تنها یک موکت داشتند. حتی گاز هم نداشتند. خانم خانه میگفت دو سال آخری که شوهرم مریض بود به سه بچه در بهزیستی کمک میکردیم. همسرم میگفت وقتی من به آنها کمک میکنم یک روز حتما کسی در این خانه را میزند و به شما کمک میکند. جالب است که ما تا آن روز صبح نمیدانستیم سراغ کدامیک از سوژه هایمان باید برویم.
«خبرگزاری دانشجو»: و سختترین آیتم کدام آیتم بود؟
افشار: آیتم پژمان جمشیدی سختترین آیتم بود.
نوری: در بخش آرزوها آیتم عابدزاده را خیلی دوست دارم. عابدزاده اصلا حرف نمیزد و سر صحنه و پشت صحنه همه ما گریه میکردیم. ابتدای آیتم به این صورت بود که عابدزاده تبلت میخرد و میگوید و میخندد اما انتهای آیتم با حرم امام رضا تمام شد. آن شب واقعا قطعه امام رضا قسمتِ ما بود که وارد کار بشود. یعنی من یک سرچ ساده در رایانه ام کردم و اتفاقی این را پیدا کردم و این قدر قشنگ و تاثیرگزار از آب درآمد.
پیرایش: شب پنجم اتفاق عجیبی افتاد. خانمی از انگلستان آمده بود. ما طبق معمول هر شب بعد از جشن، جلسه داخلی خودمان را داشتیم. بعد از جلسه به ما گفتند خانمی بیرون منتظر است و میخواهد آرزو برآورده کند. ساعت1-1:30 نیمه شب جلسه ما تمام شد و دیدیم خانمی ایستاده است. گفت من از انگلستان آمده ام، اصلا هم تلویزیون نگاه نمیکنم. برنامه شما را هم اتفاقی دیدم. دیدم دارید برای کودکان و یتیم ها کار می کنید یک حال عجیبی شدم، نیت کردم و به اینجا آمدم. فقط هم می خواهم یک پاکت آرزو به من بدهید. حاجی به ایشان گفت خانم ممکن است یک آپارتمان در بیاید. حاضرید هر چقدر که در آمد هزینه کنید؟ آن خانم گفت کسی که من را آورده اینجا، خودش هم توان تقبل آرزو را می دهد، حتی اگر آپارتمان باشد... برنامه فوق العاده ای شد، واقعا تاثیر گزار...
احمدزاده: چه قدر هم آن بنده خدا خوش روزی بود. تنها کسی بود که در جشن رمضان 4 نفر را فرستاد کربلا. فکر کن از انگلیس آمد، 4 نفر را کربلایی کرد و رفت...
فیلم عنایت امام حسین(ع) به بانوی ایرانی مقیم خارج از طریق "پاکت آرزوها":
شاید مرتبط نباشه ولی...
همچنین اجرای احمدزاده و جناب پنگول نیز عالی بود!!!!