به گزارش «خبرگزاری دانشجو»، رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده گفت: به جرأت میتوانم بگویم که در طول تاریخ بشریت، هیچ آموزهای نظیر آموزه برابری، ضدخانواده نبوده است. برابری، سم مهلک خانواده است. افرادی که عاقلانه این آموزه را بهکار میبرند، درصدد تخریب خانواده هستند. آنچه که آموزههای اسلامی بر آن تأکید دارد، برابری زن و مرد در انسانیت و ارزشمندی است؛ نه چیزی دیگر.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده در دوره آموزشی سبک زندگی اسلامی با عنوان «گام نخست»، اظهار داشت: برخی تصورات غلط در میان زوجین وجود دارد که اغلب از طریق رسانهها ترویج میشوند و ظاهر زیبایی هم دارند، اما در پشت صحنه میتواند برای زندگی مشکلساز باشد. اگر این تصورات غلط را بشناسیم و یتوانیم به جایگزینهای درستی برای آنها دست پیدا کنیم، خانوادههای موفقی خواهیم داشت.
تصور غلط "همسرم باید مرا خوشبخت کند"
حجتالاسلاموالمسلمین محمدرضا زیبایینژاد با بیان این مطلب، درخصوص اولین تصور غلط زوجین گفت: یکی از این تصورات این است که همسرم باید مرا خوشبخت کند. در اغلب فیلمها و سریالها این جمله مطرح میشود که "میتواند تو را خوشبخت کند؟"، "این دختر را خوشبخت کن" شاید این تصور، به این دلیل باشد که ما سعی میکنیم عوامل ناکامی خودمان را گردن دیگران بیندازیم؛ در حالیکه باید سعی کنیم در قدم اول خودمان را مسئول اصلی سعادتمان بدانیم.
چگونه این تصور غلط را اصلاح کنیم؟
او با بیان اینکه در زندگی خانوادگی باید بدانیم که قرار نیست کسی من را خوشبخت کند، بلکه خوشبختی هر فردی در گرو مسئولیتپذیری، تلاش و اتصال من به پروردگار است، ادامه داد: این تصور را بایستی با دو تصور دیگر اصلاح کرد. اول اینکه قبل از ازدواج، باید به دنبال همسری باشیم که در مسیر خوشبختیمان اختلال ایجاد نکند و مانع و مزاحم رشدمان نباشد. حال اگر فردی پیدا شد که علاوه بر اینکه مانع نبود، معین و کمککننده نیز بود، بسیار خوب است.
زیبایینژاد افزود: زمانیکه پیامبراکرم، روز بعد از عروسی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع)، به منزل این دو بزرگوار وارد شدند، از امیرالمؤمنین (ع) سؤال کردند که همسرت را چگونه یافتی؟. ایشان فرمودند: نعمالعون علی طاعتالله؛ بهترین یاور در بندگی خدا؛ یعنی خوب است که همسر، یاور فرد در مسیر بندگی خدا باشد، اما اینکه بخواهم پیشرفت خودم را به دیگری منوط کنم، درست نیست.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با اشاره به تصور درست دیگری که باید جایگزین تصور غلط اول شود، گفت: بعد از ازدواج و انتخاب همسر، اگر دیدیم همسرمان مشکلاتی دارد و محدودیتی در مسیر پیشرفت ایجاد میکند، بایستی آن نگاه آرمانی خود را تعدیل کنیم؛ بهگونهای که این محدودیت تا حد امکان زمینه رشد باشد.
او ادامه داد: مثلاً یکی از بزرگان و اندیشمندان، همسری داشتند که بسیار بدخلق بودند، ولی این عالم بزرگ میدانستند که صبر بر بدخلقی همسر، عامل پیشرفت است و با همین روش به مقامات عالی دست یافتند. یکی از علمای اخلاق تعریف میکردند که شخصی ارادت ویژهای به امام حسین (ع) داشت و چندین سفر پیاده به زیارت امام حسین رفته بود. در سفرهای آخر، بهگونهای شده بود که وقتی از دور به امام سلام میداد، میدید که امام حسین به ایشان احترام میکنند و جواب سلام میدهند. در سفری به کربلا، در حین سلامدادن، مشاهده کرد که جوانی از عشایر، سلام میکند و امام حسین به او تعظیم میکنند. این فرد از جوان میپرسد که این احوالات معنوی را چگونه کسب کرده است؟ جوان توضیح میدهد که دخترعمویی داشته و شب زفاف فهمید است دختر در دوران نوجوانی مرتکب خطایی شده و بکارت خود را از دست داده است. دخترعموی او از او میخواهد آبرویش را حفظ کند، او هم آبرویش را نبرده و خداوند هم این مقام را به او داده است.
آیتالله مظاهری به طلبهها توصیه میکردند، دنبال همسری با نمره 15 باشید
زیبایینژاد تأکید کرد: باید جوانان تصورات خود را از زندگی اصلاح کنند. آرمانگراییها باید بهگونهای باشد که ما را تکان بدهد، تلاش و نشاط ما را زیاد کند، اگر ما را از حرکت بازدارد، آرمانزدگی است. آیتالله مظاهری به طلبهها توصیه میکردند، دنبال همسری با نمره 15 باشید؛ نمره 15 برای زندگی خوب است، اگر نمره 17 بود، عالی است. دنبال 20 نباشید. توقعاتتان را تعدیل کنید، تا با شخص متوسط هم احساس رضایت داشته باشید.
تصور غلط دیگر این است که من باید عیوب همسرم را اصلاح کنم
او با اشاره به تصور غلط و مشکلساز دیگر گفت: این تصور این است که من باید عیوب همسرم را اصلاح کنم. این تصور گرچه میتواند به لحاظ نظری درست باشد و فرد با استناد به آیه "قوا انفسکم و اهلیکم ناراً" دست به این اصلاحگری بزند، ولی ممکن است برداشت از این آیه نادرست باشد؛ بدینمعنا که فرد خود را محور حق و باطل قرار میدهد و هر زمان همسرش رفتاری انجام داد که به نظر او درست نیست، اصلاحگری کند.
زیبایینژاد با تأکید بر اینکه این رفتار زندگی خانوادگی را تباه خواهد کرد؛ بهویژه اگر از ناحیه زن صورت گیرد؛ چراکه مرد سرپرست خانواده است و بایستی تصمیمات اساسی را اتخاذ کند و همین امر میتواند قوامیت مرد را زیر سؤال ببرد، ادامه داد: حال باید دید چه باید کرد که رویکرد اصلاحگرانهمان نسبت به خانواده، مشکلاتی ایجاد نکند؟ اولین نکته در این مسیر این است که بدانیم توانایی ما برای اصلاح دیگران محدود است.
او تشریح کرد: ما در حوزههای فرهنگ با فاعل مختار طرف هستیم و خودش تصمیم میگیرد چگونه باشد. من بایستی مسیر درست را در تربیت فرزند انتخاب کنم، باقی موارد به خود فرد برمیگردد. در روایات هم داریم که پدر مسیر درست را به فرزند نشان بدهد و همین کفایت میکند. پدر و مادر باید وظیفه خودشان را در قبال فرزند انجام دهند، حال ممکن است فرزند اهل شود، یا نااهل. این دیگر به تصمیم او برمیگردد. زن و شوهر هم به همینگونهاند. در حد امکان اگر نصیحت گیراست، نصحیت کنید، ولی بیش از این وظیفهای برعهده فرد نیست و نباید زندگی را به بازی گرفت.
روشهای اصلاحگری نبایستی مقاومت ایجاد کند
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با اشاره به نکته دوم در بحث اصلاحگری در روابط خانوادگی، گفت: نکته دوم این است که روشهای اصلاحگری نبایستی مقاومت ایجاد کند. ما در بحث امر به معروف و نهی از منکر حواسمان نیست و فقط به این فکر میکنیم که مأمور به تکلیف هستیم؛ درحالیکه در برخی واجبات مأمور به نتیجه هستیم؛ یعنی تکلیف ما دستیابی به نتیجه است. امر به معروف و نهی از منکر نیز ازجمله این امور است. لذا بایستی روش کار به صورتی باشد که مقاومت ایجاد نکند.
اعتمادسازی؛ گام اول در اصلاحگری خانوادگی/ جایگاه سرپرست خانواده مخدوش نشود
او ادامه داد: سومین نکته در اصلاحگری این است که در قدم اول بایستی اعتمادسازی کرد و فرد به این نتیجه برسد که همسرش مصلحت او را میخواهد. همچنین در رابطه زن با شوهر، نکته مهم دیگر این است که روش اصلاحی نباید بهگونهای باشد که جایگاه همسر را تخریب کند. سرپرستی خانواده، منصب رهبری خانواده است و نیاز به حرمت دارد. اعضای خانواده باید بهگونهای با سرپرست خانواده ارتباط داشته باشند که این حرمت حفظ شود.
زیبایینژاد تشریح کرد: اگر نوع تعامل والدین و فرزندان بهگونهای باشد که والدین حرفشان نفوذ نداشته باشد، انگیزه تربیت اولاد کم میشود و به تبع آن نیز انگیزه فرزندآوری کاهش مییابد. یکی از عللی که امروزه با کاهش فرزندآوری مواجه هستیم این است که والدین احساس نمیکنند فرزندان معاون و کمککننده آنها هستند. افرادی که با نگاه مدرن مشاوره میدهند، پیشفرضشان استقلال است، ولی درنگاه دینی ارتباط خاضعانه با والدین مهم است. حتی در اندیشه دینی ما موظف هستیم با مؤمنین هم خاضعانه برخورد کنیم؛ این خضوع در برابر والدین چندینبرابر باید باشد.
نگاه اسلام به عشق
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با بیان اینکه آموزه دیگری که ممکن است غلط فهم شود، تأکید بسیار بر عشق در زندگی خانوادگی است، درخصوص این مفهوم در روایات خاطرنشان کرد: واژه عشق در ادبیات روایی، خیلی استعمال نشده است. شاید در منابع اصیل شیعی، چند روایت بیشتر ناظر بر این مفهوم نباشد و بیشتر هم البته با نگاه منفی است. در یکی از روایات وارده در کتب معتبر ما، آمده است که عشق زمانی اتفاق میافتد که قلب خالی از یاد خدا باشد و با محبت دیگری پر شود.
در روایات فقط عشق به یک موجود یعنی خدا جایز است
او با بیان اینکه در روایات فقط عشق به یک موجود یعنی خدا جایز است، ادامه داد: فقط خدا ارزش این را دارد که سراسر وجودمان را وقف او کنیم. ائمهاطهار را هم دوست داریم، چون دوست خداوند هستند، از آنها اطاعت میکنیم؛ چراکه اطاعت از آنها اطاعت خداست. بنابراین عشق به انسانها میتواند جرم تلقی شود. اگر توجه داشته باشیم که انسان فاعل مختار است، اینکه فرد انتخاب کند وجودش را صرف فرد دیگری نماید، جرم است؛ چراکه مشکلات بسیاری در ادامه درست خواهد کرد. در روایتی آمده است که "من عشق شیئا، فقط اعشی بصره و امرض قلبه"؛ کسی که عاشق شود، چشمش را کور کرده است و قلبش را بیمار کرده است.
لزوم جاریبودن محبت در زندگی مشترک
زیبایینژاد افزود: آموزه درست در مقابل عشق، این است که در زندگی باید محبت جریان داشته باشد. حتی خداوند برای آنکه نسل انسانها ماندگار شود، محبت را در وجود زن و مرد قرار داده است. محبت در زندگی، خانواده را پویا و بانشاط میکند و خانوادهای که در آن محبت نباشد، کارآمد نیست.
باید در محبت میانهروی کرد
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه باید در محبت میانهروی کرد، تشریح کرد: محبت افراطی به لحاظ تربیتی غلط است. در کتاب "هفت عادت خانوادههای کامروا" نوشته استفان آر.کاوی آمده است که اگر میخواهیم دوستیهایمان قاعدهمند و مؤثر باشد، در قدم اول بایستی خدا را دوست بداریم و به خاطر این محبت به خدا، با یکدیگر دوستی کنیم. اگر ما قبل از اینکه یکدیگر را دوست بداریم، خدا را دوست بداریم، او به ما میگوید که ازدواج فقط محبت نیست، تعهد نیز هست. این تعهد پیامد دارد. با این پیشفرض اگر فرد وارد زندگی شود و ببیند همسرش را دوست دارد که در چارچوب مشخصی به او محبت میکند، اما اگر او را دوست نداشت، چون پیش از او خدا را دوست دارد، باز متعهدانه و با جوانمردی رفتار میکند.
او با بیان اینکه محبت افراطی به فرزندان میتواند مشکلساز باشد، تشریح کرد: افراط در محبت آینده زندگی فرزندان را خراب خواهد کرد. دختری که از پدرش محبت افراطی دریافت میکند، وقتی وارد زندگی خانوادگی میشود و با مردی معمولی ازدواج میکند، احساس نارضایتی میکند و فکر میکند این مرد دچار مشکل است. لذا پدر و مادر بایستی محبت متعادل به فرزند داشته باشد.
افراط در محبت میتواند رابطه مستقیمی با زنسالاری داشته باشد
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده ادامه داد: افراط در محبت میتواند رابطه مستقیمی با زنسالاری داشته باشد. درحقیقت در خانوادههایی که پدر در حاشیه قرار دارد و مدیریت خانواده دست زن است، احتمال اینکه فرزندان محبت افراطی دریافت کنند، بیشتر خواهد شد.
مادر عاطفه میپراکند و پدر روابط را قاعدهمند میکند
او اظهار داشت: مادر عاطفه میپراکند و پدر روابط را قاعدهمند میکند و به این محبت قواره میدهد. اگر پدر از این سمت خود فاصله بگیرد و صرفاً نانآور خانه باشد و نظارت بر فرزندان نداشته باشد، مشکلات تربیتی زیادی ایجاد خواهد شد. پژوهشها نشان میدهد که فقدان پدر در نوجوانی سه برابر بیمادری در انجام مجرمیتهای خطرناک توسط فرد تأثیرگذار است.
نظام تربیتی هماهنگ با نظام فطری نیست
زیبایینژاد با انتقاد از نظام تربیتی مدرن گفت: اتفاقی که در عصر حاضر رخ داده این است که نظام تربیتی هماهنگ با نظام فطری نیست. هدف واقعی این نظام تربیتی که آن که گاهی ابراز میشود و گاهی خیر، تربیت افرادی برای بازار است. در جامعه مدرن این بازار است که نظام تربیتی را شکل میدهد. در این شرایط، افراد برای زندگیکردن تربیت نمیشوند، بلکه هدف اصلی پرکردن مشاغلی است که در بازار کار است.
او ادامه داد: نظام تربیتی ما این حساسیت را ندارد که دختر را برای مادری و همسری تربیت کند و پسر را برای مدیریت خانواده؛ اینکه چگونه صفت شجاعت یا حمایتگری را در مرد تقویت کنیم. چگونه عاطفه زن را علاوه بر مادری، در حوزه اجتماعی نیز وارد کنیم؟
تصور نادرست "عشق امری اتفاقی است؛ نه انتخابگرانه"
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده تصور نادرست دیگر را "عشق امری اتفاقی است؛ نه انتخابگرانه" دانست و گفت: این گزاره بسیاری اوقات باعث میشود شخص خود را در انتخابهای عشقی خود ملامت نکند و با این بهانه خود را از ملامت دیگران نیز خلاص کند و بگوید من در این عشق مقصر نیستم. در نقطه مقابل نیز بعد از ازدواج ممکن است به همسر خود محبت نداشته باشد و علت آن را اینگونه بیان کند که عشق باید برایم اتفاق بیفتد.
او با تقسیم امور ارادی به دو دسته خاطرنشان کرد: این امور گاهی اوقات مستقیماً تحت اراده ما قرار دارند و گاهی اوقات مستقیماً تحت اراده نیستند، بلکه مقدمات آنها ارادی است.
مقدمات عشق غالباً تحت اختیار فرد است
زیبایینژاد ادامه داد: عشق زمانی برای فرد اتفاق میافتد که آرمانها و علایقی برای خود درست کرده است و یکدفعه این خصلتها را در فرد مقابل میبیند و به او علاقهمند میشود، ولی این خصلتها میتوانست برای او مهم نشود و مورد بازنگری قرار گیرد. اگر این را در نظر داشته باشیم، با دیدن فردی که آن خصلتها را دارد، ناگهان خود را نمیبازیم.
او با تأکید بر اینکه مقدمات عشق غالباً تحت اختیار فرد است، افزود: گاهی اوقات نیز به این صورت است که شرایط محیطی موجد عشق میشود. مثلاً فرد پیش از این در محیطی فاقد محبت قرار داشته و با کمترین محبت از طرف مقابل، خود را میبازد. نکته دیگر این است که عشق اصلاً میتواند فعال و انتخابگرانه باشد؛ یعنی دو نفر تا پیش از این علاقهای به یکدیگر ندارند، ولی تصمیم میگیرند یکدیگر را دوست داشته باشند.
در بسیار مواقع، پیوندهای عاطفی، ناشی از احساس نیاز ما لست
این استاد حوزه در ادامه گفت: باید توجه داشت که در بسیار مواقع، پیوندهای عاطفی، ناشی از احساس نیاز ما لست. در خانوادههای سنتی سخنی از عشق آورده نمیشد، ولی واقعیت محبت میان آنها بیش از خانوادههای جدید بود؛ چراکه در عرصههای زندگی به یکدیگر وابسته بودند. مرد میدانست اگر همسرش غذا درست نکند، ظرف نشوید و...، برایش مشکلساز خواهد بود. زن هم در حمایت مالی، حمایت روانی در مقابل خطرات و... احساس نیاز به مرد داشت. همین احساس نیاز دوطرفه، محبت را میانشان جاری میکرد، اما در عصر جدید ورود تکنولوژی و تبلیغات رسانهای سبب شده است این پیوندها کم شود. احساس نیاز که کم شد، محبتها نیز میتواند کم شود. اگر خانواده به سمت بینیازی اعضا نسبت به یکدیگر حرکت کند، بنیانهای خانواده متزلزل خواهد شد.
عشق میتواند انتخابگرانه باشد
زیبایینژاد با بیان اینکه عشق میتواند حالت فعال و انتخابگرانه داشته باشد، خاطرنشان کرد: انسانها میتوانند تصمیم بگیرند دیگران را دوست بدارند. گاهی اوقات انسان با عمل و رفتار، میتواند عشق دیگران را در وجودش ایجاد کند؛ مثل اینکه به مساکین کمک کند و محبت آنها در قلبش ایجاد شود، گاهی اوقات نیز این اتفاق با تلقین حاصل میشود. ذکر زبانی و ابراز محبت به همسر، تأثیر خود را در قلب هم خواهد گذاشت.
اخلاق برای زندگی خانوادگی کفایت نمیکند
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده درخصوص تصور غلط دیگر در روابط خانوادگی گفت: اشتباهات دیگری که در روابط خانوادگی بسیار رخ میدهد این است که تصور کنیم اخلاق برای زندگی خانوادگی کفایت میکند. اخلاق لازمه زندگی خانوادگی است، اما کافی نیست. بایستی زندگی خانوادگی مملو از اخلاق باشد، ولی نباید تصور کرد اگر اخلاقی زندگی کردیم، دیگر مشکل خانوادگی نخواهیم داشت. بایستی در کنار اخلاق به حقوق نیز توجه داشت. اخلاق انعطافپذیری و نشاط در افراد ایجاد میکند، زندگی را روان میکند، اما قاعدهمند نمیسازد. این قاعدهمندی با حقوق فراهم میشود.
زیبایینژاد با بیان اینکه آشناسازی افراد با حقوقشان گاهی میتواند مسئلهساز باشد، تشریح کرد: بایستی حواسمان باشد که آموزش حقوق در فضای اخلاقی صورت گیرد و وجوه تربیتی نیز لحاظ شود. نبایستی حقوق رنگ و بوی مطالبهگری به معنای نادرست خود را پیدا کند.
دو سبک آموزش حقوق در فضای اخلاقی
او با اشاره به دو سبک آموزش حقوق در فضای اخلاقی گفت: یک، آموزش حقوق متقابل؛ یعنی حق مرد را به زن و حق زن را به مرد یاد دهیم، تا افراد بدهکار هم بشوند، نه طلبکار. این سبک رساله حقوق امام سجاد (ع) و به تعبیر دیگر، آموزش تکالیف به افراد است. دو، آموزش حقوق مردان به مردان و زنان به زنان البته در فضای اخلاقی است. مثلاً به زن گفت به حسب فتوای مراجع کار خانگی وظیفه واجب زن نیست، اما اگر در برخی جوامع مثل جوامعی که بافت سنتی شدیدی دارند، عقد براساس پیشفرض کار خانگی زن بسته شود، میشود شرط مطوی. در این مناطق، اگر زن بخواهد کار خانگی انجام ندهد و وظیفه خود نداند، بایستی تصریح کند. یا میتوان گفت کار خانگی وظیفه زن نیست، اما انجام آن ثواب بسیاری دارد.
مهارتهای ارتباطی لازمه زندگی مشترک
زیبایینژاد با تأکید بر اینکه حتی اخلاق و حقوق نیز برای زندگی خانوادگی کفایت نمیکند، ادامه داد: مهارتهای ارتباطی هم لازمه زندگی است و بخشی از کارآمدی خانواده به این مهارتها برمیگردد. برخی آموزههای دینی نیز ناظر به مهارتهای ارتباطی است. ازطرفی باید توجه داشت که شخصیت اخلاقی نمیتواند ضعفهای مزاجی را پر کند. مشکلاتی که در زندگی مشترک اغلب زوجین با آن مواجه میشوند عبارتاند از: ضعف اخلاقی، ناآشنایی با حقوق، ضعف مهارتی و ضعف مزاج. اگر فرد مزاجش گرم و تند باشد و زود عصبانی شود، حتماً باید به پزشک مراجعه کند تا مزاج خود را تعدیل کند، یا فردی سردمزاج جنسی است و باید با مراجعه به پزشک و عوض کردن سیستم غذایی خود، مزاج خود را تغییر دهد. مخصوصاً وقتی میدانیم نارضایتی جنسی در خانوادهها سهم مهمی از پروندههای فضایی طلاق را به خود اختصاص داده است، این تغییر مزاج میتواند مؤثر باشد.
ششمین تصور غلط در زندگی مشترک
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده درخصوص ششمین تصور غلطی که میتواند برای خانواده مسئلهساز شود، گفت: این تصور غلط این است که فرد میگوید من باید حق خودم را بگیرم. بسیاری از کارشناسان و مشاورین خانواده توصیه به استیفای حق از همسر دارند که میتواند برای نظام خانواده مشکلساز شود. استیفای حق جایی ضرورت دارد که حق جنبه تکلیفی نیز پیدا میکند. مصداق بارز این حق، حق سرپرستی مرد است. این حق، هم حق است و هم تکلیف، و لازمالاستیفاست. سرپرستی خانواده شامل مدیریت مالی و تأمین اقتصادی، مدیریت ارتباطات خانوادگی، و مواردی از این دست است.
او ادامه داد: نکته دیگر این است که اینکه فرد حق داشته باشد از نظر حقوقی استیفای حق کند، غیر از این است که به لحاظ عینیت اجتماعی بتواند این کار را انجام دهد. گاهی اوقات مرد میخواهد در خانواده اعمال مدیریت کند، ولی زن مقاومت میکند. در این حالت اگر مرد اصرار کند، معضلات بیشتر میشود. امروزه به دلایل گوناگون، قدرت مرد تضعیف شده است و مقاومت در برابر انجام وظیفه مرد زیاد است؛ لذا در این موارد اولاً باید فرد به اندازه وسع خود عمل کند و ثانیاً از روشهای نرم در مدیریت استفاده کند. ازطرفی استیفای حقوق بد نیست، ولی نبایستی فضا را حقوقی کرد؛ فضا باید اخلاقی باشد و افراد حقوقشان را در زیر چتر اخلاق، استیفا کنند.
در طول تاریخ بشریت، هیچ آموزهای مانند آموزه برابری، ضدخانواده نبوده است
زیبایینژاد با بیان اینکه مسئله بعدی که از غلطهای مشهور زنان مدرن است، این است که من باید حقوق و نقشهای برابر با همسرم داشته باشم، ادامه داد: به جرأت میتوانم بگویم که در طول تاریخ بشریت، هیچ آموزهای نظیر آموزه برابری، ضدخانواده نبوده است. برابری، سم مهلک خانواده است. افرادی که عاقلانه این آموزه را بهکار میبرند، درصدد تخریب خانواده هستند. آنچه که آموزههای اسلامی بر آن تأکید دارد، برابری زن و مرد در انسانیت و ارزشمندی است؛ نه چیزی دیگر. زن و مرد هر دو انساناند، ویژگیهای انسان کامل را دارند و هر دو نیز میتوانند به مقامات عالی دست یابند. حضرت مریم تحت کفالت حضرت زکریا قرار دارد، ولی لحن آیات قرآنی بهگونهایست که گویا مقام معنوی حضرت مریم بالاتر از ایشان است؛ لذا فرد میتواند تحت سرپرستی فردی دیگر باشد، ولی مقام معنوی بالاتری داشته باشد و این دو منافاتی با یکدیگر ندارد. منزلت اخلاقی، غیر از منزلت حقوقی است.
او ادامه داد: اتفاقی که در رنسانس افتاد این بود که اتصال زمین و آسمان قطع شد. تا پیش از آن خدا در مرکز توجه قرار داشت، ارزشمندی انسان را به خدا میدانستند، و... بعد از رنسانس انسان در مرکز توجه قرار گرفت، خدا حذف شده و ارزشهای اجتماعی در مرکز قرار گرفت. تمدن جدید بر نفی ربوبیت الهی استوار شده است. ارزشمندی انسانی کنار رفته و ارزشمندی اجتماعی با شاخصهای تولید ثروت، منزلت و پرستیژ اجتماعی، جای آن را گرفت. در این زمان زنان آهستهآهسته احساس فرودستی تاریخی پیدا کردند. ایده تساوی نقشها و برابری حقوق بعد از رنسانس در فضایی مدرن و برای انسانی که اتصالی به عالم بالا ندارد، کمکم شکل گرفت.
ادبیاتی که اسلام به آن قایل است، ادبیات تناسبمحور است
این استاد حوزه با بیان اینکه برای جامعهشناسان چپ، پستمدرن، جامعهشناسان و روانشناسان فردگرا که براساس الگوی فردگرایانه میخواهند آموزههایشان را ارایه دهند، خانواده اهمیتی ندارد، افزود: اینها از برابری در حقوق و نقشها دفاع میکنند، ولی کسی که میخواهد خانواده کارکردهای تربیتی، عاطفی و اجتماعی خود را داشته باشد، ضرورتاً بایستی کارکردهای متفاوت زن و مرد، حقوق متفاوت، اما مکمل و متناسل میان آن دو را بپذیرد. ادبیاتی که اسلام به آن قایل است، ادبیات تناسبمحور است. عدالت نیز به معنای تناسب است، نه برابری. لیبرالها عدالت را به برابری تفسیر میکنند، اما در نگاه دینی به تناسب تعبیر میشود.
او با اشاره به آیه 228 سوره بقره گفت: در این آیه آمده است که "ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف، و للرجال علیهن درجه"؛ این آیه نشان میدهد که عدالت به معنای برابری نیست، بلکه معنای تناسب میدهد. وقتی جایگاه خاصی برای فردی تعریف شد، باید به تناسب آن جایگاه، حقوق ویژهای نیز به او تعلق بگیرد. جالب اینجاست که عقلای مدرن و پستمدرن، حقوق متناسب با جایگاه و مسئولیت را در عرصههای اجتماعی میپذیرند، ولی در عرصه خانواده نمیپذیرند. آموزههای اسلامی بر تمایز ویژگیهای تکوینی، تمایز کارکردها، تمایز موقعیتها و نقشها تأکید دارند. در دین هیچ آموزهای وجود ندارد که نشانه برابری حقوقی، نقشی، آموزشی زن و مرد باشد. البته بر برابری ارزشمندی تأکید میشود.
پرسشی از شهید مطهری
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده در ادامه با اشاره به بخشی از نظریات شهید مطهری گفت: علامه مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام میگویند که در خانواده برابری حقوقی داریم، ولی تشابه حقوقی خیر. یعنی مجموع حقوقی که به زن در عرصه خانواده داده شده، با مجموع حقوقی که به مرد تعلق پیدا کرده است، همارزشاند؛ درحقیقت در عرصه خانواده برابری مجموعی داریم. این صحبت مرحوم مطهری دو اشکال دارد؛ اول اینکه باید پرسید از کجا میتوان پی برد که در مجموع برابرند؟!؛ مثلاً حق زن این است که از نفقه برخوردار باشد و حق مرد این است که زن از او تمکین جنسی کند، آیا میتوان نشان داد این حق بیشتر است یا آن حق؟ این دو حق که از یک جنس نیستند که بتوان آنها را با یکدیگر مقایسه کرد. دوم اینکه از آموزههای دینی استفاده میشود که تفاضل حقوقی هم در عرصه اجتماعی و هم در عرصه خانوادگی وجود دارد؛ بدینمعنا که کرد نسبت به زن از حقوق بیشتری برخوردار است؛ چراکه مسئولیتهای بیشتر دارد. علامه طباطبایی در ذیل آیه 228 سوره بقره میفرمایند که "درجه" به تفاضل حقوقی اشاره دارد. در انتهای تبیین خود به روایتی اشاره میکند از امام صادق (ع) که میفرمایند: حق الرجال علی انساء، اعظم من حق النساء علی الرجال. در رساله حقوق امام سجاد نیز آمده است که "و ان کان حقک علیها اعظم و طاعتک علیها اغلظ..."؛ گرچه حق تو بر همسرت بیشتر است، ولی....، احادیث دیگری نیز در این زمینه داریم.
او با اشاره به مفهوم برابری جنسیتی، تشریح کرد: گاهی اوقات افرادی که بر این مفهوم تأکید دارند، از برابری تکوینی آغاز و سعی میکنند تمایزات تکوینی زن و مرد را تا حد امکان انکار کنند. سیمون دوبوار در سال 1949 در کتاب جنس دوم ادعا کرده است که زن و مرد تمایزات جسمی و روانی زیادی با یکدیگر دارند، اما تمایزات روانی تماماً محصول اجتماع و نظامهای تربیتی است و طبیعتنمایی میشود. او معتقد است تفاوتی که میان زن و مرد وجود دارد، صرفاً تفاوت بین نر و ماده است؛ ماده میتواند بچهزایی داشته باشد، شیر دهد و...، ولی نر نمیتواند و تا این حد از تمایزات جسمی قابل قبول است، اما برای برخی تفاوتهای جسمی و تمام تفاوتهای روانی منشأ تربیتی و اجتماعی قائل بوده و معتقد است که با این وجود جامعه مردسالار وانمود میکند که این امور نیز منشأتکوینی دارد.
زیبایینژاد افزود: دوبوار مثال میزند و میگوید زمانیکه نوزاد به دنیا میآید، اولین پرسشی که مطرح میشود این است که نوزاد، پسر است یا دختر. جنسیت نوزاد برای ما اهمیت دارد. اگر پسر باشد، لباس آبی تنش میکنیم و اگر دختر باشد لباس صورتی. از همان لحظه نخست تولد فرقگذاری میان دختر و پسر با انتخاب رنگ لباس شروع میشود. بازیهایی که با پسر و دختر انجام میشود، متفاوت است، اسباببازیهایی که به دست دختر و پسر میدهید نیز متفاوت است. اگر دختربچه گریه کند، سریع او را بغل گرفته و نوازش میکنید، اما اگر پسربچه زمین بخورد و بخواهد گریه کند، به او میگویید بلند شو! مرد که گریه نمیکند. بعد که در آینده میبینیم پسرها صلبتر هستند و دخترها احساساتیتر، میگوییم دختر و پسر با هم فرق دارند؛ درحالیکه این تفاوتها، محصول ارتباط متفاوت شما با آنهاست.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده ادامه داد: از دهه 1960 به بعد با گسترش جریانات فمینیستی، این جریان بر حوزه روانشناسی و جامعهشناسی تأثیر میگذارد. پروژههای متعدد علمی برای نشاندادن تأثیرات محیطی بر ویژگیهای روانی شکل میگیرد. اتفاقاً اکثر قریب به اتفاق نتایج نیز مثبت است و نشان میدهند که محیط و تربیت بر ویژگیهای روانی تأثیرگذار است. ادعایی که ما در مقابل این نگاه داریم این است که معتقدیم از این پژوهشها به شیوه نادرستی استفاده شده است. البته بسیاری از پژوهشهای انجامگرفته نیز جهتدار هستند و از قبل نتیجه را گرفتهاند.
برخی از صفات تکوینی را ممکن است نتوانیم حتی به روش تجربی و بااستدلال بروندینی ثایت کنیم
زیبایینژاد با بیان اینکه اشکال اساسی این است که پژوهشها اگر درست باشند، نشاندهنده تأثیرات شگرف نظامهای تربیتی و محیطهای اجتماعی هستند، اما آنچه ما دنبال آن بودیم این بود که آیا این ویژگیهای روانی منشأ تکوینی دارند، یا خیر و پژوهشها نتوانستند این را نهی کنند، اظهار داشت: ممکن است کسی ادعا کند که منشأ این ویژگیهای روانی تکوینی است، اما نظام تربیتی میتواند این ویژگیها را تضعیف یا تقویت کند. ممکن است مدعی باشیم حیا در دختران به طور طبیعی قویتر از پسران است؛ حال اگر دختران تحت تربیتی مغایر قرار گیرند، ممکن است حیای آنها کم شود و حتی از میان برود. حتی در روایات نیز داریم که ویژگیهای تکوینی، منافاتی با تربیت ندارند. در روایت آمده است اگر حیا 10 قسمت باشد، خداوند 9 قسمت را به دختران و 1 قسمت را به پسران داده است. در ادامه میفرماید اگر دختر تحت تربیت غلط اخلاقی قرار گیرد و به فساد رویآورد، صفتی ثانویه پیدا میکند که سبب میشود حیای او به مرز صفر نزدیک شود. لذا وقتی گفته میشود صفتی تکوینی است، یعنی تولد این صفت در متن خلقت انجام شده است، نه در بستر اجتماع، اما اجتماع میتواند این صفت را تقویت یا تضعیف کند.
او با تأکید بر اینکه برخی از صفات تکوینی را ممکن است نتوانیم حتی به روش تجربی و بااستدلال بروندینی ثایت کنیم، ولی این منافاتی به درستی ادعا ندارد، ادامه داد: تحقیقاتی که از دهه 1990 به این طرف انجام شد، بازگشت دوبارهای به بحث تفاوتها بود. از زمانیکه دستگاههای پرتاب اشعه پوزیترون و دستگاههای اسکن مورد استفاده عام قرار گرفتهاند، به آزمایشات صورتگرفته کمک کردند. آلن و باربارا پیرس؛ یک زوج روانشناس، در کتاب خود با عنوان "چرا مردان به حرف زنان گوش نمیکنند و چرا زنان زیاد حرف میزنند و بد پارک میکنند"، این زوج تمایزات طبیعی زن و مرد را در بیش از 30 صفت جسمی و روانی و مستند به تحقیقات انجامشده، نشان دادند. تفاوت در بینایی، درک احساس غم و شادی، غمخواری با دیگران، تغییرات مغزی دختر و پسر زمان حل مسایل ریاضی و مواردی از این دست را نشان میدهند. حتی با این تفاوتها میتوان برخی روایات وارده مثلاً در مورد قاضینشدن زن، یا قبولنبودن شهادت زن در رؤیت هلال اول ماه را درک کرد.
سه دسته تمایزات تکوینی
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با بیان اینکه فمینیستهای موج سوم تفاوتهای تکوینی زن و مرد را حتی به لحاظ روانی میپذیرند، ولی معتقدند که این تفاوتها نبایستی در نظام نقشها و حقوق زن و مرد مدخلیت داشته باشد، اظهار داشت: فمینیستها معتقدند که در طول تاریخ به بهانه تفاوتهای تکوینی گروهی مورد ستم قرار گرفتند و اگر بخواهیم بر اساس تمایزات تکوینی، در نقش و حقوق زن و مرد تفاوت ایجاد کنیم، موقعیت نابرابر میان زن و مرد شکل گرفته و فرودستی زنان به زعم آنها ایجاد میشود، اما در منظومه دینی، چنین مشکلی را نخواهیم داشت؛ چراکه معتقدیم تمایزات تکوینی سه دسته هستند: دسته اول، تمایزات تکوینی که صرفاً در شناسایی و ایجاد تمایز مؤثرند؛ مانند تمایزاتی که انسانها در چهره خود دارند و سبب شناخت آنها میشود.
او درخصوص دسته دوم این تمایزات گفت: دسته دوم، تمایزات تکوینی که بیش از تمایز میتوان اثرات دیگری هم برای آنها در نظر گرفت، ولی باز هم لزومی ندارد که در موردشان قانونگذاری اتفاق افتد؛ مانند اینکه فردی صدای خوبی ندارد و خواننده نمیشود، ولی فردی دیگر که صدای خوشی دارد میتواند به خوانندهشدن فکر کند؛ نیازی نیست قانونگذاری صورت گیرد و یا به فرد بدصدا گفته شود که نمیتواند خواننده شود، بلکه خود فرد بدصدا تمایلی به خوانندهشدن ندارد. اغلب تفاوتهای استعدادی در این دسته قرار میگیرند؛ این تفاوتها کارآمدی خاص برای افراد ایجاد میکند، بدون اینکه نیازی به قانونگذاری باشد.
زیبایینژاد با اشاره به دسته سوم تمایزات تکوینی خاطرنشان کرد: دسته سوم، تمایزات تکوینی که کارکردهای متفاوت ایجاد کرده و به دلیل اینکه ممکن است در مسیر غلطی به کار گرفته شود، نیاز به راهنمایی دارد. مثلاً زن بیش از مرد حس تبرج و تجمل دارد. این حس خوبی است؛ اگر در نظام خانواده از آن استفاده شود، اما اگر زن این صفت را وارد اجتماع کند، خانواده تضعیف خواهد شد. در این زمینهها صفات تکوینی کارآمدی ایجاد میکنند، ولی شرع آنها را هدایت میکند. اما این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان دریافت که یک صفت تکوینی جزو کدام دسته از صفات مطرحشده است؟ پاسخ این است که خداوند است که قادر به تشخیص و تعیین این امور است، نه بشر و با تعبد به شریعت بایستی این سه دسته از یکدیگر متمایز ساخت. مثلاً صفت احساسات زنانه، کارکرد دارد، اما به دلیل همین صفت، قضاوت زن مورد پذیرش نیست. در نگاه دینی به دلیل اینکه خداوند خالق تکوین، طراحیکننده نقشها، تشریعکننده حقوق، یکی است، لذا تکوین با نظام نقشها و حقوق تحت یک تدبیر واحد قرار داشته و با یکدیگر هماهنگاند.
انکار تفاوتهای تکوینی، منشأ بیماریهای جسمی و روانی خواهد شد
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با بیان اینکه انکار تفاوتهای تکوینی، منشأ بیماریهای جسمی و روانی خواهد شد، ادامه داد: مشکلی که امروزه در خانواده و جامعه با آن مواجه هستیم این است که نظام تربیتی ما این تفاوتهای تکوینی را انکار کرده یا کماهمیت جلوه میدهد و دختران و پسران را بدون در نظرگرفتن این تفاوتها تربیت میکند. در این شرایط تعارضی میان فطرت و تربیت، میان درون و بیرون وجود افراد، ایجاد میشود. اگر دختران بخواهند به سمت تفاوتها حرکت کنند و بگویند ما با پسرها متفاوت هستیم، به دلیل آن نظام تربیتی بیرونی، دچار فشار روانی میشوند. در نقطه مقابل، اگر بخواهند به آموزههای تربیتی ایمان بیاورند و خود را و زنانگیشان انکار کنند، با مشکلات دیگری مواجه خواهند شد. این تعارضات بیرونی و درونی مشکلات عدیدهای برای زنان و مردان ایجاد میکند، بهگونهای که برخی معتقدند افزایش سرطانهای پستان در زنان در جوامعی که آنها زنانگی خود را انکار میکنند، بیشتر است. بایستی با طبیعت همراهی کرد؛ چراکه طراحی مدبرانهای دارد.
اگر تفاوت نقشها را نپذیریم، خانواده به سمت افقیشدن حرکت خواهد کرد
او با تأکید بر اینکه اگر این تفاوت نقشها را نپذیریم، خانواده به سمت افقیشدن حرکت خواهد کرد، گفت: در این شرایط ریاست مرد بر خانواده خرد شده، در گام اول اشتراکی میان زن و مرد و در گام دوم بین والدین و فرزندان خواهد شد. در این شرایط خانواده به کلی مضمحل خواهد شد. اگر زن و مرد از لحاظ تکوینی متفاوت باشند، به لحاظ نظام نقشها و حقوق تاحدودی تفاوت داشته باشند، در این شرایط آموزش نیز بایستی با این نظامات هماهنگ باشد.
محتوای نظام آموزشی بایستی متناسب با ویژگیهای تکوینی و تفاوتهای نقشی و حقوقی زن و مرد طراحی و تنظیم شود
زیبایینژاد با تأکید بر اینکه محتوای نظام آموزشی دختر و پسر بایستی متناسب با ویژگیهای تکوینی و تفاوتهای نقشی و حقوقی، طراحی و تنظیم شود، خاطرنشان کرد: از سوی دیگر در روشهای آموزش نیز بایستی این تفاوتها در نظر گرفته شود. مثلاً ممکن است در کتب ریاضی پسران نیاز به تصویرپردازی کمتری نسبت به کتب ریاضی دختران باشد؛ چراکه هندسه فضایی در پسران بیشتر است. برخی کارشناسان معتقدند که پسرها در نور کم و دخترها در نور زیاد، یادگیری بیشتری خواهند داشت؛ لذا گاهی لازم است حتی استانداردهای فضای آموزشی نیز با هم تاحدودی متفاوت باشد. الگوی ورزش، الگوی رابطه معلم و دانشآموز، الگوی ارتباط مدرسه با اولیا و... بایستی در آموزش دختران و پسران متفاوت باشد.
استقلالی که مورد حمایت آموزههای دینی است، استقلال در شخصیت است
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با بیان اینکه آموزه دیگری که میتواند برای خانواده خطرناک باشد این است که زنان و مردان بر استقلال خود تأکید کرده و آن را ارزش میدانند، تشریح کرد: باید دانست استقلالی که مورد حمایت آموزههای دینی است، استقلال در شخصیت است؛ یعنی نه از زن و نه از مرد پذیرفته نیست که به دلیل بیایمانبودن، بیادببودن و... همسرشان، آنها نیز بیایمان، بیادب و... شوند، اما بایستی میان استقلال اخلاقی و اجتماعی تفکیک قایل شد. ما بینیاز از ارتباطات اجتماعی نیستیم و برای این ارتباطات نیز بایستی هزینه پرداخت کرد. مهمترین بنیان اجتماعی در نگاه دینی خانواده و زندگی خانوادگی است و لذا باید هزینه آن را نیز پرداخت؛ هزینه آن کوتاهآمدن در استقلال و هماهنگی با اعضای خانواده در حدی که زندگی خانوادگی میطلبد، است.
استقلال در عملکرد ناشی از رویکردهای فردگرایانه است
او ادامه داد: استقلال در عملکرد ناشی از رویکردهای فردگرایانه است. به این معنا که فرد معتقد است باید به شادکامی فردی خودش بیندیشد و نگاهش به طرف مقابل نگاهی مصرفی باشد. مصرف در اصطلاح جدید علوم اجتماعی به معنای هر نگاهی است که به منظور بهرهبرداری از چیز یا شخص دیگر باشد. اگر نگاهتان به هر فرد این باشد که چه قایدهای برای من خواهد داشت، نگاه مصرفی دارید.
احساس نیاز به یکدیگر در خدمت تقویت پیوندهای خانوادگی است
زیبایینژاد با تأکید بر اینکه احساس نیاز به یکدیگر در خدمت تقویت پیوندهای خانوادگی است، گفت: اگر فرد احساس استقلال از خانواده داشته باشد، به بیراهه خواهد رفت. این احساس نیاز حتی بایستی ابراز شود. استقلال اقتصادی زن از مرد میتواند مرد را نسبت به تأمین هزینههای خانواده بیانگیزه کند. زنان شاغل باید توجه داشته باشند که اگر همسرشان نیازی به درآمد آنها ندارد، درآمدشان را وارد خانه نکنند؛ چراکه میتواند منشأ نزاع باشد و دوگانگی در تصمیمگیری ایجاد کند که به ضرر خانواده تمام میشود. زن حتی در شرایط استقلال مالی، با مهارتهایی باید همواره خود را نیازمند به شوهرش نشان دهد. فرزندان هم نباید کاملاً مستقل از پدر و مادر شوند، ولی در نقطه مقابل پدر و مادر باید پسر را برای اداره یک زندگی مستقل تربیت کنند. البته تمرین استقلالدادن به دختران میتواند بعدها در زندگی خانوادگی مشکلساز باشد. بعد از ازدواج فرزندان بایستی مداخلات والدین در زندگی آنها محدود به امور اساسی و حساس شود.
مشکلات فرصتی برای رشد است
او ادامه داد: مشکلات زمانی به خانواده آسیب میزنند، که خانواده نگاه بدی نسبت به آنها داشته باشند، ولی اگر اینطور بیاندیشند که مشکلات فرصتی برای رشد است، به راحتی نمیتواند خانواده را زمین بزند. نکتهای که قابل طرح است این است که باید به این باور دست یابیم که خداوند ما را برای مشکلات انتخاب میکند و به ما لطف دارد و خیرمان را میخواهد که ما را دچار آنها میکند. یکی از درسهای اساسی که بایستی مشاوران خانواده به خانوادهها بدهند این است که مشکلات، نعمت خداوند است و میتواند آثار مطلوبی در زندگی بندگان داشته باشد. همچنین بایستی خاصیت مشکلات را درک کرد. یکی از خواص مشکلات این است که به ما واقعیت خودمان، تواناییها و نقاط ضعفهایمان را نشان میدهند.
مشکلات خانوادگی فرصت تمرینی برای مواجهه با مشکلات اجتماعی است
این استاد حوزه با تأکید بر اینکه مشکلات قدرت تدبیر انسانها را افزایش میدهند، گفت: رفاهزدگان قدرت اداره زندگی در شرایط ناهموار را ندارند و زود رها میکنند. اگر فرد عادت به حل مشکلات نداشته باشد، در مقیاس بزرگتر و مشکلات جدیتر، خیلی زود میدان را خالی میکند. مسئله دیگر این است که اگر قدرت مواجهه با مشکلات را داشته باشیم، میتواند فرصتی برای تقویت پیوندهای خانوادگی و افزایش همدلی، همفکری و همگرایی است.
او ادامه داد: مشکلات خانوادگی فرصت تمرینی برای مواجهه با مشکلات اجتماعی است. در روایات آمده است که کودکان خود را با قدری از مشکلات به آرامی آشنا سازید تا در بزرگسالی، آمادگی مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشند و شکیبایی خود را از دست ندهند.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با بیان اینکه مشکلات فرصتی برای ارتقای معنوی افراد است، اظهار داشت: باید دانست دنیا قابلاتکا نیست و ارزش دلبستن ندارد. خدا نیز میخواهد همین اتفاق برای بنده بیفتد و حب دنیا از دل او خارج شود. مشکلات زمینهای برای خروج محبت دنیا از دل فراهم میکند. در خانوادههایی که مشکلات کمتری دارند، اگر میخواهید پیوند خانوادگی تقویت شود، با حیثیت خانوادگی درگیر حل مشکل دیگران شوید.
او ادامه داد: باید کاری کرد که ذهن با آرمانهایی درگیر باشد. مثلاً زمان جنگ که خانوادهها درگیر فضای جنگ نبودند، خبری از تجملات و چشموهمچشمیهای امروزی نبود. مهمترین کاری که یک نظام میتواند داشته باشد، آرمانسازی برای نسل جوان و مدیریت مطالبات عمومی است. اگر نظامی نتواند این آرمان را بسازد، زمین میخورد. در خانواده هم به همین صورت است و باید سرپرست خانواده هدفی برای آن داشته باشد و مشاورین هم باید خانوادهها را به ایجاد آرمان سوق بدهند.
تصورات غلط درباره رابطه جنسی زن و مرد
زیبایینژاد درخصوص یک تصور غلط از رابطه جنسی گفت: مسئله بعدی تصویری است که از روابط جنسی گاهاً ارایه میشود و آن را رابطهای کمارزش و حیوانی جلوه میدهد. این تصویر، تصویری غلط است؛ رابطه جنسی، پشت صحنه، آثار و پیامدهایی دارد که باید به آن توجه داشت. در اسلام، اصل بر ازدواج و رابطه جنسی مشروع و سالم است تا به نیازهای جسمی و روانی افراد پاسخگویی صورت گیرد. تأمین نیازهای تکوینی؛ ازجمله رابطه جنسی، در سعادت انسان مؤثر است.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده ادامه داد: لارا شلسینگر در کتاب قدرت زن میگوید مردم تصور غلطی از رابطه جنسی دارند و گمان میکنند این رابطه صرفاً اصطکاک دو جنس با هم است؛ در حالیکه رابطه جنسی زمینه سالمبودن بدن است. ضربان قلب و متابولیسم بدن را تنظیم میکند، ایجاد نشاط میکند، مرد را در خدمت خانواده قرار میدهد و انگیزه او را برای حمایت از خانواده بیشتر میکند. مصالح خانواده در گرو برقراری مناسب این رابطه است.
مسایل جنسی برای مرد بیشتر جنبه اخلاقی و برای زن جنبه حقوقی دارد
زیبایینژاد با بیان اینکه باید توجه داشت که مسایل جنسی برای مرد بیشتر جنبه اخلاقی و برای زن جنبه حقوقی دارد، گفت: زن مکلف به تمکین جنسی است، اما در نقطه مقابل مرد وظیفه چهار ماه یک بار برعهده دارد، ولی بسیاری از فقها قایلاند به اینکه وظیفه حقوقی تمکین جنسی در مقابل درخواست جنسی زن ندارد. این امر میتواند دو دلیل داشته باشد؛ اولاً اینکه جعل حقوقی در این زمینه خیلی منشأ اثر نیست؛ چراکه حتی اگر زن نیاز جنسی هم داشته باشد، به دلیل حیا، ابراز نمیکند و این از قاعده رفتاری زنان نیست، بلکه سعی میکند مرد را جذب کند و او را به سمت خود بکشاند. ثانیاً اینکه ورود مرد به رابطه جنسی با زن متفاوت است. تجهیزات جنسی مرد بهگونهایست که باید از لحاظ روانی آمادگی داشته باشد، ولی قابلیت رابطه جنسی را نخواهد داشت، ولی زن اگر این آمادگی روانی را هم نداشته باشد، میتواند حداقل رابطه جنسی را برقرار کند.
خانوادهها نیاز به آموزش جنسی دارند
او با تأکید بر اینکه خانوادهها نیاز به آموزش جنسی دارند و این از ضرورتهای جامعه امروز ما است، گفت: بخشی از شکستهای خانوادگی در حال حاضر ناشی از عدم توجه به این مهارتها و آموزش هاست، البته باید توجه داشت که این آموزش، در فضای اخلاقی صورت گیرد. بیشترین نقش تعلیمی در مسایل جنسی نیز باید بر دوش خانواده باشد.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده با بیان اینکه میان سردمزاجی جنسی و تضعیف روانی مرد نسبت مستقیمی برقرار است؛ مردانی که مردانگیشان به رسمیت شماخته نمیشود، قوای جنسیشان نیز تحلیل میرود، ادامه داد: اگر مرد در جامعه و خانواده تحقیر شود، دچار ضعف جنسی خواهد شد. همچنین حتی در صورتیکه آمادگی ارتباط جنسی با همسرتان را ندارید، او را مورد ملاحظه و توجه جنسی قرار دهید. یعنی همسر شما بایستی احساس کند که همواره جذابیت جنسی برایتان دارد. نکته آخر در این زمینه این است که بیتوجهیهای جنسی، توجیهکننده بیعفتی نیست. عفت بایستی در زندگی جاری باشد. همچنین انتظارات جنسی را نباید بالا برد؛ اگر توقعات جنسی بالا رود، رابطه با همسر سرد خواهد شد.
در نگاه دینی شأن همسری، از شأن مادری بالاتر است
زیبایینژاد در ادامه گفت: اغلب تصور میشود که مهمترین شأن خانوادگی مادری و مهم ترین رکن خانواده مادر است؛ درحالیکه نگاه دینی این را نشان نمیدهد. در نگاه دینی شأن همسری، از شأن مادری بالاتر است و اولویتهای زن همسری، مادری، فعالیتهای خانگی و فعالیتهای اجتماعی است. پررنگکردن نقش والدگری نسبت به همسری میتواند اختلال تربیتی ایجاد کند. مهمترین رابطه در خانواده باید رابطه زن و شوهر باشد. از سوی دیگر متأسفانه پررنگکردن و اهمیتدادن به نقش مادری، سبب کمرنگ شدن نقش پدری و به حاشیهرفتن آن شد.
منبع: مهرخانه