گروه ورزشی «خبرگزاری دانشجو»- تیم ملی فوتبال کشورمان در شانزدهمین دوره جام ملت های آسیا نتوانست از مرحله یک چهارم نهایی بالاتر برود و برای سومین دوره پیاپی ناکامی در این مرحله را تجربه کرد تا حسرت قهرمانی در قاره برای فوتبال ایران 43 ساله شود.
* در این دوره کارلوس کی روش که چهارمین سال حضورش روی نیمکت تیم ملی را تجربه می کرد، سرمربی ایران بود، اما او نیز حداقل در نتیجه گیری ناکام ماند تا نتوانست افتخاری کسب کند.
ایران در سال 2011 با افشین قطبی که خیلی از زمان حضورش روی نمی گذشت، سه بازی مرحله گروهی را با غلبه بر تیم هایی همچون عراق، کره شمالی و امارات پشت سر گذاشت، اما در دور بعدی مغلوب کره جنوبی شد و کنار رفت.
این تیم در سال 2007 نیز در حالی که فوتبال ایران دوران گذار را طی می کرد، با امیر قلعه نویی به یک چهارم نهایی رسید و این بار در ضربات پنالتی به کره ها باخت و اوت شد.
بنابراین با یک مقایسه ساده می توان به این نکته پی برد که ایران حتی با کی روش نیز نتوانست موفق شود. هر چند که در این باره عواملی از جمله ناداوری مطرح می شود، اما در ادامه به ای موضوع اشاره خواهیم کرد که کی روش نیز در این ناکامی بی تقصیر نبوده است.
* یکی از نکات بارز ایران در جام ملت های، دوندگی بازیکنان بود که نشان از پیشرفت آنها در این زمینه داشت. این مساله باعث افزایش قدرت دفاعی تیم نیز شده بود، اما فقط در دفاع کردن به چشم می آمد و کمکی به ایجاد حملات پردامنه مثل تیم هایی نظیر استرالیا و ژاپن که داعیه رقابت با آنها در آسیا را داریم، نمی کرد.
* در روزهای اخیر بارها از جوانگرایی در تیم ملی صحبت شد و خیلی از کارشناسان از کی روش بابت این مساله تمجید کردند، اما هیچکدامشان به دنبال جستجوی حقیقت نرفتند و همین مساله باعث به وجود آمدن فضای نادرست شد.
تیم ملی در جام جهانی یکی از پیرترین تیم ها را طبق آمار داشت و همین مساله باعث شده بود تا به لحاظ آماری نیز اوضاع خوبی در بازی ها نداشته باشیم. امیدوار بودیم در جام ملت های آسیا اوضاع بهتر شود، اما چندان تغییر نکرد. ایران با 23 بازیکن راهی استرالیا شد، اما برخی از آنها نظیر بیرانوند، فروزان، رضاییان، صادقی، خانزاده و ... هرگز فرصت بازی پیدا نکردند. از بین بازیکنانی که در زمین حاضر شدند، سردار آزمان با 20 سال از همه جوانتر و نکونام نیز با 35 سال سن از همه پیرتر بود. نگاهی به ترکیب اصلی تیم ملی نشان می دهد که ایران با میانگین سنی بالای 31 سال به میدان می رفته است. آیا در این شرایط می توان جوانگرایی را مشادهد کرد؟ شاید اشاره به نام هایی همچون غفوری و پورعلی گنجی شود، اما باید بگوییم که غفوری 28 ساله و پورعلی گنجی 25 ساله را نمی توان در بین جوانان قرار داد. این دو بازیکن سال هاست که در لیگ برتر بازی می کنند، اما در این سن برای اولین بار به تیم ملی رسیدند. شاید تنها جوانگرایی صورت گرفته مربوط به سردار آزمون 20 ساله باشد که خوش درخشید و تاثیرگذار ظاهر شد. آزمون همان بازیکنی است که هم اکنون در روبین کازان توپ می زند و در جام جهانی نیز از ترکیب نهایی ایران برای اعزام به برزیل خط خورد.
بازیکنان جوانی همچون بیراوند و خانزاده حتی یک دقیقه هم فرصت بازی در استرالیا را پیدا نکردند و مشخص نیست چرا با این وجود بحث از جوانگرایی می شود.
باید در ای موضوع اشاره کنیم که برای مثال در جام ملت های 1996 ستاره های جوانی همچون میناوند و مهدوی کیا به میدان رفتند تا تلفیق جوانی و تجربه منجر به موفقیت شود.
* در تیم ملی خلا یک بازیساز کاملاً مشهود بود. این سوال در اینجا مطرح می شود که آیا در فوتبال ایران یک بازیساز وجود نداشت که کی روش با خود به استرالیا ببرد تا عصای دست سرمربی باشد؟ اگر جواب منفی است، باید از باشگاه ها خرده بگیریم که به فکر بازیکن سازی نبوده اند، اما اگر جواب مثبت باشد، باید از سرمربی انتقاد کنیم که چرا بازیکنانی همچون محمد نوری، ایمان مبعلی و .. را انتخاب نکرد تا به هنگام حمله توانایی خود را نشان بدهند.
* یکی از مباحثی که در قرارداد کی روش همیشه مطرح بوده، بحث استفاده از مربیان ایرانی بوده است. این بند طبق گفته مدیران فدراسوین در قرارداد کی روش گنجانده شده، اما هیچگاه عملی نشد. زمان ثابت می کند که کی روش علاقه ای به استفاده از مربی ایرانی ندارد. اگر این فرضیه اشتباه باشد، پس باید او جواب بدهد که چرا امثال کریمی و صالح از کادر فنی جدا شدند؟
شاید در اینجا به مارکار آقاجانیان اشاره شود. این مربی که جامعه ارامنه ایران است، به لحاظ دینی شرایط مشابه با کی روش دارد و شاید این یکی از دلایلی بوده کی روش از او در چهار سال حضورش در فوتبال کشورمان استفاده کرده است.
یعنی واقعاً نمی شد که هر سال حداقل یک مربی جوان ایرانی برای آموزش هم که شده، کنار کی روش باشد تا مربیان ایران از دانش این مربی پرتغالی استفاده کنند؟ مگر به گفته ترابیان، کی روش سوپروایزر فوتبال ایران نیست؟ پس چرا به انجام کارهای آموزشی برای مربیان حداقل کمک را نمی کند؟
* تیم ملی هم در جام جهانی و هم در جام ملت ها بازی های خوبی را به نمایش نگذاشت و در نتیجه گیری نیز مثل دوره های قبلی حضورمان در این تورنمنت ها عمل کرد. به رغم این مساله، پس از پایان هر دو تورنمنت هجمه ای در حمایت از کی روش به راه افتاده است که کمی عجیب به نظر می رسد. این موضوع در صدا و سیما بیشتر دیده می شود. در روزهای برگزاری جام ملت های آسیا، هیچ کدام از مخالفان کی روش نتوانستند در برنامه زنده مربوط به این مسابقات که از شبکه 3 پخش می شد، حضور پیدا کنند و انتقادات خود را بگویند. کسانی که به تلویزیون آمدند، همگی موافق کی روش بودند و نان صحبت می کردند که انگار تیم ملی همه حریفان را با چند گل اختلاف شکست داده و به راحتی قهرمان آسیا شده است.
نکته دیگر در این باره مصاحبه های بازیکنان پس از بازگشت به ایران بود. چهره های جوان و نفراتی که نخستین حضورش را در تیم ملی تجربه می کردند، بیشتر از سایرین مصاحبه داشتند و همگی نیز امیدوار به ابقای 10 ساله کی روش بودند. اینکه چرا باتجربه هایی همچون نکونام، حقیقی، تیموریان و .. در فرودگاه مصاحبه نداشتند، در نوع خود جالب توجه است.
* چند ماه قبل کی روش، بنز و بود و مربیان ایرانی، موتور گازی. این مساله وجهه مربیان ایرانی را تخریب کرده بود. گفته می شد مربیان ایرانی دانشی برای عرضه ندارند و این کروش است که "آخر مربیان" است. اما گذر زمان چیز دیگری را نشان داد. کیروشی که در سال ها در اروپا بوده، تاکتیک هایی را ارائه کرد که هیچکدام از تیم های اروپایی برای نتیجه گرفتن استفاده نمی کنند. دست آخر هم که شکست برابر عراق، همان کشوری که بارها شکست داده ایم و هم اکنون این به لحاظ سیاسی درگیر جنگ با داعش است، رقم خورد.
* توهین به مربیان ایرانی با هر استدلالی که باشد و به سمت هر مربی ای که صورت بگیرد، ناپسند است. کی روش پس از بازی با عراق، به شدت علیه قلعه نویی و درخشان موضع گرفت. نکته جالب توجه اینکه در روزهای اخیر کارشناسان فوتبال درباره هر چیزی صحبت کرده اند، به جز حمایت از مربی ایرانی. بدون شک اگر با این رویه برخورد مناسبی صورت نگیرد، کی روش در آینده نیز دوباره اقدام به این گونه کارها خواهد کرد.
* یکی از عوامل حذف ایران در جام ملت های آسیا اخراج سختگیرانه پولادی بود. می توان علت رفتار داور استرالیایی را در برخوردهای قبلی کی روش جستجو کرد. سرمربی ایران پس از دیدار با بحرین به شدت علیه ویلیامز موضع گرفته بود. حتی عنوان شده که او در پایان آن دیدار مقابل داور استرالیایی فحاشی نیز کرده است. قرار گرفتن مقابل یک داور آن هم در دیداری که صحنه بحث برانگیزی نداشته، بدون شک روی ذهن ویلیامز تاثیر گذار بود و به همین دلیل هم او شاید تصمیم به مقابله به مثل با کی روش آن هم با اخراج کرده پولادی گرفته است.
* در دو، سه دهه اخیر کمتر به یاد داریم که سرمربی تیم ملی از روی نیمکت اخراج شده باشد. البته این موضوع درباره کی روش خیلی صادق نیست. این مربی که در دیدار مقابل کره جنوبی در انتخابی جام جهانی اخراج شد، در بازی با عراق چیزی نماینده بود باز هم با دستور اخراج داور مواجه شود و چه بسا اگر بازیکنان تیم ملی نبودند و کی روش به رختکن نمی بردند، این اتفاق رخ می دهد. کی روش که از اخراج پولادی بسیار ناراحت بود، در پایان نیمه اول منتظر بود تا ویلیامز را از نزدیک ببیند و به نوعی از خجالت او دربیاید، اما انصاری فرد به همراهی یک دو بازیکن دیگر مانع اخراج او شدند. همین استرس بدون شک روی عملکرد تیم ملی نیز گذاشته بود.
* آخرین نکته مربوط به مصاحبه دیروز کی روش است. او گفت که «باید به فکر آمادهسازی برای جام جهانی 2018 روسیه باشیم و اینکه چه کاری باید انجام دهیم.» لحن این مصاحبه نشان می دهد که کی روش از ادامه کار با تیم ملی مطمئن است، وگرنه خودش را در تیمی که قرار است برای جام جهانی آماده شود، جمع نمی بست.
قصد دفاع از هیچ طرفی رو ندارم، چون خواننده ها خودش بیشتر از من در جریان اخبار هستند،
بهتر نیست که بی طرفانه به نقد بپردازیم ( نقد سازنده!)؟
به نظر من ، تیم ملی با این سبک بازی و با این تفکر مربی 10 سال بعد هم به هیچ جا نمی رسه ، با یک دهم پولی که ایشون میگیره میتونیم یه مربی جوون و آینده دار مثل منصوریان یا گل محمدی یا یه مربی با تجربه مثل فرکی رو بیاریم و نه دهم باقیمونده رو برای تیم هزینه کنیم و از الان به فکر سه سال دیگمون باشیم
چقدر بگم که مشکلات این فوتبال اینقدر سطحی نیست و مشکلات عمیق و زیربنایی هستند و به خود فوتبال مربوط می شوند
فرض کنیم که این مربی هم عوض شد و یه مربی ایرانی جای او را گرفت به نظرتون آیا مشکلات فوتبال تموم میشه و همه چیز گل و بلبل میشه؟؟؟
سطح فکرتون خیلی سطحی است و به همین دلیل سطح مطالب و انتقاداتتون سطحی است که به دلیل عدم وجود مطالعات عمیق در این زمینه است...
باز هم پیشنهاد می کنم کتاب داستان ورزش غرب آقای شفیعی سروستانی را بخوانید...
از یه خبرگزاری ارزشی مثل شما انتظار خیلی بیش از این است...