روبروکردن اعراب با ایران و یا جنگ شیعه وسنی، فتنهای بزرگ است که با برنامهریزی مشترک اسرائیل و برخی کشورهای منطقه و آمریکا شروع شده است.
به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، با توجه به اوضاع حساس کشور و منطقه و حوادثی که از چند سو جهان اسلام و به ویژه محور مقاومت را در بر گرفته است، محسن رضایی در یادداشتی به تحلیل این شرایط پرداخته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
زلزله سیاسی جدید خاورمیانه
یادداشت خود را باذکر یک خاطره از دوران دفاع مقدس آغاز میکنم. بیست و پنج سال از پایان جنگ ایران و عراق میگذرد. در این مدت حوادث مهمی برای ملت ایران اتفاق افتاده که پیش از وقوع، پیشبینی شده بود. مسائل اقتصادی و تحریمهای غرب علیه ایران، حوادث وفتنههای داخلی و ایران هراسی و رو در روسازی اعراب با ایران یا اختلاف سنی و شیعه درمنطقه، نمونههایی هستند که قبلا پیشبینی شده بود. شهید حسن باقری در زمستان 1360 در خاطرات روزانه خود نقل میکند که، برادر محسن در جلسه فرماندهان تیپها به تحلیل روابط ایران وآمریکا پرداخت و گفت، آمریکا از مسأله بنیصدر و منافقین و کردستان به نتیجه نرسید از جنگ هم به نتیجه نمیرسد، ولی بعدا به چند کار دست خواهد زد یکی اینکه ایران را به انزوای سیاسی میکشاند و با محاصره شدید اقتصادی روبرو میسازد و دوم اتحاد کشورهای عربی است با این تفاوت که دیگر اسرائیل، دشمن اعراب نیست بلکه ایران، دشمن اعراب است و تعویض اسرائیل با ایران، ازطرف دیگر بلواهای سیاسی هم در داخل کشور بوجود میآورند. قدرتها ودولتها توان جمع کردن هرمقدار نیروی نظامی را ندارند و لازم است که تسلط حزبی و سیاسی روی نیرو داشته باشند. (پی نوشت سردبیر: تصاویر دست خط شهیدباقری در انتهای متن)
در طی این مدت، تلاش آمریکا و غرب برای انزوای سیاسی ایران و علیالخصوص محاصره شدید اقتصادی، که همان تحریمهای شدید سالهای اخیر بوده کاملا آشکار است. بلواسازیهای سیاسی درسالهای 78 و88در تهران، نمونه عینی این مدعاست و آخرین تلاش غرب، درگیر ساختن اعراب با ایران که از سوریه شروع شده و امروز درعراق، در حال اوجگیری است و در آینده میتواند تشدید شود. به نظرمیرسد این حوادث، حداقل ده سال طول طول خواهد کشید و ممکن است در پی آن باشند که این حوادث را به داخل ایران نیز بکشانند که در این صورت انشاءالله با، آمادگی و توانایی فرزندان انقلاب، سرکوب خواهند شد.
محاصره اقتصادی
بی تردید اگر توسط دولتمردان و مجریان سیاستهای اقتصادی نظام، عملیاتی، اجرایی و پیاده شده بود یا تحریم، صورت نمیپذیرفت و یا اگر تحریمی صورت میگرفت هیچ اثری بر زندگی مردم نمیگذاشت. امروز هم اگر دولتمردان اقتصاد مقاومتی را بتوانند اجرایی و عملیاتی کنند از فشارهای بینالمللی با سرعت خوبی خارج میشویم. در غیر این صورت همان مسیر اشتباه گذشته را ادامه خواهند داد. مذاکرات سیاسی اگر هم موفق شود تنها رفع یکی ازموانع است ولی تحرک اقتصادی ورونق و پیشرفت کشور، برنامهریزی و رفع خود تحریمیهای داخلی موانعی است که باید هر چه زودتر برطرف شود و گرنه دوباره ایران را تحریم خواهند کرد.
زلزله بزرگ خاورمیانه
همواره با بهم خوردن توازن قدرتهای بینالمللی، یک زلزله بزرگ شروع میشود. فروپاشی شوروی زلزله بزرگی را بدنبال خود داشت. چندین حادثه بزرگ در اثر آن در اروپا و خاورمیانه وخلیج فارس شکل گرفت. حمله عراق به کویت و حوادث بالکان در اروپا و بعد از آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق، ناشی از همان زلزله فروپاشی شوروی بود. چند سالی است که گسلهای بینالمللی دوباره فعال شده و زلزله جدیدی شروع شده است. هرچند برخی آنرا به ناتوانی و یا بی عرضگی آقای اوباما نسبت میدهند ولی مسأله فراتر ازضعف مدیریت آقای آوباماست.
آمریکا در شکستهای سریالی خود در عراق، افغانستان، لبنان و سوریه، نوعی ضعف بی سابقه از خود نشان داد. عدم حمله آمریکا به سوریه (با وجود آنکه تا لحظه شلیک هم پیش رفته بود)، حاکی از همین وضعیت روبه ضعف است. مشغول شدن غرب و آمریکا در حادثه اکراین و شروع جنگ سرد جدید بین روسیه و آمریکا، موجب بهم خوردن بیشتر موازنه قدرت آمریکا در خاورمیانه شده در نتیجه یک خلاء قدرت در اروپا و خاورمیانه پیش آمده است. این خلاء قدرت در حال تبدیل شدن به یک زلزله سیاسی بزرگ درمنطقه است. بیداری اسلامی و شکست آن در مصر و حمله به سوریه وپدیده تروریستهای تکفیری در سوریه و عراق و حمله اسرائیل به غزه شروع این زلزله سیاسی است. این چنین وضعیتی فرصت مناسبی را برای فرصتطلبی اسرائیل و برخی کشورهای منطقه بوجود آورده است که آنها در مقابل پرکردن خلاء قدرت غرب در منطقه خاورمیانه و یا به تعبیری رفوکردن شلوار ارباب، سوءاستفادههای خود را هم داشته باشند و این خود خبر از آن میدهد که در طی سالهای آینده حوادث دیگری در منطقه ما رخ خواهد داد. اظهارات اوباما و نتانیاهو در این خصوص قابل توجه است:
اوباما چندی پیش درباره اوضاع عراق گفت: این یک چالش جهانی است و چالشی است که ایالات متحده بایستی به آن بپردازد اما ما قادر نخواهیم بود به تنهایی به آن بپردازیم. ...او گفت: ما باید راهبردی متمرکزتر و هدفمندتر داشته باشیم و نیروهای نظامی و انتظامی منطقه را آموزش دهیم تا کارشان را به خوبی انجام دهند. نتانیاهو اظهار داشت: «آنچه امروز در خاورمیانه، در عراق و سوریه شاهد آن هستید، خصومتی شدید میان شیعیان افراطی – که در این مورد از سوی ایران هدایت میشوند – و سنیهای تندرو است که رهبری آنها را القاعده، داعش و دیگران بر عهده دارند. هر دو را تضعیف کنید». .... و دوم اینکه به ایران اجازه ندهید آن گونه که بر لبنان و سوریه مسلط شد، بر عراق مسلط شود».
جالب اینکه روزنامه «جروزالم پست»، پیشنهاد نتانیاهو به آمریکاییها را «استفاده از داعش برای ضربه زدن به ایران» دانسته است.در اظهارنظرهای رئیسجمهور آمریکا و نتانیاهو، ضعیف شدن آمریکا در منطقه و سوءاستفاده اسرائیل کاملا آشکار است.
به نظر میرسد روبروکردن اعراب با ایران و یا جنگ شیعه وسنی، فتنهای بزرگ است که با برنامهریزی مشترک اسرائیل و برخی کشورهای منطقه و آمریکا در اثر همین خلاء قدرت ،شروع شده است. آنان به طراحی یک فتنه جدید که نام آنرا "فرار به جلو " میگذارم دست زدهاند. این فتنه از مصر گرفته تا فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و تا افغانستان و بحرین و یمن ادامه دارد. هدف اصلی طراحان این برنامه، عقب انداختن جریان دموکراسی وتشکیل دولتهای مستقل و همچنین بحرانسازی علیه جمهوری اسلامی با استفاده از ضعیف شدن آمریکا وهژمونی کاخ سفید در منطقه است.
فرصت طلبی اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه
سرنگونی مرسی و نادیده گرفتن انتخابات فلسطین و دولت حماس و محاصره غزه و حمله به دولت قانونی نوری مالکی و دخالت در انتخابات افغانستان، همه تکههای پازلی هستند که در حال تکمیل و ازیک چارچوب راهبردی حکایت میکند. وظیفه عمده آنان تشکیل دو جبهه هماهنگ در منطقه است:
1-جبهه سنی، شیعه و یا اعراب، ایران
2-جبهه اسرائیل با فلسطین
کاملا پیداست که جبهه اول به عنوان پشتیبانی از جبهه دوم تشکیل میشود. اسرائیل برای موفقیت خود در سرکوب فلسطینیها، باید ایران و اعراب را به تقابل با یکدیگر بکشاند. البته این نخستین بار نیست. حمله عراق به ایران با شعار قادسیه و حمایت کشورهای عربی از صدام در همین رابطه بوده است. امروزه بهترین راه را استفاده از تعصبات و احساسات غلط تکفیریها و تشدید آن علیه ایران وشیعه، یافتهاند. شعار دولت اموی بر علیه دولت صفویه تکرار همان نقشه با ادبیات جدید است.
نتایج زلزله
این نقشه اگر هیچ دستاورد دیگری نداشته باشد حداقل به مدت ده سال، اسرائیل را در امان نگاه میدارد، جهان اسلام را با تفرقه شدید مواجه میسازد و امنیت ایران را تهدید خواهد کرد. در پی این حادثه بزرگ و جدید که در حال وقوع است، فرصتها و تهدیدات قابل توجهی برای کشور، ملت و نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. اقتصاد و فرهنگ همچنان مهم است ولی تغییر نقشه ژئوپلتیک منطقه از اهمیت بیشتری برخوردار است. برخی از روی بی اطلاعی میگویند حوادث سوریه و عراق به ما چه ارتباطی دارد؟ در حالیکه این حوادث، پیش مقدمه فشارهای بعدی به ایران است. از همه دلسوزان به نظام وحتی ایران، انتظار میرود مسائل جاری منطقه را جدی بگیرند. بنظرمیرسد این وظیفه نخبگان کشور است که با آگاهیبخشی به جامعه، آمادگیهای لازم را فراهم سازند. اگرمسائل اقتصادی، از بیست سال پیش جدی تلقی میشد و افراد توانمند و کارشناس در مدیریت کشور، نقشآفرین بودند نباید مشکلات اقتصادی بوجود میآمد. اگر امروز هم برنامه تغییر ژئوپلتیک منطقه جدی گرفته نشود دامنه آن وارد ایران میشود. ما به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید قویتر شویم در آن صورت است که امنیت و منافع ملی ایران در داخل و خارج کشور پایدارخواهد شد و از فرصتهای این حوادث که بیشتر از تهدیدات آن برای ملت ما است بهرهمند خواهیم شد.
بنابراین ما هم با یک فرصت بزرگ و هم با یک خطر بزرگ، مواجه هستیم. اینکه حاصل، چه خواهد بود، به نوع برخورد و عمل ما بستگی دارد. تاکنون کشور ما از این هنر و مهارت برخورداربوده است که تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده است. در این حادثه مهم، هم لازم است همه نخبگان و آحاد مردم دست همکاری به یکدیگر دهند و این فتنهای که جهان اسلام را به سوی پرتگاه میبرد خنثی سازند. وحدت برادران شیعه وسنی و تمرکز روی نقاط وحدت خویش یکی ازمهمترین روشهای باطل کردن این فتنه است.