به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، محمد علی علومی در بیستمین نشست «عصر تجربه» و مراسم رونمایی از کتاب «جناب آقای دیو» که روز گذشته در بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد، گفت: در میهن ما ابتدا نظریات ادبی را می خوانیم و سعی می کنیم منطبق با آنها به خلق یک اثر هنری بپردازیم؛ در حالی که در همه جای دنیا این موضوع برعکس است. چه بسا انسانی داشته باشیم که هنرمندانه زندگی می کند، اما یک سطر هم از خود اثری ننوشته است؛ گاهی هنرمندانی هم در جهت خلق یک اثر زیبا قواعد را شکسته تا بتوانند نگاه تازه ای خلق کنند؛ در حالی که ابتدا باید اصول داستانی کلاسیک پذیرفته شده در جهان را قبول داشته باشیم.
وی ادامه داد: درواقع اگر می خواهیم سبک جدیدی ایجاد کنیم باید در مرحله اول اصول ابتدایی را بشناسیم و سپس به خلق اثر هنری بپردازیم.
علومی اظهار داشت: وقتی زلزله بم اتفاق افتاد بلافاصله برای اینکه به ایرانیان و دنیا بگویم ما ملت قدیمی هستیم پیشنهاد دادم جشنواره طنز و کاریکاتور بم برگزار شود، این موضوع را از طریق ارشاد استان کرمان پیگیری کردم اما هر بار که به آن جا می رفتم مدیر کل موضوع را به هفته های بعد موکول می کرد که باعث شد یک سال زمان ببرد، سرانجام با مصاحبه ای که دراین زمینه با یکی از نشریات محلی استان کرمان داشتم دلیل برگزار نشدن جشنواره را عدم همکاری ارشاد استان اعلام کردم و این امر باعث شد اداره ارشاد استان با برگزاری جشنواره طنز و کاریکاتور بم موافقت کند اگرچه در نهایت با بودجه بسیار کمی برگزار گردید.
وی گفت: موضوعات مرز و حدی در ادبیات ماجرا را عوض می کنند؛ برخی از نویسندگان در ادبیات به موقعیت های حد و مرزی و برخی به زندگی نگاه می کنند. به عقیده من نگاه به جامعه به روانشناسی خود نویسنده بستگی دارد و اینکه چه عناصری برای وی جذاب باشد و این موضوع ناشی از بینش و فرهنگ نویسنده است. به عبارتی دیگر بسیاری از اوقات ممکن است معنای زندگی مهم تر از زندگی روزمره عادی باشد؛ البته برخی از هنرمندان معنایی قائل هستند برخی هم نه. طبیعا مردم به طور عام و معمول در همه جای دنیا به پیچیدگی فکر گرایشی ندارند، آنها تمایل دارند همه چیز سهل الوصول باشد و به محض اینکه ماجرا پیچیده می شود مخاطب خسته می شود.
نویسنده «ظلمات» در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: ما در جهان سوم هستیم و وقایعی داریم که در عین اینکه تراژدی هستند، خنده دار هم هستند این موضوع فقط به این بستگی دارد که یاد بگیریم، نگاه کنیم؛ اما متاسفانه ما بلد نیستیم نگاه کنیم. چندلایگی نگاه و نوع نگاه مهم است؛ چرا که نوع نگاه به یک ماجرا از دید هر فردی متفاوت است، به عنوان مثال ممکن است فردی یک ماجرا را خنده آور ببیند درحالی که همان ماجرا از دریچه دید افراد دیگر جدی باشد. بنابراین اگر یاد بگیریم چگونه نگاه کنیم می بینیم چندین لایه در داستان وجود دارد.
علومی در خصوص نسبت میان طنز و اسطوره ابراز داشت: حتی در متون اساطیری هم رگه هایی از طنز مشاهده می شود؛ چراکه وقتی بشر به درجه ای از فرهنگ می رسد معیار قضاوت پیدا می کند و نیک و بد را با هم می سنجد و به معیارهای طنز می رسد. در اوستا و حتی در تورات هم رگه هایی از طنز دیده می شود و این موضوع آنجایی که بنی اسرائیل به هارون ایراد می گیرد؛ بنابراین در اسطوره، متون مقدس و حتی در قدیمی ترین متن های ادبی هم طنز وجود دارد.
وی در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه طنز موقعیت کاربرد بیشتری دارد یا طنز کلامی؟ تصریح کرد: در ایران اقوام مختلف ارتباط متفاوتی با طنز دارند، به عنوان مثال در منطقه حاشیه کویر که زندگی بسیار دشوار است از سایر قومیت ها طنز و شوخ طبعی بیشتر رواج دارد. به عقیده من کاربرد طنز در ایران بهتر است و ایرانی ها موقعیت طنز را بهتر تشخیص می دهند؛ اما درهرصورت طنز موقعیت نیازمند حدی از تیزهوشی است تا موقعیت ساختگی و دروغین تشخیص داده شود.
علومی با بیان اینکه کارکرد طنز ایجاد یک تعادل روانی در نویسنده و اطرافیانش است، گفت: یک داستان طنز، پیچیده تر از رئال است؛ چرا که علاوه بر اصول دربرگیرنده یک داستان رئال از لحن هم برخوردار است، به عنوان مثال نفوس مرده زمانی که به زبان روسی ترجمه شد از لحن طنزی برخوردار نبود؛ در حالی که وقتی همین کتاب توسط شخص دیگری ترجمه گردید لحن طنز گونه به خود گرفت.
نویسنده «پری باد» در همین زمینه افزود: در واقع نویسنده با استفاده از لحن و تعبیرات خاص به داستان معنا می دهد. زمانی مترجمان ما با زبان فارسی آشنایی کامل داشته و لحن ها را به خوبی می شناختند؛ درحالی که متاسفانه در حال حاضر نه تنها مترجمان لحن ها را نمی شناسند بلکه به زبان فارسی هم مسلط نیستند، از این رو شناخت لحن در طنز از اهمیت بالایی برخوردار بوده و موقعیت هایی که ایجاد می شوند باید خنده دار باشد. اغلب فکر می کنند طنز به معنای بحث اجتماعی است، درحالی که اینگونه نیست و ما طنز فلسفی هم داریم.
وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا تاکنون در حوزه ادبیات داستانی کم کاری شده است؟ گفت: دلیل این امر سانسور و ممیزی شدیدی است که در 8سال گذشته وجود داشت. به عقیده من نویسنده باید از حداقل آزادی برخوردار باشد؛ در واقع اگر همه چیز در خطوطی باشد که نتوان به آن نزدیک شد فایده ای نخواهد داشت. به عبارتی دیگر اگر قرار باشد به چیزی زخم زده نشود و یا موضوعی در معرض ایراد قرار نگیرد طنز به وجود نمی آید.
علومی در پایان در خصوص کاربرد لهجه در داستان خاطرنشان کرد: 200سال است که لهجه تهرانی به لحاظ اینکه پایتخت شده فقط به جهات سیاسی، اقتدار بی جهتی را به ادبیات ایران تحمیل کرده است؛ در صورتی که ما از زبان هایی برخورداریم که حتی قبل از ورود آریایی ها هم وجود دارد. به عنوان مثال فرهنگ و تمدن ایلام یکی از آن ها است؛ بی تردید در زبان و کلماتشان نشانه هایی دارند که چندهزارساله است.