گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، پس از اعتراض باشگاه پرسپوليس به حكم كميته انضباطي مبني بر محروميت هواداران اين تيم از حضور در يك بازي خانگي، سرانجام كميته استيناف فدراسيون فوتبال راي صادر شده كميته انضباطي را تاييد كرد. به اين ترتيب ديدار پرسپوليس و سياهجامگان از هفته 24 ليگ برتر، در ورزشگاه خالي از تماشاگر آزادي برگزار خواهد شد.پس از اتفاقات رخ داده در مسابقه تراكتورسازي و پرسپوليس و منفجر شدن پياپي نارنجكهاي دستساز، كميته انضباطي با توجه به اين بازي و ديدارهاي گذشته سرخپوشان، اين تيم را به برگزاري يك ديدار خانگي بدون حضور تماشاگران محروم كرد. اين در حالي است كه محروميت پرسپوليس در هفته بيست و چهارم اعمال ميشود و كانون هواداران قرمزها در تدارك برنامههايي ويژه به منظور زنده نگه داشتن ياد و خاطره كاپيتان فقيد خود بود و چه بهانهاي بهتر از اين هفته. (چرا كه هادي نوروزي پيراهن شماره 24 را بر تن ميكرده و حالا به 24 ابدي معروف شده است.) بنابراين پيشبينيها حاكي از لغو و يا تعليق اين محروميت بود لكن تصميم كميته انضباطي و استيناف چيز ديگري بود.
پاك كردن صورت مسئله؛ عادت مسئولان ورزش
بارها به ساز و كار و نحوه ورود و اسكان تماشاگران انتقادهاي به جا وارد شده است اما دريغ از گوش شنوا. متاسفانه سالهاست كه به دليل ضعف مديران ورزشي، هيچگاه به حل ريشهاي ناهنجاريهاي انجام شده از سوي تماشاگران پرداخته نشده و سريعا آخرين گزينه را نهايي ميكنند؛ يعني با يك يا چندين جلسه محروم كردن هواداران سعي در تلطيف شرايط داشتهاند در حالي كه اين زخم كهنه هر از چند گاهي دهان وا ميكند و به ضرر تيمها و درنهايت مجموعه ورزش تمام ميشود. اگر سيستم بليط فروشي و مشخص بودن دقيق محل نشستن هر هوادار، فرآيند بازبينيهاي بدني تمام تماشاگران-از جمله ليدرها- و سيستم نظارت بر طرفداران از طريق دوربينهاي متعدد داخل و اطراف ورزشگاه، هر يك به درستي كار كنند شايد چند سال يكبار چنين فجايعي رخ دهد.اگر موارد مذكور توسط مسئولين فعليت پيدا كند و باز هم ناهنجاري از تماشگران صورت پذيرد ميتوان محروم كردن آنان را با عقل توجيه كرد اما با اين سيستم ضعيف و ناكارآمدِ ورزشگاههاي ايران، چنين احكامي در هيچ قاموسي نميگنجد.
تناقض در گفتار و رفتار متوليان فوتبال
عللي همچون گراني بليطها، امكانات نامناسب ورزشگاهها، سطح پايين فني بازيهاي ليگ و دوري استاديومها از مركز شهر و قرار گرفتنشان در خارج از شهرها، سبب افت روز به روز استقبال تماشاگران فوتبال از اين رشته پر هوادار شد؛ به طوريكه تيمهاي پر طرفداري نظير تراكتورسازي، استقلال و پرسپوليس در بازيهاي خانگي با جمعيتي در حدود 10 هزار نفر مواجه شدند. تمامي اين عوامل باعث شد تا مديران ورزش با كمك رسانهها جوي ايجاد كنند تا دوباره شاهد آشتي فوتبال دوستان با ورزشگاهها شويم. در همين راستا رايگان شدن همه و يا بخشي از صندليها و سكوهاي استاديوم توانست پاي مردم را به ورزشگاهها باز كند. (البته بازيهاي قابل قبول تيم ملي، نمايشهاي تماشاگرپسند پرسپوليس و بردهاي استقلال در آشتي ملي با فوتبال بي تاثير نبوده است.)امادر همين بين يك بار پرشورهاي تبريزي و اينبار هواداران ارتش سرخ از حضور در استاديوم منع شدند. تناقض آشكار اينجاست كه اگر ورزش منهاي مردم جذابيتي ندارد پس چرا به جاي اصلاح ساز و كارهاي مربوط به امنيت و حضور تماشاگران در استاديومها، آنان محروم ميشوند؟ آيا اين كارها بازي با احساس مردم نيست؟به عنوان مثال طرفدارن فوتبال در انگلستان به علت خشونتهاي مستمر، سالهاي قبل براي مدتي از حضور در ورزشگاهها محروم شدند اما پس از اصلاح ساز و كارهاي مربوط به امنيت و حضور تماشاگران در استاديومها و فرهنگسازي و خواست واقعي مسئولين، نه تنها مردم به ورزشگاهها بازگشتند بلكه كمترين فاصله ممكن را با بازيكن دارند و ميتوانند به راحتي آنان را در آغوش بگيرند!!!
سرمايههايي كه قدرشان را نميدانيم
در كشورهاي حوزه خليج فارس هميشه معضل "بي ميلي مردم براي آمدن به ورزشگاهها" جزء دغدغههاي مهم مسئولان ورزش آنان بوده است. آنها نه تنها ورزشگاههايي مدرن و مجهز دارند، بلكه وسيلههاي اياب و ذهاب را هم به راحتي در اختيار مردم قرار ميدهند و جالب تر اينكه در پارهاي از اوقات به آنان براي حضورشان پول نيز ميدهند؛ قرعهكشي و اهداي جوايز ديگر كه جاي خود دارد. در حقيقت بسياري از خارجيها آرزوي داشتن هواداران با احساس و پرشور ايراني را دارند. چيزي كه گويا براي خودمان عادي شده است و به چشممان نميآيد.اما در نهايت تاسف، مسئولان ورزش علي رغم اين كه مردم با همه ناملايمات موجود كنار ميآيند و هرطور كه شده خود را به محل برگزاري بازيها ميرسانند، آن طور كه بايد آنان را تكريم نميكنند و مردم را از كردهشان پشيمان ميكنند.شايد اگر خصوصيسازي تيمهاي فوتبال تحقق مييافت، ميتوانستيم در آيندهاي نه چندان دور، شاهد و ناظر چنين خطاهايي از تماشاگران نباشيم؛ چرا كه با خصوصي شدن، باشگاهها ميتوانستند صاحب ورزشگاههايي لوكس و مجهز شوند و با اعمال سيستمهاي صحيح امنيتي، نسل "نارنجك زنها" از استاديومها منقرض شود.
حرف آخر
مادامي كه وزارت ورزش، فدراسيون فوتبال، مسئولان و مديران باشگاهها و سپس خود مردم در پي حل ريشهاي اين معضل نباشند همين آش است و همين كاسه؛ اوضاع بهتر كه نمي شود بدتر هم خواهد شد و ديگر خبري از گرفتن ميزباني تورنمنتهاي مهم نخواهيم بود.