مسعود غزنچایی- فیلم "دوران عاشقی" آخرین ساخته علیرضا رئیسیان درباره وکیلی است که با پرونده ای مواجه می شود که به زندگی خصوصی خودش مربوط می شود. پرونده ای که زن را متوجه خیانت شوهرش به وی می کند.
طرح اصلی این فیلم و وکاراکتر زن فیلم با بازی لیلا حاتمی، تماشاچی را از جهاتی به یاد فیلم ۱۸ سال پیش داریوش مهرجویی، "لیلا" می اندازد.
در آن فیلم، لیلا و همسرش رضا (با بازی علی مصفا) بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد. آنها درمانهای متعدد و آزمایشهای گوناگونی را دنبال میکنند اما همه بدون نتیجه میماند. در این میان هر چند برای رضا بچهدار نشدن لیلا اهمیتی ندارد، اما مادرش با وجود این احساس رضایت و خوشبختی رضا از زندگی بدون فرزند، لیلا را تحت فشارهای شدید قرار میدهد و از او میخواهد که اجازه دهد برای رضا همسری بگیرند تا فرزندی برای او بیاورد و سپس همسر دوم رضا از زندگی آنها خارج شود. فشارهای مادر رضا بالاخره کارگر میافتد و لیلا، رضا را راضی میکند. بدون اطلاع خانواده لیلا ازدواج مجدد رضا با گیتی (شقایق فراهانی) انجام میشود. اما شب عروسی، لیلا به خانه مادرش پناه میبرد و حاضر نمیشود به زندگی رضا برگردد. رضا مدتی بعد همسر دومش را طلاق داده و فرزند دختری را که از او دارد به مادرش میسپارد و خود تنها زندگی میکند. گیتی مجدداً ازدواج میکند و رضا هم با خواهشهای مکرر از لیلا و خانوادهٔ او، روزی در مراسم شلهزرد پزان با دخترش باران به دیدار لیلا میرود.
فیلم "دوران عاشقی" البته با چندین تفاوت جزئی می تواند مدل سال 93 همان "لیلا" باشد.
با این تفاوت که لیلا دیگر آن زن خانه دار و منزوی در گوشه خانه نیست که تنها عمل اجتماعی اش شله زرد درست کردن در خانه مادرش و خریدن روزنامه از دکه باشد. حالا و پس از 18 سال لیلا یک وکیل موفق شده است که از مشکلات مردمی که در جامعه اش زندگی می کنند آگاه است. با پرونده های مختلفی از قبیل اختلاس، طلاق، بزه کاری و ... سر و کار دارد.
دیگر زن منفعلی نیست که نتواند با جرئت با کسی صحبت کند. او حالا با منشی اش با صراحت صحبت می کند. با شوهرش با جرئت صحبت می کند و بر سر مردهایی که به دفتر او هجوم می آورند و فریاد می کشند، از موضع قدرت حرف می زند.
پس گذشت این 18 سال توانسته است از لیلای سال 75 ، زنی که حتی قدرت صحبت کردن هم نداشت و خودش حتی بدون این که همسرش بخواهد، تصمیم گرفت تا برایش زن بگیرد، زنی بسازد که در مناسبات اجتماعی اش لااقل در ظاهر، تاثیرگزار است.
لیلای مهرجویی اگرچه همیشه در خانه شوهر بود و برایش غذا درست می کرد و به او می رسید و شوهرش هم از زندگی با او مشکلی نداشت، اما نقطه ضعف بزرگی داشت. نقطه ضعف لیلای مهرجویی، اجاق کوری او بود. چیزی که شاید به زعم مهرجویی می تواند تنها عمل مثبتی باشد که یک زن در جامعه می تواند انجام دهد.(زن به عنوان کارخانه بچه سازی) اما لیلای رئیسیان دیگر این نقطه ضعف بزرگ را هم ندارد. او بچه دار شده و اتفاقا خانواده خوبی هم دارد که اگرچه شله زرد درست نمی کنند اما در یک خانه که باغ دارد و استخر و ... شامی درست می کنند تا دختر و دامادشان را در یک فضای گرم و صمیمی میزبانی کنند.
پدر لیلا هم که آنقدر خوب و عارف و دانا است که قطعا هر دامادی آرزوی داشتن چنین پدرزنی را می کند.
خلاصه که در زندگی خانوادگی لیلای رئیسیان همه چیز آرام است و همه خیلی هم خوشبخت هستند. پس چه چیزی زندگی لیلای سال 93 را با چنین بحرانی روبرو کرده است که او تازه وقتی پرونده همسرش به دستش می رسد می فهمد که زندگی اش دچار چنین فاجعه ای شده است. تنها چیزی که لیلای 93 را و نه زندگی اش را دچار چنین بحرانی کرده است جامعه ای است که لیلای رئیسیان سعی می کند نقش یک مصلح اجتماعی را در آن بازی کند. جامعه ای که به یک مصلح اجتماعی نیاز دارد. زیرا مردهایش یا آنقدر منفعل و عارف مسلک و یا آنقدر حریص و طماع و خوش گذران هستند که فرصت نمی کنند از نزدیک شاهد دردی باشند که مردم این جامعه دچار آن هستند. اما آیا این لیلا می تواند یک مصلح اجتماعی باشد؟ وقتی پلیس دختر جوان و برادرش که ماشین او را دزدیده اند دستگیر می کند، هنگامی که دختر می خواهد با لیلای 93 صحبت کند، لیلا ترجیح می دهد به جای حتی اندکی خشمگین شدن، با او صحبت کند، جایی که پلیس هم نقش پلیس احمق را بازی می کند و با پدر لیلای 93 به اتاق پشتی می روند تا احتمالا درباره عرفان شرق یا فلسفه غرب صحبت کنند، لیلای 93 همچون کشیش در داستان بینوایان ، دختر و برادرش را می بخشد و به قول پدر لیلای 93، با این کار روح او را می خرد تا شاید آن پسر دزد روزی تبدیل به یک ژان والژان بشود. (خدا را چه دیدیم؟ شاید شد!)
پس لیلای 93 می تواند یک مصلح اجتماعی باشد. اما چه چیزی زندگی او را به این ورطه کشانده است؟
خودش که نتوانسته زنی باشد که همراه همسرش روی زندگی خصوصی اش وقت بگذارد؟
یا همسرش که برای تنوع در زندگی اش و آن هم به طور قانونی سراغ همسر دیگری رفته است؟
یا هردو؟
به نظر می رسد فیلمنامه نویس "دوران عاشقی" آنقدر محافظه کار است که به جای داوری مناسب و بررسی این مسئله از جنبه حقوقی یا حتی خانوادگی، توپ را به دو قسمت تقسیم کرده و در زمین هر دو طرف انداخته است.
به زعم فیلمنامه نویس، هم لیلا 93 مقصر است و هم شوهرش.
اما چه کسی باید لیلای 93 و نه زندگی او را از این بحران نجات بدهد؟ زندگی لیلای 93 که دارد در مسیری معتدل پیش می رود و آب هم از آب تکان نمی خورد. اما لیلای 93 با این کاری که شوهرش کرده است تمرکزش به هم ریخته است و نمی تواند مثل قبل ادامه دهنده نقش مصلح اجتماعی باشد که وظیفه همیشگی او است.
پس برای این که لیلای 93 بتواند این نقش را به خوبی ادامه دهد تا مردم نازنین جامعه را که زیر فشار های اقتصادی و عاطفی گیر کرده اند نجات دهد. فشار های اقتصادی که ناشی از حرص و طمع مردان شکم گنده مثل فرهاد اصلانی، و فشار های عاطفی که باز هم ناشی از همین مردان حریص و طمع کاری است که همیشه پیپ می کشند اما برای تنوع، یک بار هم سیگاری می گیرانند.
لیلای 93 هم قول می دهد تا از این به بعد کمی تمکین کند و برای شوهرش آرایش کند تا او دیگر سراغ زن دیگری نرود. پس با آرایش کردن لیلای 93، توپ در زمین شوهرش است.
انتخاب شهاب حسینی برای نقش شوهر لیلای 93 آنقدر محافظه کارانه است که تماشاچی اصلا نمی تواند در مورد رابطه این زن و شوهر اظهار نظر کند و انگار که حق اظهار نظر هم ندارد.
شوهر لیلای 93 آنقدر ناز و گل است که در نقطه اوج قصه وقتی می خواهد به لیلای 93 بگوید زمانی که او سراغ زن دیگری رفته است، دیلیلش این بوده که لیلای 93، این وکیل و مصلح اجتماعی درگیر پرونده های مختلفی بوده که هیچ توجهی به این شوهر نازک نارنجی اش نمی کرده است، آنقدر از موضع ضعف و با صدای خفیفی این جملات را می گوید که تماشاچی، در تقابل این دو نفر در نقطه اوج قصه، شوهر لیلا را شکست خورده می داند. طوری که بعد از آن شوهر لیلای 93 به جای قبول مسئولیت کاری که خودش آن را انجام داده است، زن دومش را رها می کند و او را به سراغ سرنوشتی می فرستد که در انتظار اوست. زنی که او هم آنقدر خوب است و صورتی می پوشد و حتی از لیلای 93، این وکیل و مصلح اجتماعی عذرخواهی می کند که چرا با همسر او مزاحم جریان اصلاح اجتماع توسط او شده اند.
در دوران عاشقی، همه چیز خوب است و فقط کمی فرهاد اصلانی تماشاچی را معذب می کند و تا حدودی نقش مادرشوهر لیلای 75 را در لیلای 93 بازی می کند. قسمتی که در انتهای فیلم، مردان فیلم، این مردان حریص و طماع که خون مردم را در شیشه کرده اند، دور هم در خانه لیلای 93، مکانی که برای آرامش این زن مصلح اجتماعی در نظر گرفته شده، جمع شده اند و وارد حریم او شده اند و لیلای 93 قصه ما را در آشپزخانه حبس کرده اند تا او برایشان غذا درست کند تا آنها بخورند و خوش باشند و به روند خون خواری خود ادامه دهند، قهقهه های این مردان همچون تازیانه هایی سهمگین بر تن لیلای 93 می خورد و او را زخمی می کند. مردانی که از کلاه هایی که سرشان رفته است برای خوشگذرانی خود خاطره می گویند و لیلای 93 را می رنجانند اما لیلای 93 که از زخم های اجتماعی آگاهی دارد، همچنان در مسیری که به عنوان یک مصلح اجتماعی برای خود ساخته ادامه می دهد تا بتواند انتقام کوزت های این جامعه را از این مردان حریص و طماع بگیرد و کمی هم آرایش می کند تا دیگر شوهرش سراغ زن دیگری نرود. زیرا او هم خیلی خوب و گل است.
"دوران عاشقی" را از نظر سینمایی می توان در ادامه فیلم قبلی رئیسیان، "40 سالگی" دانست. اما "دوران عاشقی" به شدت اثری واپس گراست و نمی تواند پاسخگوی انتظارات مخاطب سال 93 باشد. مخاطب سال 93 دیگر آن شرایط مخاطب سال 75 را ندارد که از نمایش یک زن منفعل در جامعه که به کلیشه ای دست مالی شده در سینما تبدیل شده، لذت ببرد. زنی که فقط توهم اصلاح اجتماع را دارد آن هم در شرایطی که توان مدیریت زندگی خود را ندارد.