به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، رضا حجت در یادداشتی نوشت: چرا روسيه به داعش حمله كرده است؟ اين پرسشي است كه دست كم در هشت سطح تحليل مي توان به آن پرداخت.
1. در نگاه اول بايد به سطح داخلي (ملي) اشاره كرد. فرهنگ روسي كاملا اقتدارگرا است. بنابراين ملت روسيه بر اساس ذهنيت تاريخي به راحتي اجازه نمي دهند كه دولتمردانشان در عرصه خارجي از خود ضعف نشان داده و در برابر قدرت رقبا عقب نشيني كنند. هر دولتمردي در روسيه از اين خصيصه برخوردار باشد به مدت كوتاهي مشروعيت خود را از دست داده و آينده سياسي اش را نابود مي كند. ميل تهاجمي روسيه در حوزه خارجي و دور كردن حوزه خطر در مرزهاي فراتر، كاملا برآمده از فرهنگ سياسي ملي است. به همين دليل است كه روس ها حتي در دوره ضعف سياست حفاظ از «خارج نزديك» را دنبال مي كنند و در دوره قدرت يابي، به دور دست ها مي انديشند.
2. روسيه به دليل دارا بودن پيشينه تاريخي قوي، دست كم در طول پانصد سال اخير معمولا از قدرت هاي برتر دنيا به شمار رفته و در تصميمات و جهت گيري هاي بين المللي نقش موثر داشته است. دوره تزارها نمادي از اين اقتدار بود كه جهان در دوره موازنه قوا قرار داشت. حتي مدت كوتاهي پس از انقلاب اكتبر با به هم خوردن صورتبندي نظام بين الملل، روس ها با انديشه چپ گرايانه به يكي از دو قدرت بين المللي دوران دوقطبي تبديل شدند. اين مسئله كاملا گوياي آن است كه نمي توان روس ها را از تصميم سازي هاي جهاني منها كرد. روسيه تنها پس از يك دهه ضعف و ناتواني در تصميم سازي كلان بين المللي ( دهه 1990) جايگاه خود را پيدا كرد و اكنون به دنبال بازسازي تشخص بين المللي خود است. از اين منظر مجبور است براي احترام به ذهنيت تاريخي خود، منابع و زمينه هاي قدرتش را در سطوح مختلف بين المللي حفظ كند در غير اين صورت به خودزني سياسي پرداخته است.
3. در دوره پساكمونيسم، امريكا سعي كرد خود را تك قطب دنيا معرفي كند كه وراي نظام موازنه قوا پيش از جنگ هاي جهاني و عصر دو قطبي در دوره پس از جنگ هاي جهاني، سايه قدرتش را بر همه مي گستراند. بنابراين روسيه در بازگشت بين المللي خود به شكل اجتناب ناپذيري با اصطكاك سياسي، نظامي و امنيتي امريكا مواجه شد. بنابراين نظام بين الملل در پايان اولين دهه هزاره سوم با دو رويكرد كلان «حفظ موقعيت هژمونيك» (امريكا) و «بازگشت بين المللي ضد هژمون» (روسيه) همراه شد. اكنون فضاي امنيتي شكل گرفته در دنيا بسيار موثر از اين دو رويكرد متضاد است كه اگر چه از خاورميانه كليد خورد اما تصوير مستقيم آن براي دو قدرت در اوكراين به نمايش گذاشته شد. حتي در اين سطح تحليل مي توان به چرايي واقعه 11 سپتامبر و جنگ هاي خودساخته امريكايي در عراق و افغانستان پرداخت.
4. خاورميانه جغرافياي حساس و امنيت محوري است كه امروز نقش صدسال پيش بالكان را بازي مي كند و هر خطاي غيرقابل جبراني مي تواند عواقب پيشين و تاريخي دنيا را تكرار كند. بخش هاي قابل توجه اي از اين منطقه به شكل سنتي حوزه نفوذ روس ها بوده است كه سوريه يكي از مهمترين آنها و حتي آخرين بازمانده اش است. شكست روسيه در سوريه به معناي شكست بين المللي، منطقه اي و ملي آن است كه روس ها را به دوره ضعف دهه 90 پرتاب مي كند. بنابراين روس ها نه تنها بايد جايگاه خود را در سوريه و مديترانه تقويت كنند بلكه براي بازگشت به قدرت بين المللي در پي گسترش قدرت شان در ديگر كشورهاي خاورميانه هستند كه ايران مي تواند دروازه مناسبي براي آن باشد.
5. خاورميانه عربي به مامن تروريست هاي بين المللي تبديل شده است. از اين منظر روسيه براي حفظ و گسترش جايگاه خود بايد چاره اي براي اين موضوع بينديشد. تقويت تروريسم در منطقه به معناي پيروزي امريكا و متحدانش است كه در قرينه قابل فهم، تضعيف روسيه و متحدانش را به همراه دارد. بنابراين روس ها براي به هم ريختن اين چينش، بايد براي تروريسم چاره اي بينديشند كه امروز نماد بارز آن داعش است. ائتلاف روسيه، ايران، سوريه و عراق، با شكست اين تروريسم حساب شده، نه تنها موقعيت و جايگاه خود را افزايش مي دهد بلكه در دنياي وانموده غربي به اين انديشه مهر تاييد مي زند كه امريكا به جاي قطع نسل تروريسم تنها به بازي سياسي و بهره گيري سياسي از آنها مي پردازد. همانند آنچه كه با القاعده و طالبان به نمايش مي گذارد.
6. اتحاد ضد هژمون يكي از مهمترين بسترهايي است كه روسيه به آن نيازمند است و تا پيش از حمله به داعش، كمتر به آن مي پرداخت و اين يكي از ضعف هاي عمده مسكو در عرصه بين المللي بود. اما اقدام جديد روسيه اين زمينه را فراهم كرده است. زيرا در سطح منطقه اي به اتئلافي قوي و موثر دست يازيده است و در سطح بين المللي نيز از حمايت چين برخوردار است و زمينه هاي حمايت ذهني آن در افريقا و امريكاي جنوبي نيز وجود دارد. اگر چه چين «هنوز» به طور مستقيم وارد اين جريان نشده است اما با توجه به نگاه ضد هژمونيك كه طي چند دهه آن را دنبال مي كند، از تاثيرگذاري فوق العاده اي برخوردار است. سنگيني اين تاثير را مي توان در وتوهايي كه عليه قطعنامه هاي ضد سوري شوراي امنيت انجام داد، ديد. قطعنامه هايي كه تنها منافع امريكا و متحدانش را تامين مي كرد. چين، روسيه و ايران مي توانند و بايد اين رويكرد را در سطح نظام بين الملل گسترش دهند.
7. سوريه اگر چه در ميان كشورهاي عرب از ارتش بسيار قوي برخوردار بوده است اما جنگ هاي ضد تروريستي مداوم، طي سال هاي اخير آن را با مشكلاتي مواجه كرده بود. بخصوص كه در دو سال ابتدايي غرب جنگ رسانه اي و سايبري فراواني را عليه آن به اجرا گذاشت. طبيعي است كه داعش هم با سرمايه كه دست و پا كرده، هم با حمايت هايي كه از آن مي شود و هم با به اجرا گذاشتن ايدئولوژي كاذب توانسته افراد زيادي را به خدمت بگيرد و همزمان از فتاواي وهابي نيز برخوردار است. بنابراين ارتشي كه كلاسيك تربيت شده در جنگ هاي شهري با مشكلاتي مواجه مي شود. بويژه كه بايد مراقب باشد تا به غيرنظاميان آسيب نرسد اين همان نقطه ضعفي است كه داعش و تروريست ها با آن مواجه نيستند. به اين دليل كه هر اتفاقي ضد حقوق بشري كه در سوريه رخ دهد رسانه هاي غربي به راحتي آن را به دولت اسد منتسب مي كنند حتي اگر خود زمينه آن را فراهم كرده باشند. بنابراين ارتش سوريه نيازمند يك حمايت جدي و قوي در مبارزه با تروريسم بين المللي بود كه اين روزها در سوريه جا خوش كرده است.
8. جدال نمادين و ذهني هژمون و ضد هژمون سطح ديگر اين تحليل است. نماد تاريخي روسيه، چين و ايران، خرس، اژده ها و شير است كه در عصر كنوني در برابر عقابي قرار گرفته اند كه خواهان همه چيز براي خود و هيچ براي ديگران است و از متحدان خود نيز تنها به عنوان ابزار استفاده مي كند. سه قدرت تاثيرگذار ضد هژمون در اين زمينه نه تنها بايد در ميدان مبارزه خود را تثبيت كنند بلكه بيش از همه بايد در حوزه سايبر به جنگ بپردازند. شكست در حوزه سايبر پيش درامدي بر شكست در ميدان جنگ است. بنابراين قبل از اسلحه، افكار عمومي كارآمد و موثر خواهد بود تا در جنگ نمادها و نشانه ها هم پيروزي حاصل شود. اين مسئله نيازمند موجه سازي و مشروعيت بخشي در حمله به داعش است و به تصوير كشيدن اين موضوع كه غرب و متحدانش بايد از حمايت تروريسم بين المللي دست بردارند.
منبع : جوان آنلاين