به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ سید جواد میرصفی از شاعران جوان و طنز پرداز کشورمان است که در سالهای اخیر توانسته است در زمینه طنز به موفقیت های بزرگی دست پیدا کند،در ادامه یکی از اشعار طنز وی را ملاحظه خواهید کرد:
یکبار دگر ، آمد و شد حسن تو مطلع
حسنی که رسیده ست به ته تا خود مقطع!
چون تشت که در آن رود از چکه ی لوله
یا بشکه که در آن رود از نشتی منبع
مظروف تو گنجایش مظروف مرا ظرف
در شعشه ت غرقم شد نور مشعشع
ماییم دو جسمی که چپیدم به یک روح
چون لوزی پنهان شده در خیک مربع
هستیم دو مضمون نه به صورت که به معنا
تو شعر بلا وزنی و من نثر مسجع
شد عقل ز دستم ,چه بگویم ,که به آغل
افتاد مسیرم, به لبم مع مع و بع بع
گویند رفیقان که شدی چون بز اخفش
بز نیست فقط آنکه چریده ست به مرتع
گویا سند صحبتشان هست کتابی
از قرن یکم با قلم ابن مقفع
من هیچ ندانم که خودم جامه دریدم
یا جامه کن تحفه مرا کرد مخلع
چون آتش عریان زغالم بنما رخ
تریاک پریچهره ی در جلد مشمع!
حتی صنما کرده رها جور و جفا را
اوقات مرا کم بشو ای دوست مصدع
دیری ست که مشق من بیچاره فغان ست
از بسکه جزع کرده دلم گشته مفزع
سعدی نتواند که چنین شعر بگوید
اینگونه مقفا که نگردیده مصنع
واویلا لیلا! انا مجنون و اَحِبّک!
تقدیم تو باد این غزل چرت ملمع