گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، هواپیمای نیروهای زبده ایرانی ساعتی پیش در فرودگاه دمشق به زمین نشسته است. آنها بی صبرانه راهی حرم حضرت زینب(س) میشوند. پس از عزاداری با شکوه، پادگانی در منطقه زبدانی، در نزدیکی مرز سوریه و لبنان میزبان نیروهایی است که با شعار «خیبر خیبر یا صهیون جیش محمد قادمون» به شامات آمدهاند.
سپاه محمد(ص) یک هفته در پادگان زبدانی میماند. این صدای فرمانده است که برای پاسداران انقلاب سخن میگوید: «ما نیز به یارى خدا هر شهرى را که توسط اسرائیلىها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهاى دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط مىکشانیم. روزى را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد».
فرمانده در همین سخنرانی میگوید که «توطئهای در جریان است». اسرائیل به لبنان حمله کرده و اوضاع اسف بار شیعیان و غیر شیعیان لبنان برای هیچ مسلمانی قابل تحمل نیست. اما رهبر گفته است راه قدس از کربلا میگذرد. یاران فرمانده باز میگردند. اما فرمانده هنوز در لبنان مانده است. او برای مقابله با توطئه دشمن که میخواست با درگیر کردن ایران در لبنان به صدام تنفس مصنوعی بدهد، نیروهایش را به ایران بازگرداند اما مأموریت خودش هنوز تمام نشده بود.
ویژگی انسانهای بزرگ این است که همیشه سالها از تاریخ جلوتر هستند. حاج احمد به لبنان رفت تا فرمانده تاریخ مقاومت شود. او همان جا، در مناطق جنگ زده لبنان، در لابهلای همان خرابه شیر بچههای شیعه را میدید که درآینده امان از صهیونیستها خواهند برید. او در لبنان نهالی را کاشت که امروز در سوریه و عراق و یمن به بار نشسته است.
حاج احمد فرماندهی را خوب بلد بود. سالها پیش از آنکه فرماندهی عملیات آزادسازی بوکان و سقز و مریوان و... را بر عهده بگیرد فرماندهی را آموخته بود. برادرش میگوید احمد اهل عبادت بود، ورزش هم میکرد، از بوکس و کشتی گرفته تا کوه نوردی و ورزشهای سنتی! فرمانده در درس و بحث هم ید طولایی داشت. او علاوه بر تحصیل در دانشگاه علم و صنعت، کتابهای مذهبی به خصوص آثار شهید مطهری و دکتر شریعتی را میخوانده، احمد روح و جسمش را سالها برای فرماندهی آماده کرده بود.
20 روز پس از سخنرانی حاج احمد برای سپاه محمد(ص) در زبدانی، فالانژها، مزدوران لبنانی صهیونیستها، فرمانده و 3 همراهش را دستگیر میکنند. آنها با کت و شلوار در ماشین سفارت ایران بودند و الا فالانژها را چه به این غلطها! حاج احمد برای جنگ در لبنان نبود. او رفته بود تا درخت حزب الله را در زمینهای حاصلخیز جنوب لبنان بکارد. فرمانده در تیر ماه 61 دستگیر شد اما شاگردان راهش را ادامه دادند.
سخنان دیروز یکی از شاگردان قدیمی حاج احمد که حالا وزیر دفاع قدرتمندترین کشور منطقه است، در صدر اخبار رسانهها قرار گرفت. «سردار احمد متوسلیان و ۳ دیپلمات دیگر ایرانی زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند.» خبری که به سرعت مردم ایران را به جنب و جوش انداخت. اولین واکنشها طبق معمول در فضای مجازی بود. هشتگ freemotevaselian# به سرعت در توئیتر چرخید و نزدیک به 6هزار توئیت را به خود اختصاص داد.
سردار دهقان که سال 61، اندکی پس از اسارت حاج احمد، فرماندهی نیروهای ایرانی مستقر لبنان را بر عهده گرفت؛ در روز خاصی این خبر را منتشر کرد. امروز روزی است که تمام حرفهایی که فرمانده در پادگان زبدانی با فعل مضارع گفته بود را باید با فعل ماضی به کار ببریم. اسرائیل سالهاست از شاگردان فرمانده میترسد. اسرائیل سال گذشته وقتی فهمید در حمله به کاروانی نظامی در جنوب سوریه یک پاسدار شهید شده است، از ترسش پیام داد که ما نمیدانستیم و الا این کار را نمیکردیم. حالا اسرائیلها از عمق جان میترسند که مبادا پاسداران همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد، از پس و پیش به آنها حمله ببرند.
از زبدانی گفتیم! زبدانی همان منطقهای است که جوانان لبنانی، شاگردان حاج احمد! شال گذشته در آن با غیرت جنگیدند و امان تروریستهای تکفیری را بریدند. همین چند روز پیش وقتی یکی از سرداران حزب الله شهید شد و رسانهها انگشت اتهام را سوی اسرائیل نشانه گرفتند، صهیونیستها بلافاصله از ترس انتقام مقاومت، با صدای بلند تکذیب کردند. اسرائیلیها خوب میدانند شاگردان فرمانده چگونه انتقام میگیرند!
«حاج احمد زنده است.» خبر توضیحی بیشتر از این ندارد. همه اما به آمدنش فکر میکنند. برخی از تقارن این خبر و یادگار دلاوریهایش در نبرد آزادسازی خرمشهر به وجد آمدهاند. گروهی از مادرش میگویند. مادری که سالهاست داغ دوری فرزندش را به جان خریده و این روزها در بستر بیماری است. بعضی منتظرند تا فرمانده بیاید و از حوادث این سالها بگویند، از موشکهایی که میتوانند از مشهد اسرائیل را هدف قرار دهند. از دلاوریهای شیر بچههای حزب الله در جنگ 33 روزه و نبرد 5 ساله با تکفیریها در سوریه و عراق، برخی دوست دارند فیلم اسارت ذلیلانه سربازان آمریکایی در خلیج فارس را نشانش دهند.
در این میان برخی هم نگرانند. نگرانند که اگر فرمانده آمد با چه رویی درباره برخی مسائل حرف بزنیم. سردار مهربان بود! این را مادرش هم به عوامل فیلم ایستاده در غبار تذکر داد اما همه میدانند که حاج احمد چقدر غیرتی است. اگر سردار برگردد، چطور از اراک، نطنز و برجام حرف بزنیم؟ سردار اگر از اخبار اختلاسها و رشوهها و حقوقهای چند ده میلیونی خبردار شود به ما چه خواهد گفت؟
نگاهی به تخیلات مردم ایران برای دیدار فرمانده نشان میدهد احساس ما به این دیدار، معجونی است از شادی، بیم، امید، هیجان، محبت، عشق و شرمندگی! احساساتی که یادآور خاطرات تلخ و شیرین مردم این سرزمین در سی و چند سال اسارت فرمانده است.
چقدر زیباست زمان ظهور آن زمان که شهدا می آیند...
چه زیباست...
تو می آیی شهیدان باز می گردند و آوینی روایت می کند فتح نهایی را ...
جان خودتون پیگیر کنید و پای مسئولان را وسط بکشید تا این عزیز آزاد بشه
همونجوری که خیلی ها دوست دارن این عزیز آزاد بشه ، اندکی از مسئولان هم هستن که دوست ندارن این عزیز بیاد
اجرتون با خدا
یا علی
خدا كنه بياد خيليا چشم براهشن .ولي خدا وكيلي خود جاويد الاثر حرف دلش چيه واقعا؟
کاش با دل مادرش این قدر راحت بازی نکنن ...
شرمنده ام که نمیدانم بگویم همانجا بمان تا این اوضاع را نبینی کشوری که راهش را گم کرده
یا باید بگویم بیا تا یاری باشی برای رهبری که بی یار مانده