گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فروغ زال؛ هنرمند باید کارش خیلی درست باشد تا به جای نشان دادن خودش، اثرش را مطرح کند. در دنیای هنرمندان کمتر کسی پیدا میشود که نام و آوازه و محبوبیت اثرهایش بیشتر از اسم خودش در میان مردم پیچیده باشد. «جلیل سامان» شاید نام پرتکرار و چهرهای آشنا برای اغلب مردمی که پای سریالها و مستندهایش نشستهاند نداشته باشد، اما اگر او را با اثرهایش معرفی کنند، مردم خوب میدانند که نویسنده و کارگردان «ارمغان تاریکی» و «پروانه» و «نفس» کیست.
سامان که به گفته خودش ورود به دنیای فیلمسازی را از نمایشهای دبیرستانی در شهر «استهبان» شروع کرده؛ برگزیده شدن در مسابقات نمایش استانی مدرسهها او را چنان به وجد میآورد که فیلم سازی را از همان سالها با یک دوربین سوپر ۸ شروع میکند. خاطرات نوجوانی او از ساختن فیلم کوتاه با همان دوربین و بدون دستگاه اسپلایسر و بعد از آن مونتاژ فیلم با قیچی و اندازه گیریهای چشمی و چسباندنشان با چسب نواری به همدیگر، جدیت سامان در فیلم سازی با وجود هر محدودیتی را از همان ابتدا ثابت میکند. او بعدها با ورود به دانشگاه صدا و سیما، علمی و تجربی و جدیتر وارد دنیای مورد علاقه اش میشود.
سامان در بیش از دو دهه کارنامه خود، تنوع قالبهای بسیاری را تجربه کرده است. از رمان و کتاب فیلمنامه گرفته تا مستندهای دفاع مقدس و کارگردانی چند قسمت از مستند حدیث سرو و فیلم کوتاه و سینمایی و سریالهای عاشقانه در بستر تاریخ و حتی سریال طنز!
اگرچه در این کارنامه و در کنار فیلم و فیلمنامه، کتاب و رمان و داستان هم دیده میشود، اما قلم سامان در رمان «به وقت بودن»، نشان داد او کارگردان بهتریست تا نویسنده. پرداختهای مفصل و درخور داستان در کتاب «به وقت بودن» آنطور که باید دیده نمیشود و مخاطب را با عجله عبور میدهد، اما به تصویر کشیدن همان قصه در مقابل دوربین و در یک فیلم سینمایی، حساب شدهتر بود و جایزههای متعدد فیلم سینمایی «به وقت بودن» هم همین را ثابت کرد. شاید به همین دلیل است که او بیشتر از کتابهایش، با فیلم هایش شناخته شده است.
جلیل سامان در سالهای دهه هفتاد به عنوان یک مستندساز و البته کارگردان چند سریال کمتر دیدهشده در تلویزیون همچون سریال «ترس و لرز» و «قصه قرارگاه» شناخته میشد. این شرایط تا سال ۱۳۸۷ ادامه داشت؛ اما سریالهای سه گانهی عاشقانه و تاریخی اش، «ارمغان تاریکی» و «پروانه» و «نفس» با استقبال ویژه مخاطبان مواجه شد تا آنجا که حتی بازپخش «ارمغان تاریکی» از شبکه آی فیلم (حتی در بین مخاطبان خارجی) جز پرمخاطبترین سریالهای این شبکه قرار گرفت.
سریالسازی جلیل سامان، با کارگردانی سریال «ارمغان تاریکی» در سال ۱۳۸۹ وارد فضای جدید شد. عشق و درام عاشقانه به عنوان جذابیتی برای روایت تاریخ در سریالهای سامان استفاده نشده، بلکه تاریخ بستری برای روایت او از عشق و عاشقانههایی ماندگار شده است. به گفته او داستان «ارمغان تاریکی» را با الهام از زندگی یک روحانی که به دلیل سوختن صورت همسرش خودش را تا آخر عمر به نابینایی میزند نوشته شدهاست. در نگارش این داستان، او به دنبال منطقی برای اتفاق این عشق در زندگی فردی معمولی، به فضای دراماتیک تاریخ انقلاب و ازدواجهای سازمانی مجاهدین خلق میرسد و اینگونه «ارمغان تاریکی» را برای تلویزیون به ارمغان میآورد.
سامان دو سال بعد سریال ۱۸ قسمتی «پروانه» را ساخت و باز هم به سراغ سازمان مجاهدین خلق رفت و ماجرای تغییر گرایش اعضای این سازمان در سالهای میانی دهه ۵۰ را در قالب یک داستان دراماتیک به تصویر کشید. سریال «نفس» آخرین اثر از سهگانه جلیل سامان است که بازهم ترکیبی از یک داستان عاشقانه با وقایع مربوط به انقلاب و مبارزات گروههای چپ در آن سالها است.
اگرچه در سال پیروزی انقلاب اسلامی، جلیل سامان ۹ سال بیشتر نداشت، اما نوشتهها و فیلمنامهها و فضای واقعی و حسابشدهی سریالهایی که داستانشان در همان دوره زمانی جریان دارد نشان میدهد که او نه فقط با دیدهها و شنیدهها بلکه با مطالعه و تحقیق عمیق به تولید کارهایش پرداخته است.
سریالهای سامان که همواره بستری تاریخی و روایتهای انقلابی و پیامهایی اجتماعی و سیاسی دارد، با وجود استقبال و رضایت بالای مخاطبان و منتقدان، اما همواره با حاشیههایی همراه بوده. حاشیههایی که اغلب در پیچ و خمهای اداری تلویزیون و سانسورها و مجوزها و بدسلیقگیها باعث دلخوری عوامل تولید کننده و این کارگردان شدهاست.
از سانسورهای عجیب در بازپخشها و دیالوگها موسیقیها تا حاشیه سازی برای بعضی بازیگران تا تهدید از جانب مجاهدین خلق تا رد همین فیلمنامهها آن هم به اتهام به نفع مناقین بودن!
سامان، اما میتوانست داستانهایش را در سریالهایی خنثی و بی دردسر که مورد استقبال بعضی مدیران هم قرار میگرفت به تصویر بکشد؛ تا از این حواشی و بد سلیقگیها آزرده نشود، اما به قول خودش «مدعی نیست که دغدغه انقلابی دارد، اما دغدغه ساختن آنچه به آن اعتقاد دارد» او را مانع از راحت طلبی در اثر هایش کرده است. همین دغدغهها باعث شده تا آثار او بی تفاوت و سرد نباشد و ارزشها را به دور از شعار و پرگویی، درست بیان کند. در واقع سامان اگرچه «مدعی دغدغه انقلابی داشتن» نیست، اما میتوان در عمل و آثارش ثابت کرد او بیش از هر کسی که ادعای انقلابی بودن دارد، حق دارد «مدعی» باشد.
سامان برای گفتن حرفهایی که جدی گفتنشان به سختی ممکن بود هم راهی پیدا کرد و به سراغ طنز رفت. در سریال طنز «زیرخاکی» فریبرزی را از زیر خاک درآورد که حواسش به «برهه حساس کنونی» نبود و زندگی معمولی و بی خیال و پرت از همه حوادثش را در حساسترین برهه تاریخ زندگی اش داشت. با این داستان و خلق شخصیتهایی بدیع در روایت تاریخ انقلاب و با زبان طنز، سامان توانست به دستاوردها و باور و عزت ملیای که ملت ایران بعد از انقلاب کسب کردند بپردازد.
بازخوردها و استقبال مردم به سریالها و آثار ارزشی و انقلابی جلیل سامان نشان داد که بر خلاف عقیده عدهای در رسانهها که «تعداد» را به «تاثیر» بر مخاطب ترجیح میدهند، ساخت سریال و برنامههای «آسان و بی دردسر» راه مدیریت رسانه نیست و مردم حرف دیگری دارند.