با توجه به عدم تغییر در دیپلماسی آمریکا و غربی ها، آیا مذاکره و گفتگو در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل می تواند گره ای از مشکلات ایران باز کند؟
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در حالی در هفته جاری شروع به کار خواهد کرد که در چند دوره گذشته رویارویی و موضع گیریهای جمهوری اسلامی ایران وایالات متحده آمریکا در کانون توجهات مردم و رسانه های جهان قرار داشته است.
مجمع عمومی سازمان ملل که محلی برای تبادل آرا و نظرات روسا و مسئولین بلند پایه کشورهای مختلف در خصوص مسائل جاری و آتی جهان است، یادآور خاطراتی تلخ و شیرین برای ملت ماست که نگاهی گذرا به برخی از آنان می تواند چراغ راه دیپلماسی کشورمان در دور جدید این مجمع باشد.
خاطراتی چون کفش و جوراب درآوردن شهید رجایی و گذاشتن پای برهنه اش روی میز در یک کنفرانس مطبوعاتی در حاشیه اجلاس عمومی سازمان ملل برای نشان دادن شکنجه های رژیم مورد حمایت آمریکا، تا مطرح شدن گفتگوی تمدنها توسط سید محمد خاتمی و نیز زیر سوال بردن هلوکاست توسط احمدی نژاد در این سازمان.
اما نکته حائز اهمیت رویکرد آمریکا و غربی ها در برابر این سخنان بوده است، امریکایی ها و دول هم پیمانش در تمامی ادوار با زیر سوال بردن مواضع جمهوری اسلامی، واکنشی منفی نسبت به این دیدگاه ها نشان دادند و حتی پس از سخنان سید محمد خاتمی، پس از مدتی ایران را محور شرارت نامیدند و از هیچ توهینی فروگذار نکردند
در این دوره نیز باوجود کدهایی که هر از چند گاهی از سوی غربی ها برای مذاکره و گفتگو پیرامون مسائل مورد اختلاف فی ما بین ایران و غرب مطرح است، این سوال مطرح می شود که آیا سیاست های کلی غرب در برابر جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده و امریکایی ها از موضع عدالت و انصاف با ایران برخورد خواهند کرد و صداقت در عمل و گفتار را منطق خود می دانند، یا اینکه مشی استکباری خود را حفظ کرده و فقط پوست اندازی کرده اند؟!
در پاسخ به این سوالات ذکر چند نکته ضرورت دارد:
چرا ما به غرب بدبین هستیم؟
برای بررسی این موضوع باید به حدود 300 سال پیش برگردیم، یعنی به زمانی که پس از عهدنامهی وستفالیا، نظام دولت-ملت به وجود آمد و قراردادی میان دولتهای اروپایی تنظیم شد که در آن استعمار و استثمار انسان را یک امر طبیعی دانستند و غرب را قدرت برتر معرفی کردند، در نتیجه حق دارد بر دیگر مناطق جهان سلطه داشته باشد و لذا نظام سلطه از همان زمان شکل گرفت.
پس از رنسانس، عهدنامهی وستفالیا با توجه به شرایط تغییر کرد، اصطلاح شهروند درجهیک و شهروند درجهدو مطرح شد و نژادپرستی شدت گرفت.
حتی این موضوع مطرح شد که یک سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است. از این پس غربیها تحقیر و اسارت و بردگی را اساس کار خود قرار دادند و ایجاد رعب و وحشت در دل دیگر ملتها را به عنوان مبنای سیاست خود برگزیدند و با این شیوه به غارت و چپاول منابع کشورهای ضعیف دست زده و فرهنگ خود را جایگزین فرهنگ کشور هدف نمودند.
دامنه این خوی استکباری ایران را نیز در خود گرفت، تا جایی که دولت های قبل از انقلاب اسلامی نیز مطیع و فرمانبردار غرب بودند و اوامر آنان را به کم و کاست اجرا می کردند، تا اینکه نهضت امام خمینی (ره) شکل گرفت و ایشان با استناد به آیات متعد قران کریم، منجمله یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ «شما مسلمانان حق ندارید دشمنان خدا و رسول و خودتان را به دوستی بگیرید» به سیطره چندین ساله غرب بر ایران اسلامی پایان داد، تا به امروز که ایران پرچمدار مبارزه با سلطه گری و استکبار در جهان است.
آیا غربی ها تا کنون در سخنان خود صادق بوده اند؟ در زمان های متعددی جمهوری اسلامی ایران از طرف غرب مورد خشم و غضب قرار گرفته و به انهای مختلف ایران را محکوم نموده و تحریم هایی را علیه ما در نظر گرفته اند. یک زمان مسئله تروریست را مطرح کرده، در حالی که حتی یک مورد سند در این زمینه که فردی از اتباع سایر کشورها (غیر از عراق در 8 سال جنگ تحمیلی) توسط ایران ترور شده باشد را نتوانستند نشان دهند و تنها به حادثه میکونوس اشاره کرده که آن هم به علت نداشتن ادله کافی و متقن، از سوی دیوان لاحه محکوم به شکست شدند و پس از آن ایران را حامی تروریست معرفی کردند! در حالی که حماس، جهاد اسلامی و حزب الله را تروریست و منشا خشونت نامیدند و اسرائیل را صلح طلب!
پس از آن ایران را به نداشتن آزادی و حقوق بشر محکوم کردند! و در پاسخ به درخواست مستندات مبنی بر ادعای خود، نداشتن آزادی حجاب و نیز آزادی فرقه ضاله بهاییت را مطرح می کردند و نیز حکم اسلام مبنی بر سنگسار و قصاص را مصداق توحش و خشونت طلبی معرفی کردند!
و در نهایت در چند سال اخیر مساله انرژی صلح آمیز هسته ای ایران را هدف قرار داده و با چشم پوشی از کلاهک های هسته ای اسرائیل و دیگر کشورهای صاحب این سلاح، ایران را که بارها و بارها مسئله صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود را مطرح کرده است و زمینه را برای بازرسی بازرسان آژانس انرژی اتمی فراهم نموده متهم به ساخت سلاح اتمی کرده اند.
آنها با گرفتن چنین بهانه هایی تاکنون زمینه ساز تحریم همه جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران شده اند که مطمئناً در صورت برطرف کردن هر یک از ابهامات فوق توسط ایران، بهانه های متعدد و جدیدی به لیست مذکور اضافه خواهد شد.
با توجه به مطالب ذکر شده به این نتیجه می رسیم که انفعال و عقب نشینی در برابر غرب نه تنها آنان را از مواضع خود نسبت به ایران دور نمی کند، بلکه جسارت و گستاخی آنان را بر می انگیزد.
واکنش امام خمینی (ره) به درخواست مذاکره با آمریکا
همزمان با تسخیر لانهی جاسوسی، مذاکراتی بین مهدی بازرگان و برژنسکی در الجزایر صورت میپذیرد که امام خمینی (ره) بلافاصله پس از اطلاع از این موضوع، در پیامی رسمی، هر گونه مذاکره با آمریکا و نمایندگان آن را رد میکنند. ایشان در 16 آبان 1358، در پیامی خطاب به شورای انقلاب، ابلاغ میکنند:
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم مىدانم متذکر شوم دولت آمریکا که با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران نموده است و از طرفى دیگر، آن طور که گفته شده است، سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست» علاوه بر این:
1. اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2. هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3. اگر چنانچه آمریکا، شاه مخلوع ـاین دشمن شماره یک ملت عزیز ماـ را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضى از روابطى که به نفع ملت است باز مىباشد.»
نکته اینکه: رابطه با آمریکا در سپهر اندیشه و عمل حضرت امام (ره) در مقاطع زمانی مختلف دارای چارچوب ثابتی بوده است، یعنی ایشان همواره خواستار قطع رابطهی استعماری و سلطهطلبانهی این کشور بودند.
مهمتر از همهی این موارد این است که حضرت امام (ره) در پیام پذیرش قطعنامهی 598 سازمان ملل متحد، در تبیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تصریح کردند: «نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همهی هویتها و ارزشهای معنوی و الهی نمیشناسند. به گفتهی قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند...»
مذاکره و گفتگو در اندیشه مقام معظم رهبری مد ظله العالی نیز دارای چارچوبی خاص می باشد که بارها و به مناسبت های مختلف به تبیین چارچوبهای آن پرداخته اند.
ایشان در بیان تعریف مناظره می فرمایند: تا وقتی که آمریکا در چنین مواضعی قرار دارد، ما رابطه با او را رد میکنیم، تا وقتی که سیاست آمریکا بر دروغ و فریب و جنایت و حمایت از دولت پلیدی مثل اسرائیل و ظلم به ملت های مستضعف استوار است و تا وقتی که خاطره جنایتهایی که از طرف سردمداران آمریکایی نسبت به ملت ایران انجام گرفته، در ذهن ملت ماست و جبران نشده ـ مثل خاطره سقوط هواپیما، مثل مسدود کردن دارایی ها و اموال ملت ایران در آمریکا ـ امکان ندارد ما با دولت آمریکا مذاکره کنیم یا با او رابطهیی برقرار نماییم.
ایشان در جایی دیگر می فرمایند: مذاکره در عرفسیاسی، یعنی معامله. مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد; یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه میخواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ "و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید". والله که آمریکا از هیچچیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست. او میخواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید.
اما سوال نهایی اینجاست که با توجه به عدم تغییر در دیپلماسی آمریکا و غربی ها، آیا مذاکره و گفتگو در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل می تواند گره ای از مشکلات اقتصادی ایران باز کند؟
آیا آمریکایی ها می توانند وارد بازی برد-برد با ایران شوند یا اینکه بار دیگر به دنبال سیاست چماق و هویج هستند تا با به ظاهر کم کردن تحریم ها در کوتاه مدت و یا فشار، تهدید و ارعاب بتوانند جمهوری اسلامی ایران را یک قدم از مواضع اصولی خود به عقب رانده و منافع خود را در خاورمیانه و ایران دنبال نمایند!
هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنميدارند، مگر اينکه شما را از دينتان برگردانند...»
سپاس فراوان از نگارنده مقاله