گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ خلیل کویکی، هنرمند نقاش و خوشنویس کرد است که آثاری در زمینۀ نقاشیخط خلق کردهاست. وی دانشآموختۀ رشتۀ نقاشی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده هنر تهران است و هماکنون در دانشگاه شریعتی تهران و چند مؤسسۀ آموزش عالی دیگر به تدریس نقاشی و خوشنویسی میپردازد. وی عضو موسسه توسعه هنرهای تجسمی، انجمن خوشنویسان ایران، و هیئت تالیف کتب درسی است و همچنین در مسابقات و جشنوارههای دانشجویان فنی حرفهای سراسر کشور در سال ۱۳۸۹، جشنواره ملی تایپوگرافی امام رضا در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ و نیز در مسابقات خوارزمی به عنوان داور فعالیت کردهاست. وی دارای عضو نقاشان ایران، انجمن خوشنویسان ایران، عضو افتخاری سیته پاریس (مرکز بین المللی هنر سیته)، عضو افتخاری مرکز توسعه هنرهای تجسمی و... است. وی دارای نشان درجه یک هنری (دکترای افتخاری) در رشته نقاشیخط میباشد. با خلیل کویکی گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید:
به عنوان اولین سوال از کی کار نقاشیخط را شروع کردید؟
به صورت کلی از سال 1364، 1365 وارد این حوزه شدم. زمانی یک مقدار برای خودم توقعاتی ساخته شده بود و سعی و کوششم برآورده کردن این توقعات بود. از سال 70 به صورت کاملاً جدی وارد این حوزه شدم و نمایشگاههای انفرادی و گروهی را پیش بردم و تاکنون سعیم این بوده که بدون توقف این کارها انجام شود.
شما در کارتان چه اساتیدی داشتید؟
افرادی بسیاری بودهاند که در رأس همه اینها استاد عزیز و بزرگوارمان «جواد بختیاری» در حوزه خوشنویسی استاد بنده بودند و الگوهای رفتاری ایشان برای من اثرگذار بوده. استاد عزیز و گرانقدر استاد حیدری در زمینه شکسته نویسی و اساتید خوب و مهربانی مثل استاد حسینی، زنده یاد استاد جعفری، زنده یاد استاد ایرج زند، استاد منوچهر معتبر عزیز و دوست داشتنی که در حوزه طراحی در خدمتشان بودیم.
چهقدر به خاطر اینکه کارتان مذهبی بوده با واکنشهای جریان روشنفکری مواجه شدید؟
معمولاً در حوزه هنرهای تجسمی، به خصوص در حوزه نقاشی، هر از چند گاهی انعکاسی در فضای اجتماعی و بعضا سیاسی دیده میشود. در بعضی زمانها و بعضی مکانها، مکان که می گویم به لحاظ حوزه جغرافیایی خارج از محدوده ایران، گرایشهایی پیدا میشود که هنرهای تجسمی در رأسش قرار میگیرد. یکی از اتفاقات بسیار تاثیرگذاری که در واقع جلوه خودش را نشان داد در این آثار، نقاشیخط بود. نقاشی یا خوشنویسی مسیری را داشتند و الان در امتداد آن مسیر هنوز حرکت خودشان را دارند. خیلی حاشیه یا مسئله ندارند، ولی در زمینه نقاشی، خط که حتی در این پنجاه سال اخیر میتوانم بگویم جنبش یا حرکتی به وجود آمده به نام مکتب سقاخانه. این جنبش حول محوریت نوشتار این اتفاق افتاد و آن هم نقاشیخط بود. نقاشیخط جایگاه ارزشمند و والایی پیدا کرد. در حوزه هنرهای تجسمی در ایران به دلیل اینکه شما از دو تا محصول خاص که یکیشان نوشتار است و یکیش نقاشی و نوشتار خود به تنهایی جایگاه بسیار والایی دارد بک گراند و عقبه بسیار گستردهای در این فرهنگ و این مرز و بوم دارد خیلی راحت با نوشتار میتوانید گرایش زمان را مشخص کنید. با نوشتار گرایش مکانیت را مشخص کنید. شما خطی که مربوط به 50 سال پیش است، خطی که شیوه کارش مربوط به صد سال پیش است، خطی که نوع نوشتارش در دویست سال پیش بوده در همه اینا گرای زمان را میتوانید بگیرید. به واسطه بعضی خطها گرای مکان میتوان گرفت. اینها یک ارزشهایی است که میتوانیم در خوشنویسی ببینیم. این را در خیلی از هنرهای دیگر نمیتوانیم داشته باشیم. یک محصول ارزندهای داریم و در کنار این اتفاقات یک ریشه قدسی دارد. به خاطر این که هیچ وقت نوشتار را بی بها ندیدید. نوشتار همیشه حرمت و جایگاه خود را داشته است. یکی از محصولات قدسی است و نمیتوانید با یک محصول قدسی حرکتی کم ارزش انجام دهید. یعنی ابزار این کار نیست. بیانش را برای شما ندارد و یکیش به هر حال نقاشی است.
در نقاشی ایران دارای یک عقبه بسیار ارزشمندی هستید. دو محصول دست مایه کار خود کردیم که یک محصول سوم را بسازیم و این محصول قطعا باید یک جایگاه بسیار والایی پیدا کند. اگر شما این را نخواهید جریان و مسیر این است. دو محصولی که ترکیبش باید بسیار قدسی ترش کند. هر چیزی که مقدار زیادی بولد شود و به چشم بخورد مخاطبین زیادی پیدا کند انگشت اشاره به سمتش بیشتر میشود. این انگشت اشاره بعضی اوقات کشیده تر میشود. یک مقداری شاید بگویم ناعادلانه در موردشان قضاوت میشود. بنا به تعریفهایی که داشتیم از خود محصول نهایی نقاشیخط گاهی مخالفتهایی میشود. اینکه چرا نوشتار را وارد حوزه رنگ میکنیم. چرا نوشتاری که به این قشنگی نوشته و خوانده میشود را وارد حوزه تصویر میکنیم. اینها مخالفتهایی است که میشود، ولی این مخالفتها از ناحیه هنرهای سنتی ما است که این جبهه را میگیرد. برای اینکه مقداری واضحتر شود به عنوان مثال میگویم خط نستعلیق چندین و چند سال است که ابداع شده و در طی این چند ساله هر چند دهه که میگذشته، یک تغییر هر چند ظریفی در خوشنویسی به وجود میآمده. این همه ظرافت در نستعلیق شکل گرفته، در طی سه چهار دهه. یک تغییر کوچکی انجام شده. 50 سال گذشته تغییرات دیگری شکل گرفته. این همه پالایش دقیق است. چرا یک دفعه کنار گذاشته شود و برود در حوزه نقاشیخط؟
به طور کلی تعریف شما از نقاشیخط چیست؟
طبیعی است وقتی ما یک رنگ آبی را با رنگ زرد ترکیب میکنیم که هر کدام برای خودشان ماهیتی دارند انتظار یک محصول سبز را داریم. وقتی زرد را با آبی قاطی میکنیم این باید ترکیب سبز بدهد. اگر قرمز را با زرد قاطی کنم نارنجی میدهد. منتظر تبدیل هستیم. پس این تبدیل را باید بپذیریم. در حوزه نقاشی، خط قرار بر این است که از نوشتار استفاده کنیم. از خط. خط برای خود اشکال مختلفی دارد. لگو مجموعهای از شکلهای خط هست. تایپوگرافی مجموعهای از شکلهای خط است. خوشنویسی هم یکی از شکلهاست. دستخط یکی از این شکلهاست. نقاشیخط هم این کار را انجام میدهد. لازم است از نوشتار استفاده کند. الزاما خوشنویسی نیست. این را همه، حتی کسی که دوره کوتاه مدتی از نقاشیخط دیده باشد، میداند. با خط نستعلیق بازی کردن با دم شیر بازی کردن است. خط تسعلیق چیزی نیست که بتوانید بازیش دهید. دشوار هم هست وارد حوزه نقاشیخط کردن. مگر این که کاراکترش را حفظ کنید و چیزی دیگری پیوستش کنید. وگرنه این را دفرمه میکند. نمیتوانید خطی مثل نستعلیق را خارج از این فرهنگ کجا پالایش کنید. چون با فرهنگ بصری مردم پالایش شده که خیلی مهم است. یک وقتی هنری میرود در کشور خارج ادیت میشود، ولی خوشنویسی ما راه ندارد و راهی برای این قضیه باز نشده. به همین خاطر یک هنر ناب مانده است. در مجموع ما در هنر نقاشیخط که وسعت خیلی زیادی پیدا کرده و با سرعت و شتاب خیلی زیادی پیش رفته طبیعی است انتظار انحراف از آن داشته باشید. هر چیزی در شتاب زیاد ممکن است این اتفاق برایش بیفتد. در همه هنرها و مسائل اجتماعیمان امکان این است. در این جریان هم اتفاقاتی میافتد.
منهای نقاشیخط به کدام شاخه هنری علاقهمند هستید؟
در نقاشیخط باید توان چند هنر را داشته باشید. به نقاشی باید مسلط باشید و به خوشنویسی خارج از این دو عنوان معمولا علاقه دارم به کار حجمسازی و عکاسی.