به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، دو سال بیشتر ندارد، اما با مخدر شیشه مسموم شده است، آنقدر مسموم که از شدت بیقراری مدام دست و پا میزند و برای اینکه بیشتر از این به خودش آسیب نزند، پرستارها دست و پای او را به تخت بیمارستان بستهاند؛ پدر و مادرش هر دو به شیشه اعتیاد دارند، اما هرکدام اظهارنظرهای متفاوتی میکنند، مادرش میگوید او و همسرش پایپهایشان (وسیلهای برای تدخین مخدر شیشه) را درون لیوان آبی قرار داده بودند تا تمیز شود، اما پسرک از همهجا بیخبر برای رفع عطش لیوان را تا ته سرکشیده است، پدری که از او فقط شبح یک انسان باقی مانده، اما نظر دیگری دارد که مصداق همان عذر بدتر از گناه است.
به گفته او پسرک به دلیل استشمام شیشه این بلا سرش آمده است. نکته اینجاست که نظر هرکدام از والدین که درست باشد فرقی به حال کودک بستری شده ندارد. او بهدلیل اینکه پدر و مادر مناسبی ندارد باید از همین کودکی با چنین آسیبهایی دست و پنجه نرم کند و اگر بتواند به سن و سال نوجوانی برسد، در خوشبینانه ترین حالت، بزهکاری کوچک خواهد شد.
برای نجات چنین کودکانی که به هزار و یک دلیل موردآزار و اذیت قرار میگیرند، مدتی است سامانه تلفنی اورژانس اجتماعی 123 در کشور راه اندازی شده، اما زیر ساختها برای فعالیت این اورژانس آماده نیست و کارشناسان این مرکز امکانات لازم را در اختیار ندارند، این درحالی است که حمایتهای قانونی مناسبی نیز از آنها نمیشود تا بتوانند جدیتر به مسائل تلخی مانند کودک، همسر، سالمند و معلول آزاری رسیدگی کنند. یک روز با مددکاران این سازمان همراه شدیم تا از چند و چون نحوه رسیدگی این افراد به پروندههایی که به آنها ارجاع میشود، بیشتر بدانیم.
بیخبر از کودک
کودک دو سالهای که با مخدر شیشه مسموم شده تنها بیمار بیمارستان بهرامی نیست که به اعتقاد پزشکان بهدلیل کودک آزاری کارش به اینجا رسیده است. کمی آن طرف تر از او پسر هفت سالهای روی تخت دراز کشیده که چشمان بیفروغش به سقف سالن بیمارستان میخکوب شده است. پزشکان میگویند مرگ مغزی شده و اکنون فقط زندگی نباتی دارد. نکته اینجاست که یکی از دستهایش شکسته و دست دیگرش نیز به قول معروف از جا دررفته است. افزون بر این روی اعضای بدن او آثار کبودی زیادی به چشم میخورد. به همین دلیل پزشکان احتمال میدهند پسرک بر اثر کودک آزاری به کما رفته باشد. به همین دلیل از طریق سامانه 123 موضوع را با مددکاران سازمان بهزیستی درمیان گذاشتهاند. مددکار و روانشناس تیم بهزیستی نیز پس از رسیدن به بیمارستان از مادر میانسال کودک درباره حادثهای که برای فرزندش اتفاق افتاده پرسوجو میکنند.
وقتی مددکار سازمان بهزیستی از مادرمیانسال میپرسد برای کودکتان چه اتفاقی افتاده در جواب میشنود «نمیدانم میگویند ضربه مغزی شده!» به گفته او پسرک روی بالکن خانه مشغول بازی بوده و هنگامی که از روی شیطنت سرش را از بین نردههای بالکن رد میکند، دچار برق گرفتگی میشود و کارش به بیمارستان میکشد.
در ادامه وقتی مددکار اورژانس اجتماعی از مادر میانسال درباره شکستگی دست و آثار کبودی رو بدن کودک میپرسد، زن میانسال میگوید: وقتی او دچار برق گرفتگی میشود خواهرچهار سالهاش سعی میکند کمکش کند. فکر میکنم به همین دلیل دستهایش آسیب دیده است. مددکار اورژانس اجتماعی بعد از گفتوگو با والدین هر دو کودک حدس میزند که آنها تمام حقیقت را بازگو نمیکنند به همین دلیل در گزارش خود درخواست بازرسی و تحقیق محلی را مطرح میکند. به این ترتیب تیم دیگری از کارشناسان اورژانس اجتماعی 123 ماموریت پیدا میکنند تحقیقات تکمیلی پرونده را انجام داده و گزارش آن را اعلام کنند.
کلانتری نبرد
هر چند بیشتر شهروندان کشور از وجود سامانه 123 اطلاع ندارند، اما هر روز به ماموران اورژانس اجتماعی 123 پروندههای جدیدی مانند گزارش کودک آزاری از سوی کارشناسان بیمارستان بهرامی ارجاع میشود، در کنار رسیدگی به این پروندهها اعضای تیم اورژانس 123 باید به پروندههای قبلی خود نیز رسیدگی کنند. برای نمونه از اوایل آذر سال گذشته پروندهای در اورژانس اجتماعی تشکیل شده که از این حکایت دارد که پسر خردسالی از سوی پدرش تنبیه بدنی شدید میشود، مددکارهای اورژانس اجتماعی وقتی در جریان این پرونده قرار گرفتند به محل حادثه رفته و بعد از تحقیقات محلی و گفت و گو با کودک یقین پیدا کردند که او شرایط نامناسبی دارد به همین دلیل برای حمایت از او پروندهای قضایی تشیکل داده و پیگیریهای خود را آغاز کردند، اما مشکل اینجاست که این پیگیریها زمانبر است تا آنجا که بر اساس قانون برای پدری که متهم این پرونده است تاکنون سه بار احضاریه صادر شده، اما او تاکنون در دادسرا حاضر نشده تا به پرسشهای قاضی پرنده پاسخ دهد. متاسفانه تاکنون این پرونده راه به جایی نبرده، زیرا رسیدگی به آن پروسهای طولانی دارد. این در حالی است که امروز ماموران اورژانس اجتماعی 123 قصد دارند برای دادن احضاریه دیگری همراه ماموران پلیس سراغ متهم پرونده بروند.
به این ترتیب با ماموران اورژانس اجتماعی راهی کلانتری نبرد میشویم، اما مشکل اینجاست با اینکه مددکاران کاور مخصوص و کارت شناسایی همراه دارند، ماموران پلیس با آنها مانند اشخاص عادی برخورد میکنند. همین ماجرا سبب میشود آنها وقت زیادی را در کلانتریها، مراکز پزشکی قانونی و دادسراها از دست بدهند، زیرا بارها پیش آمده بهدلیل کمبود نیرو در کلانتریها آنها نتوانستهاند همان موقع برای رسیدگی به پروندهها اقدام کنند.
بعد از حدود نیم ساعت، یکی از ماموران پلیس به مددکاران میگوید متهم پرونده نشانی خود را تغییر داده است. به این ترتیب قرار میشود ماموران تحقیقات بیشتری انجام دهند و گزارش خود رابه مقام قضایی اعلام کنند.
کودک آزاری درمدرسه
به این ترتیب اعضای تیم اورژانس اجتماعی، کلانتری را ترک میکنند تا به پروندههای دیگری رسیدگی کنند. یکی از این پروندهها که بتازگی تشکیل شده براساس تماسهای فردی است که خود را معلم یکی از مدارس کودکان استثنایی تهران معرفی کرده است. در این پرونده شخص تماس گیرنده ادعا کرده کودک معلولی از سوی مادرش بشدت تنبیه میشود. از آنجا که برای رسیدگی به این پرونده باید به داخل مدرسه رفت مددکارها ابتدا با شماره تلفنی که در پرونده ثبت شده، تماس میگیرند. فردی که تلفن را جواب میدهد خود را مدیر مدرسه معرفی و ادعا میکند، چنین ماجرایی صحت ندارد. به گفته یکی ازمددکارهای اورژانس اجتماعی مدیران مدارس دوست ندارند گشت اورژانس اجتماعی وارد مدرسه آنها شود، زیرا آنها فکر میکنند نظر خانوادهها با دیدن گشت اورژانس اجتماعی درباره اولیای مدرسه تغییر خواهد کرد. افزون بر این در چنین مواردی اعضای اورژانس اجتماعی نمیتوانند بسرعت مداخله کرده و خود را به کودک آسیبدیده برسانند، زیرا وارد شدن به چنین محیطهایی فقط با دستور مقام قضایی امکانپذیر است، در حالی که این پروسه زمانبر بوده و چنانچه کودک با مشکلی جدی روبهرو باشد ممکن است تلاش مددکارهای اورژانس حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را پیدا کند به همین دلیل باید مسئولان تدابیری بیندیشند تا برخی مددکارهای اورژانس اجتماعی بتوانند مانند ضابط قضایی عمل کرده و در مواقع لزوم بلافاصله وارد عمل شوند.
پروندهای که ختم بخیر شد
پرونده دیگری که کارشناسان اورژانس اجتماعی باید امروز بررسی کنند به نوجوان پانزده سالهای به نام بهروز مربوط میشود که تا مدتی قبل از سوی عموی خود تنبیه بدنی میشد. ماجرا از این قرار است که مدتی قبل بهروز با سامانه 123 تماس گرفته و ادعا میکند عمویش او را تنبیه میکند. بنابراین یکی از خودروهای گشت اورژانس اجتماعی به محل زندگی او رفت و به اعضای خانواده تذکر میدهد وحالا امروز کارشناسان اورژانس اجتماعی قصد دارند به خانه بهروز رفته و از او درباره تغییر رفتار عمویش بپرسند.
وقتی به محل زندگی بهروز رسیدیم، او برای خرید از خانه خارج شده بود به همین دلیل کارشناسان چند دقیقهای منتظر بهروز ماندند. آن روز مددکاران با بهروز صحبت کرده و به او مشاوره دادند، پسرک نیز به ماموران گفت رفتار عمویش بهتر شده و دیگر کتکش نمیزند. با توجه به اینکه زیرساختها برای فعالیت بیشتر گشتهای اورژانس اجتماعی وجود ندارد مسئولان این سازمان تمایل زیادی به تبلیغ درباره فعالیت این سامانه ندارند، زیرا به طور حتم با اطلاعرسانی، شهروندان بیشتری با این سامانه تماس میگیرند، اما کمبودهای موجود نیز به طور حتم برای مسئولان این سامانه مشکل ساز خواهد شد، به همین دلیل باید از مسئولان خواست بودجه بیشتری را به چنین مراکزی اختصاص دهند.
منبع: جام جم