به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ بر اساس یک سنت قدیمی در میان نوحه خوان های دستگاه امام حسین(علیه السلام) هر روز از دهه اول ماه محرم به نام یکی از اصحاب نامگذاری شده و در آن روز برای او اقامه عزا می کنند. طبق این سنت شب و روز اول محرم را به اقامه عزا برای حضرت مسلم (علیه السلام) و روضه ورود کاروان به کربلا را میخوانند. به همین مناسبت روضه خوانی جمعی از شعرای جوان کشورمان در قالب اشعاری که برخی از مداحان کشور نیز آن ها را قرائت کرده اند را در ادامه می خوانیم.
مجموعه خبرگزاری دانشجو از همه مخاطبین گرامی التماس دعای خیر دارند.
دست بگذار به قلب نگرانم بابا
تا که آرام شود روح و روانم بابا
چند وقت است صدایم نزدی دختر من؟
چند وقت است نگفتم به تو "جانم بابا؟"
نه تو هستی نه عمو و نه علی اکبر هست
پس برای چه کسی شعر بخوانم بابا؟
بسکه در راه دویدم بخدا خسته شدم
بغلم کن روی پایت بنشانم بابا
حرف های بدی امروز به من گفت یزید
وای بند آمده از شرم زبانم بابا
زجر ملعون به روی جای لبت سیلی زد
چند شب تلخ شده طعم دهانم بابا
گیسویم سوخته است و کف پام آبله زد
بازویم نیز شکسته به گمانم بابا
سینهات هستی من بود و خرابش کردند
چه کسی پای نهاده به جهانم بابا؟
حرمله تیر به تو زد؟؟ بخدا میکُشمش
آخرین تیر تو شد قد کمانم بابا
جان من بند به موهای پریشان تو بود
گیسویت سوخت چرا زنده بمانم بابا؟؟
آرش براری
***
آیا شده در لانه بسوزند پرت را ؟
آتش بزند زخم زبان ها جگرت را ؟
خورشید شب تار خرابه خبرت هست؟
یک ماه گذشته است و ندیدم قمرت را
بابای گلم هیچ شده موقع خوابت
در طشت بیارند برایت پدرت را؟!
یک بار شد از دردسر و زجر کشیدن
صد بار بخواهی که ببرّند سرت را؟!
يك چشم تو آيا شده از كار بيافتد
يا وا نكند پلك تو چشم دگرت را ؟!
ای سوخته مو می شود آیا که بگویی
درباره موهای سر من نظرت را
از باغ پر از لاله ی تو هیچ نمانده
یک چشم بچرخان و ببین دور و برت را
ای از سفرت سرزده برگشته روا نیست
با خود نبری بار دگر همسفرت را
محمد رسولي
****
دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد
رؤیای کودکانه ام اینجا خراب شد
آنقدر من بهانه ی بابا گرفته ام
حتی دل خرابه برایم کباب شد
آنقدر زخم خورده ام از تازیانه ها
پیری برای زود رسیدن مجاب شد
در آزمون این تن رنگین کمانی ام
بین هزار رنگ کبود انتخاب شد
آیینه ام ولی همه جایم شکسته است
مهتاب با مشاهده ام در حجاب شد
در آن غروب غم زده یادم نمی رود
روی تو را ندیدم و چشمم به خواب شد
رفتی و سهم دختر بابایی حرم
بعد از تو ترس و دلهره و اضطراب شد
تا دور دید چشم عموی مرا عدو
آزار کودکان زبان بسته باب شد
یک مرد هم نبود بگوید چقدر زود
بی حرمتی به آل پیمبر ثواب شد
ای سر که روی دامن دختر نشسته ای
با من سخن بگو ...، دلم از غصه آب شد!
باور نمی کنند که طفلی سه ساله ام
از بس که رنج های دلم بی حساب شد
حالا که بوسه بوسه به زخم تو می زنم
انگار طعم خون دهانم گلاب شد
باید برای مرگ رقیه دعا کنی
شاید شبیه مادر تو مستجاب شد...
هادی ملک پور
****
سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
چار انگشت که مردانه و نامحرم بود
پلی از درد زده چشم مرا تا گوشم
نبض دارد همه صورتم از کثرت درد
شده از شدت خون قلب من اما گوشم
می پرم یک سره از خواب نگو مثل رباب
بعد اصغر شده حساس به لالا گوشم
پای تا سر همه از شوق تو چشمم اما
به نسیم سر زلف تو سراپا گوشم
پس به دنبال تو از شانه به پایین پایم
بعد از آن ضربه هم از چانه به بالا گوشم
شده حساس تر از پیش به گرما چشمم
شده حساس تر از قبل به سرما گوشم
وای بابا دهنم دستم چشمم مویم
وای بابا بابا بابا بابا گوشم
ارث پهلوی شکسته که رسیده ست به تو
من هم انگار که رفته است به زهرا گوشم
مهدی رحیمی
****
تو وقتی اومدی گفتم
که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه
چه وقت گریه کردن بود
حالا که اومدی پیشم
بازم آغوشتو وا کن
بغل کن بغضمو بازم
غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم
بزار خلوت کنم با تو
بزار تعریف کنم ، بعدش
ببین من پیر شدم یا تو
ببخش حرفای تعریفیم
دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی
خرابه جای خوبی نیست
خرابه بسترش خاکه
خرابه بالشش خشته
تو خیلی خاکی ای اما
برای دخترت زشته
برای دخترت زشته
که خونش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شاید
تو حرفام دلخوری باشه
کدوم خانوم با این حالش
پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی
سر و وضعم مرتب نیست
اگه مهمون داری باید
براش با جون مهیا شی
خجالت می کشی وقتی
نتونی از زمین پاشی
نگی من بی ادب بودم
نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام
پاهام پاهای سابق نیست
حالا چشمای کم سومو
به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پامیشم
به زورم باشه می خندم
مگه تو صورتم امشب
بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی
یه بار حتی نخندیدی
یکی دستش تو تاریکی
به گونم خورده ٬ چیزی نیست
یکی از من یه گوشواره
امانت برده ٬ چیزی نیست
فقط دلتنگ تو بودم
که اعصابم به هم ریخته
یه قدری خسته راهم
یه کم خوابم به هم ریخته
میخوام امشب سرت تا صبح
به روی دامنم باشه
میخوام امشب شب خوب
ازینجا رفتنم باشه
دیگه اخماتو واکردی
منم با بغض میخندم
بیا آغوشتو وا کن
منم چشمامو میبندم
هادی جان فدا