اگرچه حوادث ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ توانست بکلی عرصه سیاست بینالملل را تحت شعاع قرار بدهد، اما شواهد زیادی وجود دارد که روایت آمریکایی این ماجرا را به چالش میکشد.
به گزارش گروه بینالملل «خبرگزاری دانشجو»، هم اکنون 13 سال از حادثه 11 سپتامبر میگذرد. حادثهای که میتوان از آن به عنوان نقطه عطفی در عرصه سیاست بینالملل معاصر یاد کرد. حمله به برجهای دوقلو در نیویورک سرنوشت سیاست جهانی در قرن بیست و یکم را تغییر داد. اندکی پس از پخش خبر اولیه فروریزی برجهای نیویورک، دولت آمریکا اعلام کرد که مورد تهاجم حملات تروریستی قرار گرفته است.
روایتهای رسمی آمریکا تأکید میکردند 19 تن از تروریستهای القاعده، 4 هواپیمای تجاری ـ مسافرتی این کشور را ربودهاند و آنها را به برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون کوبیدهاند. این روایتها عمدتا توسط «کمیسیون بررسی وقایع 11 سپتامبر»، «سازمان مدیریت بحران فدرال»، «موسسه ملی استاندارد و فناوری» و سازمان «اف بی آی» مطرح گردیدند.
پس از اعلام روایت آمریکایی این ماجرا و موج رسانهای گستردهای که برای تبدیل این سناریو به فرا روایتی غیرقابل تکذیب صورت گرفت، آمریکا مدعی شد که برای احقاق حقوق و جلوگیری از تکرار حوادث مشابه قصد دارد به نابودی دشمن جدید خود تحت عنوان «تروریسم» و نماینده آن گروه «القاعده» بپردازد. بدین ترتیب آمریکا بستر حمله به افغانستان و عراق را فراهم آورده و با هزینه کردن میلیونها دلار و پیاده کردن هزاران سرباز آمریکایی به طور رسمی وارد خاورمیانه شد.
به گزارش فارس، علیرغم تلاش گسترده دولت آمریکا مبنی بر فراگیر کردن روایت خود از حادثه 11 سپتامبر و تلاش برای مشروع جلوه دادن تصمیم مبارزه با تروریسم، حقایق کتمان شده این داستان یکی پس از دیگری جلوهگر شده و نقاب دروغین آمریکا را برای جهانیان آشکار ساخت.
در این گزارش برآنیم تا به طور مختصر به بررسی شواهد و اسنادی بپردازیم که روایت آمریکا از وقوع حوادث 11 سپتامبر را زیر سوال میبرد.
1- ادعای برخورد هواپیما به ساختمان پنتاگون
در روایت رسمی آمریکا از تمامی حوادث 11 سپتامبر شکافهای زیادی وجود داشت، اما از جمله شبههانگیزترین اتفاقات این روز، ادعای برخورد هواپیما به ساختمان پنتاگون بود.
گزارشهای رسمی آمریکا که ادعا میکرد یک فروند هواپیمای مسافربری به ساختمان پنتاگون برخورد کرده اشکالات زیادی داشت از جمله اینکه هیچ شواهدی از برخورد هواپیما به ساختمان وجود نداشت، حفره ایجاد شده در ساختمان پنتاگون که آمریکا میگفت اثر اصابت هواپیما است، اثری از برخورد بال هواپیما به آن نداشت و هیچ قطعهای از لاشه هواپیمای مورد نظر در محل حادثه یافت نشد.
اگر هواپیمایی که با سرعت 400 مایل در ساعت حرکت می کند به این ساختمان برخورد کرده باشد، باید حفرهای بسیار عریضتر از این حفره ایجاد کند ضمن اینکه در چنین حفرهای باید حتما اثری از برخورد بال هواپیما به قسمتی از ساختمان وجود داشته باشد که چنین نیست.
بد نیست نگاهی به اندازه بالهای هواپیمای بوئینگ 757 که به ادعای مقامات آمریکا در 11 سپتامبر به پنتاگون برخورد داشته باشیم تا بدانیم هواپیمایی با این طول بال، نمیتواند حفرهای به اندازه کنونی ایجاد کرده باشد. در عکس زیر به طول بالهای هواپیمای مورد نظر توجه کنید.
نمودار زیر نیز به طور خلاصه توضیح میدهد تبیینهای رسمی آمریکا از حادثه پنتاگون چه ایرادی داشته است.
در این نمودار نقاطی که به رنگ آبی و قهوهای مشخص شدهاند، مناطق مورد اصابت را نشان میدهند که به شدت آسیب دیدهاند. نقاط غیرآسیب دیده با خاکستری کمرنگ نشان داده شدهاند.
با محاسبات ساده هندسه ( برای محاسبه باید پهنای بال هواپیما را بر سینوس زاویه اصابت هواپیما تقسیم کنید) میتوان گفت که عرض بخش آسیبدیده قابل مشاهده ساختمان پنتاگون باید 164 فوت یعنی تقریباً 50 متر باشد، حال آنکه بر اساس تصاویر رسمی پنتاگون این مقدار تنها 120 فوت یا 57/36 متر است ـ یعنی 13 متر کمعرضتر از آنچه در اصل باید باشد. بر همین اساس است که بخشی از پنجرههایی که نوک بال و دم هواپیما باید به آنها برخورد میکرد، سالم ماندهاند.
از طرف دیگر دم این هواپیمای بوئینگ، هنگامی که موتور آن روی زمین قرار میگیرد، 40 فوت برابر با 20/12 متر ارتفاع دارد، بنابراین اگر این هواپیما به ساختمان پنتاگون اصابت کرده بود، تمامی پنجرههای طبقه سوم باید میریختند و این در حالی بود که بعضی از پنجرههای طبقه سوم هم سالم بودند.
2- دلایل علمی و اذعان شاهدان عینی بر انفجار بمب به عنوان عامل اصلی تخریب ساختمان برجهای دو قلو
الف- شواهد علمی
از جمله مهمترین یافتههای علمی درباره حوادث 11 سپتامبر را میتوان کشف یک ماده منفجره قوی موسوم به «نانوترمیت» در خاکروبههای برجهای دوقلو دانست.
پرفسور «استیون جونز»، استاد فیزیک هستهای دانشگاه بیرمنگام چهار نمونه متفاوت از خاکروبه برجهای دو قلو و ساختمان شماره 7 تجارت جهانی که هر سه در روز 11 سپتامبر فرو ریختند به دست آورد. شواهدی که آقای جونز مطرح کرد باعث شد از تدریس در دانشگاه بیرمنگام منع شود.
وی بر اساس آزمایش نمونههای خاکروبه به این نتیجه رسید که از نوعی ماده منفجره قوی موسوم به «نانو ترمیت» برای تخریب برجهای دوقلو استفاده شده است.
ماده نانوترمیت (سوپرترمیت) نوع بسیار قدرتمندی از ماده ترمیت است (اکسید آهن و آلمونیوم) که حداقل یک عنصر با اندازهای بسیار ریز، در اندازههای نانو یا حتی ریزتر از آن دارد. ماده سوپرترمیت از لحاظ قدرت تخریبی به اندازهای بالاست که هر گرم آن، از هر ماده منفجره سنّتی دیگر که در عملیاتهای تخریب از آن استفاده میشود، انرژی بیشتری تولید میکند.
آقای جونز و بسیاری از همکاران وی که در حال تحقیق بر روی دلایل ریزش برجهای دوقلو معتقدند حرارت ناشی از سوخت هواپیما، چنانکه در روایتهای رسمی آمریکا آمده، به هیچ عنوان برای ایجاد انرژی لازم برای فروریختن این ساختمانها کافی نبودهاند.
درباره دلایل فروریختن ساختمان شماره 7 (ساختمانی در کنار برجهای دو قلو که پس از ریختن این برجها در 11 سپتامبر به ناگهان فرو ریخت) ساختمانی با سازههای فولادی که ادعا شده آتشسوزی در تنها دو طبقه از آن عامل ریزش ساختمان بوده است، آنها با قاطعانهترین لحن ادعاها را رد میکنند.
استیون جونز در مقالهای علمی درباره واقعیتهای 11 سپتامبر نتیجهگیری کرده است که لایه قرمز رنگ موجود در تراشههای قرمز و خاکستری رنگ کشف شده در خرابههای برجهای تجارت جهانی، ماده ترمیت فعال و عملنکرده است.
استیون جونز در هر کدام 4 نمونه متفاوت مخروبههای برجهای دوقلو، تکههای ریز یا تراشههایی متشکل از دو لایه، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ خاکستری یافت.
در آزمایشهای پرفسور جونز مشخص شد لایه خاکستری شامل اکسید آهن بود، درحالی که لایه قرمز حاوی آهن، اکسیژن، آلمونیوم، سیلیسیوم و کربن بود ـ یعنی همه عناصری که نانوترمیت را تشکیل میدهند.
آزمایشهای بیشتر بر روی این تراشههای قرمز و خاکستری نشان داد که این تراشهها، به طرز عجیبی در دمای 430 درجه سلسیوس آتش میگرفتند و با راهاندازی یک واکنش انفجاری باعث ایجاد حلقههای آهن میشدند ـ یعنی دقیقاً همان اتفاقی که در ترمیت میافتد.
دکتر جونز توضیح میدهد این سوپرترمیت که محققان «آزمایشگاه ملی لاورنس لیومور» و سایر آزمایشگاهها آن را شبیهسازی کردهاند دارای خصوصیاتی است که میتوان آنها را به لایه سطحی یک مکان یا ساختمان اسپری کرد و یا حتی آن را مانند رنگ چسباند تا بدین ترتیب لایهای به شدت انرژیزا و قابل انفجار روی سطح ساختمان ایجاد شود.
«جیم هافمن» با استدلال علمی بسیار جالب دیگری، فرضیه انفجار مهندسیشده در روز 11 سپتامبر را اثبات کرده است. توجیه تمامی جنبههای مربوط به نظریه هافمن به زمینههای خاص علمی در فیزیک نیاز دارد، اما به زبان ساده تیزبینی علمی هافمن تا آنجا پیش رفت که او با فرمولهای علمی اثبات کرد گرد و غباری که پس از ریزش ساختمانهای تجارت جهانی به اطراف پراکنده شد، سرعت انتشار و میزان پراکنده شدن آنها اطراف به میزانی از انرژی نیاز دارد که منبع آن نمیتواند انرژی پتانسیل ذخیره شده در ساختمان باشد.
انفجار مهندسی شده
در میان چهرههای شاخصی که بحثهای مهمی درباره 11 سپتامبر ارائه کردهاند، «کورت ساننفیلد»،فیلمبردار «سازمان مدیریت در شرایط اضطرار» و مدیر بخش عملیات رسانهای این سازمان بود که از سازمانهای تابعه وزارت امنیت داخلی آمریکا به شمار میآید. در واقع، وی یکی از چند فیلمبرداری بود که لحظاتی پس از سقوط برجهای دو قلو و حادثه 11 سپتامبر از منطقه صفر انفجار این ساختمانها فیلمبرداری کرد.
ساننفیلد درباره حادثه ساختمان شماره 7 به نظریه «تخریب مهندسیشده» معتقد است. وی در این باره میگوید: «من ویدیوئی در اختیار دارم که نشان میدهد تل سنگها و آجرهای ناشی از تخریب این ساختمان تا چه اندازه ریز بودند و اینکه چگونه ساختمانهای دو طرف آن در هنگام سقوط ساختمان شماره 7، دستنخورده باقی مانده بودند» (در شرایطی که اگر انفجاری از داخل ساختمان صورت گرفته باشد، این حالت اتفاق میافتد).
محققان استدلال میکنند تخریب مهندسی شده (تخریب با بمب)، ساختارهای فولادی عمودی را تخریب میکند و در همان حال از تمایل آن ساختارها برای واژگون شدن روی ساختمانها و املاک مجاور جلوگیری میکند. در چنین تخریبی، انفجار ناگهانی مواد منفجره که به طور دقیق زمانبندی شده است، باعث در هم شکستن اسکلت فولادی ساختمان میشود.
بیشتر تخریبهای کنترلشده ساختمان را از درون منفجر میکنند که بر اثر آن خاکریزههای ناشی از انفجار، به سمت مرکز حرکت میکنند و تل منظمی از خرابههای ساختمان که روی هم آوار میشود را پدید میآورند.
ب- شهادت شاهدان عینی
نکته جالب توجه دیگری که فرضیه انفجار بمب در ساختمانهای تجارت جهانی را تقویت میبخشد شهادت شاهدان عینی ماجرا است. در زیر به چند نمونه از اظهارات شاهدان اشاره میکنیم.
در گزارشی که دقایقی پس از وقوع حادثه از شبکه فاکسنیوز منتشر میگردد، خبرنگار این شبکه با زنی که داخل یکی از این برجها بوده است گفتگو میکند. این زن در سخنان خود به کلمه «انفجار» اشاره میکند و میگوید: « هیچ در دیگری نبود که باز باشد؛ بنابراین ما به یک طبقه دیگر منتقل شدیم که همان موقع انفجار دیگری رخ داد و آنها فهیمدند که ساختمان در حال سقوط کردن است.» مصاحبه شونده دیگری نیز در پاسخ به چگونگی این حوادث میگوید: «وقتی ما به طبقه شش رسیدیم، یکبار دیگر ساختمان تکان خورد و مثل اینکه یک انفجار دیگر رخ داد و همه ترسیدند».
حوادث اتفاق افتاده در صبح یازدهم سپتامبر 2001 تنها چند دقیقه به طول انجامید. با این حال اهمیت این ماجرا تا اندازهای بود که روند سیاست خارجی آمریکا و روند سیاست جهانی را بکلی متحول ساخت. دولت آمریکا با گذشت زمان اندکی از وقوع این حادثه خود را قربانی حوادث تروریستی خواند و پرچم مبارزه با تروریسم را برافراشت با این وجود دلایل و اسناد بسیاری در طول زمان منتشر شد که نشان از عدم صداقت آمریکا به عنوان راوی رسمی سوانح مذکور داشت. در قسمت قبلی این نوشتار به ارائه دو دسته از شواهد و اسناد موجود دال بر تناقض دعاوی آمریکا پرداختیم. در ادامه بحث به یکی دیگر از اسناد قابل طرح که تناقضات گفتاری آمریکا پیرامون موضوع 11 سپتامبر را آشکار میکند، میپردازیم.
3- تناقض ادعای دولت آمریکا با قوانین فیزیکی سقوط اشیاء
از جمله شبهاتی که درباره این حادثه معمابرانگیز مطرح شده تناقضی است که روایتهای رسمی آمریکا از سقوط ساختمانهای تجارت جهانی با یکی از اصول قوانین نیوتن دارد.
مهندسان و معماران حقیقتیاب 11 سپتامبر زمان سقوط برجهای دوقلو و ساختمان شماره 7 تجارت جهانی را اندازه گرفته و نشان دادهاند این سقوط دقیقاً با قوانین سقوط آزاد مطابق بوده است.
سقوط آزاد به حرکت هر جسمی گفته میشود که تنها نیروی وارد بر آن هنگام سقوط نیروی وزن خودش باشد. این شرایط باعث میشود حالتی از اینرسی (تمایل جسم به ماندن در همان حالتی که هست) به وجود آید که جاذبه زمین تنها نیرویی است که جسم تحت آن سقوط میکند.
برای فهم ساده موضوع فرض کنید در یک بسته چوب یا فلز در شرایط خلأ از بالای برجی به پایین پرتاب شود. در این شرایط 2/9 ثانیه طول خواهد کشید که این بسته سقوط کند. سقوط یک بسته چوب که قطر آن به عنوان مثال 10 اینچ باشد، زمان سقوط آن در هوا را نسبت به سقوط در خلأ تا 50 درصد افزایش خواهد داد. بنابراین این جعبه چوب، پس از حدود 15 ثانیه سقوط خواهد کردـ یعنی همان زمانی که برج شمالی تجارت جهانی سقوط کرد. علت این افزایش در زمان سقوط همان مقاومت هواست که سرعت سقوط را کاهش میدهد.
اما آیا ریزش یک ساختمان هم میتواند با سرعت سقوط آزاد صورت پذیرد؟ در گزارشهای رسمی آمریکا عنوان شده برج جنوبی ساختمان تجارت جهانی ظرف 10 ثانیه، یعنی با سرعتی معادل سقوط آزاد فروریخته است.
با این حال، نکتهای که به زعم دانشمندان باید به آن توجه کرد این است که سقوط یک ساختمان با سقوط آزاد جسمی که از بالا به پایین پرتاب میشود، متفاوت است و به زمان بیشتری نیاز دارد، چون عواملی در ریزش ساختمان درکارند که باعث میشود از سرعت سقوط آن بکاهند.
اگر بخواهیم به زبان علمی سخن بگوییم، اصل سوم قانون نیوتن تصریح میکند وقتی جسمی سنگین روی اجسام دیگر میافتد، یعنی وقتی دو جسم به هم برخورد میکنند به هم نیرویی در جهت عکس وارد میکنند.
بنابراین وقتی یک شی سقوط میکند، اگر در مسیرش بر اجسام دیگری نیرو وارد کند، اجسام مورد نظر به خاطر نیروی متقابلی که بر جسم در حال سقوط وارد میکنند، آن را به عقب میرانند و از سرعت سقوط آن میکاهند. سقوط برجهای دوقلو طبق آنچه دولت آمریکا میگوید، مستلزم این است که طبقات بالا، به منزله «پیستونی» عمل کنند که طبقات زیرین را خورد میکنند. در اینجا بحث مقاومت متقابل طبقات زیرین پیش میآید که سرعت سقوط را هزاران برابر مقاومت هوا کاهش میدهد.
در نتیجه اگر گزارشهای رسمی آمریکا درباره سقوط برجهای دوقلو و ساختمان شماره 7 صحیح باشند و این ساختمانها با سرعت سقوط آزاد فرود آمده باشند باید یک تناقض علمی عجیب پیش آمده باشد زیرا این ساختمانها به گونهای فروریختهاند که گویا هیچ چیزی در مسیر آنها نیرویی بر آنها وارد نکرده تا از سرعت سقوطشان بکاهد؛ ضمن اینکه بر اساس قانون سوم نیوتن، سقوط ساختمانها با سرعت سقوط آزاد به این معنی است که آنها هم در مسیرشان بر چیزی نیرو وارد نکردهاند.
کارشناسان علوم عمرانی نیز با بازبینی فیلم سقوط برجهای دو قلو به تناقضات علمی این حادثه با روایت آمریکایی این ماجرا پی بردهاند. در فیلمهایی که از سقوط برجهای دو قلو وجود دارد، اگر دقت کنیم، بخش بالایی برج، ابتدا سقوط میکند و سپس بخشهای دیگر خورد شده و سقوط میکنند.
گزارشهای رسمی دولت آمریکا برای سقوط برجهای دوقلو، مدلی موسوم به «سقوط هدایتشده به وسیله جاذبه» برای برجهای دوقلو را پیشنهاد میکند.
اگر بخواهیم این مدل را به زبان ساده توضیح دهیم باید بگوییم که هنگام سقوط ساختمانی با این مدل، بخش بالایی ساختمان مانند یک «پیستون» طبقههای زیرین را پودر میکند و هر طبقه بالاتر روی طبقههای پایینتر نیرو وارد میکند تا آن را شکسته و نیرو را به قسمت پایینتر منتقل کند.
از آنجا که بخش بالایی ساختمان، اولین قسمتی است که باید نیروی لازم را به طبقه زیرین وارد کند، در مدل سقوط هدایتشده، این بخش باید سالم بماند.
علیرغم این، چنانکه در فیلمها و تصاویر برجها به خصوص برج جنوبی دیده میشود، بخش بالایی زودتر از بخشهای دیگر به عنوان یک واحد یکپارچه به یک سمت خم شده و میافتد و این یعنی اینکه نیرویی وجود ندارد که مانند پیستون بر بخشهای زیرین ساختمان اعمال فشار کند و تخریب آنها را موجب شود؛ بر این اساس، تنها در صورت وجود عاملی مضاعف میتوان حرکت تخریبی ساختمان را توجیه کرد. این عامل مضاف، همان انفجار بوده است.
شواهد ارائه شده در بالا تنها گوشهای از مدارکی است که روایت آمریکا از حادثه 11 سپتامبر را زیر سوال میبرد. دولت آمریکا تا کنون حاضر نشده مدارک رسمی مربوط به وقایع حادثه 11 سپتامبر 2011 را منتشر کند. از این رو نمیتوان به طور قطع در مورد چگونگی شکلگیری این سوانح حکم داد، اما آن چه مبرهن است عدم صداقت دولت آمریکا در روایت واقعه مذکور است.
تحلیلگران سیاسی از منظرهای متفاوتی به این واقعه نگریستهاند. به عقیده برخی از اندیشمندان، آمریکا به عنوان نماینده جهان سرمایهداری تنها قادر به حفظ هویت خود در مقابل دشمن متقابل است. از این رو با فروپاشی شوروی نیاز به حضور دشمنی دیگر برای تعریف هویت خود داشت. شکلدهی به حوادث 11 سپتامبر و مطرح کردن تروریسم به عنوان مهمترین دشمن آمریکا در همین راستا قابل توجیه است.
برخی دیگر از کارشناسان عرصه سیاست بینالملل شکلدهی به حوادث 11 سپتامبر را بهانهای برای ادامه اقدامات مداخلهجویانه آمریکا در خاورمیانه و امنیتی کردن فضای جهانی جهت فراهم کردن فروش هر چه بیشتر تسلیحات تفسیر کردهاند.