ایران به عنوان یکی از مهدهای هنر در منطقه از برگزار نشدن برخی رویدادهای هنری هنوز در مضیقه است و این موضوع بیتردید هنرمندان آن حوزهها را در تنگنای معیشتی قرار داده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، یک اصل بدیهی در همه جای جهان وجود دارد که هنگامه بحران، تمام نیروهای داخل یک کشور اعم از موافق، منتقد و مخالف بر سر اصول منافع مشترک، با هم متحد شده و صدایی واحد از آنها به گوش برسد. این اصل قابل تعمیم به همه جنبه ها و رویدادها چه در حوزه داخلی و چه خارجی خواهد بود. به گفته فعالان سیاسی و اقتصادی، ایران در حال حاضر در سختترین شرایط اقتصادی ناشی از تحریمها و همچنین افزایش نرخ تورم و کاهش ارزش پول ملی به سر میبرد. شرایط مذکور بسیاری از دهکهای پایین اقتصادی را در تنگنای معیشتی قرار داده و حتی منجر به سقوط برخی از دهکها به صدر پایینتر جدول شده است. بر این اساس، اتحاد در حوزه اقتصادی نه تنها امری اجتناب ناپذیر بلکه امری واجب به شمار میرود. در همین زمینه مقام معظم رهبری با تدوین سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، همه را به اتحاد حول یک راهبرد مشترک فراخوانده است. اکنون در این شرایط، ایفای نقش پررنگتر بخش خصوصی در حوزه اقتصاد امری ضروری است. بخش خصوصی باید در همه عرصهها نه تنها مکمل سازمانهای دولتی باشد بلکه باید پیشروتر از آنها حرکت کند. اما گاهی کارکرد بخش خصوصی از سوی برخی از جریانهای فکری که نشات گرفته از جناحهای سیاسی کشور هستند به چالش کشیده میشود. ما در این حوزه با دو رویکرد انتقاد و مخالفت روبرو هستیم؛ نقد دارای تعریف علمی و کارکرد سازنده خود است و این بر خلاف جریانهای مخالفی است که خواهان حذف یک موضوع هستند. اکنون این مسئله در بخش هنری اهمیت وافری دارد چرا که هنرمندان این دیار به عنوان پرچمداران فرهنگ کشورمان در صورت تحت فشار قرار گرفتن، ناگزیر به متوقف کردن فعالیت های خود به ویژه در بخش خلق آثار فاخر هنری میشوند؛ این موضوع نیز سبب خالی شدن عرصه فرهنگ از زعما و بزرگان شده و زمینه مناسبی برای تهاجم فرهنگی مهیا میسازد. آسیب این تهاجم فرهنگی فراگیر است؛ «تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند برروی ذهن ملت ما و برروی رفتار ملت ما - جوان، نوجوان، حتی کودک - اثرگذاری کنند.» این بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی فرهنگی در تاریخ 19 آذر 1392 است. از این روی موضوع بسیار جدیتر از آن چیزی است که تصور میشود. سلاح مقابله با تهاجم فرهنگی، همان «فرهنگ» است. فرهنگ مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاق، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامیگیرد، تعریف شده است. هر کدام از عناصر فوق دارای ابزارهای تخصصی خود است همان گونه که دانش توسط دانشمندان حوزهای خود بارور میشود، هنرها نیز توسط هنرمندان بارور و محقق خواهد شد. فعالان هر حوزه نیازمند بستر مناسب برای خلق آثار بوده و این آثار هنگامی تاثیر اجتماعی خود را بر جای میگذارد که به مخاطبان عرضه شوند. در شرایط فعلی رویدادهای متعددی در بخش های هنری مختلف کشور برگزار میشود؛ جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره موسیقی فجر، جشن منتقدان خانه سینما و صدها رویداد کوچک و بزرگ دیگر سالانه در کشور برگزار می شود که با وجود نقاط قوت و ضعفی که دارند، برگزاری آنها به نفع پویایی فرهنگ و هنر کشورمان است. بدیهی است که خاموش شدن چراغ هر کدام از این رویدادهای هنری، موجب یاس و نامیدی فعالان آن بخش و خالی شدن عرصه از حضور بزرگان آن هنر میشود. اما تعداد رویدادهای تأثیرگذار در حوزه تجسمی بسیار اندک است. یکی از موارد مهم آن نیز«حراج تهران» است. نکته بارز و متفاوت این رویداد که در طول 7 سال، 10 دوره برگزاری را تجربه کرده است، برنامه ریزی و اجرای آن از سوی بخش خصوصی است. حراج تهران همچون سایر رویدادهای هنری، دارای موافقان، منتقدان و حتی مخالفان سرسخت خود است و این یعنی حراج توانسته است نگاههای بسیاری را به عنوان یک رویداد تاثیرگذار به خود جلب کند. اما موضوع آنجا اهمیت بیشتری مییابد که برخی با انگیزههای مشخص، صرفا به دنبال تعطیلی این رویداد هستند. استناد آنها نیز تنها به دلیل عرضه برخی از آثاری است که اگر چه مطابق قانون و موازین کشور است اما با سلایق جریان فکری آنها همخوان نیست. شاید بتوان همین نقطهای را که مخالفان بر روی آن تمرکز کردهاند، نکته مثبت حراج تهران تلقی کرد؛ چون مجریان آن توانستهاند آثاری متفاوت از جریانهای متعدد هنری و فکری را که مطابق با قوانین و موازین ایران اسلامی است، در این حراج گرد هم آورند و در راستای شکوفایی اقتصاد هنر چکش بزنند. اما آیا در صورت موفق شدن مخالفان برای ایجاد مانع و خلل بر سر راه فعالیت این رویداد تأثیرگذار، آیا آنها استعداد و ایده بهتری برای جایگزینی این رویداد دارند؟! حتی اگر هم چنین ایده ای داشته باشند میتوانند به عنوان یک رقیب چراغ دیگری را در این عرصه روشن کنند که بیشک این شیوه نه تنها برای دو طرف حالت برد-برد خواهد بود، بلکه همه جامعه از آن منتفع میشوند. در همین زمینه باید اظهار کرد که ایران به عنوان یکی از مهدهای هنر در منطقه از برگزار نشدن برخی رویدادهای هنری هنوز در مضیقه است و این موضوع بیتردید هنرمندان آن حوزهها را در تنگنای معیشتی قرار داده است. به طور مثال میتوان به خلاء حراجهایی با ساير مضامين هنري و صنعتي اشاره کرد که البته ویژگی این اقلام محدودیت تعداد و منحصر به فرد بودن آن ها در یک حراج است. ناگفته نماند که سایر کشورها در این زمینهها دارای تجارب زیاد و البته موفقی هستند که میتواند به عنوان یک الگو در ایران هم بومی سازی شود. همان گونه که میدانید شرایط خاص کشور از منظر اقتصادی، موجب بروز یاس و ناامیدی در برخی افراد جامعه شده است اما تعداد دیگری در همین شرایط نامساعد، با ایجاد فرصت های تازه، موجب ایجاد امید و انگیزش در سطح جامعه میشوند. مهم این است که نباید با هیچ دلیل و بهانهای به ویژه با انگیزههای سیاسی مانع فعالیتهای جاری و قانونی بخش دیگری در کشور شد و هیچ فعالی در هیچ زمینهای نباید به دلیل موانع موجود پا پس بکشد چرا که در این صورت جامعه به حالت انفعال درمی آید و این مطلوب رهبری نیست. چنان که ایشان در بخشی از سخنانشان در همان دیدار با اعضای شورای عالی فرهنگی (19 آذر 1392) اظهار کردند: «منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از آن پرهیز کرد.».