گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه احمدی؛ از قدمت صد و پنجاه سالی کتاب فروشی اسلامیه خیابان پانزده خرداد تهران و لوکیشن همیشگی عشاق کتابهای خیابان انقلاب که بگذریم، پا به مکعب مستطیلی میگذاریم که کتابهای کف زمین تا به سقف رسیده کتابفروشیها را در حافظهاش به خاطر میسپارد. از میان انبوهی از کتابهای دیجیتال و صوتی که مظلومانه نگاهمان میکنند یکی را باز میکنیم. کتابی که نمیتوان آنرا برداشت، ورق زد و حتی دست گرفت. اصلا جلد و پشت جلدی ندارد که در همان نگاه اول چشمانمان را مسحور خودش کند و حتی اگر در دنیای حقیقی طراحی جلد خلاقانه هم داشته باشند، به به و چه چهی از زبانمان جاری نمیکنند.
نشر سنتی که در حال پوست اندازی هر روزه است، شاید کمی جای خود را به حافظه چند گیگابایتی موبایل یا تبلت دادهاند. گسترش پاندمی کرونا، تقاطع فرهنگ و تکنولوژی را پرترددتر از قبل کرده است. روزهای کشدار قرنطینه مجال خوبی برای مطالعه در اختیار آدمها گذاشته است. هر چند شبکههای اجتماعی با قدرت بر این فضا سایه انداختهاند، اما کتاب هم توانسته جای خود را در روزهای اجبار و تسلیم، در برنامه روزانه مردم باز کند. اما با این حال دامنه تأثیر کرونا، بازار نشر الکترونیک را مثل بسیاری حوزههای دیگر بی نصیب نگذاشته است.
در عهد کووید ناینتین که زیرنویس افزایش چند صد درصدی آمار قربانیان از گوشه سمت چپ به سمت راست تصویر هل داده میشود و کک کسی نمیگزد، چراغ برخی فروشگاههای پرخاطره کتاب در گوشه و کنار شهر با روشهای خلاقانهای روشن نگاه داشته شده است، اما آیا پلتفرمهای کتابخوانی، چراغ ذهن و فکرمان را روشن نگاه میدارند یا سابقه کتب کاغذی همچنان درخشانتر از قبل خواهد بود؟ اصلا کتاب الکترونیک و کتاب صوتی چقدر بر روی ادراک و شناخت بدنمندانه، تغییر قوای متن خوانی و درک مطلب ما اثر میگذارند؟
در ماراتن کتابخوانی هوشمند و سنتی ابتدا به سراغ آماری میرویم که خبر از سیر تغییرات در دوران شیوع کرونا میدهند. خبرخوان صنعت کتاب الکترونیکی با انتشار آماری گفته است که در سال ۲۰۲۱, کتابهای الکترونیکی ۱۸ درصد از کل فروش کتاب را تشکیل میدهند. در آگوست ۲۰۱۹، انجمن ناشران آمریکا، که عمدتاً نمایندگی ناشران کتاب سنتی را بر عهده دارد گزارش داد که در بین اعضای آنها، فروش کتابهای الکترونیکی ۱۴.۳ ٪ از درآمد فروش را به خود اختصاص داده است؛ اما برخی از تحلیلگران با استناد به ظهور بازار مستقل انتشار کتابهای الکترونیکی که به سرعت در حال رشد است، نسبت به اعتماد به آمار احتیاط میکنند. از سوی دیگر، سهم آمازون از بازار کتابهای الکترونیکی ۶۷ ٪ است.
اگر از خوب خوانان و شاید برخی از کرم کتابهایی که نیازسنجانه پا به دنیای کتاب میگذارند نیز جویا شویم چیزی خلاف رشد این اعداد و ارقام نمیشنویم. سید محمد حسینی، بنیانگذار مرکز رشد و تعالی ایرانیان (مرتا) در گفتگو با خبرگزاری دانشجو میگوید: «عادت کتابخوانی و اقبال دوستدارانش به سمت نشر الکترونیک از ابتدا تا امروز در تاریخ سیر صعودی داشته است و معمولا کتب تا زمانیکه به صورت کاغذی منتشر نشوند به صورت دیجیتال پا به عرصه نمیگذارند و نقش مکمل یکدیگر بودن را حفظ کردهاند.»
در تایید افزایش اقبال عمومی نسبت به سیر صعودی خوانش دیجیتال کتاب، امیر خوراکیان، معاون حقوقی و امور مجلس مرکز ملی فضای مجازی، پیشبینی کرده است که در سالهای ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ گردش مالی نشر الکترونیک از نشر سنتی پیشی بگیرد. البته این بهمعنای نابودی نشر سنتی و چاپی نیست بلکه این دو مکمل یکدیگرند و میتوانند موجب رشد هم باشند. چراکه، نگاه و رویکرد نسبت به این دو مقوله متفاوت است.
از سوی دیگر، خوراکیان با اشاره به اینکه ضریب نفوذ کتاب دیجیتال در جهان به طور میانگین ۱۳ درصد است و در ایران در پایان فروردین ماه ۱۳۹۹ به حدود ۱.۴ درصد رسیده است، گفت: نسبت کتاب کاغذی به کتاب دیجیتال در ایران حدود ۹۴ درصد است و این نشان میدهد فرهنگ سازی و تلاش جهت ارتقا سرانه استفاده از کتاب دیجیتال در ایران ضروری است و لازم است تا دستیابی به ضریب نفوذ ۱۰ درصدی انواع کتاب دیجیتال در بازار ایران به عنوان راهبردی مهم و اساسی در برنامه ریزیهای کلان در نظر گرفته شود.
ما در دنیای دیجیتال ثبت نام نکردهایم، بلکه در آن سُر خوردهایم. امروزه با همهگیر شدن استفاده از ابزارهای هوشمند، آموزش و یادگیری نیز تحت تاثیر انقلاب تکنولوژیکی قرار گرفته است. کتابهای دیجیتال، رفته رفته رواج بیشتری پیدا میکنند. بسیاری از ناشران اگر به طور کلی چاپ کتابهای کاغذی را کنار نگذاشته باشند، دست کم انتشار کتابهای دیجیتال را هم در دستور کار خود قرار دادهاند. اما مسئله اینجاست که آیا مطالعه کتابهای دیجیتال نیز به همان میزان کتابهای کاغذی عمیق و موثر است؟
به گزارش ایران اکونومیست به نقل از پایگاه خبری ساینس الرت، بر اساس تحقیقاتی، دانش آموزان استفاده از نمایشگرهای دیجیتال را به کاغذ ترجیح میدهند، اما در عمل کارآیی آنها کاهش مییابد. برای مثال در بازبینی اطلاعات به دست آمده از سال ۱۹۹۲ میلادی مشخص شد دانش آموزان هنگام مطالعه اطلاعات چاپ شده روی کاغذ درک بهتری از مفهوم متنهای طولانیتر از یک صفحه دارند. در این آزمایش ابتدا از داوطلبان خواسته شد آنچه که از توانایی درک مطلب و مهارتهای مطالعاتی خود دارند را بیان کنند.
سپس از آنها خواسته شد دو متن که یکی به صورت آنلاین و دیگری به صورت چاپ شده در اختیار آنها قرار گرفت، مطالعه کنند و سه کار انجام دهند: ابتدا ایده اصلی متنها را توصیف، سپس نکات کلیدی هر متن را بیان و در مرحله آخر هر چیزی را که از متنها به یاد داشتند، تبیین کنند. در پایان از داوطلبان خواسته شد درباره مهارت درک مطلب خود قضاوت کنند.
در این آزمایش از متنهایی با طول متفاوت استفاده شد و اطلاعات مختلفی از جمله زمان مطالعه گردآوری شد. صرف نظر از این تفاوتها در نتیجه این آزمایشها مشخص شد دانشجویان استفاده از ابزار دیجیتالی را برای مطالعه ترجیح میدهند. همچنین داوطلبان درک مطلب خود را از متن آنلاین بهتر از متن چاپی ارزیابی کردند، اما در واقعیت درک مطلب داوطلبان در متن کاغذی بهتر از متن آنلاین بود. در پاسخگویی به سوالات کلی استفاده از ابزار مطالعه تاثیری نداشت، اما در پاسخگویی به سوالات خاص عملکرد داوطلبانی که از متن چاپی استفاده کردند بسیار بهتر بود.
حسینی درباره داشتن برداشت متفاوت از متن اشاره میکند: «این مسئله که جامعه بیشتر اهل فهم شنیداری است یا بصری یکی از موضوعات تاثیرگذار است. حدود ۶۰ درصد انسانها فهم بصری دارند و باید چیزی را بنویسند یا بخوانند تا بفهمند، اما در جامعه حدود ۲۰-۳۰ درصد افراد درک شنیداری دارند. این افراد به اندازهای که کتاب میخوانند متوجه فایل صوتی کتاب هم میشوند. در واقع اگر اهل فهم بصری باشیم، ممکن است صوت به فهم و یادگیری اضافه نکند در حالیکه اگر فقط اهل فهم شنیداری باشیم قطعا فهم دیداری نیز میتواند در درک بیشتر کمک کننده باشد.»
وی افزود: «بین افرادی که دوستدار کتب صوتی و الکترونیک هستند تفاوت وجود دارد؛ کسانی که به سراغ کتب الکترونیکی میروند ممکن است اهل کتب فیزیکی هم باشند، اما عمده کسانی که از کتب صوتی استقبال میکنند، اهل کتاب خوانی نیستند. اهالی و عاشقان حقیقی کتاب علاقه دارند کتاب را لمس کنند و بخوانند و اینگونه بین چشم و مغز ارتباط برقرار میشود و یادگیری بصری را نتیجه میدهد. کتابهای صوتی به افرادی که نتوانستند با کتاب کاغذی ارتباط برقرار کنند کمک خواهد کرد؛ در واقع کتاب صوتی افراد گریزان از کتاب را به سمت کتاب آورد و این گزینه ارزشمندی بوده است.»
در روزگاری که انسانها به بردههای ابزارهای هوشمند تبدیل شدهاند، کتاب خوانان نیز وارد گود شده و صحنه را خالی نکردهاند. کتاب دیجیتال پسندان که ممکن است از سر اجبار یا دلایل دیگر، از شیره ابزارهای نوپدید بنوشند، در اغلب موارد ایرادات پنهان کتب دیجیتال از چشم آنها دور میماند. در زیر عدسی ذره بین و در کنار بخش حجیمی از مشکلات در نظام مطالعه کتب هوشمند به مسئلهای میرسیم که میتوان از آن به عنوان دنده عقب چشم یاد کرد.
جستوجوی ناخودآگاه چشمها از جمله دغدغههای طرفداران کتاب کاغذی است و وقتی پای کتب دیجیتال به میان میآید، این موضوع رنگ میبازد. ویلینگهام، استاد روانشناسی دانشگاه ویرجینیا، ماجرا را به این شکل توضیح میدهد که ۱۰-۱۵ ٪ از حرکت چشمهای ما در زمان خواندن، به چک کردن جملات قبلی اختصاص پیدا میکند. این موضوع آنقدر سریع اتفاق میافتد که ما حتی متوجه آن نمیشویم، اما تا حد زیادی به درک ما از متن کمک میکند.
ویلینگهام در ادامه اشاره میکند: «این حالت دقیقا شبیه به آن است که وقتی کسی در حال حرف زدن است، به او بگوییم: «میشود جملهات را تکرار کنی؟» و دقیقا در لحظهی این درخواست، ذهنمان به سمت چیزی که او گفته میرود و آن را با خود تکرار میکند. او میگوید که البته در زمان گوش دادن به یک کتاب صوتی، میتوان آن را متوقف کرد و کمی به عقب برگرداند و دوباره گوش داد. اما این خیلی سختتر از حرکت چشم روی کتاب است.»
حسینی تصریح میکند: «مهمترین ایراد کتب الکترونیک این است که نور را به طور مستقیم به چشم میتاباند و برای چشم خسته کننده است و ممکن است بر روی کندذهنی نیز اثر بگذارد؛ اما این مشکل با کتابخوانهایی، چون کیندل یا فیدیبوک تا حد زیادی حل شده است. وقتی کتاب فروشی میرویم با کتاب ارتباط لمسی برقرار و تعداد صفحات را برانداز میکنیم؛ در واقع کتاب یک زندهی روح دار است. اغلب از کتابخوانان شنیدهایم که هیچ چیز کتاب کاغذی نمیشود. دلیلش همان حس زنده بودن کتاب است.
خیلی روی کندذهنی اصرار ندارم، اما در یادگیری هر چه حواس بیشتری درگیر باشند طبیعتا درک و فهم خیلی بهتری به دنبال خواهیم داشت. مولفه اساسی ارتباط بین دو نیمکره مغز است؛ وقتی کتابی را از طریق نرم افزار میخوانیم عملا نیمکره چپ درگیر خواهد شد، اما با خواندن کتاب کاغذی بخودی خود، نیمکره راست فعال میشود. وقتی این دو نیمکره فعال شوند تندخوانی صورت میگیرد و یادگیری تا ۵ برابر بیشتر میشود.»
وقتی پایمان به کتابفروشی باز میشود و چشمان جستجوگر در پی یافتن کتابی برای ارضای نیاز روحی خود است، تورق سربع کتاب برای اضافه کردن آن به سبد خریدمان، کوچکترین بخش کار است؛ اما برای حرفهای خوانهایی که شعار مورتیمر آدلر «دنیا پر است از بدخوانهایی که زیاد میخوانند؛ اما چیزی از خواندنشان به دست نمیآورند» را در سر مرور میکنند، ادامه سیر کتابخوانی از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است.
چیزی که از آن تحت عنوان مطالعه تحلیلی و تطبیقی یاد میشود. خوانش تحلیلی، خواندنی با هدف توسعهی نگرش و افزایش عمق درک و فهم ما است و در ادامه آن تلفیق اطلاعات کتابهای مختلف برای رسیدن به یک دیدگاه و نگرش وسیعتر - احتمالاً متفاوت با آنچه در تک تک کتابها گفته شده – مطالعه تطبیقی را نتیجه میدهد. این سلسله مراتب برای انتخاب حرفهای خوانان دیجیتال نیز نقطه افتراقی محسوب نمیشود و دوستداران کتاب کاغذی و حتی دیجیتال پسندان در دایره این نوع از مطالعات قرار میگیرند.
حسینی در این باره میگوید: «کتابهای کاغذی در فهم تحلیلی بیشتر کمک میکنند، زیرا حاشیه نویسی، یاداشت نویسی، تسلسل مطلب، مرور فهرست و تیترها فهم تحلیلی را نتیجه میدهند؛ چرا که ارتباط بین خواننده و نویسنده و همچنین برقراری حس روحی برای فهم بیشتر و درک مطلب نیاز است. اما با توجه به اینکه در فهم تطبیقی باید چندین کتاب را در نظر گرفت، شاید کتابهای الکترونیک گزینه مناسبتری باشند؛ زیرا باید دسترسی به کتابهای بیشتری فراهم شود تا مطالعه تطبیقی به سرانجام برسد.»
یکی دیگر از نگرانیها در مورد استفاده از کتابهای صوتی، مسئهای است که دیوید دنیل، استاد روانشناسی دانشگاه جیمز مدیسون مطرح میکند؛ سفرهای ذهنی. تمامی افراد، چه مشغول خواندن کتابهای الکترونیکی باشند و چه در حال گوش دادن به کتاب صوتی، لحظهها یا دقایقی را در سفر ذهنی به سر میبرند. این کار حواسشان را پرت میکند و به مسئلهی دیگری فکر میکنند. به همین دلیل کمی طول میکشد تا دوباره بتوانند تمرکزشان را روی مطلب مورد نظر جمع کنند.
حسینی اشاره میکند: «معمولا به کتابهای صوتی در حالت آرامش گوش داده نمیشود و در نهایت کتب صوتی به اندازه کتب کاغذی نمیتواند به فهم، تمرکز و تخیل کمک بسزایی کنند. یکی از نقاط قوت کتب صوتی تقویت حس تخیل است به طوریکه ارتباط بین دو نیمکره مغز را بالاتر میبرد. نیمکره راست مسئول قوه تخیل است. در حالت عادی کتاب الکترونیک نیمکره چپ فعال را فعال میکند و یادگیری چندانی نداریم، اما زمانیکه همزمان نیمکره راست و چپ با یکدیگر درگیر شوند، فهم و یادگیری بالاتر میرود. این مورد در صورت تداخل نداشتن کتاب صوتی گوش دادن با روزمرگیها اتفاق میافتد,، اما وقتی درگیر کاری هستیم عملا چنین اتفاقی نمیافتد و قسمت زیادی از محتوا از دست میرود.»
ما انسانها، استفاده از قدرت شنوایی خود را دست کم گرفتهایم و آن را در درجهی چندم اهمیت قرار دادهایم. این در حالی است که خواندن و نوشتن، عمر آنچنان طولانیای نسبت به شنیدن و صحبت کردن ندارد. ویلینگهام میگوید: «وقتی میخوانیم، بخشهایی از مغز را که کارایی دیگری دارند، وادار به انجام نقشی دیگر میکنیم. در حالی که وقتی به کسی گوش میدهیم، میتوانیم اطلاعات بسیار بیشتری را از لحن او، شوخی موجود در صدایش، و تاکیدهایی که به کار میبرد، دریافت کنیم.» قطعا اگر نمایشنامهای از شکسپیر را با صدای بازیگران آن بشنویم، بسیار بیش از حالتی در ذهنمان باقی میماند که تنها متن آن را بخوانیم.
حسینی درباره نقش کتب صوتی در مهارت سخنوری اشاره میکند: «در این موضع، پادکست سخنرانیهای افراد و اساتید در سخنوری و فن بیان موثرتر از کتب صوتی عمل میکنند چرا که در کتاب صوتی صرفا گوینده به روخوانی از روی متن میپردازد و حتی در هوش کلامی نیز تاثیر چندانی ندارد، اما خواندن کتاب کاغذی به هوش کلامی و افزایش دایره لغات کمک بیشتری میکند. انسانها برای شنیدن مقاومت زیادی به خرج نمیدهند و ممکن است محتوای کتاب صوتی آنچنان اثرگذار باشد که دوستداران کتاب صوتی به سمت دنیای کتابخوانان حقیقی روانه شوند.»
در دورانی که روحیه ضد کتاب الکترونیک و صوتی کمی فروکش کرده است و پاندمی کرونا باعث شد تا بزرگترین کالای فرهنگی کشور نیز به فضای مجازی روی بیاورد و صنعت بحرانزده نشر را دریابد، برنامهریزیهای زیادی در این راستا انجام شده است تا قدری آمارهای ضدونقیض سرانه مطالعه ۲ الی ۷۰ دقیقه در روز را کمی جابجا کنند. از طرفی دغدغه کرم کتابها صرفا به سقف رسیدن ساعت مطالعه غیر درسی نبوده و نیست و پر واضح است که کیفیت و عمق گودال یادگیری نیز کمتر از آن اهمیت ندارد.
همین بوی کاغذ و کلمات موقع کتاب خواندن است که کیفورمان میکند. میتوان کتاب را ورق زد و این تورق است که ما را پادشاه سرزمین آن نویسنده میکند. هر جا لازم بود همه چیز را متوقف میکنیم و دست از ورق زدن میکشیم. به دنیای خارج از کتاب چشم میدوزیم و اجازه میدهیم تصورات و تخیلات کتاب زیر پوستمان بروند. از قدیم هم نویسندهها به این امتیاز کتاب مکتوب آگاه بودهاند؛ دنی دیدرو در کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش» بارها ما را به استراحت فکری دعوت میکند. چیزی که کمتر در کتب دیجیتال برایمان انفاق میافتد.
در ابرماراتن تنگاتنگ کتاب فیزیکی و هوشمند، بعید است کتب کاغذی طرفداران همیشگی خود را از دست بدهند و همان عدد کم کتابخوانان جامعه احتمالاً به کاغذ وفادار خواهند ماند. فضای سفید صفحات حقیقی، این خلأ رخشان کتاب، این هوای تمیز لابهلای متن در کتابها را چگونه میتوان با کتاب دیجیتال و صوتی پر کرد که نه عمقی از مطلب را به ما تزریق میکند و نه تکههای متن را فهمیدنی تر. با اینکه تکنولوژی را بغل کردهایم، اما باز هم به روح در هم تنیده در درختی که چند صباحی دیگر در کالبد کاغذ کتاب قرار میگیرد باز میگردیم.