گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ محمدتقی فهیم متولد 1335 تربت حیدریه است. وی بابیش از 30 سال حضور مستمر در عرصه مطبوعات کشور، فعالیت هنر خود را آغاز کرده است.
او سالها مسئول صفحه سینمایی روزنامه کیهان، معاون ارزشیابی و سردبیر نشریه روزانه بیستمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوان اصفهان، عضو شورای مرکزی و چندین سال قبل نایب رئیس انجمن منتقدان نویسندگان سینمای ایران بود.
وی هم اکنون در زمینه های پژوهشی مختلفی فعالیت می کند و اخیرا مستندی ملخی را که غول شد، به پایان رسانده است.
او یکی از منتقدان صاحب نظر سینما به شمار می رود. گفتوگوی حاضر درباره وضعیت سنجی سینمای دولتی ایران است که توسط جبهه فکری انقلاب اسلامی انجام شده است. بخشی از این گفت و گو در این خبرگزاری منعکس می شود.
بحث اول ما درباره عملکرد حدود هفت سال و نیم اخیر سینما و توجه به موضوع انقلاب است.
فهیم: البته پدیده سینما را در انقلاب، نمی توان انکار و کتمان کرد انقلاب اولین موضع گیری خود را در برابر سینما، با صحبت های انقلاب حضرت امام (ره) اعلام کرد. هدف انقلاب این نبود که سینما را نخواهد و آن را نداشته باشد انقلاب برای سینما ارزش و تعریفی قائل شد که با تعریف روشنفکرها متفاوت بود.
بعد هم دیدیم که با برگزاری جشنواره دهه فجر تولید پرتعداد فیلم در سال های بعد این نگاه مثبت به سینما را نشان داد. به نظر من، این نظام بیشتر از نظام گذشته به ارزش و مزیت جایگاه سینما واقف بود و در عمل هم آن را اثبات کرد، چرا که ما نمی توانستیم دنیا را نبینیم که برای سینما چه قدر ارزش قائل است. اگر در قرن 18 و 19 دیدیم هنرهای دیگری اهمیت داشتند، در قرن بیستم سینما سلسله جنبان همه هنرها و تاثیرگذار بر جامعه بود به هر حال ارزش های هر جامعه با تصویر سازی در سینما باز تولید می شود.
انقلاب از سینما و سینما گران انتظار داشت که سینمای متناسب باحرف تازه انقلاب اسلامی را مطرح کنند، ولی این موضوع اتفاق نیفتاد. به دلیل اینکه نظام در بخش سینما نیروهای انقلابی متعقد و باورمند به اندیشه های انقلاب را کم داشت و به هر صورت مجبور بود مدارا کند. به همین سبب ساختمان سینما در پیوند با ساختارهای از قبل طراحی شده سینما اروپای شرقی شکل گرفت. یعنی فونداسیون آن براساس آن چیزی شکل گرفت که در اروپای شرقی تجربه اروپای شرقی تجربه شده بود.
این تفکر از دهه 60 آغاز می شود؟
فهیم: بله، درست است از دهه 60 و به خصوص توسط تیمی از تکنو کرات هایی که بنیاد فارابی را تشکیل دادند اگر چه بعضی از آن ها نیز از بچه های مذهبی بودند، ولی به هر صورت الگوی سینمایی آنها سینمای اروپای شرقی بود این الگو هم در ساختار یعنی فرم و هم به لحاظ گرایش های سیاسی بود. من درباره محتوا و گرایش های دینی بحث نمی کنم اگرچه محتوای دینی هم داشت اما از جهت فرم و ساختار و حتی لحن از سینمای اروپای شرقی الگو نگرفته بود به نظر من یکی از نکاتی که در بررسی سینمای انقلاب باید به آن توجه میشد سینمای با لحن دینی و لحن انقلابی بود که متاسفانه دوستان نتوانسته اند چنین چیزی را پیاده کنند.
بنابراین سینمای شکل گرفته جدید که قبلا تجربه شده بود و حتی شکست خورده بود در برابر سینمای هالیوود و سینمای غالب و اول جهان غرب قرار گرفت ولی در اینجا همان سینما دوباره شکل گرفت و توجه به همان مردمی که قبلا سینما نمی رفتند و 90 درصد جمعیت مردم ایران را تشکیل می دادند وجود نداشت و توجه بیشتر به جمعیت متوسط رو به بالا بود.
با روی کار آمدن دوره اصلاحات سینمایی شکل گرفت که اساسا متناقض و متضاد با همان سینمای قبل بود با آمدن دولت اصلاحات وارد فازی از تولید محصولات سینمایی شدیم که سینمای متکی به فرم اروپای شرقی را اساسا نقض می کرد. این سینما بیشتر به سمت ساختاری ازسینمای هالیوودی تحت عنوان سینمای تی نیجری دختر و پسری، حرکت کرد البته این مدل در سال اول نتیجه داد ولی دیدیم که از سال دوم به بعد با ریزش مخاطب مواجه شد و مخاطبان ایرانی و تماشاگران و خانواده ها ثابت کردند که این گونه از سینما رانمی پسندند و دوست ندارند آنها در واقع سینمای دهه 60 را بیشتر می پسندیدند چرا که در آن بحثی از عدالت مطرح بود و گرایش های خودش را طوری نشان می داد که به شعار انقلاب نزدیک تر بود.
اما سینمای دوره اصلاحات راهی را رفت که خود مردم به آن پشت کردند این مسئله از جهت آماری هم اثبات شده است. برای نمونه در اوایل دهه 70 سینما ما بیشتر از 60 میلیون مخاطب داشت اما همین مخاطب در سال 80 به حدود 12 میلیون می رسد این ریزش البته از قبل دوره اصلاحات به دلیل کمبود اندیشه و تغییرات غیر ماهوی در سینما شروع شده بود در دوره اصلاحات به جز سال اول که بعضی از فیلم ها به صورت اپیدمی تولید شد و مخاطبان مابه سینما آمدند از سال دوم به بعد ریزش آشکاری داشت.
در این دوره سینما اساسا ور شکسته شد: آن سینمایی که انقلاب آن را راه انداخته بود و مردم به آن اعتماد کرده بودند در دهه 80 به آفت سینمای دهه 50 مبتلا شده بود در سال 57 سینمای ایران و فیلم فارسی ور شکست، به گونه ای که در برابر سینمای وارداتی با تمام رویکرد اروتیک خودش با استقبال چندانی مواجه نمی شد و همه به وارد کردن فیلم و نمایش دادن آن روی آوردند. در سال 80 ناگهان سینما با کمبود تماشاگر شدیدی مواجه شد چرا که دیگر کسی به سینما نمی رفت.
با آمدن دولت نهم وایجاد تغییرات سیاسی در سال 84 همه منتظر یک اتفاق و رویکرد جدید در سینما بودند از همه نظر به ویژه از جهت محتوا، آقای احمدی نژاد با شعارهای عدالت محورانه و با رویکرد مردمی و برای جاری کردن عدالت در بدنه جامعه آمده بود و مردم در همه جهات و در بحث فرهنگ و به خصوص سینما منتظر بودند که اتفاق جدیدی بیفتد.
به عبارت دیگر مطالبه مردم صرفا سیاسی نبود و بخشی از این مطالبات تغییر در وضعیت فرهنگی جامعه بوده است؟
فهیم: بله خیلی ها انتظار داشتند که چنین اتفاقی بیفتد و جریانی مثل انقلاب 57 را توقع داشتند قرار بود فونداسیون زیر و رو شود و دیوار کجی که که بر سینمای اروپای شرقی در دهه 60 بنا شده بود و به ورشکستگی سینما منتهی شد ریخته شود مردم، سینماگران و به خصوص ما منتقدان طرفدار ایجاد وضعیت جدید در سینما بودیم.
در این وضعیت که گفتید آیا مردم طرفدار ایجاد سینمای مردمی قصه گو بودند؟
فهیم: منظور سینمایی بود که مردم خودشان بتوانند آن را ببینند خواه سینمای داستان گوی کلاسیک باشد خواه سینمای هنری من زیاد درباره فرم آن بحث نمی کنم البته مردم سینمای داستانی و داستان گو رابیشتر دوست دارند به طور کلی مردم دوستدار سینمایی هستند که خودشان را در آن ببینند.
منظور از خودشان کیست؟
فهیم: همان چیزی است که سالها در تمام مراسم های بومی و محلی و آداب و سنن خودشان رعایت می کردند مثلا چرا تغذیه هایی که در شهرستانی کوچک برگزار می شود این همه با استقبال مواجه می شوند به گونه ای که زیر باران هم آن را تماشا می کنند و حتی کمک مالی هم می کنند ولی همان آدم ها درهمان شهر به سینما نمی روند؟
به عبارت دیگر سینمای شهر خلوت است. مثلا تربت حیدریه یک سینما بیشتر نداشت دهه عاشورا مردم از صبح در تعزیه های بزرگ و عظیمی که لشکر، نیرو، تجهیزات بسیاری دارد نوبت می گرفتند می نشستند و جا می گرفتند تا ظهر، حتی ناهار را هم با خودشان می آوردند زیرباران هم می رفتند و کمک مالی هم می کردند در همان شهر یک سینما بود که همیشه خلوت بود و کسی از آن استقبال نمی کرد. چرا؟ چون به نظر من در آن تعزیه مردم هم گریه می کردند هم می خندیدند هم در واقع به دغدغه های احساسی روحی و اندیشه ایشان پاسخ داده می شد. در مقابل، در آن سینما شور و هیجانی نبود، نه می خندیدند و نه گریه می کردند. بنابراین مردم انتظار داشتند سینمایی داشته باشند مثل تمام سینماهای کشورهای دیگر، مثل سینمای هند یامثلا آمریکا.
سینمای آمریکا به گونه ای است که اگر در تلویزیون فیلمی نشان داده شود پسر من با یک سکانس می گوید این محصول سینمای آمریکاست. یعنی کاملا به لحاظ فرم و ساختار و ارزش ها تاکید بر ارزش های آمریکایی و هیجان و قصه سرایی در فیلم وجود دارد. ما با دیدن یک صحنه می گوییم این فیلم آمریکایی است.
ماچنین سینمایی می خواهیم. یک سینمای ایرانی، سینمایی که مردم دوستش داشته باشند و آن را بپسندد. طبیعی است که همه چیز چنین سینمایی باید از مردم وام بگیرد؛ در پوشش، گویش، دغدغه ها و آداب و رسوم، این سینما مربوط به چنین جامعه ای است اتفاقا ما بارها تاکید کردیم که این چنین سینمایی جهانی می شود چون مردم به هر صورت دوست دارند یک فیلم بومی با لحن بومی ببینند با یک موضوع جهانی و انسانی فراگیر. البته مبحث جهانی آن بماند.
در هر حال، آن انتظاری که داشتند این بود که با آمدن دولت نهم باتوجه به ریزش چند ساله سینما و ریزش آشکار مخاطبان سینما اگر در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد و اجتماعی اتفاقاتی بیفتد در سینما هم این اتفاق بیفتد.
مثلا به محض به وجود آمدن تحولی در سیاست خارجی آمریکا بلافاصله این تحول در سینمای آنجا باز نمود پیدا می کند یکی از عمده تحولات سیاسی در دولت نهم توجه بین المللی و برجسته شدن مسائل اتمی ایران بود دیپلماسی دولت نهم یک دیپلماسی فعال در عرصه بین الملل بود این دیپلماسی را بیش از آنکه آقای احمدی نژاد در تریبون ها و جاهای مثل اجلاس سازمان ملل پیش ببرد می یابد در سینما نهادینه می کرد همین کاری که الان آمریکا و چین و کشورهای دیگری مثل ژاپن انجام می دهند.
چرا آمریکا قبل از آنکه به عراق لشکرکشی کند ده فیلم با موضوع عراق روانه سینمای جهانی می کند؟ ذهنیت سازی می کند.
آقای احمدی نژاد در سیاست خارجی واقعا فعال بود و به شدت دنیا را تحت تاثیر قرار داد به سازمان ملل رفت و مباحثی همچون هولوکاست رامطرح کرد. اما سینما نه تنها نتوانست هیچ یک از اینها رابه تصویر بکشد و به درام تبدیل کند بلکه به شدت منفعل شد و در موضوعات بسیار کوچک محقر باقی ماند این انتظار در عرصه های دیگر بسیار فعال و پیشرو برآورده می شد اما در سینما این اتفاق محقق نشد.
چرا این اتفاق نیفتاد؟ آقای احمدی نژاد آدمی را به وزارت ارشاد آورد همان صفار هرندی که همه پیشاپیش می گفتند که از پس این کار بر می آید یعنی بر اساس همان شعارهایی که داده می شد با آمدن آقای احمدی نژاد، انتخاب شد با آمدن صفار هرندی با آن پشتوانه سیاسی، قلمی، روزنامه نگاری و حتی مبارزات خانوادگی و خیلی از عرصه های دیگر یک نخبه سیاسی جمهوری اسلامی آمد که از همه نظر به نظام جمهوری اسلامی متعلق بود با انتخاب صفار هرندی انتظارات خیلی سهل الوصول تر شد. ما فکر می کردیم به سینمایی می رسیم که مدت انتظارش را می کشیدیم و شعارش رامی دادیم چون احمدی نژاد همانی بود که به او رای داده بودیم و کسی را به وزارت ارشاد آورده بود این قدرت و اقتدار و ظرفیت فکری و عاطفی را داشت و از پس این کار بر می آید.
به نظر شما این سینمای اجتماعی در دوره آقای صفار هرندی موفق نبود؟ البته در عرصه فرهنگ نمی شود چهار سال به گروهی فرصت داد و از آن خروجی خواست. مثلا در این سینما بدون آنکه اجباری در کار باشد برای فیلم ساز مسیر سازی و بلوک سازی شد؛ به این معنا که به مسیر بهتری هدایت شدند به نظر شما این اتفاق نیفتاد؟
فهیم: به نظر من این طور نبود. چرا ؟ چون آقای صفار هرندی از این نظر گزینه درستی بود. او اساساً آدمی است که می تواند با همه آدم ها کار کند در سینما نباید آدم ها و فیلم نامه نویس ها و فیلم سازها حذف شوند قرار بود آدمی بیاید که بتواند این سینما را مدیریت کند با توجه به تجربه صفار هرندی در روزنامه «کیهان» و جاهای دیگر و آن چیزی که در عمل نشان داد، آدمی بود که می توانست با همه آدم ها کار کند و می توانست حتی از مخالفان خودش موافق و همراه بسازد و آن ها را مدیریت کند. در خود روزنامه «کیهان» بعضا با آدم هایی کار می کرد که دگراندیش بودند اما با مدیریت آنها در چارچوب و استراتژی روزنامه «کیهان»، آنها پیش می آمدند و همراهی می کردند لذا آقای صفار هرندی بهترین آدمی بود که بدون حذف این آدم های سینما می توانست با همگرایی تعامل و به کار گرفتن این ها سینما را مدیریت کند.
تا اینجای قضیه اتفاق خوبی بود اما اینکه در عمل چه قدر محقق شد به نظرم آن انتظارات برآورده نشد. انتخاب آقای هرندی برای پست های کلیدی مهم بود او باید برای پست های کلیدی خودش مدیرانی انتخاب می کرد که از پس این کار بربیایند.
با توجه به اینکه همیشه در مدیریت ها به کارگیری آدم هایی که فقط فیلسوف یا نظریه پرداز هستند نتیجه نمی دهد. دو بخش مهم مدیریتی معاونت سینمایی به آقای جعفری جلوه داده شد و بنیاد فارابی که به آقای شاه حسینی داده شد: دو نظریه پرداز توانمند فیلسوف. اینها از نظر داشته های ذهنی و توامندی نظری کاملا آدم های برجسته و شاخصی بودند.
با اتکای به این توامندی ها این دو را در دو جایی گذاشت که بتوانند سینما را مدیریت کنند. از آنجا که صرفا داشته های ذهنی و توامندی نظری کافی نیست و در کنار آن، باید مدیریت اجرایی باشد متاسفانه این دو مسئله در کنار هم جمع نشد در دوره آقای هرندی به نظر من، نسبت به قبل، تغییراتی اتفاق افتاد که با دوره اصلاحات فرق داشت. فیلم هایی تولید شد از فیلم سازانی که دیگران آنها را دگراندیش و روشن فکر می شناختند که آن فیلم ها مدیریت شده بود. مثلا تهمینه میلانی و بهرام بیضایی فیلم هایی ساختند که با آن مبانی مورد انتظار نزدیک بود اما این اتفاق نیفتاد که اساسا فوندانسیون ساختمان سینما تغییر پیدا کند البته احتیاج به زمان بیشتری بود یعنی اگر آقای صفار هرندی هشت سال می ماند قطعا این اتفاق می افتاد.
قطعا مدیریت های فرهنگی درطول زمان نتیجه می دهد. آقای بهشتی که خیلی ها او را موفق می دانند به این دلیل بود که ده سال مدیریت کرد. این ها دو دوره جشنواره فجر را مدیریت کردند.
اما من فکر می کنم که در بخش گزینش مدیریت آقای هرندی بهتر می توانست عمل کند و تنها متکی به تغییر و آوردن آقای جعفری جلوه و آقای شاه حسینی نباشد معروف است که اصلاح طلب ها اتوبوسی نیرو آوردند و همه را عوض کردند؛ ام آقای صفار هرندی با اقتدار و با ذهنیتی که می شود با همه نیروها کار کرد، کادر اداری خودش را تغییر نداد و به تغییر دو نیروی کلیدی بسنده کرد.
بنابراین کل نیروهایی که ماندند، همان نیروهایی بودند که از قبل بودند چون هرندی خودش از پس کار بر می آمد و جاهایی که مستقیما مدیریت می کرد می توانست از نیروهای دگراندیش هم استفاده کند اما دراینجا خودش مستقیم درگیر نبودو با واسطه درگیر بود معاونت سینمایی آقای جعفری جلوه و در فارابی مهم ترین بازوی تولید فیلم سینمایی در ایران آقای مجید شاه حسینی بود. لذا در اینجا دیگر آقای صفار هرندی مستقیم با سینما گرها ارتباط نداشت که بتواند خودش مستقیم مدیریت کند چون مدیریت با واسطه بود نتوانست آن چنان که باید کل سینمای ایران را مدیریت کند به نفع آن اتفاقی که ما انتظار داشتیم ولی من همچنان معتقدم که بهترین تغییری که ممکن بود اتفاق افتاد.
وقتی صحبت ازانقلاب می کنیم صحبت از سینمای می کنیم که هم با انقلاب فاصله دارد و هم در دوره اصلاحات ورشکسته شده است حالا که قرار است تغییری داده بشود تغییر در حد تغییر اصلاح طلبانه نمی شود باید تغییرات اساسی هم در کادر اداری انجام می شد و هم در نوع جو فیلم سازها سپردن پروژه ها به فیلم سازان متنوع را جذب کنیم دیگر نتیجه نمی داد لذا به نظرم توفیق آقای هرندی در حوزه مدیریت شخصی خودش بسیار موفقیت آمیز بودو در زیر مجموعه خودش به سبب نبود تغییرات اساسی در کادر اداری نسبی عمل کرد و نتوانست آن چنان که باید موفق شود.
نگرانی دیگری که در دوره آقای هرندی ایجاد شد و الان هم دامن دولت دهم راگرفته است، این بود که زنجیره مدیریت در حاشیه دولت ایجاد شد نمونه اش آقای شمقدری در حوزه ریاست جمهوری بود با انتصاب آقای شمقدری به سمت مشاور هنری رئیس جمهور و دادن اختیارات بیش از حد یک مشاور به آقای شمقدری عملا یک کانون مدیریتی مجزایی در کنار وزارت ارشاد در نهاد ریاست جمهوری ایجاد شد که این کانون یا جزیره به عاملی برای حرکت های موازی با معاونت آقای جعفری جلوه تبدیل شد.
به حدی که به ایشان لطمه زد؟
فهیم: بله متاسفانه امروز هم بدعتی گذاشته شده که در دولت دهم مدیریت به شکل چند جزیره دامن خودشان راگرفت.
مثل مورد شهرداری و حوزه؟ مثل هست که می گوید هر کس باد بکارد طوفان درو می کند.
آری بدعتی گذاشته شد در ریاست جمهوری که امروز در زیر مجموعه آقای شمقدری این بدعت دامن خودش را در حوزه های مختلف گرفته است حوزه هنری جزیره دیگری شده است خانه سینما هم همین طور جمع کردن اینها آفتی شده که این مدیریت از جمع کردن آنها ناتوان شده است در حالی که جعفری جلوه تا حدودی موفق شد جعفری جلوه به رغم برخی مسائل موجود باتعاملی که ایجاد کرد توانست خانه سینما را مدیریت کند اگرچه گفته می شود از جهت قانونی برخی اشکالات وجود داشت این خط و خطوط متمایز و مستقلی که از کانون های سیاسی بالاتر ایجاد می شد بالطبع تاثیر خود را در مدیریت می گذاشت تشکیل گروه مدیریتی جزیره ای در ریاست جمهوری خودش آفتی شد که به نوعی برای حرکت تیم آقای جعفری جلوه بازدارنده بود.
اما در دولت دهم چه اتفاقی افتاد؟
فهیم: در دولت دهم تیمی به وزارت ارشاد آمد که همه سینمایی بودند مدیریت اندیشه محور صفار هرندی به تیم سینما محور تبدیل شد در دوره قبل هر چه قدر بحث پراتیک دچار خلل بود در این دوره بحث اندیشه دچار خلل شد در آنجا شاه حسینی و جعفری جلوه اندیشه پرداز بودند ولی در اجرا دچار مشکلاتی بودند، ولی در تیم بعدی، در بخش اجرا سینمایی بودند و سینما را می شناختند اما در بخش اندیشه متاسفانه برنامه ریزی منسجم و سیاست گذاری تدوین شده و برنامه قبلی نداشتند.
برای همین آقای شمقدری به فیلم های مسئله دار گذشته مجوز نمایش داد این کار اگرچه در امتداد حرکت تعامل با سینماگران توسط آقای جعفری جلوه بود آقای شمقدری به نوعی می خواست که اتفاقی را که در دوره آقای جعفری جلوه نیفتاده بود اینجا و با این راهکار عملی کند به این معنا که با آزاد کردن یک سری فیلم ها فضای سینما یا نیروهای کنار رفته به دلیل فیلم های مسئله دار را آزاد گذاشت اما از آنجا که این کار کارشناسی شده و از پیش تعیین شده نبود نتیجه نداد.
ایشان می خواست سینما گران را جذب کند یا روی محصولات نظر داشت آیا در فضای سمی 88 بیشتر می خواست آدم جذب کند؟
من معتقدم بیشتر به دنبال جذب آدم بودند نه مدیریت محتوا مدیریت محتوا چیزی بود که جعفری جلوه و صفار هرندی داشتند آنها اگر زمان بیشتری داشتند موفق می شدند الان بیشتر از یک سال است که آقای شمقدری به این نتیجه رسیده است که باید برای سینماگرها مدیریت محتوایی داشته باشد.
ایشان در ابتدا می خواست سینماگران را مدیریت کند؟ ایشان در واقع با ایجاد فضایی دموکراتیک و آزاد تعدادی فیلم را آزاد کرد.
ایشان دویست فیلم را آزاد کرد بدون اینکه در نظر بگیرید که ما با کدام بستر و زیرساخت آنها راتولید کنیم در واقع باید 170 عدد از آنها در سالن ها بمانند لذا می بینید که در ابتدا شعار می دادند که می خواهیم سالانه 200 فیلم تولید کنیم ولی یک سال بعد همین تیم از این شعار عدول کرد و به 100 فیلم در یک سال بسنده کرد و در نهایت به پنجاه شصت فیلم در سال برگشتند.
بحث اصلی در دوره آقای شمقدری این بود که در صرف بودجهها نوعی تعادل ایجاد شود . به این معنا که اگر آقای هرندی میخواست عدالت رادر تقسیم بودجهها اجرا کند و بخش زیادی از این بودجهها را روانه شهرستان کردند و در تقسیم بودجه گامهای مهمی برداشتند. یکی از مسائلی که آقای هرندی بر آن تاکید میکرد این بود که بیشتر بودجه در شهرستانها صرف شود در بحث تئاتر خیلی از بودجهها رابه این شکل صرف کردند البته این کار بعدها به ضررشان تمام شد تهرانیها علم مخالفت برداشتند و همان موجی ایجاد شد که بعدها خیلیها سوار آن شدند تا علیه تیم آقای صفار جبهه بگیرند.
سیاست تمرکز زدایی کلان وقت در حوزه فرهنگ و وزارت ارشاد برای پویا کردن شهرستانها بود؟
فهیم: بله به نسبت دوره اصلاحات بخش بیشتری از بودجه روانه شهرستانها شد در دولت دهم با شعار گسترش سینمای ملی احمدی نژاد به دلیل ارتباط نزدیکتر با آقای شمقدری و توانایی بیشتر شمقدری در جذب بودجه، بودجه سینما را دو برابر کردو گفت قرار است سینما را گسترش بدهیم . اما این گسترش سینما در درجه اول شعار تولید 200 فیلم در سال بود؛ بدون توجه به زمینهای در قبلا مطرح شد مسئله بعدی این بود: کدام سینمای ملی؟ اساسا تعریف سینمای ملی معلوم نبود. سینمای ملی چه نوع سینمایی است؟ جعفری جلوه وقتی میگفت سینمای ملی مبانی تدوین شده هم داشت حتی همایش و کنفرانس گذاشت در موزه هنرهای معاصر و چند روز این مباحث را گذاشتند و نظریه پردازها درباره آنها مسائلی مطرح کردند.
اما در دوره بعد باشعار سینمای ملی و بودجه زیاد حداقل فاکتورهای سینمای ملی برای ما روشن نبود لذا اغتشاشی در بحث محتوایی تولیدات سینمایی به وجود آمد تا حدی که در سال گذشته، حجم عظیمی از تولیدات سینمایی باموضوع خیانت و محتوای اروتیک و مسائل ضدخانوادگی روانه سینما و جشنواره فجر شد دلیل آن به نظر من این بود که یک استراتژی تدوین شده در بخش اندیشه وجود نداشت.
من یادم هست که آقای شمقدری دو سال قبل سفری به فرانسه رفتند آنجا یکی از خبرنگاران از وی می پرسد که شما چه سینمایی می خواهید که با سینمای آمریکا متفاوت باشد این، سوال اساسی ما هم است جمهوری اسلامی ایران و گفتمان انقلاب اسلامی چگونه سینمایی می خواهد که متفاوت با سینمای آمریکا باشد و در دنیا حرف خودش را بزند این مسئله روشن نبود در دولت نهم این نکته تا حدودی روشن بود و تبیین هم شده بود بحث ها هم خیلی رونق پیدا کرد و حتی کتابی در این زمینه چاپ شد اما در دوره دوم از نظریه پردازی این مسائل روشن نبود.
هرگاه وزیر در تلویزیون حاضر می شود از عملکرد خویش همچنان دفاع می کند و از فیلم هایی یاد می کندکه در دولت نهم ساخته شده اند. مدعی هستند که فیلم قرآنی «ملک سلیمان» را داشتند که البته در دولت نهم بنای آن گذاشته شد فیلم تاریخی ایرانی داشتند که به عظمت و شکوه کشتیرانی و ریشه ایرانی کشتیرانی در ایران می پرداخت و به «راه آبی ابریشم» اشاره می کنند. در بحث مقاومت به فیلم «33 روز» اشاره می کنند. اما در زمینه بسترسازی اجتماعی در حوزه خانواده به هیچ فیلمی نمی توانند اشاره کنند؟
این بخش موثرترین بخش است ما برای برطرف کردن آسیب های اجتماعی باید دست به دامن سینما بشویم که تا حالا نشده ایم اغلب فیلم ساز خودش بدون برنامه رفته و کاملا عکس عمل کرده است. در این باره باید بگویم که چه در دولت نهم و چه در دولت دهم، در مقایسه با دوره اصلاحات اتفاقات خوبی افتاده است از حق نگذریم لذا باید به اتفاقات خوب هم اشاره کنیم یکی از این اتفاقات دوره آقای شمقدری تشکیل سازمان سینمایی بود چرا من مدافع تشکیل سازمان سینمایی بودم؟ زیرا این سازمان را همان چیزی می دانستم که برای به هم ریختن و بنای سینمای نوین لازم است فکر می کردم وجود شورای عالی سینما و نقش رئیس جمهوری در تصمیمات آن، باعث خواهد شد آن اتفاق انقلابی مورد انتظار ما در آن بیفتد. به نظر من باید از این اتفاق حمایت کرد.
اما ما می خواستیم در حوزه تولید این اتفاقات بیفتد در هالیوود آن چنان که به بخش فیلم نامه و بخش پژوهش ها اهمیت می دهند، به بخش دیگر اهمیت نمی دهند. اساسا و در ابتدا به این مهم می پردازند و هزینه زیادی برای آن می پردازند.
ما باید در بخش تولید، اساسا به سمت تقویت بنیه فیلم نامه نویسی کشور و بحث پژوهش، برویم، چرا؟ چون نظر من این بود که اگر در بحث فیلم نامه و پژوهش سرمایه گذاری خوبی کنیم، در بحث آسیب های اجتماعی و در بحث خانواده به تولیدات بهتری می رسیم چون کار اصلی در بخش فیلم نامه و پژوهش شده است ببینید! در تمام سال های تولید سینمای بعد از انقلاب، 98 درصد بودجه ها صرف تولید شده است.
ولی پژوهش سهمی ندارد.
از این هزینه ها یک یا دو درصد صرف فیلم نامه و پژوهش و... به ویژه پژوهش شده است اصل ضربه ای که می خوریم از همین جاست، چون اساسا سینمای ایران یک سینمای مقلد و یک سینمای کپی شده متاثر و وام دار همان سینمای قدیم است. برای تغییر آن باید اندیشه را در این سینما جاری کنیم آن اندیشه از کجا باید بیاید؟ پاسخ به این سوال معلوم است این اندیشه از بخش پژوهش و فیلم نامه باید بیاید؛ اینجاست که ما به سیمای بهتری می رسیم. اگر ما در بخش پژوهش سرمایه گذاری کنیم می توانیم نتایج را درست به دست بیاوریم کمک کنیم به پیشرفت انقلاب اسلامی و ابعاد تازه آن از طریق پژوهش می توانیم به همه اینها برسیم. ارزش های وارداتی و تهاجم های فرهنگی همین طور شناسایی می شود و می توان برای آنها برنامه ریزی کرد.
الگوهای لیبرال؟
به نظر من الگوهای لیبرال و جریان شبه روشن فکری نوعی همگرایی عقب مانده است نه نوعی لیبرالیست پیشرو . لیبرالیسمی است که اصلا دغدغه ملی ندارد حتی به ایرانی بودن خودش هم خیلی دل خوش نمی کند لیبرالی که ما در سینما و در فیلم هایی که داریم دیده ایم رسما ایران را تحقیر می کند! از یک موضع به شدت عقب مانده، به مردم حمله می کند! خب این سینما ناشی از چیست؟ ناشی از این است که ما در بخش پژوهش نتوانستیم هیچ کمکی بکنیم یعنی ما منبعی تولید نکردیم که حالا به فیلم سازان در زمان های مختلف ارائه کنیم فیلم های خانوادگی مان نیز همین می شود یعنی فیلم های خانوادگی همه فیلم هایی می شود که سازنده براساس شناخت خودش از محیط کوچک خانواده خودش می سازد.
اصلا اگر بخواهیم تعریف بهتری از این طبقه ارائه بکنیم طبقه متوسطی نیست شبه بورژوایی هستند که مناسبات بورژوایی هم ندارند.
آیا طبقه متوسط آسیب های زیادی دارد و خطرناک است و باید این ها شناسایی و گوشزد بشود؟ اما این طبقه متوسط همان هایی هستند که برای مبانی این جامعه برای دغدغه های مردم برای باورهای خودش دیانت خودش بیشترین هزینه ها را می دهد بیشتر مراسم ایام عاشورا را طبقه متوسط برگزار می کند. خیلی از این کارها را همین طبقه انجام می دهد. فیلم سازان را وقتی در طبقه متوسط نمی بینند ناشی از کجا است؟ ناشی از این است که اساسا پژوهش در سینما نیست تحقیقی درونش نیست و ارتباطی با بدنه جامعه ندارد لازم است که درباره این طبقه مطالعه و پژوهش داشته باشد.
الان در بحث خانواده احساس خطر می کنیم آمریکا هم این خطر را احساس می کند پس فیلم های بسیاری در باب نهاد خانواده می سازد چون می داند که کانون های خانوادگی اش دارد از هم می پاشد اما در نقشه برای کشور ما می داند که حمله به کانون های خانوادگی روند تسلطش را پیش می برد یا جلو می اندازد ما در اینجا باید چه کنیم ؟ متقابلا ما باید حمله کنیم اما می آییم فیلم هایی می سازیم که در جهت فروپاشی خانواده است!
این یعنی اینکه عملکرد و کارکردی علیه انقلاب داریم انقلاب از این طرف آسیب می بیند از طرف همین جریاناتی که به طرف خانواده ها نشانه رفته اند حالا اگر قرار باشد انقلاب را تقویت کنیم چه باید بکنیم ؟ آیا ما فیلم هایی بسازیم که کمک کند به این فروپاشی؟ یا باید در جهت تحکیم خانواده فیلم بسازیم ؟ همه اینها نشان می دهد که در بخش مدیریت محتوا کاری وجود ندارد.
وقتی صحبت سیاست های کلی دولت پیش می آید همان طور که اشاره کردید در آمریکا براساس همان سیاست های کلی سیاستمداران که معمولا در اتاق های فکر گفته می شود فیلم می سازند. یکی از اتفاق ها این است که در دولت دهم علیه سیاست های دولت فیلم می سازند مثلا فیلمی مثل «گیرنده» سفرهای استانی را حقیر می کند یا فیلمی مثل «تلفن همراه رئیس جمهور» ساخته می شود که اساسا سیاست کلان دولت در برابر توده ها را تحقیر می کند چرا این اتفاق می افتد؟ ما باید در عرصه سیاسی فیلم هایی بسازیم موازی با سیاست های کلان دولت مثل توجه به تمرکززدایی و گریز از پایتخت نشینی و گریز از شهرنشینی و اهمیت دادن به روستاها مگر دولت سفرهای استانی را باب نکرد؟ حالا بخش اول را می گویم تا سفرهای استانی را هم بگویم.
بله ببینید! ما بیشتر به آمریکا اشاره می کنیم چون به هر صورت سینمای غالب دنیاست و تجربه های بسیاری دارد و طبعا آدم عاقل کسی است که از تجربه دیگران استفاده کند. راهی را که دیگران رفته اند ما دوباره نخواهیم برویم همه اینها دقت تلف کردن است آمریکا و کارشناسان سیا مسئولان ده استودیو را فرا می خوانند و می گویند که ما در سال آینده در آمریکای لاتین با یک خطر مثل نفوذ جمهوری اسلامی روبه رو هستیم؛ لذا به کمک شما نیاز داریم مسئولان استودیوها هم می روند ده فیلم با موضوع آمریکای لاتین را در دستور تولید می گذارند.
تا حالا در هیچ دولتی ندیده ام که دولت پول بدهد تا علیه خودش فیلم بسازند!
فهیم: خب ببینید! آنها آن کار را می کنند ما اینجا می آییم در بحث سیاست های خارجی، بین الملل و دیگر موضوعات فعال ظاهر می شویم اما سینمای ما هیچ کمکی به موضوعات نمی کند و در واقع علیه حکومت فیلم می سازد!
حتی اگر فیلم ها خنثی بود فکر کنم خوب بود الان علیه دولت است.
برخی فیلم ها هم عملا آب به آسیاب دشمن می ریزد. هیچ جای دنیا مثل ما سینمایش دولتی نیست مثلا در آمریکا به یک کمپانی می گویند برو شش فیلم درباره آمریکای لاتین بساز. می رود و با پول خودش می سازد. البته کمک های مثلا لجستیکی به آن فیلم ها می کنند ولی بودجه اصلی را آن کمپانی می دهد. یکی از مسائل سینما در دوره قبل از دولت نهم نگاه بین المللی بود. دولت اصلاحات و قبل از آن نگاهشان به جشنواره جهانی بود که فیلمی بسازیم که از جشنواره های جهانی جایزه بگیرد ما سینمایی می خواهیم تولید کنیم که در درجه اول با خود منطقه ارتباط بگیرد حدود چهارده کشور حول وحوش خودمان داریم که اینها مسلمان هستند و به لحاظ فرهنگی به ما نزدیک اند.
هندی، در افغانستان همه هندی است...
فهیم: بله هندی نوعی است که در منطقه زیاد است یادم هست که آقای شمقدری در مجله ای مطلبی نوشته بود درباره همین که ما باید در منطقه بازار را به دست بیاوریم ولی ما برای همین کشورهای منطقه هم نتوانستیم ده فیلم بسازیم کسی نمی تواند بگوید که استقبال نمی شود همین آی فیلم نشان داده است که همه کشورهای منطقه مشتری آی فیلم اند؛ چرا ما در سینما این اتفاق را رقم نزنیم؟
دغدغه و نگرانی تغییر فرهنگ را هم ندارند. ندارند.
فهیم: بله این یکی از مسائلی است که فکر می کنم همچنان ناقص و الکن و بدون دستاورد باقی ماند. اینکه ما بتوانیم در بازار بین المللی نفوذ کنیم ما تا محصول تولید نکنیم محصول در خور توجه آنها عملا همه تلاش ها بی فایده است حالا شما ده فیلم در سال تولید کنید که مردم کشورهای منطقه بپسندند، یعنی در درجه اول مردم خودمان بپسندند.
چرا در سال 90، ما برگشته ایم به سال 82 ! یعنی در سال 82 سینما 12 میلیون مخاطب داشته است ولی در سال 90 ... .
10 میلیون.
فهیم: بله ! آماری که برای سال 90 داده می شود، می گوید در این سال مردم ایران روزی چهار ساعت کار تصویری می بینند؛ یعنی مدیوم های مختلف حالا سریال، ماهواره، همه اینها اما از این چهار ساعت، فقط 12 ثانیه اش به سینمای ایران اختصاص دارد!
به عبارتی دیگر، هر آدم در سال یک فیلم ایرانی می بیند. پس مردم فیلم می بینند اما فیلم های شبکه های قاچاق و زیرزمینی و ماهواره را می بینند. از وقت مردم فقط مردم 12 ثانیه سهم سینماست. این اتفاق ها در حال وقوع است پس فیلمی تولید نشده است که مردم بپسندند.
چرا «اخراجی ها» فروخت؟ کاری نداریم که خوب بود یا بد، ولی واقعیتش این است که به هر صورت کاری کرد که نشان داد اگر فیلمی مردمی باشد مردمی به مفهوم اینکه ... .
از زاویه مردم همه چیز را ببینید؟
فهیم: آری، خیلی افراد به آن فیلم انگ سیاسی و گروهی و آرمانی می زنند، اما از زاویه مردم مسائل را می بیند.
درست است این فیلم نشان داد که مردم اگر فیلم دلخواهشان بیاید به سینما می روند این طور نیست که بعضی ها می گویند مردم به خاطر آمدن شبکه های تلویزیونی به خاطر تعدد شبکه ها و ماهواره ها به سینما نمی روند.
می خواهیم این سوال شق منتقدانه داشته باشد بدنه غالب آزادی که در هالیوود تولید می شود مبتنی بر اقتباس است در حوزه کتاب فقط مثال می زنیم آثاری مثل «دا»، «نورالدین، پسر ایران» و ... راجع به شهدا داشته ایم آثار انقلابی در زمینه نشر مانند «پایی که جا ماند» فراوان تولید شده است؛ ولی براساس این کتاب ها اثری تولید نمی شود.
فهیم: من دنبال فهرست این کتاب هایم شما اسم آوردید.
در واقع بهانه ای ندارند برای اینکه ما محتوا نداریم بهانه ای نیست که نبرند؛ چون سینمای جریان غالب در هالیوود جریان اقتباسی است. عمده آثاری که ساخته می شود مبنای اقتباسی دارد حتی در بحث طنز دفاع مقدس کتابی مثل «فرهنگ جبهه» هست.
کشورهای کمی هستند که به اندازه ایران پشتوانه ادبی داشته باشند اصلا ربطی هم به فرهنگ دفاع مقدس ندارد در ایران از گذشته بگیر و بیا جلو به ویژه در سالهای گذشته تعداد بسیاری اثر داریم درباره مسائل روز خصوصا درباره دفاع مقدس اصلا در این زمینه کسی نمی تواند بگوید ما کمبود داریم آن چیزی که وجود دارد این است که در این بخش ها سرمایه گذاری نمی شود الان من فهرستی دارم به نام بسیاری از این آثار در این فهرست نوشته شده است که برای تلویزیون اولویت دارند؛ اما سینما نیست می خواهم بگویم که الان کتاب هایی نوشته شده که همه اینها را می توان دستمایه تولید کار قرار داد شما نمونه هایش را اشاره کردید مثل «دا» و «پایی که جا ماند».
اصلا این طور نیست که اثر کم داشته باشیم معتقدم که در بحث اقتباس ما اتفاقا دستمان پر است. من باز هم برمی گردم به سینمایی که قرار است بودجه آن را دولت بدهد حتما باید این سینما مدیریت هم بشود شما وقتی پول می دهی طبعا باید سینما را مدیریت کنی آیا مدیریت سینما باید خشن گردد؟ اساسا چرا نباید هر سال از ده کتاب اقتباس شود مگر همین امسال «لینکلن» جایزه نگرفت؟ مگر تا الان کم از او فیلم ساخته شده است؟ یعنی دست کم ده نمونه از «ژاندارک» فیلم ساخته اند.
از سال 1314 ما درباره «لینکلن» فیلم داشته ایم.
«ژاندارک» را دست کم ده گونه و ده کارگردان ساخته اند. از سال 1915 با فیلم «درایر» تا فیلم «لوک بسون».
آری. اما ما با «پایی که جاماند» یا مثلا با «دا»، هنوز هم در خم یک کوچه ایم! یک ورژن سینمایی می خواهیم از روی اینها بسازیم وجود ندارد این به آن پاس می دهد آن یکی به این پاس می دهد این می گوید وظیفه توست او... ! از همه بدتر اینکه بعضی ها خطوط قرمز سلیقه ای را به شدت تحمیل می کنند که این حرف ها اصلا جایی ندارند اینها همان مسائل مدیریت است و به بخش مدیریت سینما برمی گردد.
بنابراین دربخش اقتباس دستمان پر است کتابهای بسیاری داریم آثار فراوانی وجود دارد که چند نمونه را شنیده ام که مثلا مقام معظم رهبری هم معرفی کرده اند یعنی گفته اند که این کتاب ها به درد فیلم سازی می خورد بروید کار کنید روی اینها و ... .
فکر می کنم یکی از چیزهای دیگری که سینما با آن روبه روست و خطری جدی است گرایش به مال اندوزی سریع رسیدن به سرمایه زودهنگام و بار خود را بستن است بنابراین به همین دلیل است که همه آویزان این بودجه دولتی اند! وقتی که کسی آویزان این است فیلم می سازد ده فیلم هم می سازد ولی همه می رود در آرشیو.
می خواهم بگویم چنین اتفاق هایی هم در سینما وجود دارد چون بودجه سینما دولتی است زدوبند، باند بازی، گروه گرایی، گروکشی و بدتر از همه پورسانت گیری باب می شود. من نمی دانم این حرف چه قدر درست است یا غلط و شاید اصلا گفتش صلاح نباشد؛ چون آدم نمی تواند اثبات کند. مسئولیتش با شما که می خواهید چاپ کنید! گوینده هر چه بگوید گفته! ولی وقتی می شود برای فیلم های اکران شده در سال از یک کانال هایی مثلا رشوه گرفته شده است نمی دانم چه قدر درست است یا غلط است! می گفتند این دو فیلم را آقایانی رشوه گرفته اند و این دو فیلم را اکران کرده اند.
این اگر درست باشد ما باید واقعا سرمان را بزنیم به سنگ! ما سینمای پاک می خواهیم حالا پشت صحنه اش این همه مفاسد اقتصادی این همه زدوبندهای مثلا مالی و این همه گروه گرایی ها است. همه این ها به دنبال جذب پول های بادآورده ای هستند که از مسیرهای دولتی داده می شود! این هم یکی از مسائلی است که باعث شده سینما دچار این ریزش ها شود. سینمایی که پشتش این جورمسائل باشد طبعا خروجی اش نازل است و خروجی اش می شود که به دل مخاطب نمی نشیند فیلم باید بتواند از دل کارگردانش بیرون بیاید تا به دل مخاطبش هم بنشیند وقتی که طرف به دنبال این بوده که به هر وسیله ای بودجه ای بگیرد فیلمی بسازد، بعد هم نمایش داده شد یا نشد...، بعد هم یک هفته ببرند سینما اکرانش کنند، نهایتا به این منجر می شود.
نتیجه گیری شما این است که تحولات سیاسی دولت احمدی نژاد به تحولات فرهنگی منجر نشده است؟
فهیم: فکر می کنم به نسبت دوره اصلاحات اتفاقی افتاده که به چند نمونه اش اشاره کردم ببینید! از اتفاقاتی که افتاده تشکیل سازمان سینمایی اتفاق خوبی بوده است اگر این سازمان به نتیجه برسد طبعا به نفع سینماست به هر حال به لحاظ سازمانی گستره وسیع تری دارد بودجه بیشتری جذب می کند می تواند به نفع سینما باشد برای امثال ما که دغدغه سینما داریم و به دنبال رونق سینماییم این اتفاق خوبی است شورای عالی سینما طبعا اتفاق خوبی است که برای اولین بار شخص اول اجرایی کشور در شورایی شرکت کند و مستقیم با نمایندگان سینما ارتباط داشته باشد یا رویکرد تولید فیلم های سیاسی به نظرم اتفاق جدیدی بود که در دوره دولت دهم اتفاق افتاد فیلم «قلاده های طلا» از آن نوع فیلم هاست.
البته دولت از این فیلم حمایت نکرد.
فهیم: به هر حال نمی شود تولید آن را به دور از این مجموعه مدیریت دانست به هر صورت اینها مجوز داده اند و در دوره اینها اتفاق افتاد.
فیلمی مثل «پایان نامه» فیلم خوبی نیست!
فهیم: نه نیست. در این دوره تلاش کردند تنوع بخشی ایجاد کنند مثلا باز بعد از هفت هشت سال رکود سینمای کودک ماشاهد تولید حدود 25 تا 30 فیلم کودک بودیم اگرچه فیلم های ضعیفی اند و فیلم هایی خوبی نیستند چند اتفاق مهم دیگر هم افتاده است مثل تلاش برای رفتن به سمت بازار بین المللی هر چند این تلاش محقق نشده است. کمیت تولید مثلا از اتفاقات خوب بود مثلا در بخش مستند سازی ایران در سال 83 هزار فیلم مستند تولید می شود که حدود دویست فیلم را فقط دولت تولید و حمایت می کند.
اتفاق هایی افتاد که در دوره اصلاحات نبود از لحاظ محتوا الان تلاش هایی کرده اند و در یک سال اخیر بازگشتی به مدیریت محتوا داشته اند هر چند دو سه سال را هدر داده اند اما اینکه چه قدر این بخش هم پا و هم گام سیاست های کلی دولت عقب تر حرکت کرده است به هر حال دولت نهم و دهم، اقدامات بسیاری در چهارچوب اهداف انقلاب انجام داده اند، به ویژه در بعد بین المللی و در سیاست های فعال بین المللی سینما در این زمینه ها نُه قدم عقب بوده اگر چه یک قدم هم از دوره اصلاحات جلو آمده و نمی توانیم منکر این بشویم اما هم پای بقیه حرکت های پرتاثیر دولت پیش نیامده است.