به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، رضا امیرخانی در جمع مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی در دانشگاه یاسوج به سخنرانی پرداخت.
متن کامل این سخنرانی به شرح ذیل است:
پرهیز از نگاه عاریتی
چه اتفاقی باید در یک نشریه بیفتد؟ ما به دنبال چه هستیم وقتی که شروع می کنیم به ورق زدن نشریات؟ این یک سوال اساسی است- آیا ما قرار است در یک نشریه اخبار را ببینیم؟ آیا قرار است کتاب بخوانیم؟ در نشریه قرار است ما با چه چیزی روبرو شویم؟ این نکته در نشریات دانشجویی باید محل توجه باشد، از این جهت مهم است که در نشریات دیگر خیلی نمی توانیم مطمئن باشیم که این اتفاق بیفتد.
نشریات دیگر آزادی فکریای که یک نشریه دانشجویی دارد را ندارند و گرفتاری های فراوان دارند از جمله گرفتاری هایی که می خواهم خدمتتان عرض کنم این است که هیچ کدام از مدیران مسئول نشریات ایران (چپ، راست و انقلابی و ...) هیچ کدام از روزنامه نگاری مدیر مسئول نشده اند که اتفاق خیلی بدی است و نشان می دهد ما به روزنامه نگاری به عنوان یک کار نگاه نمی کنیم.
چه چیزی است در یک روزنامه نگار که برای او مهم است؟ بگذارید با یک مثال بگویم؛ من فکر می کنم که این روزگار ما وقتی که به کسی می رسیم و ازش می پرسیم که نظرت مثلاً در مورد عالم هستی چیه؟ به ما جواب می دهد که دوازده تئوری در رابطه با عالم هستی وجود دارد و روایات مختلفی را د راین مورد برای من توضیح می دهد. می پرسیم که نظرت در مورد توحید چیست؟ می گوید توحید در قسمت اسلامی ما می توانیم در بحث های متکلمین وارد شویم نقلیها را داریم عقلیها را داریم و غیره و دونه دونه اینها را برای من بشمارد و روایات را از نگاه های مختلف که تثبیت شده برای من فراهم بیاورد، اما واقعیت این است که من سوال دیگری از اون پرسیده بودم من از او پرسیده ام که نظر شما در این موارد چیست؟
اصل گرفتاری ما در نشریات کشور و متأسفانه در خیلی از اوقات در نشریات دانشجویی داریم این است که ما شاهد شنیده شدن روایات تثبیت شده مختلف هستیم، اما هیچ کس نمی آید روایات خودش را بیان کند. چیزی که باید در نشریات دانشجویی طراوت نشریات دانشجویی را تضمین کند و البته معمولاً هم همین طور است، دلیل اینکه نشریات دانشجویی هم انصافاً پر طراوت تر از نشریات دیگه در کشور ما هستند این است که ما با نگاه اصیل نویسنده روبرو می شویم نه با نگاهی عاریتی.
من یک سری مطالب عاریتی دارم که از دیگران گرفته ام، جمع کرده ام و می توانم آنها را بیان کنم. شاید شارح خیلی خوبی هم باشم آیا در خلق یک اثر حالا چه این اثر یک اثر مطبوعاتی باشد چه هر اثر فرهنگی دیگری آیا من به دنبال آن شرح هستم یا به دنبال آن اصل؟ به نظر می رسد آن چیزی که فراموش شده است آن اصلی است که قرار بوده است ما به آن برسیم.
من وقتی نشریه فلان را می خوانم دوست دارم نظر شخص سردبیر را متوجه بشوم اصلاً دوست ندارم بدانم نظر عموم مردم کشور را در این مورد بدانم، اصلا دوست ندارم بدانم مثلاً نظر همه مطبوعات ما در این مورد چیست؟ برعکس دوست دارم نظر شخصی و اصیل نویسنده را دریابم. این تفاوتی است که نشریه دانشجویی با سایر نشریات می بایست داشته باشد تا بتواند طراوت خودش را حفظ کند.
اتفاقی که در نشریات ما می افتد این است که نشریات ما در جاهای مختلف به شدت شبیه به هم می شوند. چرا؟ برای اینکه الگوهای مشابه ای را برای نوشتن و برای فکر کردن و برای اندیشه ورزی بر روی کارشان در نظر می گیرند یعنی اگر ما مثلاً یک پایگاه بسیج را داشته باشیم که در آنجا یه سری کارهایی انجام می شود، یک سری دستگاه های فرهنگی و... احتمالاً یک سری سرگاه ( اتاق فکر) هم داریم این سرگاه تعدادشان کم است و به گونه ای که انگار همگی از یک سرگاه و از یک اتاق فکر نوشته می شود.
اگر چنین شود همه نشریات دانشجویی شبیه به هم می شود این خطری است که نشریات دانشجویی ما را در فضای سیاسی تهدید می کند.
به نظر می آید که مهم ترین وظیفه یک انسان انقلابی امروزی این است که بتواند نظر اصیل خودش را بیان کند. چنین باشد که ما وقتی فلان نشریه را ورق می زنیم با چیزی روبرو شویم که در هیچ نشریه دانشجویی دیگری روبرو نشده باشیم. اگر قرار باشد این تکرار شود در سایر نشریات و در سایر نشریات دانشجویی با آن روبرو شویم این نشان می دهد که ما با نگاه اصیل روبرو نیستیم با نگاهی روبرو هستیم که در بهترین حالت یک شارح موفق از یک نظر است.
اصل قصه این است که در علوم انسانی که مطبوعات هم یک شاخه از آن است ما به دنبال آن چیزی هستیم که یک نمونه از آن ساخته شده باشد بر خلاف علوم تجربی. ما در صنعت خیلی خوشحال می شویم که از بهترین ماشینی که در دنیا ساخته شده است بتوانیم ما نیز از آن بسازیم و ... . ولو اینکه کاملاً شبیه باشد. اما آیا در علوم انسانی هم همین گونه است؟ به طور مثال اگر امروز بشنویم که در استان فارس، در شیراز حافظ دیگری بوجود آمده و دقیقاً عین حافظ شعر میگوید آیا خوشحال خواهیم شد؟! در بهترین حالت می گوییم که دارید کاری تکراری را انجام میدهید؛ چرا که حافظ یک نفر بود که کار خود را به درستی انجام داد تو موظفی که انسان زمان خود باشی و کار زمان خود را انجام دهی.
در علوم انسانی برخلاف علوم تجربی برخلاف همه علوم دیگری که با آن سرو کار داریم ما به دنبال کاری هستیم که واحد است و تک است. اگر بنده یک رمان نوشتم و بگویم این رمان بسیار خوبی است و به فرض عین رمان های تولستوی می باشد چیز دوست داشتنی ای نیست. اتفاقی که می بایست در نشریات دانشجویی بیفتد این است که هر کدام باید سرگاه خودشان را داشته باشند و از سرگاه خودشان برای پایگاهشان که حالا همان نشریه شان است، استفاده کنند. اگر قرار باشد سرگاه های ما تعدادشان کم باشد عملاً آن اندیشه ورزی را که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کرده اند از دست می دهیم.
در بسیاری از موارد ما به جای اینکه آدم های بصیری باشیم بیشتر آدم های سمیعی هستیم، دوست داریم یک روایت را که یکبار شنیده ایم آنقدر تکرار کنیم و بگوییم بصیر است. بصیر بودن به معنای دیدن است نه شنیدن، دیدن یک اتفاق نه شنیدن یک قول و تکرار آن. اتفاقی که در علوم انسانی ما نمی افتد خیلی از اوقات این است که ما مشغول تکرار می شویم.در مطبوعات وظیفه ما خلق است نه شرح.
ابداع چیزی نو چیزی که دیگران نگفته اند، اگر قرار باشید چیزی را من بخوانم که در جای دیگری هم می توانم بخوانم حتما به سراغ جایی می روم که اصل آن مطلب باشد.
رشد جامعه به رشد تک تک من و شما وابسته است. رشد اجتماعی شکل نمی گیرد بدون رشد تک تک من و شما و این رشد اگر قرار باشد در دانشگاه شکل نگیرد در کجا باید شکل بگیرد؟ این قسمت شاید مهم ترین وظیفه ای باشد که هر نشریه دانشجویی باید داشته باشد. اگر این کار را توانست انجام دهد حتماً در دل مسیر خودش در دل فعالیت خودش آدم هایی را به عرصه فرهنگی ما اضافه کند.
اگر نتواند، کار زیادی انجام نداده است و یک نشریه تکراری خواهیم داشت همانند سایر نشریات در حال چاپ برخی دانشگاه ها.
داشتن گاو صندوقی برای نشریه
اصل صحبت من یک بحث دیگری بود، اینکه من اعتقاد دارم، نشریات ما یه چیزی را ندارند و من اعتقاد دارم سردبیرانش باید داشته باشند و آن هم اینکه: به فرض شما در یک فروشگاه میروید یک گاو صندوق میبینید که فروشنده پولش را در آنجا نگه داشته است. اگه به یک طلا فروشی میروید یک گاو صندوق چهار زبانه خیلی قوی میبینید که درش مملو از طلاست. در یک صرافی هم، ارز میبینید در گاوصندوق می بینید.
من فکر می کنم نشریات ما، مدیران مسئول نشریات ما و بخصوص سردبیران ما به یک عدد از این گاو صندوق ها نیاز دارند. باید یک عدد گاوصندوق در هر نشریهای باشد، حتما این کار را انجام دهید. آقای مسئول نشریه خانم مسئول نشریه باید حتما یک عدد گاو صندوق در نشریه داشته باشد. اگر نداشته باشد نشریهاش به درد نمی خورد، در آن باید چی چیزی بگذارد؟ توی آن باید کلمات را بگذارد، بعضی از کلمات را.
اگر سال، سال جهاد اقتصادی بود من از مدیر مسئول نشریات تقاضا دارم که کلمه جهاد اقتصادی را بگذارد در این گاو صندوق. اگر چیزی برای مردم ما بسیار ارزشمند بود مثل کلمه «شهید» من تقاضا دارم کلمه شهید را در گاو صندوق بگذارد. این کلمه خیلی با ارزش است خیلی با ارزش تر از طلای 24 عیاری که آقای طلا فروش آن را در گاو صندوق میگذارد. اگر با کلمهای مثل بسیج روبرو شدید این کلمه را حتماً در گاو صندوق بگذارید و درش را حتماً قفل کنید چند شمارهای یکبار، نه شمارهای یکبار آقای مدیر مسئول در گاوصندوق رو باز کنه یکی از این شهید را در بیاورد و بدهد دست بهترین نویسندهاش. یکبار حق دارید از این استفاد کنید.
اگر همه طلاهای گاو صندوقها را بریزند در بازار سکه میشود دانهای 150 هزار تومان. در نشریات دانشجویی ما متأسفانه این کلمات، زیادی خرج میشود در نشریات غیر دانشجویی ما، این کلمات متأسفانهتر خیلی بیشتر خرج میشود. این کلمات ارزشمندترین کلماتی هستند که در فرهنگ ما وجود دارد حواستان به این کلمات باشد، این کلمات را نمیتوان به همین راحتی خرج کرد.
بگذارید یک مثال بزنم: یکی از کشورهایی که در حوزه مطبوعات وضعیت خوبی دارد و مردم روزنامهخوانی دارد ژاپن است، در ژاپن اتفاقی افتاد به اسم سونامی که همگی خاطرتان هست نیروگاهی دچار مشکل شد و مخازن رادیو اکتیو نشت کرد و یک فاجعه بد انسانی در آن منطقه بوجود آمد حال نیاز بود که چند آدم بروند و از جانشان بگذرند حالا نیاز هست که 15 نفر آدم فنی قوی بروند و آن نیروگاه را نجات دهند، 15 نفر رفتند و وارد نیروگاه شدند و حدود یک ماه آنجا بودند تا توانستند قسمتی از نشت تشعشعات رادیواکتیو را کنترل کنند. تیتر روزنامه مشهور ژاپنی این بود: 15 کامیکازه (خلبانان ژاپنی جنگ جهانی دوم بودند که با هواپیما حامل بمب به دلیل اینکه هیچ راهی جواب نمی داد با هواپیمای حامل تجهیزات، خود را به ناو امریکایی میزدند) توجه شود که سردبیر یوروم نیوز بعد از حدود 70 سال کلمه کامیکازه را در گاو صندوق خود نگه داشته بود تا در چنین جایی از آن استفاد کند.
شک نداشته باشید با هر اعتقاد سیاسی که داشته باشید در 200 سال اخیر در کشور ما اگه به دنبال واژهای برای کسانی بودیم که این کار را انجام دادهاند و یا کاری معادل آن این لغت فقط بسیج است.
اگر دیدید که روزی این را بگذارید تیتر یک، به خاطر این است که قبلا آن را در گاو صندوق نگذاشته اید و هر جایی خرجش کردهاید. ولی اگر درست نگه می داشتید و ارزشش را می دانستید و زیاد نمی ریختید توی بازار تا قیمتش بیاید پایی ، مطمئن باشید اونجایی که باید، می توانستید خرجش کنید.
لذا راجع به لغات جدی کشورمان حساس باشید و نگذارید زیادی خرج شود. در مطبوعات ما به دلیل فقدان اخلاق مطبوعاتی در بسیاری از مواقع حرف های آخر را اول می زنیم به دلیل فقدان حقوق مطبوعاتی به دلیل ضعف در برخی قوانین مطبوعاتی و غیره.
به فرض بین من با آقای فلانی دعوا شده به ایشان میگویم جاسوس، جاسوس حکمش اعدام است یعنی ته خط، من باید این وسط اینقدر لغت داشته باشم تا بعد برسم به جاسوس. نه تنها لغات خوب بلکه لغات بد را هم باید گذاشت در گاو صندوق. بعضی از لغات را زیادی خرج می کنیم و وقتی زیادی خرج کردیم از بین می رود.
اگر به کسی گفتید جاسوس و بعد اعدامش نکردید بار معنایی و حقوقی لغت جاسوس از بین میرود.
در مطبوعات ما چیزی که یاد نمی گیریم همین چیزها است و این تیکه ها در کار واقعی و با مطبوعاتیهای واقعی شکل میگیرد. این نکته که شما یاد بگیرید از چه لغاتی در کجاها استفاده کنید فقط در کار واقعی شکل میگیرد. من یک عدد سنجه دارم برای کسی که میخواد کار واقعی انجام بدهد، یه دونه آزمایش دارم به قول بچههای شیمی یه عدد کاغذ تورنسل دارم برای آنهایییی که کار مطبوعاتی دارند و آن اینکه حداقل یکبار نوشته اش توسط سردبیر پاره شده باشد.
کسی باید باشد که به ما بگوید شاگردی مطبوعات کردن یعنی چه ! متأسفانه امروز دستیابی ما به حوزه مطبوعات خیلی راحت شده است.
به هرحال نکته ای که خواستم بگویم اینکه روزنامه با خبر، نقد خبر، و ... ساخته نمی شود روزنامه با نگاه اصیل نویسنده ساخته می شود اگه این نگاه اصیل وجود داشته باشد حتی اگر در یک نشریه دانشجویی هم مطلب را بنویسید تمام ایران این مطلب را میخواند آن مطلب خودش جای خودش را پیدا خواهد کرد. اما اگر نگاهتان عاریتی و مال کس دیگری باشد ولو اینکه هر شب از صدا و سیما مطلب را بگید هیچ کس به آن توجه نمی کند.