گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ نود و پنج، سالی پر از شکوه و رنگ برای فوتبال بود. انگار این ورزش دوستداشتنی، هرچه معجزه و حیرت و جذابیت داشت را در این سال، یکجا تقدیممان کرد. از همان ابتدا، از همان اردیبهشت و خرداد که تیمهای کوچک بیادعا جام میگرفتند تا همین اسفند که بازی برگشت بارسلونا-پاریسنژرمن را ندیدیم و مطمئن بودیم کار بارسایی که در بازی رفت 0-4 باخته تمام است. اما صبح روز بعد، حیرت را در لابلای کلماتی که رد و بدل میشد دیدیم:«بزرگترین بازگشت تاریخ فوتبال»، «هدیه بارسلونا به فوتبال» و چیزهایی شبیه به این. سال 95 اما پر از این هدیهها بود. هدیههایی که آخرش، همه ما را وادار کرد تا مثل عادل فردوسیپور در آن نیمهشب میانه اسفند، فریاد بزنیم:« چیه این فوتبال اصلاً؟»
لستر: ظهور و سقوط یک رویا
قصه لستر از سال 94 آغاز شد. از آغاز فصل 2016-2015 لیگ جزیره. تماشاگران، صعود آرام و خزنده تیمی کمادعا، کوچک و همیشه بازنده را با شگفتی نظاره میکردند. پسران رانیری، آرام آرام بالا میآمدند و از جایی بهبعد، چسبیدند به صدر جدول مهمترین لیگ فوتبال دنیا و تا آخر فصل، تا جایی در اردیبهشت 95 پایین نیامدند. تصویر باشکوه جشن قهرمانی لستر، همراه با آوازخوانی هوادار نابینا و اشکهای شوق، تا سالها در خاطر فوتبال باقیخواهدماند. مردمانی معمولی از شهری معمولی، پشت سر تیمی معمولی، رویا ساخته بودند و با رویایشان، تا انتهای خط پیش آمده بودند.
داستان لستر و رانیری اما در نیمه دوم سال، خاکستری شد. ابرهای تیره ناکامی، اگرچه قابل پیشبینی اما تلخ، بر سر تیم دوستداشتنی خراب شدند. شکست، سقوط و آرامگرفتن در نیمه دوم جدول. وقت رویاپردازی تمام شده و بود حال تیم قهرمان، مثل مردانی خسته از یک مبارزه سخت، ناخوش بود. برخورد مدیران تیم با این بحران، قهری و سنگین بود: رانیری برود. رویاپردازی به خط پایان رسید. پیرمرد غمگین باید به خانه بر میگشت و مردم شهر لستر، خاطره قهرمانی تاریخی سال 2016 را چون میراثی ماندگار حفظ میکردند. پرنده معجزه از لستر کوچ کرد و به سمت جایی دیگر رفت. شهری دیگر، مردمان ِ معمولی دیگر و رویایی دیگر. اردیبهشت 1395. لستر. انگلستان.
یورو 2016: معجزه روی معجزه
یوروی 24 تیمی. شلوغ، سخت و طولانی. جدال یک ماهه اروپاییها برای کسب معتبرترین جام قارهای. رقابتها سرد آغاز شد. تساویهای پیاپی، رضایت مخاطبین را حداقل کردهبود. احتمال بالای صعود تیمهای سوم، انگیزه تیمها برای گلزدن و بردن را به کمترین حد ممکن رساندهبود. کارشناسان میپرسیدند مگر هدف 24 تیمی شدن رقابتها، افزایش جذابیت مسابقات نبوده؟
مرحله گروهی بهجز یکی دو بازی، مثل جدال انگلیس-ولز و رقابت پرتغال-ایسلند، بازی درخشان دیگری ندارد. فقط هشت تیم به خانه میروند و بقیه وارد مرحله حذفی میشوند. پرتغال، یکی از 16 تیم صعودکننده است که بدون برد و با سهتساوی، در گروهش سوم شده و بالا میآید. جدول مرحله حذفی عجیب است. یک سویهی سخت دارد و یک سویهی آسان. از سویی که آلمان،ایتالیا،فرانسه و اسپانیا در آن حضور دارند، تیم میزبان به فینال میرسد. در شرایطی که آلمان و ایسلند را از دور رقابتها کنار زده. ایسلند...ایسلند.... تیم ِ برخاسته از سرزمین سرد اروپا، در یورو مثل آفتابی سوزان میدرخشد. انگلیس مغرور، مدعی ابداع فوتبال، را در مرحله یکهشتم نهایی تحقیر میکند و اسیر قدرت تیم میزبان میشود.
سوی دیگر اما، جز ولز پدیده دیگری ندارد. یاران گرت بیل بلژیک قدرتمند را کنار میزنند و در نیمهنهایی، حریف پرتغال نمیشوند. این، تنها پیروزی پرتغال در 90 دقیقه قانونی مسابقات یورو است. وعده نهایی، پاریس، پرتغال-فرانسه. یک رونالدو در مقابل یک کشور.
پیش از آغاز رقابتها، جایی نوشته بودند که پرتغال و تکستارهاش، کریستیانو رونالدو، تنها بخت ِ قصههای تکقهرمان، برای زنده ماندن در عصر تیکیتاکا است. تکستاره اما این بار گلزن نبود. حتی پاس گل یا درخشش خیرهکننده هم نداشت. اما با مصدومیت و تعویضش، روحی در تیم پرتغال دمید تا آخر قصه، جام در دست ستاره زخمی بالا برود. قهرمان ما پیروز شده بود. تاکتیک اسیر احساس بود و برنامه اسیر معجزه. این بار پاریس بود که باید شگفتی دیگری از شگفتیهای سال را نظاره میکرد. 20 تیر 1395. سندنی.فرانسه.
زیدان و رئال مادرید: اسطوره، ده سال بعد
یک ضربه سر به سینه بازیکن ایتالیا، کارت قرمز، اخراج سربلند و تمام. این، آخرین پلان زندگی ورزشی زیدان است که تا قبل از امسال در یادها ثبت شده بود. کاپیتان باتجربه، باتکنیک و جسور فرانسوی تقریباً دهسالی را دور از رسانهها سپری کرد. سرگرم آموختن بود و مدتی سرمربی تیم دوم رئال مادرید . و زمانی دستیار آنچلوتی در تیم اصلی. آنچلوتی که در سال 2015 رفتنی شد، جایش را به بنیتز دادند. سرمربی همیشه دوستنداشتنی و عجیب دنیای فوتبال که هیچوقت به اندازه موفقیتهای درج شده در کارنامهاش بزرگ نبود. نتیجه پیوند او و رئال اما از فاجعه هم بدتر بود. چاره؟ پناه بردن به مربی جوان،
اسطوره قدیمی و مرد محبوب هواداران. مدیران رئال، همان مسیری را پیگرفتند که مدیران بارسا در سال 2009 آن را آغاز کردند: اعتماد به نسل تازه مربیان. زیدان اما گواردیولا نبود. تیمهایش مالکانه بازی نمیکردند اما سرشار از خلاقیت و انرژی بودند. تیم زیدان، مسیر انحرافی بنیتز را اصلاح کرد و در انتهای سالی سخت برای رئال، «لادسیما» یا یازدهمین عنوان قهرمانی اروپا را- البته با چاشنی خوششانسی- به ارمغان آورد. تیم او البته در ادامه سال، در فصل 2017-2016 لالیگا نیز درخشان ظاهر شده و در عصر افول بارسای انریکه، شایسته کسب عنوان قهرمانی است. زیدان، پدیده جدید مربیگری فوتبال دنیاست. پدیدهای که اوج درخشش او، در شبی از بهار 1395/ می 2016 رقم خورد.7 خرداد 1395. میلان. ایتالیا.
لیگ انگلستان در فصل جدید: به کابوس دیوانه خوش آمدید
از این جنونآمیزتر هم میشود؟ نه احتمالاً. دیوانهترین هواداران فوتبال هم تاب تحمل ِ این همه مربی تراز اول را در یک لیگ ندارند. مورینیو، گواردیولا، کلوپ، ونگر و کونته. مردانی بزرگ که سابقه فتح معتبرترین جامهای جهان را در کارنامه دارند. حالا همه این بزرگان، در یک لیگ جمع شدند و مسابقاتی را ساختند که هر هفتهاش یک نبرد بزرگ و جذاب دارد.
تا اینجا، مربی جوان ایتالیایی از بقیه موفقتر بوده و مقتدرانه در صدر ایستاده. مورینیو هنوز تا رسیدن به یونایتدِ آرمانیاش فاصله زیادی دارد و پپ هم هنوز تیم ایدهآلش را در سیتی نساخته. ونگرِ کارکشته هم تا در ِ خروجی آرسنال فاصله زیادی ندارد. اما پوچتزینو، سرمربی جوان تاتنهام، پدیده تازه لیگ انگلیس است که تیمش را در اوج، و در میانه رقابت داغ با بزرگان حفظ کرده. اوج هیجان لیگ برتر درست همینجاست. جایی که فکر میکنی قهرمانان فصل را پیشبینی کردهای، اما ستاره فصل، از جایی دور، دور از تصورات ما بالا میآید. درست مثل ستاره امسال فوتبال دنیا، که دنبالهای بود از شگفتی و هیجان و امید.