گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - محبوبه بابارحیم؛ پنجمین جشنواره مردمی فیلم عمار از دهم دی ماه در سینما فلسطین و همزمان در سراسر کشور به مدت ۹ روز یعنی تا ۱۹ دی ماه، آغاز به کار کرد.
اکران این جشنواره حاشیههایی از نوع خود داشت. مهمانان این افتتاحیه نیز بسیار متفاوتتر از سایر جشنوارههای سینمایی بود.
حال این جشنواره که با مردمی بودنش شناخته میشود و هر روزاسمش بر سر زبانها بیشتر میشود، در میانه برگزاری و اکران فیلمهای خود قرار دارد.
دراین هوای سرد زمستانی افتابی شاید چندان خالی از لطف نباشد که پا به سینما فلسطین گذاشت در بین همه آنان که به سینما فلسطین آمده بودند، حضور برخیها جالبتر به نظر میرسید. شاید به چهرهٔ بسیاری از انان هنوز گرد روزگار و پیری ننشسته بود اما حرارت و انرژی و مهمتر از ان پیدا کردن مجالی برای «بودن»، تب داغی را در شب زمستانی نه چندان سرد ایجاد کرده بود.
مثل همه جشنوارهها سانسهای نمایش و اکران فیلمها مشخص است. در میان انبوهی از فیلمها شاید نام برخی روایتها آشناتر باشد. روایتهایی که از روزها و روزگار مردمان این خاک حتی در دورترین نقطه زمین سخن میگوید.
اگرچه جلسات نقد مستندها و کار گاههای آموزشی که صبحها برگزار میشود جای خود را دارد اما بسیاری از اینان که امدهاند، تنها برای تماشای یک مستند نبوده. آمدهاند تا ببینند چطور میتوان یک حرف خوب را درست زد. و یا چگونه به زیبایی، بر روی لبهٔ تیز قدم بردارند بدون اینکه به اصطلاح دستشان خطی خورد و....
اینکه میگویند در عمار خیلی هاهستند، واقعیت دارد. دیدن مردان وزنانی که با عصا به سالن سینما میآیند و چه بسا در نشستها شرکت میکنند، یکی از تصاویر جالبی است که قابل تامل نیز هست.
عمار به همه گروهها و قشرهای جامعه با هر ذوق و سلیقهای فرصت آمدن و دیده شدن داده. در حد بضاعت خود و جشنواره صبحها کارگاههای مستند سازی برگزار میکند و با اینکه فصل امتحانات دانشجویی است، استقبال جوانان خوب است.
شاید خیلیها پیش خود فکر کنند که جشنواره، جشنواره است و فایده این جشنواره در چیست؟ آن چیزی که من بین تمام اکرانها و جنب و جوشهای جشنوارهای دیدم، حقیقتا عمار یک هیجان خاص از نوع خود دارد. فضای صمیمی از یک حرکت جهادی حکایت میکند.
حتی در نشست نقد مستند انقلاب و سخنرانی رحیمپور ازغدی، مادری را دیدم که با فرزند حدود دو سالهاش به سالن سینما آمده و برای اینکه به کودک بازیگوشش بَد نگذرد، اسباب بازی کوکی را آورده بود که در کف سالن سینما، آن اسب پلاستیکی برای خود راه میرفت. کودک هم کلی حظ برده بود از این فضا!
شاید برخی با نیش و کنایه بگویند که،" عمار سینمای کوچه بازاری هاست و هنر واقعی و اساسا سینما در آن دیده نمیشود. یک سینمای انقلابی و شاید پست انقلابی که در مقابل سایر جشنوارهها قد عَلم کرده است. عمار به یک سری اجازه داده تا هنر بیهنرشان را به عنوان فیلم و مستند در گلوی سینما بریزند..." . اینها را من نمیگویم. اینها راکسی میگفت که ادعای چیز بَلد بودن داشت. اما باید به این قشر روشنفکر نما گفت که عمار از دل مردم همین سرزمین برخاسته و حرفهایش را خود همین مردم میزنند. عمار در دورترین مناطق کشور که حتی شاید ما اسم آن محل را نشنیده باشیم فیلم اکران میکند. آری اصلا عمار سینما کوچه بازاری هاست چون فیلمهای خود را در مساجد، محلهها، فرهنگسراها و دانشگاهها ومدارس و... اکران میکند. قصه ها و حرف هایش بوی مردم و خیابان های این سرزمین را میدهند. مخاطب را از نزدیک و نمای واقعی میبیند و چشمش را به هنر پنهان و در حال رشد نیروهای داخلیاش دوخته.
نیازی نیست به شناسنامه شرکت کنندگان و یا فیلمسازان عمار نگاره کنی چرا که جوانی و نشاط را از چهرهشان میبینی. کسانی که عمار برای آنها بهترین فرصت عرض اندام شدن داده و جرات رشد کردن در فضای سینمایی امروز! فرصت حرف هایی از جنس مردم زدن را ! بچههای عمار بدون اینکه آقای ایکس و فلان شخص اسمشان را یدک بکشد، با هر آنچه که در چنته داشتهاند به میدان آمدهاند. میدانی که میدانند همان جبهه نرمی است که باید برای سرافرازی ایران و اسلامشان خوب مبارزه کنند!
اما جشنواره عمار در سکوت برخی ها باز به راه خود ادامه میدهد اگرچه در این میان و طی مسیر به حضور برخی ها که حقیقتا جایشان خالی است نیاز دارد. اگر از انصاف دور نشویم، برخی دیگر خوب به جشنواره آمدند و برخی دیگر هر طور که شد خود را به عمار رساندند...
آری! این جشنواره عمار است، جشنواره مردمی فیلم عمار...