به گزارش گروه بازرگانی خبرگزاری دانشجو، سال هاست با اصطلاح «فرار مغزها» آشنا هستيم! فرار مغزها، مسئلهی پیچیدهای است که بحثهای مختلفی پیرامون آن در هر جامعهای وجود دارد.
مهاجرت بینالمللی افراد با مهارت و سطح تحصیلات بالا از قبیل پزشکان و مهندسان از کشورهای با درآمد پایین به کشورهای مرفه، امری است که از آن با «فرار مغزها» یاد میشود. درواقع فرار مغزها معرف جریان سرمایه انسانی است که در آن انتقال مهارتها صورت میگیرد.
بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، در کل جهان حدود ۲.۵ درصد، در کشورهای بسیار توسعهیافته ۹.۵ درصد و در کشورهای کمتر توسعهیافته ۱.۴ درصد از جمعیت را مهاجران تشکیل میدهند.
یک دیدگاه عمده در زمینه تبعات فرار مغزها بر روی کشورهای مبدأ وجود دارد. بسیاری از محققان بر آثار مضر مهاجرت نیروی انسانی متخصص بر اقتصاد کشورهای مبدأ تأکید کرده و بیان میکنند این پدیده از طریق کاهش نیروی کار ماهر، آثار منفی بر اقتصاد کشورهای مبدأ دارد.
بی شک اگر تمامی نخبگان در راه فعالیت های اقتصادی دستبهدست هم میدادند، کارها به مراتب آسان تر میشد و چرخهی اقتصادی اندکی راحت تر میچرخید. اما پدیدهی “فرار مغزها” نشان میدهد که ما یاد گرفتهایم در شرایط سخت از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم.
در میان سیل عظیمی از نخبگانی که به کشورهای خارجی مهاجرت میکنند، باز هم میتوان جوان هایی را پیدا کرد که با وجود تمام مشکلات موجود در کشور میمانند و دست به فعالیتهای اقتصادی بزرگی میزنند. این جوان ها به تنهایی بار اقتصادی زیادی را به دوش میکشند!
در این مطلب میخواهیم به داستانی اشاره کنیم که بار ها در زندگی همه ما اتفاق افتاده است. اما هیچوقت احساس مسئولیتی نسبت به آن نداشته ایم!
چند سال پیش دو دانشجوی دانشگاه سراسری، آرزوی راه اندازی یک کسب و کار را داشتند. این دو جوان با وجود شرایطی که برای تحصیل در خارج داشتند، بعد از مدتی با همفکری هم یک شرکت خدمات نظافتی تاسیس کردند. در همان اوایل کار بارها به دلیل سختی های موجود نا امید میشوند! اما با پشتکاری مثال زدنی باز هم به راه خود ادامه میدهند!
وقتی از خودشان سوال کردیم چه چیزی مانع دست از کار کشیدن شما شد، از خاطره ی چندسال قبلشان برایمان گفتند.
زمانی که شرکت خدماتی شان تنها با ۱۰ کارگر مشغول به کار بود، یک کارگر با شرکت تماس میگیرد و با حالتی ملتمسانه از آنها میخواهد که برایش کاری پیدا کنند تا بتواند روزی فقط ۲۰ هزار تومن درآمد داشته باشد و برای خانواده ش حداقل های زندگی را فراهم کند!
تماس این مرد ۵۰ ساله، باعث به فکر فرو رفتن این دو جوان ۲۵ ساله میشود و احساس مسئولیت بشتری به آن ها میدهد. نتیجهی این احساس مسئولیت شرکت پینورک میشود!
بعد از گذشت چندین سال با گذر از تمام مشکلات، شرکت پینورک به یک نام شناخته شده و معتبر تبدیل شده است. هر روز در حال پیشرفت است و با همان هدفِ بزرگ خدمت رسانی به مردم، به کار خود ادامه میدهد!
گاهی اوقات لازم است ما هم در برابر اتفاقات اطرافمان احساس مسئولیت کنیم و این احساس مسئولیت را به تعهد تبدیل کنیم، تا بتوانیم به عنوان یک مسلمان ایرانی نقش خودمان را در جامعه ایفا کنیم.
ای کاش یاد بگیریم که قبل از اینکه مشکلات را گردن جامعه بیندازیم، وظیفه ای که به گردن خودمان است را به خودمان گوشزد کنیم.