گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو_محمدجواد سمیعی؛ سردرگمی، بهترین واژه ای است که برای وضعیت اکثر دانشجویان تازه فارغ التحصیل شده از دانشگاههای کشور میتوان به کار برد. دانشجویی که همینطور در دانشگاه وارد میشود آن هم بدون آنکه جایگاه آینده اش مشخص باشد. جالب تر آنکه اصلا نیاز های کشور آنطور که باید شناسایی نشده است که حالا بخواهیم خلا موجود را با جذب و پرورش دانشجو پر کنیم.
در همین راستا به سراغ دکتر مهدی گلشنی؛ فیزیک دان و نظریه پرداز و استاد دانشگاه صنعتی شریف رفتیم تا بیشتر به این موضوع بپردازیم.
این رخداد حاصل چند عامل است. اولاً، وقتی رشته ای مُد شد ، دانش آموزان و والدین آنها چشم و گوش بسته از آن تبعیت می کنند و نیازهای کشور مطرح نیست. ثانیاً، عده ای فکر می کنند که با رشتههایی مثل علوم کامپیوتر قابلیت جذبشان در خارج از کشوربیشتر می شود و یا از همین جا می توانند برای شرکتهای خارجی کار کنند.
البته لازم به ذکر است که برای بسیاری از رشتهها مثل رشته کامپیوتر به شرط تخصص و مهارت آموزی در راستای نیازهای فعلی کشور کارهای بسیاری قابل تعریف است و میتواند مقدمات کارآفرینی گسترده ای باشد، ولی مشکل اینست که آموزشها بدلیل معیارهای نادرست در راستای ایجاد مهارت لازم برای ورود به صنعت و بازار کار نیست.
یک اصلاح اساسی در قوانین جذب و پرورش دانشجویان کشورلازم است، و آن مستلزم استفاده از افراد ذیصلاح و متعهد به مصالح کشور در وضع این قوانین و معیارها و پرهیز از بکارگیری عوامل وابسته به غرب یا بی تفاوت به مصالح کشور است.
من آن را از این جهت موفق نمی بینم که انتخاب رشته ها در اکثر افراد بر اساس تبعیت از مُد روز است. باید در رسانهها در بارۀ رشتهها و نیازهای کشور روشنگری کنند. وقتی در دو دهۀ پیش ما در مجارستان بودیم، که تازه از بند شوروی خلاصی یافته بود، از افراد آکادمی علوم مجارستان پرسیدم :چه رشته ای در کشور شما داوطلب زیاد دارد؟ گفتند : حقوق. پرسیدم چرا؟ گفتند برای اینکه ما تازه مستقل شده ایم و نیازمند قوانین مناسب کشور خودمان هستیم. توجه به نیازهای کشور و روشنگری در مورد آنها کمتر در محیط ما صورت گرفته است.
امکان آن وجود دارد ولی این مشروط به استفاده کردن از افکار نخبگان و افراد ذیصلاح است ، که متاسفانه در کشور ما رایج نیست. سیستم فعلی آموزش و پرورش از نظر من مطلوب نیست، چون نیازهای اولیۀ کشور را کمتر در نظر می گیرد. به علاوه آن صرفاً آموزشی است و پرورشی در کار نیست.
نقش وزارت علوم در موارد ذکر شده بسیار ضعیف بوده است. در برنامه ریزی های فعلی کشور نه رفع نیازهای کشور مطرح است و نه قابلیت کشور برای جذب فارغ التحصیلان ، در حالی که این دو مورد بسیار مهم هستند.
نکته ای که در برنامه ریزی فعلی آموزش و پرورش مغفول مانده است اینست که در صورتی که دانش آموز نخواهد تحصیلات خود را بعد از دبیرستان ادامه دهد باید اقلاً مطالب لازم برای زندگی روزمره را یاد گرفته باشد. لازم نیست که همۀ مطالب سطح بالا تر در دبیرستان مطرح شود، بلکه فهم مفاهیم مهم علم ، نظیر ماده، نیرو، و انرژی ، مهم است و همچنین بعضی از ابعاد کاربردی علم ، که در زندگی روز مرَه مطرح هستند . قدرت تحلیل، تفکر و خلاقیت در راستای استعداد افراد، که نه تنها برای ادامه در سطوح بالاتر بسیار مهم است بلکه برای زندگی شخصی و اجتماعی افراد بسیار حائز اهمیت است ،میتواند در سطوح ابتداییِ علم اموزی، تقویت شود.
به نظر من پیوستگی دوسطح آموزش ابتدائی و عالی به راحتی امکان پذیر است، اگر از فکر افراد ذیصلاح استفاده شود.
چرا با وجود تعداد بالای دانشجو در بسیاری از نقاط مورد نیاز کشور با بحران نیروی متخصص مواجه هستیم؟
برای اینکه برنامۀ دانشگاهها عمدتاً در جهت رفع نیاز های کشور و تربیت نیروهای متخصص برای انجام این مهم نیست.
ما به ندرت برنامه هائی برای سنجش نیازهای کشور و تربیت نیروهای متخصص مورد نیاز می بینیم. اتفاقی که شاید نیاز به همکاری تنگاتنگ دانشگاهها، وزارت علوم و سایر دستگاههای مربوطه میباشد.