«هوالفاتح»
« گوش ها را بايد شست، اين صداي طپش بهار است که مي آيد»
اي قبله خاص و عام اي خرمشهر اي خاک تو لعل فام اي خرمشهر
برخيز بخون تپيده ! لبخند بزن ما آمده ايم سلام اي خرمشهر
هنوز خروش سيل سهمگين شورشيان شيعه از «مرج عذرا»، «ربذه»، «کربلا»، «فخ»، «فيضيه»، «دانشگاه» و «ميدان ژاله» تا «خرمشهر» و «سوسنگرد» و «هويزه» و از آنجا تا «صبرا» و «شتيلا» و «زعتر» و «صور» و «صيدا» و همه کربلاهاي تاريخ بر مي خيزد.
هنوز فرياد «هَلْ مِن ناصِر ٍ يَنصُُُرْني» ابا عبدالله از دشت نينوا بلند است و نهيب «هيهات مِن الذّلََََََََََه» از صف مرصوص حسيني بر گوش تاريخ مي نوازد و رعد شيهه غريب اسبي زخمي در غروب گرفته عاشورا دشت سرخ کربلا را مي لرزاند و خيمه دل هاي اردوگاه عظيم منتظران مهدي(عج) را مشتعل مي سازد.
هنوز بانگ جرس کاروانيان کربلا و آهنگ «يا لثارات الحسين» و «ياران فخ» به گوش مي آيد.
هنوز از کوچه هاي خلوت نخلستان هاي تنهاي کوفه آواي «حيدر! حيدر!» به گوش مي رسد و از نخل هاي سرخ خوزستان خون خدا مي چکد.
هنوز صداي حاج همت از مشرق خاکريزهاي آتش و خون به بسيجي هايي که هنوز گرد حماسه، اخلاص و غرور انقلابي خود را از لباس رزم نتکانيده اند، به گوش مي آيد که «من در پوتين يک بسيجي آب مي خورم.»
هنوز آواي «فُزْتُ و رَبِِّ الکَعبه» از محراب عشق و عبادت در شبستان علم و معرفت مي پيچد.
هنوز غريو «مر گ بر آمريکا» و نهيب «مرگ بر اسرائيل» شورشيان کوخ نشين موي بر تن کاخ نشينان سرخ و سفيد راست مي کند.
هنوز دست هاي پينه بسته، ولي گره کرده ابوذرها، دندان هاي صاحبان زور و زر و تزوير را خرد مي کند.
چه کسي گفت که ما محکوميم؟ چه کسي گفت که از عشق پشيمان شده ايم؟!
دشت از شيهه اسبان سفر و هياهوي دليران خطر لبريز است.
چه کسي گفت که ياد شهدا از دل خونين رفيقان رفته است؟ چه کسي گفت که ما بيخبر از عشق شهيدان هستيم؛
يادشان زمزمه نيمه شب مستان باد تا نگويند که از ياد فراموشانند
آري به خدا
مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز ورنه در مجلس رندان خبري نيست که نيست
چه کسي گفت که گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟ !
گل شبدر علف استر و اسب است ولي لاله ها روشني و زينت باغ و چمن و باغچه اند
گر کسي پا روي شبدر بگذارد نگويندش هيچ!
پا روي لاله چطور؟!
نيک مي داني که زخون هر شهيدي لاله اي رست مبادا روي لاله پا گذاريم
آري آري اي دوست!
در مردم ما شور و نوا هست هنوز عشق است و وفا هست و صفا هست هنوز
دشمن نزند خيال خامي به سرش در رگ رگ ما خون خدا هست هنوز
هنوز طراوت لاله هاي سرخ با شبنم نيمه شبان مستان در لاله زار ايران مي درخشد.
هنوز چراغ آلاله در صحن چمن روشن است و تنور لاله از نفحه باد بهاري در دشت و دمن بر افروخته و پرچم شقايق بر چکاد کوهساران بر افراشته
با صبا در چمن لاله سحر مي گفتم که شهيدان که اند اين همه خونين کفنان
هنوز عطر شهدا از ميدان ژاله تا بلنداي عرش متصاعد است و بوي خدا از سمت بهشت زهرا مي وزد و نفس روح خدا نفحه بهشتي در آفاق عالم مي پراکند.
و هنوز
در غرب و جنوب جبهه ها سنگي نيست
کز خون شهيد حق بر آن رنگي نيست
هر ذرّه ي آن خاک تو را مي طلبد
هر چند که صلح است و دگر جنگي نيست
هنوز خون شاهدان خطه عشق از نخل هاي بي سر خرمشهر به آسمان فواره مي کشد؛
آري اي خرمشهر!
از قلب تو خون عاشقان ميجوشد خورشيد زلعل تو سحر مينوشد
هر عيد بهار تن عريان تو را با مخمل سرخ لاله ها ميپوشد
هنوز آتش عشق انقلاب که با نفس گرم روح اهورايي در مجمر سينه ها افروخته شد از پس خاکستر اين همه سال همچنان زبانه مي کشد و نفحه روح الله از حنجر سبز سيد حسيني خامنه اي عزيز بر بام دلها مي وزد و صلاي گرم صلاح و سدادش در گوش جهانيان طنين انداز است که «ما تا آخرايستاده ايم»
آري
ما اين انقلاب را آسان به کف نياورده ايم و آسانش از کف نخواهيم داد؛ اين انقلاب عصاره اشک هاي پاک قافله سالار اشک، فاطمه زهرا (س) و زينب کبري (س) و سردار سپاه اشک و فرياد سجاد (ع) است.
اين انقلاب چکيده خون دل و صبر شگفت علي(ع) و بهاي خون حسن(ع) و حسين(ع) سرور جوانان اهل بهشت است؛ اين انقلاب ثمره درس هاي مکتب باقرالعلوم(ع) و محصول صداقت گفتار صادق آل محمد (ع) است.
اين انقلاب حاصل زجرها و شکنجه هاي شير در زنجير موسي بن جعفر (ع) است؛ اين انقلاب رهاورد سفر بي بازگشت امام الغربا، حضرت ثامن الحجج علي بن موسي رضا(ع) است.
اين انقلاب ثمين خون چهارده گل معصومي است که باد سموم آنها را پرپر کرد و عطرشان آفاق عالم را آکنده ساخت؛ اين انقلاب ميوه شجره طوبي و شميم عطر لاله هاي کربلا و نتيجه نکوداشت محرم و صفر و ليله القدر و عاشورا است.
اين انقلاب بهاي در به دري هاي علويان و به قيمت خون هاي بناحق ريخته آل علي و شيعيان مظلوم او در طول تاريخ تشيع تمام شده است؛ اين انقلاب نتيجه خون سربداران خراسان، دليران تنگستان، سرداران جنگل ايران و مظلومان حکومت مشروطه مشروعه خواه است.
اين انقلاب محصول خون هاي پاک غفاري ها و سعيدي ها و اندرزگوهايي است که در اوج حکومت ستمباره ستمشاهي مظلومانه شکنجه شدند، ولي هيچگاه تسليم ستمگران نشدند و شجاعانه سربدار شدند، اما هرگز جان در پاي خوکان نريختند؛ اين انقلاب نشات گرفته از چشمه خونرنگ 15 خرداد 42 به رهبري راد مردي از آل فاطمه (س) است.
آري اين انقلاب مرهون مردانگي و غيرت و حميّت و دادخواهي بزرگ مردي از تبار آل علي، حضرت روح الله است که خريدار سر دار شد، ولي هرگز حاضر نشد امان نامه کفر و ستم را امضا کند؛ اين انقلاب معجزه مردي است که شرق را حيران کرد و غرب را عاجز.
اين انقلاب نتيجه 17 شهريور ها، 13آبان ها، 22بهمن ها، 7 تيرها، 8 شهريورها، 3 خردادها و... است؛ اين انقلاب بهاي خون مطهري ها، مفتح ها، بهشتي ها، چمران ها، رجايي ها، باهنرها، متوسليان ها، آويني ها، صياد شيرازي ها، احمد کاظمي ها و شهداي محرابي است که محاسن سپيد خود را به خون سرخ خود خضاب کردند.
اين انقلاب ثمره خون فهميده هاي 13 ساله اي است که فهميده رفتند و ره صد ساله را يک شبه طي کردند و رسالت ما - ماندگان نفهميده - را صد چندان کردند.
اين انقلاب درخشش خون جهان آراهايست که با مهيب آتشفشان خون خويش گوش استکباريان را کر و آسمان ديدگان ملکوتيان را خيره ساختند؛ اين انقلاب مرهون شاهداني است که با خونشان خرمشهر را آزاد ساختند.
آري اي خرمشهر
آزاد شدي ولي نه آسان بخدا آباد شدي ولي نه از آب و هوا
آزاد شدي ّ و خرّم آباد شدي با خون شهيدان و دم روح خدا
اين انقلاب خون بهاي خيل عظيم سرداران 8 سال دفاع مقدس است و شاهداني است که اينک در جوار روح خدا و در محضر رسول الله و در مقام عندَ رَبّهِِم يُرْزَقون قهقهه وصال سر مي دهند.
اين انقلاب نتيجه تحمل درد و رنج جانبازاني است که يادگار سال هاي گذشت و ايثار خون و شرف هستند؛ اين انقلاب ثمره در به دري و رنج و سختي طاقت فرساي مردان و زنان و کودکاني است که به عهد خويش وفا کردند و مي کنند و دست از حمايت امام و رهبر خويش بر نداشتند و نمي دارند.
آري اين انقلاب را آسان به کف نياورده ايم و آسانش از دست نخواهيم داد و درخشش اين انقلاب هر روز در ظلمتکده جهان بيشتر خواهد شد و ما منتظران آفتاب آخرالزمانيم تا با تيغ طلوعش انتقام همه لاله هاي پرپر را از بادهاي زمهرير بگيرد و در طلوعش عصر يخبندان زمين پايان پذيرد و زمين به طلعت دلاراي پروردگارش روشن شود.
همان مردي که فاتح نبرد نهايي حق و باطل خواهد بود و با آمدنش اراده خدا براي حکومت حق و مستضعفان جهان محقق خواهد شد و آرزوي سيد الشهداي اهل قلم، آويني مظلوم و همه آرزومندان صبح وصالش محقق خواهد شد که «...و هنوز نبرد بين حق و باطل بر پهنه خاک جريان دارد؛ اگر چه ديري است که شب ديجور ظلم از نيمه گذشته است و فجر اول سر رسيده و صبح نزديک است؛ آيا صبح نزديک نيست؟ صبح نزديک شده است و هر آنچه در جهان مي گذرد حکايت از همين حقيقت دارد.»
در شهر هواي نو بهار آمده است عطر گل آفتاب يار آمده است
اي همنفسان اَلَيْسَ صُبح بِِِقَريب والفجر که صبح آشکار آمده است
پس چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد تا در آيينه دل صبح بهار را تماشا کنيم و گوش هايمان را نيز تا نغمه بهاران بشنويم.
تا نگردي آشنا زين پرده رازي نشنوي
گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش
ابوالفضل فيروزي(ني نوا)
/انتهاي پيام/