به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)در بخشی از سخنان خود در مورد داشتن سال خمسی می گوید:همهتان باید سال خمسی داشته باشید. نگویید من ندارم، شاید پارسال یک همچین شبی پول داشتی، اما امسال هزارتومان زیاد داری، باید دویست تومانش را به عنوان خمس بدهی.شیخ محمدحسین زاهد(ره) هر شب خمس مالش را می داد.نفت فروشی داشت در بازار، کاسبی می کرد، حساب می کرد که امشب باید دو هزار تومان خمس بدهم، آن را کنار می گذاشت. چون که شب به شب باید خمس بدهیم، منتها ارفاق داده اند تا یکسال می توانی عقب بیندازی.
مرحوم مجتهدی ادامه می دهد:الان رفتی بازار کاسب شدی، این اول سال است تا یکسال نان و آبت خمس ندارد، مشهد بروی ،کربلا بروی، جهاز دختر بدهی، خمس ندارد. بعد یک سال ببین چقدر موجودی داری، اگر دیدی صد هزارتومان داری، باید بیست هزار تومان آن را خمس بدهی. اگر ده هزار تومان داری باید دو هزار تومان خمس بدهی.
مرحوم مجتهدی می افزاید:وقتی دو هزار تومان را دادی، در دفترت می نویسی، موجودی هشت هزار تومان،آن وقت سال دیگر باز حساب می کنی، اگر به هشت هزار تومن اضافه شده، مثلا ده هزار تومان اضافه شده، آن ده هزار تومان ، دو هزار تومن خمس دارد. این طوری است . باید حساب داشته باشی. بعضی ها می گویند: من ندارم، همیشه بدهکار هستم.
آیت الله مجتهدی(ره)با ذکر خاطره ای در این مورد می گوید:پنجاه سال پیش من در تهران یک اتاق اجاره کرده بودم، هوا هم گرم بود. سید مرتضی لنگرودی(ره) امام جماعت مسجد حاج ابوالفتح بودند، ایشان می خواستند با پسرشان به لنگرود بروند. پسرش به من گفت : شما در منزلتان ناراحت هستید ، این دو سه ماهی که ما به لنگرود می رویم، شما به منزل ما بروید. منزل آنها حیاط بزرگی داشت و باغچه و حوض و زیرزمین و خنک بود. آن موقع کولر و پنکه نبود، اما زیر زمین خنکی داشت، ما دو سه ماهی آنجا بودیم.پسرشان یک نامه از لنگرود برای من نوشت که پدرم از شما تقاضا کرده است که از پله های پشت بام بالا بروید، ببینید چند تا گوله خاک ذغال آن بالا زیاد آمده است. پارسال که ما کرسی گذاشتیم، مقداری از گوله ها زیاد آمده است. ما رفتیم و گوله ها را شمردیم، دیدیم مثلا پانزده تا گوله است، سه تا را باید بعنوان خمس می داد، اگر خودش را نداشت باید پولش رو می داد.
مرحوم مجتهدی تهرانی در انتها خاطر نشان می دارد:یک آیت الله نامه می دهد که ببیند چند گوله خاکه روی پشت بام زیاد آمده است. قدیم خاک ها را الک می کردند، بعد با آب آن را مثل کوفته گوله می کردند. زن ها که می خواستند کرسی را آتش کنند، خاکسترها را هم می زدند و یک گوله وسط می گذاشتند، بعد آتش را با خاک انداز روی گوله می انداختند. دور گوله خاکستر بود. بخاری نبود، گاز نبود، کرسی بود، هفت هشت نفر زیر کرسی می خوابیدند.