وعدۀ دونالد ترامپ برای بازگرداندن دوبارۀ عظمت به آمریکا خود نوعی اعتراف به این است که آمریکا قدرتی رو به زوال است و بهطور شرمآوری نتوانسته از زمان جنگ ویتنام تاکنون پیروز میدان باشد یا حتی به جنگهایی که خود آغازگرش بوده است پایان دهد.
گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو - سید مهدی حاجی آبادی؛ پرچمها به اهتزاز درآمدهاند و سرودهای ملی همه جا طنینانداز شدهاند. ما در دوران ویژهای به سر میبریم؛ یعنی دوران سرزمین مادری، دوران دونالد ترامپ، دوران ژائیر بولسونارو در برزیل و دوران نوربرت هوفر در اتریش. ترامپ امریکاییها را به مقاومت در مقابل «آواز دروغین جهانیگرایی» دعوت کرده است. ناسیونالیسم بازگشته است؛ گویی هرگز از تبوتاب نیفتاده بوده و با خود حیرت و سردرگمی آورده است. تحلیلگران از خود میپرسند که این رفتارهای نامعقول چه توضیحی دارد. آیا طرفداران خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا نفهمیدند که خروج از اتحادیۀ اروپا ایدهای دیوانهوار است؟ آیا میلیونها هوادار ترامپ نفهمیدند که او قول انجام چه کارهایی به آنها میدهد؟
بهبیان ترامپ، عظمت امریکا با انجام فعالیتِ کمتر و نه بیشتر و با محافظت از مرزهای خود بهجای مرزهای دیگران، باز خواهد گشت. این شاید برای کشورهایی مانند اوکراین زنگ خطری باشد. ترامپ همچنین بر این باور است که عظمت امریکا با حمایت از کارگران خود احیا خواهد شد. ترامپ بیش از هر چیز دیگر در بهرهبرداری از افزایش نابرابری در امریکا و تردید دربارۀ جهانیشدن، موفق بوده است. مهمتر از همه، نیاز به ملاحظه و تشخیص مشکل است: از سویِ نخبگانِ جداافتاده و بیخبری که دستورکارِ خود را دارند؛ نه «دستورکار مردم» را. برخی شکایت میکنند که جایگاه برحق امریکا در دنیا به مخاطره افتاده است و به مردم اطمینان میدهند که فقط رهبری یک شخص میتواند اوضاع را مرتب کند. دوران جدیدی از راه خواهد رسید و وعدۀ وحدتِ ناسیونالیستها محقق خواهد شد: «دوباره متحد خواهیم بود، یکی خواهیم شد و دوباره شادکام خواهیم زیست.»
ترقی معکوس امریکا ترامپمآبان با تمرد از عرف برای خود کاریزمایی پوپولیستی در میان ترامپیستها ایجاد میکنند؛ آنها از دید کسانی فوقالعاده به نظر میرسند که دستگاه کنترل اجتماعی جامعه تحسینشان را برنمیانگیزد بلکه مرعوبشان میکند. حالا معلوم میشود که گویی دموکراسیهای مبتنی بر سرمایهداری سالها منتظر ترامپمآبان خود بودهاند، زنان و مردانی که مشتاقاند نطقهای عمومی را از قید التزام به سخنان باورنکردنی آزاد کنند. وعدۀ دونالد ترامپ برای بازگرداندن دوبارۀ عظمت به آمریکا خود نوعی اعتراف به این است که آمریکا قدرتی رو به زوال است و بهطور شرمآوری نتوانسته از زمان جنگ ویتنام تاکنون پیروز میدان باشد یا حتی به جنگهایی که خود آغازگرش بوده است پایان دهد. وقتی ترامپمآبان دربارۀ ناتو پرسوجو میکنند، درواقع میخواهند بدانند که چرا با گذشت یکربع قرن پس از فروپاشی شوروی، ناتو باید همچنان وجود داشته باشد. دعوت به حمایتگرایی اقتصادی پرسشی را مطرح میکند که مدتها در میان فراملیگرایان تابو بوده و آن این است که آیا قراردادهای جدید تجارت آزاد واقعاً بهنفع همگان است یا نه و بهخصوص اینکه چرا دولت آمریکا باید اجازه میداد کشورش صنعتزدایی شود. ایالات متحده از سیاست مهاجرتی دقیقی برخوردار است، اما هنوز هم یازده میلیون مهاجر غیرقانونی در خاک این کشور حضور دارند. ترامپمآبان میگویند این چیز عجیبی است و ترامپیستها حرفشان را تأیید میکنند.
ترامپیستها اروپا را به هم میریزند تولد ملیگرایی افراطی هیتلر در آلمان و فاشیسم موسولینی در ایتالیا درست برآمده از افول لیبرالیسم کلاسیک است. اشکال مختلف دیکتاتوری که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن سایر بخشهای جامعه در جامعه آن روز اروپا حاکم میشود.
گونههای جدید ناسیونالیسم درپیِ مقابله با تهدید جهانیسازی هستند. فرایند آزادسازی تجارت و جریانهای سرمایه ممکن است با هدف برابرسازی ثروت در همۀ قارهها آغاز شده باشد؛ اما نابرابری جدیدی در داخل کشورها به بار آورده و امیدهای زندگی طبقۀ متوسط را تباه ساخته و بقایای جوامع کارگر را تحلیل برده است؛ بهویژه در مناطق صنعتیِ حیاتی که از قرن نوزدهم به جا ماندهاند.
به همین دلیل است که امروز احیای ناسیونالیسم در خودِ غرب اینقدربرجسته شده است؛ پاسخ به زنگخطرهایِ جدیدِ ملیگرایی را در هردو سوی اقیانوس اطلس، اگر پاسخی باشد، باید در توسعۀ چشماندازهایی جایگزین برای رفاه ملی جست و نه در تقبیح آن با نام حماقت سیاسی یا بهعبارتدیگر پوپولیسم. اکنون لازم است دوباره منافع ملی و بینالمللی را مکملهایی ضروری بدانیم. آنگاه ناسیونالیستهای اروپاگرا و جهانگراهای میهندوست بهصورت گزینههای احتمالیِ جدید پدیدار خواهند شد؛ نه بهعنوان تناقضی لفظی. شرایط بسیار به دوران پیشاجنگ جهانی دوم شباهت دارد. روی کار آمدن دولتهای ملیگرای افراطی برآمده از رکود و شرایط بد اقتصادی. نظم نوین جهانی در حال شکلگیری است. نظم نوینی روییده از خاکستر سرمایهداری مدرن.