به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، محفل سینمای انقلاب در دومین شب به فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» ساخته بهروز افخمی اختصاص داشت.
در این برنامه پس از نمایش فیلم، جلسه نقدی با حضور بهروز افخمی، کارگردان؛ ساداتیان، تهیه کننده؛ کرمی، استاد دانشگاه و محمود سالاری، کارشناس سینما و استاد دانشگاه برگزار شد.
در ابتدا بهروز افخمی در خصوص ایده اولیه فیلم گفت: این فیلم برگرفته از رُمانی از همسرم بود؛ ایده اولیه رمان را حدس می زدم، اما دقیقاً نمی دانم از کجا شکل گرفت. وقتی همسرم کتاب را تمام کرد. من فیلمنامه آن را نوشتم. اول قرار بود این فیلمنامه را خود همسرم به عنوان اولین کارش کارگردانی کند، اما سپس به علت سختی فیلمنامه و تعدد شخصیت های آن، من این فیلمنامه را کارگردانی کردم.
سپس دکتر کرمی، استاد دانشگاه در خصوص برخی مباحث این فیلم صحبت کرد. وی در ابتدا گفت: به نظر من این فیلم، خانواده گراست و در نامگذاری آن یک خلاقیت وجود دارد؛ این اسم توجه به خانواده را نشان می دهد و همین است که من می گویم از ابتدا ما با یک فیلم خانواده گرا همراه هستیم. این فیلم هم خانواده گراست و هم نقدی به فمینیست دارد.
این استاد دانشگاه افزود: تم این فیلم یک تم تکراری در سینماست. در این تم ما خانواده را می بینیم که به مشکلات رسیدگی می کند. این فیلم توانایی خانواده را در حل مشکلات نشان می دهد، بنابراین این موضوع هر چقدر در سینما تکرار شود، باز هم لازم است.
سپس سالاری به نقد این فیلم پرداخت و گفت: تم بازگشت، تم بسیار خوب و لازمی در سینمای ماست، اما قبل از اینکه به این مسئله بپردازم، می خواهم در خصوص مسئله دیگری صحبت کنم. زبان یک چیز است و گفتار یک چیز دیگر. این دو با یکدیگر تفاوت دارد. اگر ما به این تفاوت توجه نکنیم زبان و گفتار با هم خلط می شود. صرف اینکه ما یک رمان را تبدیل به فیلم کنیم، فیلم درست در نمی آید.
وی در توضیح این مطلب افزود: اگر بین زبان و گفتار تفاوت وجود دارد، بین رمان و فیلمنامه هم تفاوت وجود دارد. در این فیلم اگر چند سکانس را حذف کنیم دقیقاً با همان رمان طرف هستیم. یعنی اگر بخشی از این فیلم را ببنیم، بقیه فیلم را می توانیم چشمانمان را ببندیم و آن را تصور کنیم. همان فردی که در ابتدای این فیلم داستان را تعریف کرد، می توانست تا انتها داستان را تعریف کند و ادامه دهد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: من تنها در دو صحنه لذت بردم و صحنه های سینمایی دیدم. کسی که نریشن اول فیلم را می خواند، می گفت «پرویز می خواست هنر کشور را ارتقا دهد»، در همان حال تصویر نشان می داد که لوستر با طناب پایین کشیده می شود، لوستر نماد روشنایی است. این صحنه بسیار گویا بود. همچنین صحنه آخر که درب آسانسور بسته می شود نیز صحنه خوبی بود. شاید صحنه های سینمایی دیگری نیز در فیلم وجود داشت که به علت صحبت های دیگران من متوجه آنها نشدم، اما بیشتر از چند صحنه در فیلم نداریم که واقعاً سینمایی باشد. درک فضیلت تصویر ذوق آور است، وگرنه سخنرانی گوش می کردیم و یا رمان می خواندیم. ما به سینما می آییم تا تصویر ببنیم نه آن که صرفاً بر روی رمان تصویری سوار شویم.
افخمی با ذکر این نکته که من هیچ اعتقادی به نظریه پردازی در فیلم و فیلمسازی ندارم، گفت: در این مباحث نظری به سختی می توانیم با هم کنار بیاییم. به نظر من فیلمسازی قرن 21 بیش از آن که یک وجه فلسفی داشته باشد، یک مهارت است.
وی سپس در بخش های مختلفی در پاسخ به سالاری برخی مباحث نظری را مطرح کرد تا اثبات کند مباحث نظری را می داند، اما نمی خواهد به آنها بپردازد.
همچنین افخمی در پاسخ به سوال کارشناسان و برخی حضار در خصوص ایده اصلی فیلم و تمی که می خواست فیلم به آن برسد، گفت: من هیچ پاسخی در مورد این فیلم ندارم. اگر داشتم فیلم نمی ساختم. به نظر من فیلمسازی یک کار پیچیده است. من نمی توانم توضیح دهم ایده اصلی فیلم چه بود. اگر می توانستم توضیح بدهم این همه آدم را دنبال خودم در کوه و دشت نمی کشیدم.
افخمی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: حدس می زنم خاستگاه احساسی و تجربی فیلم کجاست؛ قبل از آن که یک سفر یک ساله به کانادا برویم، در آخرین صحنه های فیلمبرداری «فرزند صبح»، فرخ یک حکایت از یک زن و مرد اتریشی تعریف کرد که شبیه به داستان آذر و شوهرش در همین فیلم بود. آن صحبت ها برای من تکان دهنده بود. به نظرم برای همسرم نیز به همین شکل تأثیرگذار بود؛ همچنین ما سال 88 که وارد کانادا شدیم، مشکلات مهاجرین ایرانی به کشورهای خارجی را از نزدیک مشاهده کردیم. فکر می کنم تلفیق این دو با یکدیگر موجب شد ایده اولیه رمان شکل بگیرد.
کرمی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: من اهل سینما نیستم، اما در شخصیت سازی فیلم اشکالاتی دیدم. گرچه به خاطر محتوا به این فیلم نزدیک بودم، اما شخصیت سازی این فیلم اشکالاتی داشت؛ همچنین داستان پردازی آن دارای مشکلات خاصی بود.
این استاد دانشگاه با اشاره به نزدیکی این فیلم با فیلم «یک حبه قند» ساخته رضا میرکریمی گفت: در «یک حبه قند» وقتی اشخاص دچار ضربه می شوند شخصیت ها تغییر پیدا نمی کنند، اما در این فیلم پس از ضربه، شخصیت فیلمساز پرویز فراموش می شود.
سالاری نیز در پایان گفت: از اینکه تم بازگشت بالاخره در سینمای ما نشان داده شد از آقای افخمی تشکر می کنم؛ اینکه یک نفر به خارج از کشور رفته، اما نادم و پشیمان بر می گردد موضوعی است که در سینمای ما مغفول بود.
لازم به ذکر است، محفل سینمای انقلاب طی 10 شب فیلم های برگزیده جشنواره فیلم فجر را در تالار سوره حوزه هنری پخش کرده و به نقد و بررسی می پردازد.