گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو-سها صالح، عربهای خلیج فارس به جان هم افتادند. آن هم چند روز پس از نمایش بزرگ وحدت با آمریکا. قطر در عجیبترین بحران سیاسی عمر نزدیک به 40 ساله خودش گیر کرده است. تنها مرز زمینی و بخش عمدهای از مسیرهای دریایی و هوایی قطر بسته شدهاند. اما دعوای عربستان و قطر از کجا شروع شد؟ تحولات شبه جزیره چه تأثیری بر معادلات سیاسی منطقه خواهد داشت؟ فرصتهای این بحران برای ایران چیست؟
تاریخچه یک دعوای قبیلهای
ایران و ترکیه را که کنار بگذاریم، هیچکدام از کشورهای خاورمیانه هویت تاریخی ندارند. همه آنها یا مانند بحرین در قلمرو صفویان و سلسههای بعدی بودند یا مانند سوریه بخشی از امپراطوری عثمانی. قطر هم از این قاعده مستثنی نبود. با این تفاوت که لب مرز بود و چندباری بین ایرانیها و ترکها دست به دست شد. بعدش هم تحت قیومیت انگلستان بود تا سال 1971 که رسماً مستقل شد و حکومتش به آل ثانی رسید. ساکنان قطر پیش از آنکه با آل سعود مشکل داشته باشند با اماراتیها سر ناسازگاری داشتند. دعوایی قبیلهای که ریشه آن پیش از کشوردار شدن قبیلهدارها بود. موضوع دعوای آل ثانی و آل سعود اما اختلافات مرزی بود. کار آنها تا جایی پیش رفت که سال 1992 سعودیها به قطر یورش بردند و بخشهایی از این کشور را اشغال کردند.
بازی قطری
اختلافات قطریها با عربستان موجب شد تا این کشور تلاش کند همواره فاصلهاش را با عربستان حفظ کرده و خود را به عنوان یک آلترناتیو در جهان اسلامی و کشورهای عربی معرفی کند. قطریها علاوه بر رقابت با عربستان برای جلب حمایت آمریکاییها، تلاش کردند خود را به قدرتهای مخالف عربستان در منطقه مانند اخوانالمسلمین و ایران نزدیک کنند. نزدیکی که پس جنگ 22 روزه غزه و انقلاب مصر به نقطه اوج خود رسید. 3 ضلعی ایران، قطر و شبکه اخوان المسلمین که میرفت به یک اتحاد منطقهای تبدیل شود اما دو حادثه باعث شد قطر و اخوان المسلمین از محور مقاومت فاصله بگیرد. اولین مسئله حوادث سوریه بود. قطر که تصور میکرد پس از تونس و مصر حالا نوبت سوریه است و با رفتن بشار، دولتی اخوانی در سوریه روی کار خواهد آمد؛ تمام قد وارد بازی سوریه شد. تصوری که نتیجه خامی سیاستمداران آل ثانی بود؛ قطر را وسط مهلکهای برد که آخرش نابودی تمام اندوختههای قطر برابر عربستان بود. آنها رو در روی ایران و حزب الله قرار گرفتند. خیال میکردند حالا که با حضور دولتهای اخوانی در مصر، تونس و ترکیه دیگر نیازی به ضلع دیگر مخالفان ریاض نخواهند داشت. معادلات آنها اما اشتباه از آب درآمد. عربستانیها خیلی سریع ورق را در مصر برگرداندند. پایگاه اجتماعی اخوان سوریه هم آنقدری نبود که بتواند در سوریه کاری کند. آنها نه تنها در مبارزه با دولت دمشق توفیقی نداشتند، حتی نتوانستند در بین گروههای معارض، خود را مطرح کنند و در بین گروههای متعدد سلفی و تحت حمایت عربستان به حاشیه رانده شدند.
موضوع دومی که موجب دوری قطر از ایران شد انقلاب بحرین بود. آل ثانی که تصور میکرد پیروزی یک انقلاب مردمی در بحرین به ضرر حاکمیت قبیلهای آنها است ترجیح دادند بیش از پیش سیاستهای خود را با ریاض هماهنگ کنند.
خواب زمستانی آل ثانی
حمد، پادشاه سابق قطر سال 2013 تصمیم گرفت قدرت را به پسرش تمیم واگذار کند. گفته میشد سعودیها از این انتقال خوشحال هستند. احتمالاً فکر میکردند پادشاه جوان سیاستهای محتاطانهای در پیش خواهد گرفت. تصوری که خیلی هم بیراه نبود. قطر مدتی از حوادث فاصله گرفت. نقش چندانی در تحولات سوریه بازی نکرد و در بیشتر تصمیمات منطقهای عربستان از جمله حمله به یمن با آنها همکاری کرد. دو ماه پیش اما دوباره سر و کله دوحه در ماجرای سوریه پیدا شد. البته با شکلی متفاوت. قطریها میزبان مذاکرهای بین نیروهای مقاومت و تروریستهای ادلب بودند که نتیجه آن توافق برای خروج ساکنان فوعه و کفریا بود. همان موقع هم گفته میشد ایران تلاش دارد با وارد کردن دوباره مهره قطر در شطرنج پیچیده سیاسی سوریه بازی جدیدی را شروع کند.
جرم قطر چیست؟
عربستانیها هنوز توضیحات مشخصی برای این رفتار کم سابقهشان علیه قطر ارائه ندادهاند. حمایت از گروههای افراطی! و ارتباط با ایران مهمترین اتهامات دوحه است. همه میدانند اصل ماجرا دعوایی پشت پرده است. پایگاه صهیونیستی دبکا دیروز مدعی شد: «یکی از دلایل تنش در روابط کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس با قطر، سفر محمد بن عبدالرحمان آل ثانی، وزیر خارجه قطر، به تهران یک هفته پیش از سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، به عربستان است. منابع دبکا که نام آن ها فاش نشده است، همچنین اعلام کردند که ملک سلمان، پادشاه عربستان و شیخ محمد بن زاید آل نهیان، رئیس امارات متحده عربی و عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر، طی نشستی، توافق کردند که هشداری قاطعانه به امیر قطر بدهند. حکام این سه کشور، چهار شرط برای قطر تعیین و تهدید کردند که اجرا نکردن آن ها مساوی با تحریم هایی شدید ضد قطر خواهد بود.
این چهار شرط عبارت بودند از:
1- قطع همه روابط نظامی و اطلاعاتی با ایران؛
2- فسخ همه توافقنامه های امضا شده با ایران، به ویژه توافقنامه های مرتبط به عراق، سوریه و لیبی؛
3- لغو همه کمکها و پناهندگی دادن به اعضای گروه اخوان المسلمین و اخراج فوری آن ها از قطر؛
4- قطع روابط قطر با جنبش حماس و منع مسئولان این جنبش از سکونت در این کشور.
ما و قطر؛ تردید و تشویق
پس از اعلام بیسابقهترین تحریمها علیه قطر، ایران در عرصه دیپلماتیک کاملاً جانب احتیاط را رعایت کرد. وزارت خارجه ایران حتی نخواست از فرصت به رخ کشیدن سیاستهای احساسی سعودی استفاده کند و صرفاً دو طرف را به مذاکره فراخواند. با این حال گفته میشود ایران همه همکاریهای لازم برای کمک به قطر را در دستور کار قرار داده است. آسمان ایران برای پروازهای قطری باز است. سه بندر ایران هم برای ارسال مواد غذایی و دیگر مایحتاج روزمره زندگی به این کشور آماده شدهاند. اگر واقعاً همکاری استراتژیک و قول و قراری بین ایران و قطر در جریان باشد، باید بگوییم آنها از رفتار سعودیها غافلگیر نشدهاند.
صرف نظر از حدس و گمانها درباره توافقات پشت پرده ایران و قطر، اختلاف در صف اعراب خلیج فارس به هر شکلی به نفع ایران است. در شرایطی که تنش سیاسی بین ایران و آل سعود به بالاترین سطح رسیده است هر یاری که از لشگر مقابل کم شود یک امتیاز به نفع ایران است. از سوی دیگر قطر با توجه به جایگاه ویژهاش بین نیروهای معتدل سنی مانند اخوان مسلمین، میتواند دروازه ترمیم روابط ایران و جریانهای سیاسی اهل سنت باشد. رابطهای که سالهای اخیر در پی بحران در سوریه تیره شده است.
بازیگر دیگری که نقش مهمی در این تحولات خواهد داشت ترکیه است. آنها با وجود اختلاف نظرهای شدید با ایران در ماجرای سوریه، از قدرت گرفتن بیش از حد کردها در سوریه و عراق نگران هستند. نیرهای دموکراتیک خلق، رقه پایتخت داعش را محاصره کردهاند و بعید نیست تا چند ماه دیگر بر بخش قابل توجهی از مناطق شمال سوریه مسلط شوند. نیروهای دموکراتیک سوریه همراه با پ.ک.ک و پژاک جناح چپ نیروهای کرد در منطقه به حساب میآیند. ترکیه با توجه به چالشهای شدید امنیتی با کردهای داخل مرز خود، علاقه زیادی به همکاری با ایران دارد. هرچند به نظر نمیرسد کردستان اولویت اول ایران در سیاستهای منطقهای باشد. پژاک همواره یک چالش امنیتی برای ایران بوده و هست اما کردستان ایران امنترین منطقه کردنشین خاورمیانه است و احساس ناامنی از سوی کردها دولت مرکزی ایران را تهدید نمیکند. با این حال طبیعی خواهد بود که ایران تلاش کند تا برای تحکیم قدرت منطقهای خود، مناسبات جدیدی با ترکها و به تبع آنها شبکه اخوان المسلمین داشته باشد.
بونه