به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ نضج و شگل گیری دولت بازرگان در تاریخ انقلاب اسلامی به شامگاه تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ باز میگردد. امام (ره) که پس از ورود به کشور از همان ابتدا در نطقهای خود به مبارزه با دولت مستقر پرداخت و آن را نامشروع و غیرقانونی دانست، در نخستین سخنرانی خود درتاریخ ۱۲ بهمن ۵۷، فرمودند: «من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم».
دو روز بعد (شامگاه ۱۴ بهمن) جلسه مهمی با حضور اعضای شورای انقلاب اسلامی در محل اقامتگاه امام در دبستان علوی شماره ۲ در خیابان عین الدوله ایران برگزار شد و تا ساعت ۱۱ شب ادامه یافت.
در این جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر تعیین شد. حکم نخست وزیری بازرگان درتاریخ ۱۵ بهمن ۵۷ صادر شد و روز ۱۶ بهمن طی مراسمی در آمفی تئاتر مدرسه علوی، به وی اعطا شد.
در متن حکم بازرگان آمده بود: «بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت مینمایم».
درمتن حکم امام (ره)؛ وظایف دولت موقت به این صورت مشخص شده بود: «اداره مملکت، برگزاری رفراندوم تغییر نظام کشور، تشکیل مجلس خبرگان برای تصویب قانون اساسی و برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی».
وقتی خبر انتصاب بازرگان به بختیار رسید، گفت: «ما یک مملکت داریم و یک مملکت به یک حکومت نیاز دارد و این حکومت نیز یک ارتش دارد و تهدید کرد اگر بازرگان وارد عمل شود، ضرر خواهد کرد چون ما او را متوقف خواهیم نمود».(1)
بازرگان در جواب سعی در آرام کردن اوضاع داشت و در حالی که رژیم شاه آخرین روزهای حیاتش را سپری میکرد نیز، مایل به تشدید بحران نبود! وی در پاسخ بختیار گفت: «امیدوارم مشکلات از طریق مذاکرات حل شود وکار به مراحل خطرناک کشیده نشود». (2)
در واقع بازرگان در فضایی که روحانیون اصلی عضو شورای انقلاب از بر عهده گرفتن مسولیت اجرایی ابا داشتند، به عنوان فردی که مراورداتی با برخی اعضای شورا از جمله شهید مطهری داشت، در قامت نخست وزیر یکی از بزرگترین انقلابهای مردمی قرن بیستم، فرصت یافت تا سکان قدرت اجرایی کشور ایران را در اختیار بگیرد.
به گواهی تاریخ؛ موضع گیریها و عملکرد مهدی بازرگان و کابینهاش خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، اختلافات بنیادین او با رهبری و توده مردم انقلابی را نمایان کرد.
بازرگان که خود تحصیل کرده فرانسه بود، بیشتر اعضای کابینه خود را- بدون در نظر گرفتن توصیه امام در متن حکم نخست وزیریاش مبنی بر عدم توجه به روابط حزبی و گروهی- از دوستان خود در نهضت آزادی، جبهه ملی و اعضای سابق حزب توده برگزید.
این افراد غالباً دارای تحصیلات عالیه در کشورهای اروپایی بودند. بازرگان و کابینهاش به سبب پایگاه طبقاتی خود-که شرح آن ذکر شد، از درک فضای انقلابی حاکم بر افکار و مناسبات توده مردم انقلابی عاجز بودند.
این مسئله را میتوان نقطه شروع و علتالعلل تنشهای دولت بازرگان با مردم و رهبر انقلاب در دورهی ۸ ماهه نخست وزیری او دانست. روحیه حسابگر بازرگان و کابینهاش که ناشی از تحصیل آنها در فضای آکادمیک دانشگاههای اروپایی بود، با عملکرد انقلابی توده مردم ایران در تعارض بنیادینی قرار داشت.
سعید برزین در کتاب «زندگی نامه سیاسی بازرگان» در همین زمینه مینویسد: «با توجه به اینکه میزان تحصیلات یک فرد تعلق او را به کدام پایگاه مشخص میکند و اینکه اغلب اعضای دولت موقت دارای تحصیلات عالیه بودند و سالیان درازی را در کشورهای اروپایی و آمریکایی به سر برده بودند، همین خود به درک آنان از شرایط و واقعیتهای اجتماعی ایران لطمه میزد و شناخت افکار عمومی و خواستههای مردمی را برایشان مشکل میکرد. اغلب آنها رویای رسیدن به یک جامعه غربی مثل آنچه که در دوران تحصیل دیده بودند را در سر میپروراندند و این باعث میشد که این روشنفکران در جلب آرای مردم ناکام بمانند و نتوانند انتظارات ملت را شناسایی کنند و در نتیجه نتوانستند برای خود پایگاهی در میان توده مردم داشته باشند و راه آنها از راه ملت جدا شد».(3)
البته باید توجه داشت که اختلاف نظر بازرگان و امام خمینی(ره) - به عنوان نماد آرزو و خواستههای ملت انقلابی ایران- به اختلافات شخصی محدود نمیشد و تفاوتهای فکری و ایدئولوژیکی آنها ریشه در سالیان قبل از انقلاب داشت. در واقع، بازرگان بیشتر سعی در ایجاد سنخیت میان اسلام و ملیت داشت؛ به نوعی که اجرای سیاستهای ناسیونال-لیبرال آسیب نبیند.
وی در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» میگوید: «هدف اتخاذی دولت موقت، خدمت به ایران از طریق اسلام و به دستور اسلام بود؛ در حالی که آقای خمینی برای انقلاب و برای رسالت خود خدمت به اسلام از طریق ایران را اختیار کرده بودند».(4)
او خود نیز تفاوت روحیه و فضای فکریاش با روح حاکم بر جامعه انقلابی ایران را به صراحت بازگو کرده بود. بازرگان؛ کابینه خود را به فولکس واگنی تشبیه کرده بود که بر خلاف امام (ره)، که بولدوزری پرقدرت است، توانایی انجام کارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید هم چنین تقاضایی از آن داشت!
با روی کار آمدن دولت یازدهم و اعلام رسمی مواضع دولتمردان در زمینه سیاست خارجی، این گمانه در ذهنها متبادر شد که جریان تفکر بازرگان و دولت موقت بار دیگر در حال شکل گیری و بروز و ظهور در کشور است.
نوع رفتار و عملکرد دولت یازدهم به ویژه در زمینه سیاست خارجی، خاطرات دوران حاکمیت دولت موقت مهندس بازرگان را در ذهن پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی تداعی میکند. از این رو بررسی تاریخی روند حیات سیاسی بازرگان و دولت موقت، در شناخت فضای کنونی حاکم بر سیاست خارجی کشور بسیار راهگشا خواهد بود و عبرتهایی خواندنی در بر خواهد داشت.
مهندس بازرگان یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه با خبرنگار نیویورک تایمز چنین گفت: «دولت ایران مشتاق است روابط خوب خود با امریکا را از سر بگیرد». (۵)
کاردار سفارت آمریکا در یکی از یادداشتهای خود، اشتیاق بازرگان به حفظ روابط دوستانه با آمریکا راچنین شرح میکند: «مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخست وزیر است هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخست وزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرد که یزدی از مناسبات دوستانه با آمریکا پشتیبانی میکند». (6)
بازرگان پس از نخست وزیری میگوید: «گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههای بسیاری برای همکاری وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی آمریکا خواهد بود. (۷) ما روابط دوستانهای با ایالات متحده داشتهایم و میل داریم روابط دوستانهمان را با ایالات متحده و تمامی کشورهای جهان حفظ نماییم«. (۸)
بازرگان حتی پس از استعفا از نخست وزیریاش بر این نکته تأکید داشت که «ما روابط دوستانهای با آمریکا داشتهایم! و باید آن را حفظ کنیم». (9)
امیر انتظام به عنوان سخنگوی دولت موقت بارها در اعلام مواضع دولت موقت بر تداوم روابط حسنه با آمریکا تأکید کرد. در یکی از اسناد لانة جاسوسی در خصوص یکی از مصاحبههای او چنین آمده است: «او (امیر انتظام) به خبرگان گفت که امیدوار است روابط با آمریکا به زودی به سوی بهبودی رود در مورد فسخ قرار دادهای نظامی امیر انتظام گفت که فسخ تمام قراردادهای سابقی که ایران قبلاً در آنها میلیاردها دلار سرمایه گذاری کرده بود غیر عاقلانه است. او حتی غیر مستقیم به لزوم حضور متخصصان نظامی آمریکایی در ایران اشاره کرد».(10)
همین طور در یکی از اسناد درباره یکی از مصاحبههای یزدی (از اعضای نهضت آزادی و وزیر امور خارجه دولت موقت) چنین آمده است: «یزدی آن طور که در تهران تایمز مورخ ۲۳ ژوئن منعکس شده شخصاً این مسأله را مطرح نموده است که ایران نمیتواند به تنهایی به پیش برود یزدی صریحاً به ادامه وابستگی به غرب اقرار دارد». (11)
بنابراین سیاستی که بازرگان و دولت موقت در رابطه با آمریکا در پیش گرفته بود هیچ تشابهی با مواضع و آرمانهای امام (ره) نداشت این اختلاف به حدی بود که امام (ره) فرمودند: اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است».(12)
در اسناد لانه جاسوسی به اختلاف عقیده میان امام (ره) و دولت وقت بر سر مسأله رابطه با آمریکا چنین اشاره شده است: «دولت موقت ایران و امام خمینی (ره) درباره ارزش مناسبات با آمریکا اختلاف نظر دارند ماهیت ضد آمریکایی نظریات امام خمینی (ره) باعث شده است که فعالیتهای ضد آمریکایی افزایش یابد در حالی که دولت موقت ایران اهمیت مناسبات حسنه را با ما (آمریکاییها) به رسمیت شناخته است آیت الله خمینی (ره) و اطرافیان او چنین اهمیتی را به رسمیت نمیشناسند».(13)
مارک گازیوروسکی تاریخنگار آمریکایی که ایرانیان او را بیشتر به خاطر تحقیقاتش در خصوص کودتای ۲۸ مرداد میشناسند، دو سال پیش مقالهای درباره ارتباط اطلاعاتی دولت بازرگان و امریکا در مجله «میدل ایست» منتشر کرده است که حاوی مطالب قابل توجهی در این زمینه است.
گازیوروسکیمی مینویسد: «۱۶اردیبهشت ۱۳۵۸ بازرگان و امیر انتظام با استمپل و چارلز ناس، کاردار سفارت امریکا در ایران دیدار کردند و در این دیدار بازرگان درخواست اطلاعاتی کرد که به ایران برای دفاع از استقلالش در برابر دشمنان کمک کند و خواست که این اطلاعات از طریق امیر انتظام به دولت منتقل شود».
همانطور که از متن این نقل تاریخی آشکار است؛ بازرگان بر خلاف کلیت جامعه انقلابی ایران و رهبری وقت، آنقدر به ارتباط با آمریکاییها معتقد بوده است که از آنها میخواهد در جهت ارائه اطلاعاتی برای دفاع ایران از استقلالش در برابر دشمنان! به او و دولتش کمک کنند.
گازیوروسکی در ادامه مطالبی را عنوان میکند که مخاطب را بیش از پیش به شگفتی وا میدارد. او از ارتباط سازمان یافته سازمان جاسوسی آمریکا با دولت بازرگان خبر میدهد. به طوری که ماموریت یافتن سخنگوی دولت (امیر انتظام) به سفارت ایران در کشورهای اسکاندیناوی را نیز در جهت حفظ ارتباط بدون دغدغه با سرویسهای جاسوسی آمریکا تعبیر میکند.
وی در ادامه آورده است: «اوایل مرداد امیر انتظام به سِمَت سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی منصوب شد و از ایران رفت. ماموریت اصلی او در این سمت ادامه تماسهایش با مقامات امریکایی بود، کاری که بیرون از ایران راحتتر میتوانست انجام دهد.«
براساس روایت گازیوروسکی؛ در مرحله بعد؛ یک عنصر اطلاعاتی سازمان سیا با نام سازمانی «کیو» که پیش از این مسولیت دفتر سیا را در یکی از کشورهای خاورمیانه بر عهده داشته است به عنوان رابط سیا با امیرانتظام وارد بازی میشود.
بنا به نوشته این تاریخنگار آمریکایی امیرانتظام در دهه چهل شمسی هم با «کیو» دیدارهایی داشته است! به همین خاطر در اولین دیدار آنها در استکلهم امیر انتظام به گرمی با کیو خوش و بش میکند. در این دیدار که ۱۴و ۱۵ مرداد ماه برگزار میشود و استمپل هم در آن حضور داشته است.
وی مینویسد: «امیر انتظام دوباره درخواست اطلاعاتی در مورد تهدیدات خارجی علیه امنیت ایران کرده و گفته است این مهمترین کاری است که امریکا میتواند برای بهبود روابط دوجانبهاش با ایران انجام دهد امیر انتظام هم چنین گفت آیت الله خمینی این گفتوگوها را تائید کرده، اگر چه استمپل درباره این قضیه شک داشت».
گازریوسکی مینویسد: «اولین گزارش ۳۱ مرداد ماه در تهران داده شد. گزارش را رابرت ایِمز داد، از ماموران عملیاتی سی آی ای که آن زمان مامور «مرکز ملی اطلاعات» در امور مربوط به خاور نزدیک بود. تنها ایرانیهای حاضر در این دیدار بازرگان و یزدی بودند و امیرانتظام که از استکهلم به تهران آمده بود تا گزارش را بشنود».
این مورخ آمریکایی در ادامه با اشاره به ارتباط مستمر دولت بازرگان با سازمان سیا، از خیانت بازرگان و امیرانتظام به منافع ملی ایران پرده برداری میکند. بر طبق روایت این تاریخ نگار آمریکایی، ابراهیم یزدی و شخص بازرگان، از طریق سرویس اطلاعاتی آمریکا از احتمال جنگ عراق علیه ایران باخبر شده بودند ولی پس از استعفای دولت موقت، هیچگاه این اطلاعات را به مقامات رسمی کشور ارائه نکردهاند!
براساس گزارش تاریخ نگار امریکایی در شهریور ۵۸ بخشهایی از جامعه اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که عراق دارد مهیای حملهای احتمالی به ایران میشود حدس واحد منافع ایالات متحد سفارت امریکا در عراق این بود که عراق میخواهد «ضرب شستی سریع» به ایران نشان دهد.
براساس این روایت؛ کیو، اسمیت و لینگن روز ۲۳ مهر ماه با ابراهیم یزدی و امیر انتظام دیدار کردند. قرار بود مصطفی چمران، وزیر دفاع، هم در این جلسه حضور داشته باشد اما در کردستان مجروح و بستری شده بود. هیچ فرد دیگری در این جلسه نبود.
گازیوروسکی در ادامه مهترین بخش گزارش کیو را اینگونه آورده است: «کیو در مورد تدارکات عراق جهت حمله به ایران برای یزدی و امیر انتظام گزارش داد. او به آنها گفت امریکا اسناد متقنی دارد مبنی بر انجام مانورهای نظامی عراق که فقط میتوان با گزینه آماده شدن برای حمله احتمالی به ایران توجیهشان کرد؛ مثلا مانورهای مشترک یگانهای مختلف و تمرینهایی برای گسیل حرکت سریع یگانهای بزرگ در مسیر شط العرب. او گفت عراق برای فرستادن سریع یگانهای مسلح از پایگاههای دیگرش در نقاط مختلف کشور به این منطقه مرزی دارد مانورهایی اجرا میکند و این مانورهای را جوری زمان بندی می کند که اثرگذاریشان بالاتر برود، این کارها را هم شب میکندتا ایرانیها و تاسیسات دیده بانی آمریکا! نتوانند به راحتی رصدشان کنند».
گازیوروسکی در پایان مقاله خود در میدل ایست از نکته بسیار مهمی پرده بر میدارد. وی نوشته است: «پس از استعفا، بازرگان اطلاعات موجود در گزارش کیو را به جانشینانشان نداد، اطلاعات در مورد تدارک حمله عراق به ایران و اینکه چطور میتوان به یاری آیبکس-پایگاه شنود آمریکا در خاک ایران که بعد از انقلاب به حالت تعطیل درآمده بود- این تدارکات را رصد کرد. مقامات ایرانی غافل از تهدیدی که از سوی عراق متوجهشان بود، پاکسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند. آنها همچنین به رغم درگیریهای مکرر با نیروهای عراقی طی ماههای پیش از حمله، تلاشی برای تقویت استحکامات دفاعی در مناطق مرزی نکردند. ایران یگان جنگی بزرگ، گردان توپخانه، گردان مسلح، یا یگانهای هلیکوپتری یورشی در مناطق مرزی که عراق شهریور از آنجا حمله کرد نداشت».
این مهمترین بخش مقاله گازیوروسکی است که بازرگان، ابراهیم یزدی و عباس امیر انتظام هیچ وقت درباره آن توضیحی ندادهاند. این مطلب که چرا اطلاعاتی که از سیآیای درباره احتمال حمله عراق به ایران دریافت کردهاند به مقامات عالی رتبه ایران ارائه نکردهاند و در اختیار شورای انقلاب و هیچ فرد دیگری قرار ندادهاند. گازیوروسکی این مطلب را در گفتوگو با نشریه اندیشه پویا دوباره تائید میکند.
او با اشاره به دیدار۱۰یا ۱۲ سال پیش خود از ایران و گفتوگو با برخی چهرههای سیاسی ایران گفت: «حجاریان هیچ چیز در این باره نمیدانست. خوب دلیلش هم این بود که ابراهیم یزدی و امیر انتظام تنها دو ایرانیای بودند که گزارشهای اطلاعاتی امریکا را دریافت کرده بودند. در این باره با یزدی صحبت کردم و او به من گفت که این اطلاعات را هیچگاه به هیچ فرد دیگری نداده است، او چیزی به بنی صدر که جانشینش در وزارت امور خارجه بود و هیچ کس دیگر نگفته بود. این ماجرا در دادگاه امیر انتظام بیرون زد و بازرگان دربارهاش شهادت داد، البته شهادتش طوری بود که روشن نمیگفت آن گزارشها درباره چه بوده است. در آن زمان دادگاه امیر انتظام آنقدر حساس بود که چیزی از آن به بیرون درز نکند. بنابراین یزدی و امیر انتظام و بازرگان، تنها سه نفری بودند در ایران که آن زمان اطلاع کامل از این ماجرا داشتند».
فارغ از صحت اطلاعات ارائه شده از سوی این مورخ آمریکایی که منبع خود را گفتگوی مستقیم با کیو - عامل سازمان سیا- ذکر میکند، مسئلهای که - با توجه به اظهارات بازرگان و امیرانتظام در این مورد - نمیتوان درباره آن شکی داشت، نفس برقرای رابطه سازمانی دولت موقت با سازمان سیا جهت کمک گرفتن از آنها برای دفع خطراتی است که استقلال و امنیت ملی ایران را تهدید میکرده است!
این حد از اعتماد به سرویس اطلاعاتی کشوری که سابقه روشن او در کودتای ۲۸ مرداد برای بازرگان و اعضای جبههٔ ملی بیش از همه افراد دیگر روشن بوده است، جای بسی شگفتی دارد. به نظر میرسد سرویس اطلاعاتی آمریکا جهت مقابله با جمهوری اسلامی و مقابله با تفکرات حضرت امام (ره)، حساب خاصی بر روی بازرگان و دولت موقت برای تاثیرگذاری بر آینده سیاسی ایران و منطقه خاورمیانه باز کرده بود. نقشههایی که با سقوط دولت موقت، برای همیشه عقیم باقی ماند و دستور کار آمریکا به صورت استفاده ابزاری از صدام برای مقابله با انقلاب ایران تغییر کرد.
از دیدگاه بازرگان و لیبرالها بدون رابطه با کشورهای سرمایه داری و غربی ادامه حیات برای کشورهای توسعه نیافته نظیر ایران میسر نبود و بر اساس همین پیش فرض از تیرگی روابط با آمریکا به شدت وحشت داشتند. در نتیجه علیرغم نظر حضرت امام (ره)، سیاست خارجی دولت بر مبنای حفظ روابط سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی با آمریکا قرار گرفت. در بینش دولت موقت مبارزه با آمریکا معنایی نداشت تا جایی که حتی پیروزی انقلاب اسلامی را نتیجه مذاکرات با مقامات سفارت آمریکا میپنداشت!
در فضایی که در مدت حاکمیت دولت موقت بر کشور-با رویکردهای یادشده- حاکم بود، عدم پرداخت مطالبات ارزی دولت ایران از آمریکا، جاسوسی تحت پوشش فعالیت دیپلماتیک، تحریک و تجهیز اقلیتهای قومی و مذهبی در کشور، حمایت از گروه ها و محافل سیاسی مخالف امام و حرکت مردم و... زمینههای تقابل دولت بازرگان و توده مردم انقلابی را بیش از پیش فراهم میکرد.
سرانجام دیدار بازرگان و ابراهیم یزدی با مشاور امنیت ملی کارتر- برژینسکی- در جریان سفر به الجزایر برای شرکت در جشن استقلال این کشور، که دقیقاً در تناقض با مواضع امام (ره) و ملت انقلابی ایران بود، کار دولت بازرگان را به سرانجام نزدیک نمود.
بازرگان در حالی در حاشیه این مراسم به ملاقات برژینسکی رفته بود که حضرت امام(ره) در پیامی به همین اجلاس، اینگونه آورده بودند: «سران و نمایندگان کشورهایی که در الجزایر جمع شدهاید، بیایید متحد شویم و دست جنایتکاران چپ و راست که در رأس آن آمریکاست قطع نموده و اسرائیل را از ریشه برکنیم».
این اقدام بازرگان به مثابهٔ کبریتی بود که انبار باروت خشم تودههای مردم انقلابی را به یکباره شعله ور کرد و سه روز پس از آن، دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را به تسخیر خود در آوردند. مسئلهای که با مخالفت شدید بازرگان و دولت موقت روبرو شده و در نهایت به استعفای دسته جمعی آنها منجر شد.
در این میان، آنچه بیش از همه به انزوای دولت موقت کمک کرد و باعث گردید دو روز بعد از اشغال سفارت آمریکا استعفا دهد، حمایت صریح و قاطع امام از عمل دانشجویان بود. به این صورت پرونده دولت بازرگان و نهضت آزادی در تاریخ سیاسی ایران برای همیشه بسته شد.
گرچه بازرگان بعدها ارتباط استعفای دولت خود با تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان را نیز انکار نمود! وی میگوید: «عمل گروگانگیری دانشجویان کوچکترین تأثیری در تصمیم دولت موقت و تقدیم استعفای آن نداشته است». (14)
با توجه به آنچه گفته شد، شباهت های رویکردهای دولت بازرگان و حسن روحانی حداقل در نوع نگاه به سیاست خارجی، غیر قابل انکار است. این مسئله برای تمامی کسانی که در جریان تحولات سیاسی دو سال اخیر ایران بوده باشند، کاملا روشن و مبرهن است.
دولت روحانی نیز از ابتدای بر سر کار آمدن، کلید حل مسائل کشور را رابطه با کدخدای دنیا دانست و به تدریج با گذشت زمان، معلوم شد که روحانی قصد دارد تمام تخم مرغ های دولتش را در سبد ارتباط با دولت های غربی بگذارد.
حسن روحانی که زمانی توافق نامه ی ژنو را به زانو زدن دولت های استکباری در برابر ملت ایران تعبیر کرده بود، چند روز پیش و در آستانه ی روزهای منتهی به سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بالاخره ترجیح داد معضل خالی بودن کرسی ایران در سازمان ملل را با تسلیم در برابر خواسته غیرمعقول آمریکا، به فردی غیر از ابوطالبی بسپارد.
جالب اینجاست که ابوطالبی از همان افراد اشغال کننده سفارت بوده است که 444 روز جاسوسان آمریکایی را در گروگان خود نگه داشته بودند و باعث سقوط دولت بازرگان شدند. به نظر می رسد بازی روزگار، دوباره بعد از 35 سال ابوطالبی را در برابر آمریکا قرار داده است؛ اما این بار نه در جبهه ی دانشجویان خط امام، که در جبهه ی فکری مهندس بازرگان و دولت موقت!
ابوطالبی که زمانی از دیوار جاسوسخانه آمریکا بالا رفته بود، حالا 344 روز پشت دروازه های آمریکا منتظر صدور روادید خود از جانب کدخدا مانده است و بالاخره نیز او را به آمریکا راه نمی دهند! اما سوال اینجاست که در این آشفته بازار تناقضات که جای مدعی و شاکی را عوض کرده اند، ابوطالبی و دوستانش که زمانی باعث یک دوره ای شدن ریاست جمهوری کارتر شده بودند، آیا این بار یک دوره ای شدن ریاست جمهوری حسن روحانی را خواهند دید؟
روشن است که دیپلماسی امروز دولت حسن روحانی با دولت های غربی هیچ تناسبی با آنچه امام(ره) در سال 1358 تایید کرده بود ندارد و در مقابل، دقیقاٌ ادامه ی همان دیدگاهی است که باعث استعفای دولت موقت بازرگان و دوستانش شد! حسن روحانی از دیدار وزیر خارجه اش با مقامات فرانسه- در حالی که مقامات فرانسه مشغول دفاع از هتک حرمت رسول گرامی اسلام(ص) هستند- حمایت می کند و از این طریق می خواهد اعتباری را که به پاسپورت ابوطالبی برنگشت، به پاسپورت دیگر ایرانیان بازگرداند!
گرچه تجربه نشان داده است که تاریخ تکرار می شود، اما برای قضاوت دربارهی فرجام یک دورهای شدن یا نشدن دوران ریاست جمهوری روحانی، باید هنوز هم صبوری به خرج داد. در واقع، برای اظهار نظر دقیق در مورد سرانجام تقابل تفکرات روحانی و دولت او با مبانی اصلی انقلاب اسلامی، باید به انتظار آینده نشست.
منابع:
۱- رضوی، مسعود، هاشمی و انقلاب، همشهری، ۱۳۷۶، ص۱۵۴
۲- همان، ص۱۵۲
۳- برزین، سعید، زندگی نامه سیاسی بازرگان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۴، ص ۲۶۷
۴- بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، نهضت آزادی، ۱۳۷۳، ص ۱۱
۵- روزنامهٔ اطلاعات، ۳۰ بهمن ۵۷
۶- اسناد لانة جاسوسی، شماره ۱۸، ص ۲۹
۷- اسناد لانه جاسوسی به شماره ۳۴، ص ۶۲
۸- نقل از مهندس بازرگان، روزنامه اطلاعات، ۳/۱۲/۱۳۵۷
۹- مواضع نهضت آزادی در برابر انقلاب اسلامی، ناشر نهضت زنان مسلمان، تهران ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۲۴.
۱۰- روزنامة اطلاعات، ۱۹ خرداد ۱۳۵۸.
۱۱- اسناد لانة جاسوسی، شمارة ۳۴، ص ۱۳۷ـ۱۳۸.
۱۲- صحیفة نور، ج ۲۰، ص ۴۷۹
۱۳- اسناد لانة جاسوسی، شماره ۱۵، ص ۷۷ـ۷۸
۱۴- بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، نشر مؤلف، ۱۳۶۳، ص۹۵
نکته جالب در هر دوعکس، دراز کردن دست توسط نمایندگان ایران است و نماینده آمریکا با کبر و غرور فراوان دست خود را نگه داشته ( به بدن خود نزدیک کرده) تا طرف مقابل در برابر او دست نیاز دراز نماید.
گوش اگر گوش تو
ناله اگر ناله من باشد
آنکه برجائی نرسد
فریاد است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت میکنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللّه و شما...
البته نباید از بازی ها و عملیات روانی انتخاباتی غافل شد با همین شیوه رای آورد
در هردو عکس طرف ایرانی دستش را کاملا دراز کرده اما طرف آمریکایی دستش را از آرنج دراز کرده
بازرگان شخصی است که در زمانه تاریخی خود قابل بررسی است. آما این جماعت که زمانی بارزگان را لیبرال می دانستند و ضد امپریالیست بودند حالا به یاد بازرگان افتاده اند جالب است. سیاست نفاق و هدف وسیله را توجیه می کند را از گفتمان ماکیاولی آموخته اند.