به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مهدی فضائلی، از فعالان باسابقه فرهنگی کشور و مدیرعامل انتشارات سروش طی یادداشتی از حسام الدین آشنا، مشاور فرهنگی رئیس جمهور سوالاتی پرسیده و نسبت به مباحث وی انتقاداتی مطرح کرده است.
متن این نوشتار به شرح ذیل است:
پس از نقدهایی که به بخشی از سخنان دکتر روحانی در جمع هنرمندان وارد شد و برخلاف آمار مشاور فرهنگی ایشان، تعدادشان از دو مورد بیشتر بود، هفته گذشته دکتر آشنا، مشاور فرهنگی رئیسجمهوری، به تبیین محورهای اصلی سخنان رئیسجمهوری در جمع هنرمندان پرداخت و تلاش کرد پاسخ نقدها را بدهد. این یادداشت پرسشهایی است از دکتر آشنا که با وی سابقة بیست و چند ساله دوستی داریم و با توجه به ویژگی صراحت که در ایشان سراغ دارم، علی القاعده نباید از چنین یادداشتی رنجیده شوند!
اینکه مشاور رئیس جمهوری در مقام پاسخگویى به منتقدان و تبیین سخنان رئیس جمهوری برآید، طبیعى است، هر چند در بخشهایى از این پاسخ، وى به جای استدلال وارد مناقشات سیاسی شد که بهتر بود نمیشد.
دکتر آشنا در بخشی از توضیحاتش اظهار داشته است: «رئیسجمهوری ذات هنر را با خیر و نیکی یکی دانستند. از این تعریف برمیآید که هنر نمیتواند آنچه را که خیر و نیکی نیست در بر بگیرد. بر این اساس وقتی میگویند هنرمندانه عمل کنیم و حرف بزنیم، یعنی مطابق خیر و نیکی عمل کنیم. ضمن آنکه تأکید دارند کار هنرمند در مسیر ارزشهای الهی است.»
وی با اشاره به قسمت دیگری از سخنان رئیسجمهوری، هنر را مروج ارزشها دانسته و تاکید کرده است: «ابتذال هنر نیست. ابتذال در عرصة سینما، موسیقی، شعر، نقاشی و... عین بیهنری است. چون انسان را به قهقرا میبرد و در مقابل کمالجویی است.»
اگر توضیح مشاور فرهنگى رئیس جمهوری را بپذیریم که قاعدتاً باید بپذیریم، باید گفت بنابراین از نظر رئیس جمهوری محترم، هنر غیرارزشی و مبتذل اساساً هنر نیست و نباید به آن اطلاق هنر کرد. بنابراین اگر «کسی» اثری هر چند زیبا، جذاب و مورد اقبال عدهای، اما مبتذل و مغایر با ارزشهای الهی خلق کرد، نه اثرش هنر است و نه خالق آن هنرمند.
در این باره نکات زیادی مطرح است: از جمله اینکه این تعریف از هنر را (اگر نظر گروه دیگر را تند بدانیم) باید به مراتب تندتر و مضیّقتر از نظر کسانی دانست که هنر را به ارزشی و غیرارزشی یا مفید و غیرمفید تقسیم میکنند. چرا که در تعریف گروه دوم، هنر غیرارزشی، قسمی از هنر است و خالق آن نیز هنرمند شمرده میشود ولی به دلیل انطباق نداشتن با ارزشهای الهی تایید نمیشود، اما بر اساس نظر رئیس جمهوری، اطلاق هنر و هنرمند به مصادیق غیر ارزشی اساساً نارواست!
البته از نگاه نتیجهمحور، شاید نتوان تفاوت شایان توجهی بین این دو نظر یافت. اما این پرسشها مطرح هستند: آیا در واقع با افرادی در عرصههای مختلف هنری، از ادبیات و شعر و موسیقی گرفته تا تئاتر و سینما و هنرهای تجسمی، مواجه نیستیم که کارهای مبتذل و غیرارزشی تولید میکنند، اما آن را به عنوان هنر عرضه میکنند و خود را هنرمند میدانند؟ اگر مواجه هستیم که هستیم، آیا دولت برای حمایت از آثار هنری و هنرمندان واقعی نیازمند تفکیک بین هنر و هنرمند واقعی و هنر و هنرمند ادعایی نیست؟ اگر نیازمند است که است، آیا اولاً معیاری برای این کار لازم است یا نه؟ و ثانیاً آیا به نهاد یا افرادی برای اعمال این معیارها نیاز هست یا خیر؟
دقت در این پرسشها ما را سرانجام به این واقعیت میرساند که دولت بهدور از شعار و ژست روشنفکری ناگزیر است معیارهایی داشته باشد تا هنر و هنرمند واقعی را از هنر و هنرمند ادعایی جدا کند و برای اعمال این معیارها نیز نیازمند دستگاه یا نهاد و نیز فرایندی است؛ فرایند متمایزسازی هنر و هنرمند از هنرنما و هنرمندنما، همان چیزی است که به آن «ممیزی» گفته میشود. حال اگر نام ممیزی را نمیپسندید، اسمش را مانند سفرهای استانی «پایش»، «پالایش» یا هر چیز دیگری که میپسندید بگذارید ولی اصل آن را انکار نکنید! چیزی که باقی میماند، سازوکار اعمال این ممیزی است.
صرف نظر از اینکه این سازوکار دولتی باشد یا صنفی یا ترکیبی از این دو، آنچه مهم است و ما هم با شما در این مورد هم نظریم، این است که معیارها باید در درجه اول حتیالمقدور شفاف و غیرسلیقهای و سپس مطابق با ارزشهای الهی و متعالی باشد و نیز مجریان اعمال این معیارها، هم هنر را بشناسند و هم ارزشهای الهی را و علاوه بر شناخت، به این ارزشها اعتقاد نیز داشته باشند.
اگر آنچه گفتیم محقق شود، از نظر نویسنده هم این سازوکار غیر دولتی باشد به جهات مختلف بهتر و کم هزینهتر خواهد بود.
مشاور فرهنگی دکتر روحانی در قسمت دیگری از سخنانش با بیان اینکه برای رئیسجمهوری این اصل پذیرفته شده است که هر نظام و جامعهای خط قرمزهایی دارد و باید مطابق قانون بدانها عمل شود، اظهار میدارد: «آنچه مذموم است، سلیقهورزیهایی است که به قول رضا امیرخانی، مثل «لشکر اجنّه» با هنرمند مقابله میکنند. به علاوه باید از نظارت بیهنران بر هنرمندان جلوگیری کرد. وقتی سلیقهورزی جای قانون را میگیرد، هنرمند میشود تهدید امنیتی و ...».
اینجا نیز پرسشها و نکاتی مطرح است: اول اینکه چه کسی در این کشور رسماً طرفدار بیقانونی یا اعمال سلیقههای فردی است که شما مخالف آن باشید. هر انسانی که مختصر بهرهای از عقل داشته باشد چنین رفتارهایی را مذموم، ناپسند، خسارتبار و پرهزینه میداند. پس بحث بر سر مصادیق است که باید دید کدام اثر از نظر شما هنری است و کدام خیر؟ بررسی مصادیق معلوم میکند که اختلافات سلیقهای است یا مبنایی.
دیگر اینکه چه کسی تمامی آنچه را که تا کنون در ممیزی و نظارت اتفاق افتاده است تأیید میکند؟ در مقابل آیا شما تمامی آنچه را که در این عرصه روی داده است، نادرست و سلیقهای میدانید؟ پاسخ هر دو پرسش منفی است. بنابراین اینجا نیز باید سراغ مصادیق رفت تا اختلاف شما و منتقدانتان آشکار و بهتر فهمپذیر شود. در ضمن شما و ما نیک میدانیم برخی از بیهنران براساس تعریف خودتان از هنر (و هنرمندان غیرارزشی با تعریف منتقدان)، که اتفاقا" در این جلسه هم حضور داشتند، با این تعابیر شما راضی نخواهند شد مگر دست از همه اعتقاداتتان بردارید و به کیش آنها در آیید! اظهار نظر برخی از آنها پس از جلسه با رئیس جمهوری بهترین دلیل این مدعاست!
با توجه به آنچه گفته شد، چند سؤال دیگر نیز مطرح است: اول اینکه چرا باید بهگونهای سخن گفت که سوءتفاهم بیافریند و لازم باشد عدهای برای رفع آن به میدان بیایند و سرانجام هم هیچکس راضی نشود؟ دوم اینکه گذشته از خیل هنرمندان علاقهمند به ارزشهای ایرانی و اسلامی، که در این جمع و بیرون این جمع مشغول تلاشاند و همواره مورد احترام، به نظر شما، برخی حاضران در این جلسه برای چه چیزی کف زدند؟ برای تعریف شما از هنر و خارجکردن اساسی عدهای از وادی هنر و هنرمندی؟ یا برای تأکید شما بر خط قرمزهای قانونی؟ یا سفارش رئیس جمهوری برای خلق آثار امیدآفرین؟ به عبارت دیگر آیا همه هنرمندانی که مخاطب رئیس جمهوری بودند و برای ایشان کف زدند برداشتشان از سخنان ایشان همان چیزی است که شما در تبیین آن گفتهاید؟ آیا برخی حاضران در جلسه خودشان براساس تعریف رئیس جمهوری، اساساً هنرمند بودند تا در جلسه هنرمندان حاضر شوند؟
نکته دیگری که به دلیل تکرار از سوی رئیس جمهوری و مشاور فرهنگی ایشان، ناگزیر باید مورد اشاره قرار گیرد، تاکید بر فضای امنیتی است. صرف نظر از واقعیبودن یا نبودن چنین فضایی و ضمن ارج نهادن به تلاشهای همه نیروهای امنیتی کشور، آیا فضای امنیتی از سوی نیروهای امنیتی ایجاد و پررنگ میشود یا از سوی نیروهای غیرامنیتی؟ پاسخ روشن است. آیا تیم فرهنگی کنونی امنیتی بودهاند یا منتقدان؟ رئیس جمهوری محترم که از دوران تبلیغات انتخاباتی مستقیم و غیرمستقیم نیروهای نظامی و امنیتی را مورد تعریض قرار دادهاند، خود بیش از همه هم نظامی بودهاند و هم امنیتی، و اتفاقاً آنچه در پروندة کاری ایشان کمتر یافت میشود، فعالیتهای فرهنگی و هنری است! جنابعالی نیز سابقه معاونت وزارت اطلاعات را اتفاقاً در همین حوزه در پرونده کاری خود دارید و برخی دیگر از مسئولان فرهنگی دولت کنونی، که آنها هم سوابق نظامی و امنیتی داشتهاند و فعلاً بماند!
در پایان با اشاره به این نکته مهم بسنده میکنم که نویسنده با این سخن مشاور رئیس جمهوری موافق است که در یک رویکرد واقعبینانه، این اثر هنری است که ملاک است و هنرمند برای خلق اثر ارزشی الزاماً نباید خود ارزشمدار باشد، هر چند هنر ارزشی که به دست هنرمند باورمند به ارزشها خلق شود، تأثیرش دو چندان خواهد بود.