گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو-محمدعلی عبدو؛ بعد از سالها عبور از پیچ و خم های بزرگ و کوچک خاورمیانه، یکی از نمایش های منحصر به فرد روی پرده میرود. نمایشی با جمع کوچک اما مهمی از قدرت ها، که هر کدام با دوراهیهای بزرگی دست به گریبانند. از هر سوی مناقشه، یک بازی، یک تردید و یک رقابت در حال اجراست و عجیب نیست اگر همگی دست به سینه برای تماشای یک آتش بازی سیاسی مهیج، خیره ماندهایم. سوچی، پیش از شروع، آواز اهمیتش را دست به دست کرده بود و می دانستیم قرار است همه این دوراهی ها در نقطه ای بهم برسد؛ این، قرار مهمی بود.
حالا پس از این نشست و برخاست و قرائت بیانیه پایانی، فرصتی است غنیمت، تا بازیگران این نشست را به دیده تحلیل، نگاهی کنیم:
وارث آتاتورک در آنکارا از همان ابتدا قصد داشت با پدیده داعش، به گونه ای در جزر و مد بازی کند تا هم خیال خودش را از ماجرای کردهای شمال سوریه راحت کرده باشد، هم نفتی که از عراق و سوریه با ارزش افزوده هنگفتی می خریدند را از تروریستها به تاراج ببرد و نهایتا هم حسابش را با اسد به بهترین نحو ممکن تسویه کرده باشد. اردوغان از همان ابتدا هم هدف اصلی را کردها می دانست و حساسیت ویژه ای که آشکارا به ترس آمیخته بود، نسبت به آنها داشت؛ به همین ترتیب بود که همکاری غرب با بومیان کرد سوریه و شکست نسبی داعش در آن مناطق، یک زنگ خطر بود برای شخص رئیس جمهور، با صدایی مهیب. او که در ماجرای پیوستن به اتحادیه اروپا، رفته رفته سعی داشت نزدیک تر به شرق بازی کند، از چنین فرصتی استقبال کرد و به نوعی وارد رقابت جدی با آمریکا شد؛ میزبانی از دو قدرت ضدغربی در سوچی، آشکارا برجسته کردن این خصومت از سمت ترک ها بود. این دو عضو ناتو، در حالی رو در روری هم قرار داشتند که روسیه و ایران در سوی دیگر میدان، نگاهی تیزتر از همیشه به مواضع آنکارا داشتند و به همین علت بود که سکوتی عجیب، فضای مواضع سیاسی این دو کشور نسبت به اقدامات ترکیه را فرا گرفته بود.
کردهای شمال سوریه اما ابزاری ارزشمند برای واشنگتن به حساب می آمدند؛ از همان ابتدا که ائتلافی از سوی آمریکا برای مقابله با تروریسم بنا شد، در آتش کردهای سوری دمیده شد تا با بسته شدن پرونده داعش، این کردها باشند که قوی تر از گذشته سر از این گرد و غبار بیرون ببرند. این اقلیت قومی باشند که با قدرتی که از مساعدت های تسلیحاتی غرب برای خودشان دست و پا کرده اند، پای دیگری باشند روی گلوی دولت اسد. واشنگتن، از آغاز کار تیری را در کمانش گذاشته بود که به ظاهر سینه تروریسم را نشانه می گرفت اما در اصل، با پیروزی مقابل داعش، کار اسد را تمام می کرد. آنها فهمیده بودند آنچه دولت سوریه را فرومی ریزد، نه داعش و نه هیچ شاخ و برگ دیگری از تروریسم نخواهد بود، بلکه تضادها، شکاف ها و نهایتا اعتراضات مردمی، دشمن درجه اول دمشق محسوب می شود؛ این همان سناریویی بود که با پوشش مقابله با تروریسم انجام و به تقویت گروه های قومی ختم شد.
آنکارا که طبق تعریف سیاسی اش، افزایش توان کردها را در هر نقطه ای به مثابه یک خطر اساسی برای حاکمیت تعریف می کند، نسبت به نقاط مرزی سوریه، حساسیت نظامی نشان داد و در فراز و فرود سیاسی اش در منطقه، این بار به حکم اضطرار، رو به روی آمریکا ایستاد. سکوت اردوغان در برابر ویروس تروریسم، خیلی زود به مبارزه ای جانانه با عنوان مقابله با تروریسم بدل شد. در همین نشست گذشته که در سوچی برگزار شد، اردوغان شخصا اشاره کرد که بدون ثبات در سوریه، ترکیه هیچ ثباتی نخواهد داشت و آینده سوریه و منطقه نباید به هیچ وجه در دست مشتی تروریست باشد. این سناریوی فعلی در آنکاراست و بهانه اساسی برای استقرار و ماندن در مرزهای سوریه، ایجاد امکانات رفاهی برای جنگ زدگان منطقه است.
در این خصوص به نظر میرسد یکی از کارکردهای نشست سوچی، نزدیک شدن به ترکیه، برای باج دهی در مسئله پیشروی هاست؛ اینکه اردوغان تا چه حدی قرار باشد تحت عنوان عملیات شاخه زیتون جلو برود و تقسیم بندی های سیاسی در سوریه را بهم بزند، بی تردید نگرانی مشترک تهران و مسکو بوده و شاید باقی بماند. یک تضمین دوطرفه،
می تواند همه اضطراب ها را حل کرده باشد: تضمین حمایت نظامی، کمک اقتصادی و پشتیبانی سیاسی از سوی پوتین و همچنین تضمین رعایت تقسیم بندی های سیاسی و عدم دخالت در دولت دمشق، از سمت مرد جاه طلبِ آنکارا .
میانجی گری و پدرسالاری، همه چیزی است که ولادیمیر پوتین برای سوریه و منطقه در سر دارد و آنقدر صبر و حوصله برای رسیدن به چنین جایگاهی به خرج میدهد که ذرهای اشتباه در محاسباتش نباشد. منازعه سوریه پس از خروج نسبی داعش، تحت همین روحیات شخصی پوتین، میدان مناسبی برای بازیگردانی و نه بازیگری است. او قصد دارد، در دوئل هیجان انگیزش با غرب، مدام در موقعیت برتر قرار بگیرد و هر لحظه حریفش را منزویتر کند؛ خصوصا در شرایطی که به گفته کارن دی یانگ (روزنامه نگار معروف واشنگتن پست) ترامپ در دوراهی میان خروج از سوریه و مصیبت های داخلی اش در صورت ماندن، به شدت گرفتار شده. با این اوضاع پوتین ترجیح میدهد با جاه طلبی اردوغان کنار بیاید و او را در جبهه مقابل غرب نگه دارد. او در همین مسیر از باج دادن همراه با ارعاب ابایی ندارد و با همین ابزار، تعادل را در ارتباطش با آنکارا نگه می دارد. در چند روز گذشته، نیروگاه اتمی «آکویو» که با حضور پوتین و اردوغان وارد مرحله ساخت شد، مثال آشکار نمک گیر شدن آنکاراست!
در سوی دیگر میدان، ایران و ترکیه که اختلافات بنیادینی بر سر حمایت و عدم حمایت از اسد را در تجربه داشتند، مسلما مسکو را به عنوان یک واسطه عادل خواهند پذیرفت و بیراه نیست اگر با اتحاد علیه دشمنی واحد، به نتایج مطلوبی برسند؛ دشمنی که به هر یک از رهبران دور میز سوچی، زخمی متفاوت زده و خصومت را در آنها به حدی رسانده که شکاف را هر چند موقتا فراموش کنند. در این همکاری اما دو نکته را از یاد نمی بریم: اول اینکه همه این یکدستی ها، تحت عملکرد شخص پوتین به پیش می رود و دوم، آنچنان که گفتیم، خطرسازی کردهای شمال سوریه به دست آمریکا، عامل نهایی اضافه شدن اردوغان به این اتحاد بود و این درگیری باید همچنان پا بر جا بماند
از روز اول آغاز منازعه در سوریه، ایران تمرکز شدیدی بر حفظ موقعیت اسد داشت؛ تا به امروز، هر نوع بازی که این خط قرمز تهران را رد می کرد، از نظر آنها مردود بود و اساسا بر هم زده می شد. با این تحلیل می شود حدسی زد که احتمالا با یک تضمین محکم ( شاید از جانب روسیه) خیال ایران از طرف اردوغان راحت شده و اعتماد دارد که دخالتی در دولت دمشق نخواهد داشت؛ در غیر این صورت، هرگز وارد ائتلاف با آنکارا نمی شد.
رابطه ایران با روسیه اما با سازوکار متفاوتی جریان دارد. در شرایطی به سر می بریم که نوع نگاه دنیا به هزار و یک علت به ایران، به اندازه کافی مثبت نیست و بزرگ ترین سنگ پیش پا در فضای حقوق بین الملل، عملا همین یک سنگ خواهد بود. در این اتمسفر، ارتباط نزدیک ایران با روسیه به عنوان عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و قدرتی با جایگاه پذیرفته شده حقوقی، برگ برنده بزرگی است؛ وتوی جریان ساز روسیه در قطعنامه علیه ایران، اثبات همین ادعاست. داد و ستد اصلی، میان نفوذ منطقه ای ایران و نفوذ حقوقی روسیه به جریان افتاده که آشکارا دو طرف از این معامله رضایت کامل دارند.
نکته دیگر اینکه، حساسیت جغرافیایی سوریه برای نگرانی امنیتی ایران، همواره در مواضع سیاسی مشهود بود؛ این مسئله که در پایان هر نشستی با موضوع دمشق، تاکید نمایندگان ایران بر بازپس گیری سرزمین سوری ها و یا تقسیم مناطقی تحت نفوذ بود، صراحتا همین نگرانی را منتقل می کند. نشست سوچی هم استثنا نبود؛ در بیانیه پایانی، تاکید شدیدی وجود داشت که باید همه قسمت های خاک سوریه آزاد شده باشد. نفوذ بیش از حد غرب در خاک سوریه، خطری است که با تمام قوا پیشگیری می شود، قبل از آنکه راه علاج بسته شود. مطمئنا مطلوب ترین حالت برای تهران، آن است که ضمن تلاش برای کاهش دخالت های غرب در سوریه و منطقه، وارد نوعی بازی اقتصادی با مسکو و آنکارا بر سر بازسازی خرابه های سوریه شود؛ رشد اقتصادی از کانال دمشق، به حدی وسوسه کننده به نظر میرسد که قابل چشم پوشی نباشد.