گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- حامد صارم؛ هنگامی که حضرت سید الشهدا حسین بن علی بن ابیطالب (ع) به شهادت رسید غضب خداوند بر اهل زمین شدت گرفت (1) و در روزی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و به گونه ای آسمان تاریک شد که ستارگان پدیدار شدند تا این که گمان شد که قیامت بر پا شده است (2) و در بیت المقدس سنگی از روی زمین برداشته نشد، مگر آنکه خون تازه از زیر آن پدیدارمی شد. (3) بی شک غضب خداوند بر قاتلان حضرت سید الشهدا خواهد بود و هر کسی که راضی به قتل اباعبد الله (ع) باشد مغضوب پروردگار خواهد بود. همه کسانی که کوچکترین نقشی را در شهادت امام حسین علیه السلام داشتند معذب در عذاب قهر الهی هستند.
در میان قاتلان سید الشهدا؛ معاویه طراح اصلی قتل اباعبد الله علیه السلام بود. معاویه که تاج و تختش ریشه در سقیفه داشت و حکومتش بر پایه غصب حق؛ آل الله بود. او به ناحق خود را خلیفه رسول خدا خوانده بود همه بغض و کینه او متوجه آل رسول الله بود تا جایی که خون بسیاری از صالحان و اولیای خداوند را به ناحق ریخت. او حتی از قتل علی بن ابیطالب و فرزند او، سبط پیامبر، امام حسن مجتبی علیهما السلام کوتاهی نکرد. سرانجام معاویه در آخرین سالهای عمر خویش قتل سید الشهدا را طرح ریزی کرد؛ و فرزند ناخلف او یزید این طرح شوم را پیاده کرد.
آنچه گذشت بررسی سر و راز عزل مروان از حکومت مدینه و نصب ولید بن عتبه به جای مروان برای اجرای طرح به قتل رساندن اباعبد الله الحسین علیه السلام و نیز بررسی وصیت معاویه به یزید و همخوانی حرکتهای ولید بن عتبه با وصیت معاویه بود.
اکنون به بررسی شواهد و دلایل دیگری که طرح معاویه را برای به قتل رساندن امام حسین علیه السلام آشکار و شفاف میکند میپردازیم. یادآوری این نکته ضروری است که معاویه در وصیت به یزید گفت: «مردم عراق او را دعوت می کنند و به عهد خویش پایبند نمی مانند و حسین را مانند پدرش و برادرش به قتل خواهند رساند».
دعوت اهل کوفه از امام حسین در حیات معاویه
وصیت نامه معاویه و نامه اهل کوفه به امام حسین علیه السلام را اگر درکنار هم بنگریم؛ راز جابجایی حاکم مدینه بیشتر از قبل آشکار میشود. نکتهای بسیار حائز اهمیت و حتی عجیب و غریب در دعوت کوفیان از امام حسین علیه السلام وجود دارد: برخلاف آنچه که مشهور است باید گفت که کوفیان در زمان حیات و قدرت معاویه از امام حسین علیه السلام دعوت کردند که به کوفه بیاید.
جالب این جاست که این دعوت نامهها پس از بیعت ایشان با یزید بوده است. ابن کثیر در اینباره مینویسد: «آنگاه که معاویه از مردم برای یزید بیعت گرفت و حسین علیه السلام با او بیعت نکرد، مردم کوفه برای آن حضرت نامه نوشته و او را به قیام دعوت کردند و سید الشهدا علیه السلام به آنان اعتنایی نکرد. سپس عده ای از اهل کوفه خدمت آن حضرت آمدند تا ایشان را حضورا دعوت کنند ولی آن جناب پاسخشان نداد. از این رو به نزد محمد بن حنفیه رفتند تا او واسطه شود و امام حسین علیه السلام را راضی کند تا آن حضرت به همراه آنان به کوفه بروند.
سید الشهدا علیه السلام در جواب برادرش فرمود: «ان القوم انما یریدون ان یاکلو بنا و یستطیلوا بنا و یستنبطوا دماء الناس و دمائنا» (4)این قوم میخواهند به وسیله ما به ریاست برسند و خون ما را خواهند ریخت.»
از این فرمایش حضرت استفاده میشود:
1- این دعوتها در زمان معاویه صورت گرفته است.
2- هدف دعوت کنندگان رسیدن به قدرت، ریاست و ریختن خون سید الشهدا علیه السلام بوده است.
بررسی احوال کسانی که برای حضرت سید الشهدا نامه نوشتند باید در مجالی مستقل مورد بررسی قرار گیرد تا توطئه خبیثانه معاویه آشکارتر و نمایان تر شود، اما در این مختصر به سخنی از امام مظلوم حضرت حسین علیه السلام اشاره میشود. باشد که ما را در رسیدن به واقعیات نهان عاشورا یاری کند. پیوسته حضرتش در میان مسیر کربلا متذکر میشدند: «آنان که برای من نامه نوشته اند، خودشان مرا به قتل خواهند رساند».
حضرتش در سخنی فرمودند: «ما کتب الی من کتب الا مکیده لی و تقربا الی ابن معاویه»؛ (5) نامه ای برای من نوشته نشد مگر از روی حیله و نیرنگ به من و نزدیک شدن به فرزند معاویه (یزید). از آن حضرت سئوال کردند که چرا اهل و عیال خود را همراه میبرید؟ ایشان در جواب فرمودند: «ما اری الخروج بالأهل و الولد»(6) من راهی جز خروج با اهل و فرزندانم در پیش راه خود نمیبینم.
بسیار ساده لوحی خواهد بود اگر کسی گمان کند که حیله و نیرنگ کسانی که به امام حسین نامه نوشتند اتفاقی بوده است و در ابتدا نیت صادقانه داشتند و ناگهان به علت ترس یا طمع در طلا و نقره بر عهد خویش نماندند. بی شک در حالی به حضرت سید الشهدا نامه نوشتند که قلبهایشان مالامال از حب معاویه و یزید بود و این از مظلومیتهای حضرت سید الشهدا است که در چنان شرایطی قرار میگیرد که چاره ای جز حرکت به سمت کربلا ندارد.
هدف اصلی کوفیان کشتن امام حسین علیه السلام بود
امام حسین علیه السلام بارها این جمله را تکرار نموده و میفرمود که «آنان می خواهند مرا به قتل برسانند». چه کسانی؟ اهل کوفه. با بررسی بیشتر اوضاع کوفه و کسانی که برای سید الشهدا نامه نوشتند دسیسه و نیرنگ معاویه در کوفه برای به شهادت رساندن اباعبد الله بیش از پیش واضح خواهد شد. اما تا اینجا واضح گشت که دعوت کنندگان به نیت کشتن و قتل امام حسین علیه السلام او را به کوفه دعوت کردند و این مطلب را امام حسین علیه السلام به خوبی میدانست و معاویه نیز در وصیت خویش به یزید بر این نکته تاکید میکند؛ تا جایی که به یزید سفارش میکند با حسین کاری نداشته باش.
در زمان معاویه که حضرت علی علیه السلام بالای منابر سب و لعن میشده است و هرکس که متهم به محبت داشتن به علی علیه السلام یا شیعه بودن میشد جان و مالش در امان نبود؛ چگونه عده زیادی از امام حسین علیه السلام دعوت به قیام در مقابل بنی امیه میکنند؟ به راستی معاویه علم غیب داشت که به یزید گفت اهل عراق او را خواهند کشت؟
میتوانیم به خوبی خط مکر و دسیسه معاویه را ببینیم همان گونه که ابن عباس به یزید نوشت ایشان با اعمال سیاست خاص امام حسین علیه السلام را مجبور به ترک حجاز کردند و در عراق نیز توطئه شهادت امام حسین علیه السلام را از قبل طراحی کرده بودند. وصیت معاویه به یزید و دعوت کوفیان از اباعبد الله الحسین علیه السلام خود به تنهایی گویای حقایق ناگفته عاشورا است اگر این دو را اضافه کنیم به علت عزل مروان و سخنرانی یزید پس از رسیدنش به قدرت؛ در طراحی معاویه برای قتل امام حسین علیه السلام تردیدی نخواهیم داشت.
یزید علم غیب میداند!
یزید در نخستین خطبه ای که در شام خواند، خبر از جنگی داد که به زودی با اهل عراق رخ خواهد داد و به واسطه عبید الله بن زیاد پیروزی حاصل میشود. آیا یزید علم غیب داشت؟ زمانی که هنوز امام حسین به سمت کوفه حرکت نکرده است و والی کوفه شخصی غیر از ابن زیاد است، یزید چگونه از این جنگ و محل آن و فرمانده آن خبر میدهد جز اینکه طراحی و دسیسه ای از قبل باشد؟
تاکنون راز جابجایی مروان از حاکمیت کوفه واضح شده است. از آنجا که سیاست معاویه بر این بود تا امام حسین علیه السلام در مدینه و مکه به قتل نرسد مروان باید از حاکمیت مدینه عزل میشد، اما این نکته بسیار مهم و حائز اهمیت است که تصمیم قطعی بنی امیه به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام بود و تمام این سیاستها برای این بود که دستگاه حاکمیت از به قتل رساندن حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام کمترین آسیب را ببیند.
بخشنامه یزید
بخشنامه یزید به حاکم مدینه ونحوه تعامل یزید با وی جای شکی باقی نمیگذارد که این جابجایی (عزل مروان ونصب ولید) در راستای واقعه عاشورا میباشد و ولید ماموریت خاصی در مورد امام حسین علیه السلام داشته است. وی در نخستین نامه پس از مرگ معاویه به ولید، والی مدینه این گونه نوشت: «از عموم مردم برای من بیعت بگیر به خصوص از عبد الله بن زبیر و حسین بن علی».
ولید امام حسین علیه السلام را به نزد خود طلبید و برای یزید تقاضای بیعت کرد. حضرت در پاسخ به او فرمودند: مهلتی بده تا قدری فکر کنم. ولید نیز به حضرت گفت: «فانصرف علی اسم الله»(7) برو در پناه خدا، برو به سلامت. امام حسین علیه السلام به سلامت از نزد ولید خارج شدند. ذهبی ضمن پرداختن به این قضیه میافزاید: «لم یشدد علی الحسین»(8) ولید به حضرت سخت نگرفت مروان بی آنکه جایگاه رسمی و سمتی داشته باشد؛ در آن جلسه حضور داشت. وی به ولید میگوید: «من به تو گفتم او را در همین جا بکش! چرا انجام ندادی؟ به خدا سوگند! دیگر دست تو به حسین علیه السلام نمیرسد و نمیتوانی او را دستگیر کنی».
به راستی آیا از برخورد ولید و این سخن مروان، سرّ و راز عزل مروان و نصب ولید را نمیتوان فهمید؟ ولید در پاسخ او گفت: «این چه حرفی است که می زنی؟ کاری کنم که در آن هلاکت دنیوی و اخروی باشد؟! اگر تمام دنیا را به من بدهند تا این که حسین را بکشم قبول نمی کنم. سبحان الله! حسین را بکشم فقط به این جهت که می گوید بیعت نمی کنم. قاتل او در نزد خدا، پرونده اش بی چیز است». ولید ابدا دوست دار سید الشهدا نبوده است و ابدا انسان با تقوا و پرهیزکاری نیست در کفر و فسق او همین کافی است که او والی مدینه از طرف معاویه و یزید بوده است. در حقیقت قیافه زاهدانه او برای اجرای طرح معاویه بوده است و او در حقیقت در حال اجرای نقشه معاویه بوده است.
حاکم مدینه از آینده خبر میدهد
در روایتی که بلاذری آن را نقل کرده است؛ پس از آنکه ولید امام حسین علیه السلام را احضار کرد و به او گفت: «برو به سلامت»، به آن جناب رو کرد و گفت: «لو علمت ما یکون بعدنا لاحببتنا کما ابغضتنا» (9) اگر بدانی که پس از این از دیگران چه خواهی دید، به همین اندازه که کنون از ما بدت میآید، ما را دوست خواهی داشت.
بین رفتار ولید بن عتبه و وصیت معاویه به یزید در رویارویی با امام حسین علیه السلام و ابن زبیر هماهنگی وجود داشته است. بنابراین سفارشهای معاویه و برخوردهای ولید، از روی محبت به امام حسین علیه السلام نبوده؛ بلکه مطابق با نقشه و برنامه بوده است.
دوگانگی برخورد حاکم مدینه
عبدالله بن زبیر شبانه و از بی راهه، مدینه را به سوی مکه ترک کرد. ولید بن عتبه لشکری برای دستگیری او فرستاد؛ در حالی که وقتی خبر حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه رسید، ولید گفت: الحمد الله!
اگر ولید مامور بوده که یا از حضرت بیعت بگیرد و یا ایشان را به قتل برساند، پس معنا ندارد که پس از خروج آن حضرت از مدینه بگوید «الحمد الله» چرا که ماموریت مذکور انجام نشده است و باید سرزنش و مواخذه میشد.
اما هرگز این گونه نشد و در باره سرزنش و مجازات ولید –به جهت این آزادی و اختیاری که به سید الشهداء علیه السلام داده است– هیچ نشانه ای نیافتیم و اگر مواخذه ای باشد، به جهت فرار عبد الله بن زبیر است که دستور داشته او را تکه تکه کند و نتوانسته است. ولید بن عتبه نه تنها مورد سرزنش قرار نگرفت، بلکه در سال 62 امیر الحاج بوده است. علاوه براین، وقتی معاویه (فرزند یزید)، پس از مرگ پدرش حکومت را قبول نکرد و او را مسموم کردند، همین ولید بر بدن او نماز خواند.
بنابراین او مواخذه نشد؛ چرا که دستور را اجرا کرده بود و حتی بعد از مرگ معاویه (فرزند یزید)، اهل شام از او خواستند که خلیفه شود، اما او حاضر نشد این پیش نهاد را بپذیرد. (10)
بنابرآنچه که گذشت ولید بن عتبه از ظالمان و سفاکان بنی امیه بود و مدارا کردن او با امام حسین علیه السلام به جهت خدا ترسی وی نبود، بلکه تنها و تنها او پیاده کننده نقشه معاویه بود. ذهبی مینویسد: «و قد کان الولید اغلظ للحسین، فشتمه حسین و اخذ بعمامته فنزعها. فقال الولید: ان هجنا الا اسدا»؛ این در حالی بود که حسین علیه السلام، ولید را مورد شتم قرار داد و عمامه او را از سرش کشید. ولید گفت: ما تحریک کردیم در حالی که نمیدانستیم شیری را تهییج میکنیم. سپس مروان به ولید گفت: او را به قتل برسان. ولید پاسخ داد: «ان ذاک لدم مصون»؛ (11) این خونی است که دستور دارم از آن محافظت کنم.
نکته مهم در این نقل، نوع برخورد ولید است. با تأمل در رفتار ولید با امام حسین و از طرفی اندیشه درباره سخن مروان روشن میشود که چرا معاویه مروان را برکنار کرد و واضح میشود که این جریانات توسط معاویه طراحی شده بوده است. متاسفانه هرگز مورخین مخالف شیعه این حقایق را به صراحت برملا نمیکنند و در تاریخ نمینویسند.
بنابراین تا اینجا نقش جدی معاویه به عنوان طراح قتل سید الشهدا بیشتر آشکار شد آن چه گذشت بر چند محور استوار بود:
1- عزل مروان از حاکمیت مدینه
2- وصیت معاویه به مدارا کردن با حسین علیه السلام و کشته شدن آن حضرت توسط کوفیان
3- دعوت مردم کوفه از اباعبدالله در زمان خود معاویه
4- حضرت امام حسین علیه السلام در جواب نامهها و برادرش محمد بن حنفیه فرمود: اینها خون مرا خواهند ریخت (12)
5- برخورد مسالمت آمیز ولید، والی مدینه با آن حضرت ...
در ادامه برخورد والی مکه با سید الشهدا، و طرح توطئه معاویه در مکه برای تعقیب امام حسین به سمت کربلا بررسی خواهد شد تا پرده ای دیگر از جنایتها و خباثتهای معاویه برداشته شود
پینوشتها:
*برگرفته از کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا، آیت الله سید علی میلانی
1- الکافی 1 368 باب کراهیة التوقیت ..... ص: 368
2- مجمع الزوائد ج 9 ص 197 هیثمی در ذیل این روایت میگوید: رواه طبرانی و إسناده حسن
3- مجمع الزوائد ج 9 ص 169 هیثمی ضمن تایید این روایت از حیث سند میگوید: تمام سلسله راویان این حدیث راستگو هستند
4- البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 8 ص 174
5- انساب الاشراف ج 3 ص 185
6- الاخبار الطوال ص 244
7- البدایه و النهایه: ج 8 ص 157
8- سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 534
9- انساب الاشراف ج 3 ص 157
10- سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 534
11- سیر اعلام النبلاج 3 ص 295
12- این جمله را سید الشهدا علیه السلام در موارد و مکانهای مختلف و بسیاری فرمودند و از نخستین ساعات حرکت از مدینه، نقشه و برنامه را میدانستند البدایه و النهایه ج 8 ص 161)