به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نشست تبیین چالشهای امید اجتماعی در سال سینمایی که گذشت با عنوان «ایستگاه چهل و سوم» در آستانه جشنواره فیلم فجر به همت رسانه فکرت برگزار شد.
در این نشست تخصصی که روز سه شنبه دوم بهمن ماه در خانه اندیشهورزان تهران برگزار شد، کارشناسان و منتقدین مطرح سینما همچون اکبر نبوی، سیدعلی روحانی، آرش خوشخو، آرش فهیم و محمد قربانی به طرح دیدگاهها و نظرات خود درباره نسبت آثار سینمایی یک سال گذشته کشورمان با مقوله امید اجتماعی پرداختند.
سید علی روحانی در سخنانی به ناکامی سینما و شبکههای خانگی در ایجاد امید اجتماعی اشاره کرد و گفت که این نهادها نیتی برای کار در این زمینه ندارند. وی تأکید کرد که سینما در ایران باید با امید اجتماعی روبرو شود و نسبت به آینده اجتماعی دغدغهمند باشد. این موضوع را نه به عنوان یک مسئله فلسفی، بلکه به عنوان یک موضوع تاریخی مطرح کرد.
روحانی افزود: «مکانیسم انسانی به گونهای است که نمیتوان به طور کامل با ناامیدی و یأس مواجه شد. مشکل سینمای ایران این است که امیدبخشی و تولیدات مثبت در بخش دولتی انجام میشود و بخش خصوصی به این دلیل که انتظار دارد بخش دولتی امید اجتماعی را ایجاد کند، به سمت ناامیدی میرود.»
او به وجود فیلمهایی اشاره کرد که از راههای نادرست موفق شدهاند، مانند موضوعات دردناک و خلاف. با این حال، وظیفه هنرمند را نشان دادن راه صحیح دانست.
در ادامه، روحانی به راهحلهای موجود اشاره کرد و گفت: «پشت هر فیلم یک فرد مهم وجود دارد که مولف اصلی آن است، مانند تهیهکنندگان و کارگردانان و ارگانهای دولتی. هر اتفاقی که در فیلم قرار است بیفتد باید در وجه فرمال باشد و فرم فیلم باید امید را به وجود آورد.»
وی به تاریخ سینمای ایران اشاره کرد و گفت که از ابتدا الگوهای خود را از کشورهای دیگر مانند مصر و ترکیه گرفته است. روحانی همچنین به آسیب بزرگی که هالیوود ستیزی ایران ایجاد کرده، اشاره کرد و گفت که این نگرش باعث شده است که هالیوود را به عنوان بخشی از ساختار سیاسی آمریکا در نظر بگیریم. او تأکید کرد که باید فرم و امیدبخشی را از سینمای هالیوود الهام گرفت، نه فقط تکنیک و زیباییشناسی.
این تحلیل نشاندهنده چالشها و فرصتهای سینما در ایران و نیاز به توجه به امید اجتماعی در تولیدات هنری است.
خشخو در خصوص دلایل شکلگیری ناامیدی در سینمای ایران بیان کرد که جریان چپگرایی در فیلمهای سینمای ایران، حتی قبل از انقلاب، سیاهی و تلخی را با هنر اعتراضی تلفیق کرده است. او افزود که سینمای روشنفکری پس از انقلاب به دلیل مسائل جنگی و تولیدات دیگر، کمرنگ شده است.
وی همچنین اشاره کرد که تولیدات در سینمای مذهبی غالباً به شهادت ختم میشود. هرچند که شهادت امری والاست، کارگردانها نیز تمایل دارند اندوه را در پایانبندی آثار خود ایجاد کنند. به گفته او، سینمای کمدی در ایران کارکرد فیلم فارسی قبل از انقلاب را دارد.
با وجود وجود سینمای کمدی، خشخو تأکید کرد که امید اجتماعی در بدنه سینما همچنان کم است. به عنوان مثال، فیلمهایی مانند «مهمان مامان» و «یه حبه قند» در رسته فیلمهای اجتماعی قرار میگیرند. او همچنین به چندپارگی ملت ایران اشاره کرد و گفت که در دهه چهل یک قشر متوسط عظیم در ایران شکل گرفته که فرهنگ خود را وارد جامعه کرده و این موضوع برای دولت بزرگترین دردسر است.
این طبقه به طور ذاتی معترض است و به جز سالهای ۵۶ تا ۵۸، معمولاً با همه تصمیمات جامعه مخالف بوده است. خشخو همچنین به وضعیت هالیوود اشاره کرد و گفت که هر مبحثی در این صنعت زیر سایه پول درآوردن قرار دارد. تا پیش از ۱۰ سال گذشته، هالیوود تولیدات خود را بر مبنای ناامیدی پایهگذاری کرده بود، اما در ۱۰ سال گذشته، مبحث امید اجتماعی در سینمای هالیوود شکل گرفته است.
وی به موفقیت سینمای کره جنوبی اشاره کرد که با نزدیک شدن به سینمای صنعتی و هالیوود، توانسته است عملکرد خوبی داشته باشد. خشخو تأکید کرد که ما در دهه ۷۰ این فرصت را از دست دادیم. او همچنین بیان کرد که فیلمهای غیرکمدی در ایران، به ویژه در زمینه خشونت و سینمای تاریک، موفق هستند و شرایط جامعه ظرفیت تولید فیلمهای غیرکمدی مانند هالیوود را ندارد.
او در پایان به این نکته اشاره کرد که پرداختن به مسئله خانواده میتواند ایدهالوجی برتر باشد. در شرایط روانی و اجتماعی خاصی قرار داریم که بازتاب آن را در سینما و شبکه نمایش خانگی مشاهده میکنیم. خشخو تأکید کرد که ترویج لمپنی با پوز معترض بودن در حال افزایش است.
به باور او، راهحل در بلندمدت تولید صنعتی و در کوتاهمدت سرمایهگذاری در زمینه خانواده است.
محمد قربانی در سال ۱۴۰۳ اشاره کرد که از ۱۰ فیلم پرفروش، ۹ فیلم کمدی و تنها ۱ فیلم مست عشق وجود دارد که تنها فیلم پربینندهای است که در ژانر کمدی نیست. او به این نکته پرداخت که برخی فیلمها توسط نهادهای دولتی به ساخت رسیدهاند، اما اغلب این فیلمها نمیتوانند فروش خوبی داشته باشند و از المانهای استاندارد برخوردار نیستند.
قربانی همچنین به وجود سینمای زیرزمینی اشاره کرد که قرار است بدون محدودیتها عمل کند. با این حال، حتی در این نوع سینما نیز کیفیت مطلوبی مشاهده نمیشود. او بیان کرد که اگر فیلمسازان ایرانی در هالیوود تولید محتوا میکردند، احتمالاً به بیش از یک فیلم نمیرسیدند.
او تأکید کرد که هیچکدام از این نوع سینماها حرفی برای گفتن ندارند و مردم به سمت کمدیهای بیمحتوا، مبتذل و نوستالژیک میروند. این موضوع به نوعی نشاندهنده تضاد میان سینمای زیرزمینی و سینمای دولتی است.
با این حال، قربانی به فیلمهایی مانند «باغ کیانوش» و انیمیشنهای با کیفیت اشاره کرد که هم مخاطب دارند و هم از لحاظ سینمایی کیفیت مناسبی دارند. او همچنین به «علت مرگ نامعلوم» اشاره کرد که فیلم خوبی است اما دیده نشده است.
در مورد فیلم «در آغوش درخت»، قربانی بیان کرد که این فیلم امیدبخش و متوسط است و کارگردان آن مجبور شده است فیلم بعدی خود به نام «آبی روشن» را با سازمان اوج کار کند تا به نوعی به سمت راهی برود که در آن پول وجود دارد.
قربانی بر این باور است که نگاه تخصصی به سینما باید بر اساس فرم باشد و اثر باید از نظر ساختاری معقول باشد تا بتوان به جزئیات آن پرداخت. او تأکید کرد که امید از انسان امیدوار برمیآید و جامعهای متکثر داریم.
او همچنین اشاره کرد که بسیاری از فیلمسازان جوان، نویسندگان و دانشجویان این حوزه اگر شرایطی داشته باشند که بدانند میتوانند بدون درگیر شدن با گروههای خاص، فیلمنامههای خوب بنویسند و فیلمهای خود را بسازند، این شرایط میتواند به بهبود وضعیت سینما کمک کند.
آرش فیهم در صحبتهای خود به تناقض رویههای رواجیافته در سینمای ایران با هویت واقعی کشور اشاره کرد. او بیان داشت که هر کسی که شناخت واقعی از ایران داشته باشد، باید در پرداختن به موضوعات تلخی مانند جنگ، به امید نیز توجه کند.
فیلمهایی مانند آژانس شیشهای، بچههای آسمان و خیلی دور، خیلی نزدیک نمونههایی از آثار سینمایی هستند که به موضوعات تلخ پرداخته و در نهایت به امید رسیدهاند. فیهم تأکید کرد که تلخترین نوع سینما، سینمای جنگ است، اما در این نوع سینما، اگر فیلمساز به درستی به موضوعات دفاع مقدس بپردازد، میتواند پیامهای زندگی و امید را به مخاطب منتقل کند.
او همچنین اشاره کرد که امید موضوعی نیست که فیلمساز بهطور پیشفرض برای خود تعیین کند یا از ارگانهای دولتی سفارش شده باشد. بلکه اگر امید در هویت و ذات اثر وجود داشته باشد، میتواند امیدبخش باشد.
فیهم معتقد است که آثار یاس و ناامیدی که برخی از فیلمها منتقل میکنند، به تربیت فیلمساز و هویت او برمیگردد. او بر این باور است که بحث امید باید از دو جنبه فیلمسازان و هنرمندان و همچنین مسئولین دنبال شود.
او اظهار داشت که زندگی انسانی بر مدار امید است و به عنوان نمونهای از سینمای مبارزه، به فیلم پرویزخان اشاره کرد که بسیار امیدبخش است.
آرش فیهم با تأکید بر اهمیت امید در سینما، به نقش فیلمسازان و مسئولین در ایجاد آثار مثبت و امیدبخش در سینمای ایران اشاره کرد و خواستار توجه بیشتر به هویت و ذات آثار سینمایی شد.
خبرنگار مهلا رنجبران