به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، کریم بهاری دانشجوی ارشد روابط بین الملل در مقاله ای نوشت: طی 200 سال گذشته، حوزۀ خلیج فارس یکی از مناطق امنیتی جهان بوده است. هرگاه فضای نظام بین الملل در شرایط تغییر و دگرگونی قرار گرفته، جلوه هایی از بی ثباتی، آشوب و همچنین رویارویی با دیگران و با یکدیگر در این منطقه رخ داده است.
کشف نفت در حدود 100 سال گذشته نیز نقش بسزایی در اهمیت بالای این حوزه جغرافیایی بازی کرده است .
این مقال در صدد بررسی مولفه ای به نام نفت در جریان صلح در خاور میانه ، بدور از موضع گیری های سیاسی و ایدئولوژیک میباشد.
آخرین روز های ماه می سال 1908 بود که اولین چاه نفت ایران توسط شرکت امریکایی دارسی به بهره برداری رسید و پس از آن دکلهای حفاری نفتی یکی پس از دیگری در کشورها و مناطق دیگر حوزه خلیج فارس سر برآورد.
کشف میدان نفتی مسجد سلیمان پیامدهای فراوانی از نظر ژئواکونومیکی و ژئوپولیتیکی برای ایران و دیگر کشور های حوزه خلیج فارس داشت.
تا کنون و بر اساس آخرین آمار ها 60 درصد منابع شناخته شده نفت و 40 درصد گاز جهان در این منطقه قرار دارد . خلیج فارس حدود یک پنجم نفت مصرفی جهانی را تامین می کند و روزانه حدود 55 کشتی از تنگه هرمز عبور می نمایند . همچون اکسیژن برای تنفس، بقای کشورهای منطقه و نیز بقای اقتصاد جهانی نیازمند تولید و صدور انرژی در منطقه است. بحث امنیت در منطقه با عنایت به این اهمیت اقتصادی و انرژی منطقه معلوم می گردد.
نفت هر چند کشور های حوزه خلیج فارس را در وضعیت اقتصادی نسبتا مناسبی قرار داد ولی مشکلات فراوانی را هم بدنبال داشت .
باز شدن پای شرکتهای بزرگ نفتی و بدنبال آن اعمال فشار های سیاسی و نظامی توسط بلوکهای شرق و غرب برای بهره مندی بیشتراز این منبع عظیم انرژی از جمله این مشکلات بود .
از همان سالها بود که منطقه خلیج فارس به انبار نفت جهان معروف شد و به همين دليل آمريكا براي تامين منافع خود و مهار اتحاد جماهير شوروي توجه ويژهاي به منطقه استراتژيك خليج فارس كرد و در سال 1979 ناوهاي جنگي خود را به آبهاي خليج فارس وارد كرد تا بر اين منطقه حياتي سيطره داشته باشد.
ایجاد ثبات در بازار انرژی و تامین امنیت انرژی جهان بهانه ای بود که همیشه توسط قدرتهای بزرگ بالاخص امریکا برای توجیه حضور در منطقه مطرح می شد ، اما این پایان کار نبود ، مدیریت بر حوزه ای جغرافیایی با این اهمیت که می تواند نبض اقتصاد و صنعت جهان را در دست بگیرد خود نوعی بی ثباتی می طلبد مخصوصا منطقه ای که دارای اشتراکات دینی و فرهنگی فراوان باشد.
وجود مولفه های همگرایی منطقه ای دقیقا همان چیزی بود که مانع از رشد سلطه غربی ها بر منابع عظیم خلیج فارس می شد .
صلح و ثبات در این منطقه اگر چه به ظاهر زیبا و مورد تایید همه کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای است ، اما بواقع پیشبرد همه اهداف سلطه جویانه در منطقه ای با این شرایط ، امکان ناپذیر و یا دشوار به نظر میرسد .
از سال های دور تا کنون همواره قدرت های بزرگ در صدد بروز نا آرامی در این حوزه از کره زمین بوده اند . زمانی با اختلاف افکنی های قومی و مذهبی ، زمانی دیگر با جانبداریی های مغرضانه و گاهی نیز با جریان سازی و القاء توهم تهدید در کشور های منطقه از ناحیه یکدیگر. این نا آرامی ها علاوه بر توجیه حضور نظامی آمریکا و ناتو در منطقه برای تسلط بر شاهراه انرژی جهان ، باعث رونق صنعت اسلحه سازی غرب نیز شده است .
شاید به همین دلیل هم است که برخی از صاحبنظران مطالعات صلح در دنیا مانند یوهان گالتونگ مفهموم صلح در خلیج فارس و خاورمیانه را واژه ای دور از دسترس می دانند.
چندی قبل مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل آمریکا CSIS در گزارشی به تهدیدها و همکاریهای راهبردی در حال شکلگیری در منطقه خلیج فارس پرداخته بود و آمار و ارقام مسابقه تسلیحاتی را اعلام کرده بود این ارقام نشان می دهد که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج( فارس) 80 برابر ایران هزینه نظامی گری می پردازند .کشورهای شورای همکاری هر کدام 10 درصد درآمد کشور خود را صرف نظامی گری می کند ، عربستان به تنهایی سال گذشته 70 میلیارد دلار خرید نظامی داشته است که عموما از فرانسه ، انگلستان و آمریکا می باشد خرید نظامی عربستان از کشور هند و حتی چین فراتر می رود.
خرید سلاح های مدرن مانند هواپیمای جنگنده تهاجمی F-15SG هلیکوپتر UH-60 بلکهاوک، جتهای جنگنده F-15 غلافهای حاوی سیستمهای الکترونیکی هدفگیری پیشرفته جهت نصب بر روی جنگنده بمب افکنهای F-15E؛ موشکهای کروز، ساخت شرکت MBDA. هواپیمای جنگنده رادارگریز F-35I موسوم به JSF ساخت لاکهید مارتین، موشکهای ضدکشتی MM-40 اگزوسه، موشک ضدموشک از نوع MIM-104E موشک پاتریوت (GEMT) از جمله خریدهای عربستان سعودی در سالهای اخیر بوده است. قطر، کویت و امارات نیز خرید های مشابهی داشته اند.
شاید زمامداری قیمت نفت یکی از کوچکترین اثرات بی ثباتی بوجود آمده باشد ، دخالت آشکار و نهان در سیاستهای داخلی و خارجی و راه اندازی جنگ های ویرانگر به مراتب تبعات جبران ناپذیر تری نسبت به منافع اقتصادی دارد.
خلیج فارس همواره میزبان تحولات مهمی بوده است. سه جنگ بزرگ در منطقه اولی( 1980) جنگ دوم خلیج فارس (1991) و بالاخره جنگ سوم خلیج فارس 2003 اتفاق افتاده و در حال حاضر نیز پدیده ای به نام داعش و گروههای تکفیری ، و در تمام اینها قدرتهای بزرگ یا به نوعی نقش داشته اند و یا به نوعی درگیر بوده اند.
موضوعات پیش گفته همگی بیانگر اهمیت آرامش ، ثبات و صلح در منطقه می باشد . آرامشی که بسیاری از کشور های بزرگ غربی حتی از شکل گیری زمینه های آن هم واهمه دارند .صلح نه به معنای دوستی و همکاری راهبردی همه کشور های منطقه – مانند مدل اتحادیه اروپا- بلکه به معنای افزایش سعه صدر در کشورهای حوزه خلیج فارس می تواند همه کشور های منطقه را در وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی بسیار بهتر از شرایط کنونی قرار دهد . این همان تعریف حداقلی از صلح است که یوهان گالتونگ - جامعه شناس نروژی و چهره برتر مطالعات صلح بین الملل- از آن به صلح منفی یاد کرده است. صلح به صورت منفی و حداقلی عبارت است از نبود جنگ گسترده و خشونت عریان و آشکار در سطح بینالمللی.
در ادبیات روابط بین الملل منطقه گرایی اقتصادی به مفهوم تلاش جهت ادغام اقتصادی کشورهای یک حوزه جغرافیایی اطلاق می گردد. نخستین موج منطقه گرایی پس از جنگ دوم جهانی در اروپا شکل گرفت و به ایجاد جامعه اقتصادی اروپا منجر گردید.از آن زمان تا اکنون که اتحادیه اروپا در مرحله پیشرفته منطقه گرایی قرار گرفته است این فرایند فراز ونشیب های گوناگونی را تجربه نموده ، ولی به عنوان الگوی منطقه گرایی شناخته می شود. تجربه همگرایی دراین منطقه با وجود دشمنی های دیرینه، مبیین این واقعیت می باشد که امکان دستیابی به همگرایی ،منطقه گرایی اقتصادی ویا حداقل گسترش همکاری های گوناگون در دیگر مناطق نیز امکان پذیر است.منطقه خلیج فارس به عنوان یکی از مهمترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان از این قاعده مستثنی نیست و ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس دارای ظرفیت های فراوانی جهت گسترش همکاری ها در زمینه های گوناگون هستند.یکی از این بخش ها همکاری های اقتصادی می باشدکه تلاش برای افزایش ظرفیت ها و استفاده از قابلیت های موجود علاوه بر تامین منافع اقتصادی چند جانبه باعث افزایش صلح وامنیت منطقه ای و بین المللی خواهد گردید.
زمینه های متعددی در حوزه اقتصادی برای همکاری بین کشور های حوزه خلیج فارس می توان بر شمرد که برخی از آنها عبارتند از :
نفت و گاز : اختلافات و واگرایی های منطقه ای همواره به سود خریداران نفت و گاز خلیج فارس تمام شده است ، علیرغم ارزش اقتصادی و حتی استراتژیکی این طلای سیاه ، شاید کمتر زمانی را در تاریخ استخراج نفت در منطقه می توان یافت که این ماده ارزش واقعی خود را داشته باشد. گسترش همکاری ها و ایجاد سازو کار های هماهنگی در این زمینه علاوه بر نزدیک شدن قیمت نفت به ارزش واقعی می تواند رافع بسیاری از سوء تفاهمات و کدورت ها گردد.
همکاری های تجاری : بسیاری از کشور های حوزه خلیج فارس با مشکل تامین مواد غذایی مواجه بوده و مجبور به واردات مقدار زیاد از نیاز خود از کشور های خارج از منطقه هستند . پیش بینی هاحاکی از آن است که نیاز کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تا سال 2020 به واردات مواد غذائی به 49 میلیارد دلار خواهد رسید و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای جبران این کمبود اقدام به خرید زمین های کشاورزی در آفریقا ،آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا نموده اند تا امنیت غذائی خودشان را افزایش دهند ولی این سرمایه گذاری ها در مواقعی که کشورهای فقیر مذکور با کمبود مواد غذائی مواجه شده باشند باعث بروز تنش های سیاسی خواهد شد. با توجه به پتانسیل موجود در ایران برای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی ، احیاء روابط تجاری سنتی ایران و کشور های حوزه خلیج فارس با هدف تامین بخشی از این بازار، منافع اقتصادی زیادی را برای جمهوری اسلامی ایران وکشورهای مذکور به دنبال خواهد داشت،همچنین با توجه به کمبود آب شیرین در حاشیه جنوبی خلیج فارس و کیفیت پائین آب با دستگاههای آب شیرین کن ،صدور آب ایران یکی از زمینه های مهم همکاریهای اقتصادی خواهد بود.
حمل و نقل بین المللی و ترانزیت: ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی مناسب برای ارتباط بین مناطق مختلف جهان ،موقعیت ژئوپلیتیک ممتازی در جهان دارد . ارتباط روسیه و اروپا به آب های خلیج فارس و دریای عمان (کریدور شمال –جنوب ( ،ارتباط کشورهای محصور در خشکی آسیای میانه به منطقه قفقاز و هر دو منطقه به آب های آزاد جنوب ،ارتباط آسیای مرکزی و چین به خاورمیانه و در نهایت به دریای مدیترانه و در نهایت ارتباط شبه قاره هند به آسیای میانه ،قفقاز ،خاورمیانه و به دریای مدیترانه ، بدین ترتیب ، ایران به عنوان نزدیکترین و امن ترین محور ارتباط زمینی بین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز،افغانستان و چین و روسیه به عنوان محور ترانزیت شمال جنوب و تا حدی جنوب-شرق می باشد.
همکاری های مشترک در صنعت جهانگردی: زمینه های مشترک دینی و مذهبی در بین کشور های حوزه خلیج فارس از یک طرف و وتنوع آب و هوایی ایران در برابر آب و هوای گرم و خشک کشور های عربی حاشیه خلیج فارس از سوی دیگر می تواند موجب رونق بخشیدن به صنعت گردشگری مذهبی و تفریحی این منطقه گردد. این همکاری می تواند با سرمایه گذاری در حوزه گردشگری توسط دیگر کشور های فاقد جاذبه خاص شتاب گیرد .
نتیجه اینکه ، نفت اگر چه امروز مسبب اصلی طمع کشور های غربی به منطقه و ایجاد نا امنی های متعدد سیاسی ، امنیتی و اقتصادی در حوزه خلیج فارس شده است لیکن با گسترش روابط و افزایش اعتماد بین دول منطقه ، ظرفیت برقراری صلح مبتنی بر منطقه گرایی اقتصادی در خلیج فارس را دارد.
دلایل منطقی متعددی از منظر اقتصادی گرفته تا امنیتی برای برقراری یک همکاری منطقه ای موفق در حوزه خلیج فارس وجود دارد که می تواند ضامن بالا رفتن رشد اقتصادی کشورهای این حوزه و افزایش امنیت آن تا حد قابل توجهی باشد.
و در پایان شایان ذکر است که : 1- نباید انتظار داشت کلیه اختلافات و مشکلات موجود بر سر راه همکاری های مشترک منطقه ای به سرعت از بین برود 2- کشور های بزرگ غربی نیز که نان در ایجاد اختلاف منطقه دارند همواره در مسیر شعله ور کردن اختلافات خواهند ماند.