گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو -محمد آزادی؛ ۱۵۷۰۰۰ رأی؛ محبوبترین نماینده مردم کرمان این روزها رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی است؛ کمیسیونی که میتواند در وانفسای اوضاع معیشت خلقالله، مرکز فرماندهی و برنامهریزی کشور و نظرگاه امید مردم باشد. در یکی از روزهای دل انگیز زمستانی در آستانه بهار، میزبان محمدرضا پورابراهیمی بودیم در خبرگزاری دانشجو تا برایمان از اوضاع اقتصاد مملکت بگوید. حرفهایمان خوب که گل انداخت، از سیاست هم گفتیم و تازهترین تحولات مملکت را در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری بررسی کردیم. آقای دکتر البته برایمان برای اولین بار از سوابق تحصیلات دانشگاهی و خاطرات دانشگاهیشان هم تعریف کرد تا جنسمان جورِ جور باشد. دعوتتان میکنم تا خاتمه کلام گپوگفت صمیمانهی ما را دنبال کنید.
از دوران دانشجوییتان بفرمایید؛ کدام دانشگاه تحصیل کردید؟
دکترا دانشگاه تهران، فوق لیسانس دانشگاه شهید بهشتی، لیسانس دانشگاه اصفهان بودم.
در تشکلهای دانشجویی فعالیت داشتید؟ میتوانید خاطرهای از آن دوران تعریف کنید؟
تشکیلاتی بود وقتی که در دوران کارشناسی دانشجوی دانشگاه اصفهان بودم، بهنام انجمن اسلامی دانشجویی و فارغ التحصیلان؛ تشکیلاتی که آن زمان حشمتالله طبرزدی (از سال 1363) راه انداخته بود. ما از اولین اعضای دفتر اصفهان آن بودیم. البته انجمن اسلامی دانشجویان هم بود، و ما آنروزها به شدت با هم اختلاف داشتیم. اصلاً دو طیف بود، انجمن اسلامی دانشجویان تحکیم وحدت یک گروه بودند، و انجمن اسلامی دانشجویان و فارغالتحصیلان یک گروه دیگر.
سالهای تقریباً 70 تا 71 بود؛ درست روزهایی که من دانشجوی دانشگاه اصفهان بودم. البته این اتحادیه در چند استان دیگر هم دفتر داشت. مسؤل اتحادیه کشوری هم که آقای طبرزدی بود. میدانید اولین بار همین تشکیلات لفظ «امام خامنهای» را استفاده کرد؛ یا مثلاً برای اولین بار در دانشگاه اصفهان رسالهی اجوبهالاستفائات رهبری را منتشر کردیم. هفتهنامهای هم داشتیم با عنوان «پیام دانشجوی بسیجی»؛ من سرمقالهنویس نشریه بودم.
از اختلافاتتان با دفتر تحکیم بفرمایید؛ روابطتان با جامعه اسلامی دانشجویان چگونه بود؟
تشکیلات ما با تحکیم وحدت متفاوت بود؛ اصلاً مقابل هم تعریف میشدیم. تحکیمیها کار خودشان را میکردند. نگفته نماند، دانشگاه اصفهان هم آنزمان غُرق آنها بود. ما ولی عمدتاً بچههای دوران جنگ بودیم. یعنی بچههایی که از جبهه آمده بودند و حالا برای ادامهی تحصیلاتشان راهی دانشگاه شده بودند. من مثلاً ورودی سال 69 بودم؛ یعنی دو سال بعد از جنگ. اکثر بچههای تشکل ما هم از بچههای جبهه و جنگ بودند. بچههایی که محور را گذاشته بودند جایگاه رهبری؛ یعنی نگاهشان در حوزه سیاسی اینطور تعریف میشد. یک تفاوتهای تشکیلاتی هم با جامعه اسلامی داشتیم؛ آنها شاید زیادی سیاسی به مفهوم تشکیلات نگاه میکردند. تشکل ما اینطوری نبود؛ بلعکس اگر کسی یا مسؤلی از جناحی که آن زمان معروف بود به جناح راست هم دچار ایراد و اشتباه میشد، نقد میکردیم. دستهبندیها و گروههای سیاسی چندان برایمان مفهومی نداشت.
دولت را نقد میکردید؛ دولت وقت را؟
بله؛ البته بعدها طبرزدی دچار اشتباهاتی شد و تشکیلات و مجموعه را هم دچار انحرافاتی کرد. البته آن زمان دیگر من دانشجوی ارشد و دکترا بودم و از تشکیلات فاصله گرفتم. البته هنوز هم معتقدم دوران اوج آن تشکل همان بین سالهای 71 تا 73 بود. بعدها دیگر آقای طبرزدی که دبیرکل تشکیلات بود، دچار انحرافاتی شد. البته حتی بعد از آن هم دفاتر استانی تشکیلات، مستقل از اتحادیه و تفکرات طبرزدی عمل میکردند. امروز هم اطلاع چندانی ندارم؛ نمیدانم اصلاً انجمن اسلامی دانشجویان و فارغالتحصیلان باقی مانده یا نه.
فکر میکنید سابقهی فعالیتهای تشکیلاتی چه نقشی در آینده سیاسی و شغلی شما ایفا کرد؟
خیلی مهم بود؛ خیلی کمک کرد. توصیهام به بچههای دانشجو حضور در تشکیلات و آشنایی با رویکردهای اجتماعی است. خدا البته به ما توفیق حضور در جبهههای جنگ را داده بود؛ به جرئت میتوانم بگویم روحیه اجتماعی ما در جنگ ساخته شد. 14 سالم بود، سال دوم دبیرستان رفتم جنگ. خاطرم هست؛ دقیقاً 14 سال! سال 64 بود؛ اولین عملیاتی هم که شرکت کردم، عملیات والفجر 8 برای فتح فاو بود.
لشکر 41 ثارالله کرمان؛ یعنی باید بپرسیم حاج قاسم را دیدهاید؟
البته؛ فرماندهمان بود. لشکر 3 یا 4 گردان ویژه داشت؛ یکی گردان ما بود؛ گردان 418 ابوالفضل العباس. گردان ما گردان مشهور و خطشکنی بود. اینجوری شد دیگر؛ من فقط اول دبیرستان را مثل بچه آدم درس خواندم! اول مهر سال دوم دبیرستان، رفتم کلاس آموزش نظامی. بعد هم جبهه و جنگ. دیگر من مدرسه نرفتم تا زمانی که جنگ تمام شد. بعد از جنگ دیپلم گرفتیم.
روحیه تشکیلاتی را خیلی مدیون جنگ هستم. احتمالاً برای همین هم بچههای جبهه در دانشگاهها خیلی قوی با هم کار میکردند؛ چه در موضوعات فرهنگی گرفته تا موضوعات اعتقادی. اصلاً سال 70 شاید از بهترین سالهای فعالیتهای دانشجویی در کشور بود.
نشریهتان چطور؟ توقیف نشد به جرم مثلاً انتقاد از رئیسجمهور؟
دور اول البته موضع تمام بچههای اصولگرا و جریان راست، پشتیبانی از آقای هاشمی بود. بعدها البته در دور دوم ریاست جمهوری تغییراتی در مواضع آن مرحوم اتفاق افتاد؛ ما البته راه و مسیر خودمان را رفتیم. مسیر ما مسیر حمایت از نظام، ارزشها و مبانی ولایت بود. جالب است بدانید آن روزها بابت حمایت از هاشمی توبیخ هم میشدیم! همان کسانی که امروز مدعی آقای هاشمی شدند، آنروزها بدترین دشنامها و اهانتها به آن مرحوم را کردند. اصلاً اولین کسانی که بنای تخریب شخصیت آقای هاشمی را در کشور گذاشتند، همین اصلاحطلبها بودند.
بعد از دوران کارشناسی دیگر ننوشتید؟
کمتر؛ وقتی دانشجوی ارشد و دکتری بودم، خیلی از این فضاها فاصله گرفتم. ولی آن زمان مثلاً در دوران کارشناسی انتخابات شهرستان را مدیریت میکردیم! در انتخابات مجلس تیز و تندترین بیانیههای تحلیلی را مینوشتیم و برای نقاط مختلف ارسال میکردیم. مثلاً یادم هست زمانی یک اختلاف نظر پیش آمده بود بین امام جمعه و نماینده شهر که آن زمان آقای بهرامی بود. ایشان استاد دانشگاه امام صادق(ع) بود؛ دکترای حقوق داشت. ما هم در اصفهان چند دانشجوی فعال بودیم که میخواستیم برای انتخابات کمکش کنیم. مطلب تولید میکردیم؛ تحلیلهای حوزه انتخاباتی را مینوشتیم و در اختیار مردم قرار میدادیم. امام جمعه اما با نظرات ما مخالف بود؛ آقای هاشمیان، خدا رحمتش کند. البته ایشان طرفدار اخوی خودش بود؛ شیخ حسین هاشمیان! برادر امام جمعه بهرحال لیدر اصلاحطلبها محسوب میشد. ایشان از برادرش حمایت میکرد.
البته آقای شیخ حسین زنده است و شیخ محمد چند سالی است فوت کرده؛ خدا رحمتش کند. ایشان نائب رئیس مجلس بود، و اصلاحطلبان مجلس را هدایت میکرد. شبیه آقای انصاری؛ یک نقش اینطوری داشت.بهرحال آقای امام جمعه از برادرشان حمایت میکردند در مقابل ما از آقای بهرامی.
علیه امام جمعه چیزی ننوشتید؟!
علیه که نه! کار ما تبیینی بود. یکی از دوستان معلم بود؛ فوق لیسانس هم در دانشگاه اصفهان میخواند. رفت و آمد میکرد بین اصفهان و کرمان. وقتی میخواست برگردد، میگفتیم حالا که میروید بیانیههای ما را هم که کل شهر را به هم میریخت، ببرید! آن بیانیهها را در اصفهان مینوشتیم، همانجا تایپ میکردیم؛ حتی چاپخانه هم داشتیم. یک چاپخانه پیدا کرده بودیم، "خودی" بود! این بندهخدا زحمت میکشید میبُرد کرمان. البته نمیدانست در آن کارتون چیست و چی حمل میکند!
بعدها که فهمیده بود میگفت با من بمب میفرستادید، بهتر بود؛ این بیانیهها هرکدامشان یک بمب بودند! یک نفر هم کرمان بود میرفت تحویل میگرفت. بعد که توزیع میشد و تبیین مواضع صورت میگرفت داد همه در میآمد!
نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد آقای روحانی دچار یک افت محبوبیت شدید شده است. فکر میکنید اصلیترین عامل این اتفاق چیست؟ ناکارآمدی اقتصادی، شکست ایده برجام یا موضوعات مرتبط با مفاسد اقتصادی (مثل فیشهای نجومی و ...) یا بیاعتنایی به افکار عمومی و رسانهها؟
هر کدامشان یک سهمی دارد. از نظر من البته بیشتر ناکارآمدی اقتصادی است. من فکر میکنم علیرغم همه تلاشهایی که صورت گرفته و زحمات زیادی هم کشیدند، خروجی برای مردم ملموس نیست. مردم آثار ناشی از شاخصهای اقتصادی را باید در زندگی یومیهشان ببینند، تا بتوانند به دولت نمره بدهند. آن خروجیها از نظر ما تحقق پیدا نکرده است. نمیشود رؤیتش کرد؛ نمیتوان ملموس دید.
اصلاً عمدهترین اشکالی هم که بر دولت وارد میشود این است که تمام ظرفیتهایش را بر سیاست خارجی گذاشت. حالا شاید اگر برجام کامل اجرا میشد، بخشی از مشکلات اقتصادی مثل مشکلات نظام بانکی مثل بحث حضور سرمایهگذاران خارجی، میتوانست بهبود پیدا کند. بخشی از برجام اجرا شد و بخش دیگری از آن نشد. موضوع برجام موضوع اقتصادی بود؛ ما با آمریکاییها و گروه 1+5 سر موضوع تحریمها مذاکره کردیم. نه دربارهی حقوق بشر یا جنبشهای منطقهای مثل فلسطین، حماس و حزبالله. ما بر سر موضوع تحریم بانک مرکزی صحبت کردیم.
مایلیم جمعبندی شما را از اوضاع اقتصادی سال 95 بشنویم؛ آیا میتوان سالی که گذشت را سال تراژدی تعطیلی تولید ملی گذاشت؟ از ارج گرفته تا هپکو و پلی اکریل اصفهان.
بههر حال مشکلات اقتصادی خیلی سخت میگذرد. واحدهای تولیدی اینروزها بهسختی و با چنگ و دندان خودشان را اداره میکنند. دولت هم البته تلاش کرده. مثلا امسال یک خط اعتباری 16 هزارمیلیاردی را گذاشت برای کمک به آنها؛ هرچند آن هم بخشی تأمین شد و بخشی عملیاتی نشد. در مجموع در اقدامات دولت آن چیزی که باعث بشود که حرکتی را در در حوزه اقتصادی که باعث خروج ما از رکود شود، هنوز ملاحظه نمیشود. آمار نرخ رشد اقتصادی را هم که اعلام میکنند بخش عمدهای از آن ناشی از نفت است.
در بخشهای دیگر هم علاوه بر بخش نفت و گاز باید تحرکات جدی آغاز شود. بلکه بتوانیم مسیر حرکت را برای سال آینده ترسیم کنیم. در هر صورت وضعیت اقتصاد ما، حال و روز بنگاههای اقتصادی اصلاً خوب نیست.
مهمترین اتفاق 95 از نظر شما چه بود؟ مرگ آقای هاشمی، حادثه پلاسکو، برخورد دو قطار در هفتخوان، تعطیلی کمپانیها، شکست محاصره حلب یا ...؟
آن مطلبی که در حوزه سیاست داخلی خیلی اثرگذار بود، درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. در حوزه سیاست خارجی هم موفقیتهای بزرگی که مقاومت اسلامی در سوریه و عراق به دست آورد، به یاد ماندنی است. خاصه من اعتقادم این است که ارزش فتح حلب چیزی کمتر از آزادی خرمشهر نداشت. این اتفاق اصلاً معادلات منطقه را تغییر داد.
در حوزه اجتماعی هم شاید دلخراشترین حادثه در طول سالهای اخیر، حادثه پلاسکو بود که باعث شد حدود 20 نفر از بهترین جوانان مملکت را آنهم با این همه رشادت از دست بدهیم. دیدید اصلاً اتفاقی که افتاد یک تجلی از دوران جنگ را برای همهمان تداعی کرد.