گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ «جدال لفظی» در فوتبال ایران اتفاق بیسابقهای نیست. بارها و بارها مربیان،بازیکنان و مدیران فوتبالی به جان هم افتادهاند و با شلیک الفاظ و بیانیهها و کنایات تند، فضای فوتبال کشور را تحت تاثیر قرار دادهاند. جدال لفظی اخیر اما «نوبر» است. دعوای دو مربی ِ حرفهای و غیرایرانی، در فوتبال ایران و بر سر زمانبندی تمرینات تیم ملی! دو مربی که با اقتدار عنوان محبوبترین و شاید موفقترین مربیان خارجی فوتبال ایران را به خود اختصاص میدهند. کیروش و برانکو، دو نامی هستند که حدوداً به یک اندازه و به خاطر تمام خاطرات خوشی که در این سالها ساختهاند، دوستداشتنی هستند. منازعه اخیر این دو نفر، فوتبالدوستان ایرانی را به تردید انداخته. آنها نمیدانند در میانهی کلکلهای این دو مربی بزرگ، طرف کدام را بگیرند. حق را به مرد پرتغالی بدهند یا مربی کروات؟ انگار اصلاً این درگیری،برای هواداران درگیری «خوب و خوبتر» است. طرف شر ندارد. مردم نمیتوانند یکی را مقصر بدانند و دیگری را محق. این، شاید نسبیترین و سینماییترین دعوای تاریخ فوتبال ایران باشد. جایی که دو شخصیت مثبت، دو قهرمان به جان هم میافتند و قضاوت در این میان، سختترین کار ممکن است. بیاییم خودمان را جای هر دو طرف این مجادله بگذاریم. چند لحظه «برانکو» بشویم و چند دقیقهای از نگاه «کیروش» ماجرا را رصد کنیم. شاید اینطور، اوضاع را بهتر بفهمیم.
برانکو؛ آیا این نرمال است؟
آخرین بار او را روی نیمکت ورزشگاه «لایپزیگ» آلمان دیدیم. در جدال با آنگولا. گل سهراب بختیاریزاده و تنها امتیاز ایران از جامجهانی 2006. پس از آن مسابقات، او هرگز به ایران نیامد. رفت بهسراغ چند ماجراجویی جدید. در کرواسی و عربستان و چین.حتی وقتی در سال 2011 تیمش(الاتفاق عربستان) باید در تهران با استقلال مسابقه میداد هم مشکل مالیاتی مانع حضورش در تهران شد. 9 سال بعد از روزِ لایپزیگ اما کار پرطرفدارترین تیم باشگاهی ایران گرهخورد و هیچ نامی نتوانست آن را نجات دهد. نتیجه؟ تلاش برای بازگرداندن برانکو. مشکل مالیاتیاش توسط پرسپولیس حلشد و در انتهای فصل 94-93، در بهار 2015 به این تیم پیوست. آن روزها، اوج درخشش کیروش در تیم ملی بود و کسی اصلاً تصور نمیکرد برانکو برای بازگشت به تیم ملی شانسی داشته باشد. خود او هم نیامده بود تا نیمکت تیمملی را بازپس بگیرد. روابط این دو مربی اروپایی در روزهای ابتدایی گرم بود و تعامل تیمملی با پرسپولیس، تفاوتی نسبت به سایر باشگاهها نداشت. همهچیز خوب پیش رفت. سال 2016، یک سال رویایی برای تیم ملی و پرسپولیس بود. سرخهای تهرانی به اوج بازگشته بودند و تیم ملی بهترین نتایج ممکن را در مقدماتی جام جهانی کسب کرد. برانکو اما از برنامهریزیهای تیمملی ناراضی بود. او باید بازیکنانش را در روزهایی خارج از روزهای فیفا، در اختیار تیم ملی میگذاشت و چنین چیزی، در یک فوتبال حرفهای منطقی نیست. مرد کروات بازیکنانش را میخواست و در آستانه اردوی 5 روزه و بدون دیدار تدارکاتی ِ دوبی، کاسه صبرش لبریز شد.زبان به اعتراض گشود و با ادبیاتی تند، مسئولیت عدمموفقیت احتمالی ِ تیمش را به دوش سرمربی تیمملی انداخت. او در برنامه نود گفت:« بازیکنان ملیپوش ما با یک و نیم الی دو کیلو اضافه وزن از اردوها به تیم باشگاهی برمیگردند؛ ملیپوشان ما خوب بازی نکردند و 10 روز تا حد انتظار ما زمان برد تا آماده شوند؛ آیا نرمال است پس از هر سه بازی ،یک ماه لیگ تعطیل شود؟» پس از واکنش تند کیروش به این سخنان برانکو و بازگشت 7 ملیپوش پرسپولیس به تهران، پاسخ مرد کروات روشن بود:« بازیکنان من در دنیا بهترین هستند و من خوشحالم که آنها را در اختیار دارم. از بازگشت ملیپوشانم به ایران استقبال میکنم.»
برانکو حق دارد؟
شاید. او انتظار امکانات حرفهای و برنامهریزی حرفهای را دارد. اما واقعیت این است که سیستم تمرینی تیم ملی ایران، تعداد و طول اردوهایش هرگز منطبق بر منطق و استانداردهای جهانی نیست. در این شرایط، تنها مسیر حل مشکلات، تعامل تیمملی و باشگاههاست. فدراسیون ادعا میکند برنامه کامل تیم ملی پیش از آغاز فصل مورد توافق باشگاهها قرار گرفته و برانکو میگوید اردوی دوبی در این برنامه نبوده است. یک سرمربی باشگاهی، بیش از هرچیز باید به باشگاهش بیندیشد. برانکو، فقط میخواهد طبق قوانین و اصول حرفهای با او و تیمش رفتار شود. این،خواسته زیادی است؟
کیروش؛ خسته در میانه میدان
مرد مورد اعتماد الکس فرگوسن، پس از یک تجربه ناموفق در رئال مادرید و حذف با تیمملی پرتغال در مرحله یکهشتم نهایی جام جهانی 2010، به پیشنهاد جذاب و وسوسهکننده فدراسیون فوتبال ایران پاسخ مثبت داد و در آوریل 2011 رسماً قرارداد خود را در دفتر وزیر ورزش وقت جمهوری اسلامی ایران، امضا کرد. او سابقه کار در خاورمیانه را داشت اما حضورش بر روی نیمکت داغ تیمملی ایران، بیشک متفاوتترین چالش دوران مربیگری او بوده. امکانات فدراسیون ایران، در قیاس با امکانات تیمهایی مثل منچستریونایتد و رئالمادرید در حد شوخی بود و آمادگی فنی بازیکنان ایرانی هم تفاوت قابلملاحظهای با شاگردان قدیمی کارلوس داشت. او برای رفع این مشکلات و کاهش فاصله تیم ایران و رقبایش،از همان ابتدا برنامههایی غیرعادی و سنگین برای آمادهسازی تیمملی ایران در نظر گرفت. برنامهای مبتنی بر اردوهای متعدد، بدنسازیهای جدی و تمرینات فشرده.
فضای فوتبال ایران و رویکرد اکثر مربیان باشگاهی، نسبت به برنامههای کیروش غالباً حامیانه و آرام بوده. تعدادی از مربیان لیگبرتر ایران خود را شاگرد کیروش میدانند و تعدادی دیگر، با توجه به اولویتهای ملی، در قبال فعالیتهای کیروش دستکم سکوت پیشه کردند. این روند تقریباً تا سال 2015 ادامه داشت. موفقیت تیمملی در صعود به جام جهانی 2014، ارائه نمایشهای موفق در آن مسابقات و البته تلاش قابلقبول در جام ملتهای آسیا 2015، کیروش را در فوتبال ایران به اوج رساند. او البته در تمام این سالها از وضعیت بد امکانات شاکی بود و چندبار هم تا مرز استعفا از تیمملی پیش رفت. پایان 2016 اما مصادف بود با پایان دوران کمحاشیه مرد پرتغالی در ایران. برانکو ایوانکوویچ، سرمربی تیم صدرنشین لیگ برتر فوتبال ایران به برنامههای آمادهسازی تیم ملی معترض شد. کیروش هم ، مثل همیشهاش مقتدر عمل کرد و در اقدامی بیسابقه، تمام 7 ملیپوش پرسپولیس را از دوبی به تهران دیپورت کرد. این، به معنای افروختهشدن آتش میان دو مربی بزرگ فوتبال ایران بود. حاضران در اردوی دوبی، از عدم تمرکز و اعصابخوردی کیروش در طول اردو صحبت میکردند. سرمربی تیم ملی بیانیه داد و بزرگان و مسئولین فوتبال ایران، تلاش کردند تا فضا را آرام کنند و در فرصتی مناسب، مساله میان این دو سرمربی را حل کنند. اوضاع تا همین یکی دو روز پیش هم آرام بود که گفتگویی از برانکو با یک رسانه کروات، آتش کیروش را دوباره روشن کرد. کیروش در بیانیه تازهاش، برانکو را به «بی صداقتی هوشمندانه» متهم کرد و او را به دلیل اتخاذ سیاستهای دوگانه در قبال تیمملی کشورش و تیم ایران، سرزنش کرد.در بیانیه دوم او(که چندساعت پس از بیانیه روز اول منتشر شد) باز هم برانکو سرزنش میشد و اینبار مدیران پرسپولیس به دلیل همراهی با سیاستهای تیم ملی، ستایش! او میخواست برانکو را در برابر مردم ایران قرار دهد. در حالی که مدتها بود طرفداران پرسپولیس در مقابلش صف کشیده بودند.
آیا کیروش حق دارد؟
شاید. او به کشوری آمده که امکانات حرفهای فوتبالش چشمگیر نیست. بدنسازی تیمهای باشگاهی ضعیف است و فوتبال آن نیاز به ارتقایی همهجانبه دارد. برای رسیدن به این اهداف، او باید کاری متفاوت با یک کشور اروپایی انجام میداد و برنامهای خاص مینوشت. همین کار را هم کرد. مربیان ایرانی هم کم و بیش به نیت کیروش آگاه بودند و همراهیاش کردند. اما مربی حرفهای دیگر، از سرزمینی دیگر مقابل او ایستاد. کیروش خسته شده. سه ماه دیگر حضورش در ایران شش ساله میشود و در این مدت طولانی، تلاشهایش برای ارتقای سطح کیفی و کمی فوتبال ایران به کندی پیش میرود. او به دنبال پیریزی میراثی ماندگار برای فوتبال ایران است. او از برانکو و تمام مربیان میخواهد شرایط خاص و در حال رشد فوتبال ایران را درک کنند و همراه او و روند خاصی که طراحی کرده باشند. این، خواسته زیادی است؟
تمامش کنید!
جدال این دو مربی بزرگ، صرف نظر از مسئولیتها و مواضع هر طرف، جدالی است میان دو مرد محبوب. دو مرد موفق و دو مرد حرفهای در میانه فوتبالی که مسیر حرفهای شدن را طی میکند. حق با کدام است؟ نمیدانیم. اما مطمئنیم تداوم این جدال، اگر منجر به حذف هریک از این دو از فوتبال ایران شود، هر دو طرف را از موضع محبوبیت به منفور بودن میکشاند. هم پرسپولیسیها کیروش و تیمملی ِ اینروزهایشان را دوست دارند و هم هواداران تیمملی،صرف نظر از رنگ، از بازیهای بینظیر پرسپولیس لذت میبرند. شاید اگر به سراغ این مردم، این هواداران همیشه همراه فوتبال ایران برویم، دلشان بخواهد به سبک کلیشهای ِ مرسوم، از دو مربی بزرگ بخواهند که روی هم را ببوسند و برای همیشه، این جدال را تمام کنند. جدالی که هر دو طرفش میتوانند محق باشند و همین موضوع،آن را سنگین و سخت، و البته غیرقابل پیشبینی میکند.