اولین تجربه کارگردانی ابراهیم ایرجزاد، یک «فیلم اول» قابل قبول و یک «فیلم» معمولیِ رو به خوب است.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ سایه فیلمسازی به سبک اصغر فرهادی هنوز روی سر سینمای ایران سنگینی میکند. پنج سال پس از موفقیت «جدایی نادر از سیمین»، هنوز گروهی از سینماگران ایرانی به دنبال تکرار «جدایی...» در آثارشان هستند. ابراهیم ایرجزاد، جدیدترین نسخه تکرار اثر موفق اصغر فرهادی در سینمای ایران را چند روزی هست که روی پرده دارد. کارگردان جوان فیلماولی در «تابستان داغ» بیش و پیش از هرچیز خاطره درامهای خانوادگی و زهرآگین ابتدای دهه نود سینمای ایران را زنده کرده. درامهایی سوار بر تلخی و پر از چالشهای پیچیدهی انسانی. «تابستان داغ» روایتگر زندگی دو خانواده از دو طبقه اقتصادی و اجتماعی متفاوت است که در یک جایی و یک نقطهای ماجرای مشترکی پیدا میکنند. ماجرایی بحرانی و چندلایه که ادامه زندگی این دو خانواده را تغییر میدهد. تا اینجای تابستان داغ چیزی بیشتر از جدایی نادر از سیمین نیست. چند ویژگی اما، اولین اثر ایرجزاد را جایی متفاوت از اثر مشهور فرهادی قرار میدهد. جایی متعهدتر، مسالهمندتر و البته «اینجایی» تر.
چالش اشتغال زنان
ابراهیم ایرجزاد برای فیلم اولش دست روی یک سوژه حساس و مغفول در سینمای ایران گذاشته. مساله اصلی و پیرنگ داستان «تابستان داغ» روی اشتغال زنان بنا شده. هر دو خانواده درگیر در قصه این فیلم، به نوعی و هر کدام از منظری با این مساله درگیرند. دو مادر از دو طبقه متفاوت اجتماعی در یک چیز مشترک اند. هردو مجبورند برای ساعات طولانی فرزندان خردسالشان را در خانه تنها بگذارند. چالش اصلی «تابستان داغ» از همین جا آغاز میشود و تنها شدن دو کودک خردسال در کنار هم، نقطه عطف اصلی فیلم را میسازد. تابستان داغ البته مانند اکثر فیلمهای اجتماعی از «طرح مساله» فراتر نمیرود و برای چالشی که آن را به تصویر کشیده، راه حلی ارائه نمیکند. حتی با آن پایانبندی ناامید و رها در جاده، شاید نویسنده فیلمنامه دارد به بیراهحل بودن چالش اشتغال مادران اشاره میکند. اشارهای تلخ و ناراحتکننده که حال مخاطب را بد میکند.
تعلیقهای جذاب
تابستان داغ را اگر بخواهیم با خطکش ژانرهای سینمایی دستهبندی کنیم، احتمالاً جایی در میان فیلمهای اجتماعی و خانوادگی دستهبندی خواهد شد. این فیلم، اما گذشته از محتوا و مساله اجتماعیاش، در سکانسهایی تنه به تریلرهای معمایی و پرتعلیق میزند. میزانسن دو سکانس کلیدی فیلم، همراه با فیلمبرداری مناسب، حس وهمانگیزی را به مخاطب منتقل میکنند. تابستان داغ از همان سکانس اول و عبور پرسروصدای هواپیماها از بالای سر کودک نقش اول فیلم، برای مخاطبش خط و نشان میکشد و او را به تماشای فیلمی پرتعلیق فرا میخواند. مهمترین ویژگی کارگردانی ایرجزاد در اولین اثرش، موفقیت او در ساخت این فضای معلق در چند سکانس از فیلمش است.
درخشش بازیگران خردسال
ترکیب بازیگران تابستان داغ ترکیب امتحان پسداده و توانایی است. علی مصفا و مینا ساداتی به خوبی از پس ایفای نقش زوج پزشک فیلم برآمدهاند. پریناز ایزدیار هم تقریباً به بازآفرینی همان نقش موفقش در «ابد و یک روز» پرداخته و توانسته بار دیگر تواناییهای خود در ایفای نقش دخترانی از طبقات آسیبپذیر جامعه را نشان دهد. مهمتر از همه اینها، اما غافلگیری تیم بازیگران تابستان داغ، دو کودک خردسال فیلم هستند. خاصه دختری که به نوعی نقش اول و کلید اصلی روایت است. مانیا علیجانی، با وجود سن کم، بدون استرس و با تسلط کامل به ایفای نقش پرداخته و در یکی دو سکانس، خاصه سکانسهایی که تحت فشار شدید ناشی از مخفیکاریاست، لحظات درخشانی خلق کرده. اگر فرضاً بتوانیم بازی خوب پریناز ایزدیاد و مینا ساداتی و صابر ابر را فقط به پای توانایی حرفهایشان بگذاریم و سهم کارگردان را از این بازیهای خوب و قابل قبول فاکتور بگیریم، در نمایش موفق بازیگران خردسال، اما احتمالا باید سهم بسیار بالایی را به عملکرد خوب کارگردان جوان بدهیم که نشان داده در بازیگردانی هم توانمند است.
آوار تلخی و پایان رها
تقریباً هیچکس به تعیین رده سنی برای فیلمها در سینمای ایران توجه نمیکند. تعیین محدودیت سنی برای تماشای فیلم در کشور ما معمولاً جدی گرفته نشده و برای همین نمیشود انتظار داشت مشخص کردن محدودیت سنی مثبت هجده برای تابستان داغ، واقعاً مانع تماشای این فیلم توسط کودکان و نوجوانان شود. هرچند سطح خشونت و انزجاری که فیلم برای مخاطبش میسازد، برای افراد بالای هجده سال هم بعضاً آزار دهنده است. دو سکانس کلیدی فیلم، هولناک اند و تا حد زیادی مشمئز کننده. مواجهه بیتعارف فیلم با «جسد» یک انسان و همراهی دو شخصیت اصلی فیلم با یک جنازه، بیآنکه کمکی به روند قصهی تابستان داغ بکند، صرفاً سطح اشمئزاز و میزان وحشت فیلم را بالا برده و اثر را به مرز سینمای ترسناک نزدیک میکنند. سایه این دو سکانس روی سر فیلم آنقدر سنگین هست که ذائقه مخاطب را تا پایان تلخ کند و مزه دهان بیننده را بد کند.
پایان رها و ناامید فیلم هم از دیگر نکاتی است که مانع تبدیل تابستان داغ به یک اثر درخشان و ماندگار میشود. فیلم، تلخ است و البته تلخیاش در سینمای ایران، جدید نیست که برای مخاطب جذاب باشد و تجربهای عمیق به تجربههای بصری بینندهاش اضافه کند. حال بد و تکرار برخی کلیشههای ثابت سینمای اجتماعی، مهمترین چیزهاای است که میتوان به عنوان نقطهضعف اثر ایرجزاد به آنها اشاره کرد.
معمولی اما امیدوارکننده
تابستان داغ در جشنواره سی و پنجم فجر، نتیجه غیرمنتظره و درخشانی گرفت. این فیلم در جشنوارهای که انتقادهای زیادی به داوریاش وجود داشت، توانست در ۱۳ رشته نامزد شود و رکورددار نامزدی در بخشهای مختلف جشنواره لقب بگیرد. با این حال، اما کسب فقط دو سیمرغ در حوزههای فنی و نه هنری، نشان دهند این است که تابستان داغ، با وجود همه نکات مثبت و اشارات تازهاش در سینمای ایران، فاصله زیادی با یک اثر درخشان و ماندگار دارد. اولین تجربه کارگردانی ابراهیم ایرجزاد، یک «فیلم اول» قابل قبول و یک «فیلم» معمولیِ رو به خوب است. فیلمی که میتواند تماشاگران سینما را نسبت به آیندهی یک کارگردان جوان و مسالهمند در سینمای اجتماعی ایران، امیدوار کند.